سعید جلیلی و سید ابراهیم رئیسی نه چنان مخالف وضع موجود تلقی شده و شورآفرینی کردهاند که بدنه رأیساز را بسیج کنند، نه در این زمان که گفتمانسازی نشده از حضور آنان باید انتظار غیرواقعی داشت. طرفداران جلیلی و رئیسی باید بهجای سردرگمی هر یک تبلیغات را شروع کرده و با تودههای مردم، نهفقط حزباللهیها و بدنه اصولگرایان سخن بگویند. مستضعفین، اقشار تحت تبعیض و قربانیان وضع موجود اقتصادی کشور باید مورد خطاب این گروهها قرار بگیرند. اهمیت ماجرا اینجاست که آمارهای انتخابات مجلس گذشته نشان میدهد بخش عمدهای از این نیروها به خاطر ناامیدی از جناحها پای صندوقهای را نیامدهاند و مهمترین راه بالا بردن مشارکت در انتخابات که اکنون در وضعیت خوبی نیست، به صحنه آوردن این اقشار است که احساس میکنند صدایی در انتخابات ندارند.
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این مطلب بعد از اعلام حضور آقای رئیسی در انتخابات در فروردین ۱۳۹۶ در فضای مجازی نوشته شد که عملاً سعید جلیلی و سید ابراهیم رئیسی تنها گزینههای جبهه انقلاب محسوب میشدند.
?ترکیب اصلی انتخابات شکلگرفته، سید ابراهیم رئیسی کاندیدای اصلی اصولگرایان، سعید جلیلی و حسن روحانی. بقیه کاندیداهای اصولگرا هم چه بر اساس میثاق جمنا و پشتصحنههای آن کنار بروند، چه بمانند و در انتخابات شرکت کنند، چه تا مناظرهها بمانند و… بهلحاظ توان گفتمانسازی و بدنه حامیان جایی در فضای انتخابات ندارند. چهاینکه صلاحیت بسیاری از این افراد احراز نمیشد و تنها اثر حضور بسیاری از آنها کسب سهمی از قدرت در آینده است. اعلام کاندیداتوری بقایی نیز در چارچوب کاندیداتوری مشایی در ۹۲ است و از اول قصه آخرش پیداست و شاید تنها کارکردش جدا کردن خط احمدینژاد از اصولگرایان و نشان دادن این مسئله است که حاکمیت اجازه نمیدهد جریان او وارد انتخابات شود، چراکه آنها میتوانستند با کاندیداهای موجود دیگر از بدنه خودشان تأیید صلاحیت شوند.
?دولت کنونی با چالشهای زیادی روبروست که مهمترین آن چیدن همه تخممرغها در سبد تعاملات خارجی و تکیهبر مواردی نظیر کنترل تورم است که به رکود بیسابقه و بیکاری افسارگسیخته انجامیده است. فشار شدید اقتصادی بر تودههای مردم، تعمیق تبعیضهای گسترده که بیش از همه خود را در فیشهای نجومی برای همه آشکار کرد، فقدان کارآمدی لازم در رفع مشکلات مردم نظیر ریزگرد، سیل و… جزو مواردی است که این دولت را با چالش اساسی روبرو کرده است. لذا شاید این دولت ازنظر ضعف در کارآمدی و محبوبیت تنها با دولت موقت قابلمقایسه باشد. نه وجهه کاریزماتیک رئیس دولت اصلاحات را در سال ۸۰ دارد و نه بدنه حامیاش حامی شخص او هستند. ترکیب ۱۸ میلیون رأی دولت یازدهم را ۴-۵ میلیون پایگاه رأی سنتی اصلاحطلبان و سنتیها بهاضافهٔ اکثریتی از مردمی بود که در ۷۶ برای اعتراض به هاشمی به خاتمی و در ۸۴ برای اعتراض به اصلاحطلبان و هاشمی به محمود احمدینژاد و در اعتراض به وضع بد اقتصادی و اصولگرایان در سال ۹۲ به روحانی رأی دادهاند و لذا در سبد رأی دولت استقرار ندارند. البته هنوز بدنه مردمی امید کوچکی به اصلاح از طریق این دولت دارد و جریان حاکم که در ۹۲ با محوریت جلوگیری از تحریم به صحنه آمده بود، احتمالاً از دست گذاشتن روی خطر درواقع ناممکن ولی در ظاهر پرسروصدای جنگ استفاده خواهد کرد. مستضعفان و اقشار تحت تبعیض مضاعف هم ناامید از فضا اکثراً در انتخابات حاضر نخواهند شد. بدنه سرد جبهه انقلاب نیز اقدام جدی نخواهد کرد و در فقدان مشارکت بالا، شانس جریان دولت برای پیروزی بیشتر خواهد شد.
?پیشازاین نکاتی در مورد حضور آقای رئیسی در انتخابات ۱ و ۲ در جمهوری بازخوانی شده بود.
?سعید جلیلی اما وجهه همت خود را بیش از برجام، در چند ماه گذشته به مسائل کشور و مردم متمرکز کرده، حاضر به رفتن در سازوکار سهمیهای/قبیلگی محافظهکاران نشده است. او از مسائل کشور شناخت از بالا دارد و علاوه بر ارتباط با بدنه گسترده کارشناسی، خود در مورد مسائل کشور حرف دارد، کاندیدای حاکمیت هم نیست. ادبیات او نیز قدری مردمیتر و چالشیتر شده است. ولی مسائل مربوط به ملاحظات و رویکرد و ادبیات او کماکان مطرح است.
?تاکنون گرایش به آقای رئیسی بیشتر و گستردهتر از سعید جلیلی است، اما صلاحیتهای سعید جلیلی به او میچربد.
?گذشته از محافظهکاران و سازوکار قبیلهای و ظاهراً مردمیشان، در این اوضاع بسیاری از نیروهای جبهه انقلاب بین دو عنصر سعید جلیلی و سید ابراهیم رئیسی ماندهاند. گیجیای که مسئلهسازی غلط جمنا با کاستن مشکل به وحدت، از چند ماه پیش به آن دامن زده است. بدنه اجتماعی هر دو این کاندیداها لاغر است و تاکنون نتوانستهاند عامه مردم را مورد خطاب جدی قرار دهد. کنار رفتن آنها در این شرایط دردی را دوا نمیکند؛ و چهبسا اگر بتوانند سبد رأیهای متفاوتی اختیار کنند، موجب تغییر نتیجه انتخابات یا حتی رفتن به دور دوم شوند. حتی اگر کسی بخواهد کنار برود (که شب انتخابات باید به آن فکر کرد نه اکنون) تا بدنه مردمی واقعی پشت او نباشد کنار رفتنش سودی ندارد (بگذریم که کنار رفتن از اساس شایعه و مدل تبلیغاتی محافظهکاران است که در انتخابات ۷۶ بهدروغ ریشهری و در انتخابات ۸۴ در پروژه نافرجامی محمود احمدینژاد و در ۹۲ سعید جلیلی را نشانه رفته بود. بدون اینکه ذرهای ریشه در واقعیت داشته باشد و در این انتخابات هم بیشتر سعید جلیلی را هدف گرفته است که از اساس صحت ندارد). جالب اینکه کاندیداهای اصلی محافظهکاران نه در ۸۴، نه در ۹۲ هم کنار نرفتند. حضور همراه دو کاندیدا با گفتمان انقلابی در ایام تبلیغات نیز میتواند به تحکیم گفتمان انقلاب کمک کند، برخلاف نقش تخریبی کاندیداهای محافظهکاران در انتخابات ۹۲.
?سعید جلیلی و سید ابراهیم رئیسی نه چنان مخالف وضع موجود تلقی شده و شورآفرینی کردهاند که بدنه رأیساز را بسیج کنند، نه در این زمان که گفتمانسازی نشده از حضور آنان باید انتظار غیرواقعی داشت. طرفداران جلیلی و رئیسی باید بهجای سردرگمی هر یک تبلیغات را شروع کرده و با تودههای مردم، نهفقط حزباللهیها و بدنه اصولگرایان سخن بگویند. مستضعفین، اقشار تحت تبعیض و قربانیان وضع موجود اقتصادی کشور باید مورد خطاب این گروهها قرار بگیرند. اهمیت ماجرا اینجاست که آمارهای انتخابات مجلس گذشته نشان میدهد بخش عمدهای از این نیروها به خاطر ناامیدی از جناحها پای صندوقهای را نیامدهاند و مهمترین راه بالا بردن مشارکت در انتخابات که اکنون در وضعیت خوبی نیست، به صحنه آوردن این اقشار است که احساس میکنند صدایی در انتخابات ندارند.
?طرفداران جلیلی و رئیسی باید با درس گرفتن از دعوای حامیان احمدینژاد/قالیباف و جلیلی/قالیباف بهجای سرگرم شدن به بحث درونی بین محیطهای مذهبی، هریک به سراغ تودههای عمومی مردم بروند؛ و بهجای سرگرمی بر تبلیغ صرف دو چهره، بر سخن گفتن از مسائل مردم، تبعیض، اشرافیت، وضعیت کنونی کشور و… تمرکز کرده و از کاندید محبوبشان در همین چارچوب دفاع کنند. اینچنین حتی درصورت عدم کسب کرسی ریاستجمهوری شکستخورده نیستند. کاری که امام راحل بعد از رحلت آقای بروجردی و تلاش ناکام برای وحدت مراجع کردند و به سراغ تودهها رفتند و کسانی را که حاضر به همراهی با حرکت انقلابی نبودند، با همراه آوردن مردم با حرکت انقلابی همراه کردند.
همین مطلب در کانال جمهوری (۱ و۲)