عدالت نهتنها رکن اصلی انقلاب و جمهوری اسلامی که رکن اصلی تفکر شیعی و ملاک تمایز شیعه و جزو اصول آن و به تعبیر قرآن هدف اصلی ارسال رسل است. رهبر انقلاب هم عدالت را شرط مشروعیت مسئولین حتی خودشان اعلام کردند و دانشجویان را به مطالبه آن فراخواندند. محافظهکاران اما از ابتدای انقلاب، با این مفهوم به انحای مختلف مقابله کردند، کار بهجایی رسید که امام راحل فرمودند «عدهای ازخدابیخبر … هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» میخوانند».
بسم الله الرحمن الرحیم
مصاحبه با شماره ۳۳ نشریه میدان انقلاب بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف مهر ۱۳۹۶٫
۱. عدالتطلبی را به چه معنا میدانید؟
عدالتطلبی بهمعنای اعتقاد بهضرورت و تلاش برای تحقق عدل و قسط در سطح جامعه و جهان و مقابله با عوامل ایجاد بیعدالتی و مظاهر آن نظیر فقر، فساد، تبعیض، اشرافیت، حیف و مصرف بدون اولویت اموال عمومی، سیاستگذاریهای مولد نابرابری و… است. باید اهمیت و اولویت مفهوم عدالت درک شود که به تعبیر رهبر انقلاب اثر خود را در اولویتسنجی و موضع و زندگی فرد میگذاردو در ادامه مهمترین مظاهر بیعدالتی را یافت و بر عوامل ایجاد آن متمرکز شد و با آن مقابله کرده و اصلاح آن را از مسئولین و نهادها مطالبه کرد. سرگرم شدن به کارهایی جزئی و تلاش برای رفع معلول بدون توجه به مبارزه با علتها نظیر تمرکز صرف بر کار خیریهای بدون مبارزه با عوامل ایجاد فقر نظیر تبعیض، تکاثر و سیاستهای سرمایهسالارانه، عدالتطلبی نیست.
رهبر انقلاب در پیام تاریخیشان به جنبش دانشجویی برای پیگیری عدالت در ۶/۸/۸۱ عرصههای مختلفی برای آن برشمردند: «باید هر پدیده ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد. مسابقه رفاه میان مسئولان، بیاعتنائی به گسترش شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامهریزان، ثروتهای سر برآورده در دستانی که تا چندی پیش تهی بودند، هزینه کردن اموال عمومی در اقدامهای بدون اولویت و بهطریقاولی در کارهای صرفاً تشریفاتی، میدان دادن به عناصری که زرنگی و پرروئی آنان همه گلوگاههای اقتصادی را به روی آنان میگشاید و خلاصه پدیده بسیار خطرناک انبوه شدنِ ثروت در دست کسانی که آمادگی دارند آن را هزینه کسب قدرت سیاسی کنند»
۲. اینکه برخی از بزرگان جریان راست عدالتطلبی امروز را به خوارج تشبیه میکنند که صبر نداشتند را چگونه میدانید؟ آیا این تشبیه صحیحی است؟
عدالت نهتنها رکن اصلی انقلاب و جمهوری اسلامی که رکن اصلی تفکر شیعی و ملاک تمایز شیعه و جزو اصول آن و به تعبیر قرآن هدف اصلی ارسال رسل است. رهبر انقلاب هم عدالت را شرط مشروعیت مسئولین حتی خودشان اعلام کردند و دانشجویان را به مطالبه آن فراخواندند.
محافظهکاران اما از ابتدای انقلاب، با این مفهوم به انحای مختلف مقابله کردند، کار بهجایی رسید که امام راحل فرمودند «عدهای ازخدابیخبر … هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» میخوانند».
این ماجرا جدید هم نیست و حتی در صدر اسلام یاران امیرالمؤمنین نظیر مالک اشتر و عمار بههمین دلیل موردحمله حتی از درون یاران حضرت واقع میشدند.
البته باید بین افرادی که این روزها این حرفهای انحرافی را در نفی عدالتخواهی میزنند تمایز گذاشت.
بخشی محوری و پشتصحنه، میخواهد هر حرکت مستقل و انقلابی را از بین برده یا افسار بزند تا بتواند در قدرت باشد یا اشرافیت و تبعیضی که نهادینه کرده تداوم ببخشد. اینها با امنیتی کردن فضا و بزرگ کردن خطر جبهه مقابل سیاسی، سوءاستفاده از خطر دشمن و… به نام اسلام و ولایت و اصولگرایی و… سالها مردمسواری کردهاند؛ حالا میخواهند هر عاملی که خطر برای این وضع است به هم بزنند، مهمترین دشمنشان هم عدالتخواهان و انقلابیهایی هستند که زیر بار آنان نمیروند. ازنظر اینان عدالت تنها موقعی خوب است که علیه جناح مقابل به کار رود و هرجا هم که لازم است ترمزش را بکشند!
بعضی آدمهایی هستند که قالتاق هم نیستند، حتی خودشان از عدالت صحبت میکنند، اما ترس از تکرار فتنه دارند، یا سوءاستفاده بعضی جریانهای سیاسی از مفهوم عدالت را میبینند میخواهند از اساس خطر را رفع کنند، منتها صورتمسئله را پاک میکنند.
بعضی آدمها هستند که از اساس مفهوم عدالت در تفکرشان درجه اول نیست یا حتی باوجوداینکه آدمهای خوبی هستند و اسلام و انقلاب و امام و رهبری را دوست دارند، ولی فکر شیعی/انقلابی ندارند! این افراد توهم میکنند که با زدن عدالت و عقل و محوریت دادن عنصر ولایت دارند، به ولایت خدمت کرده و جلوی انحراف و ایستادن مقابل رهبری را میگیرند ولی متوجه نیستند که دارند اساس را متزلزل میکنند. چراکه وقتی هیچ شاخص ثابتی باقی نمیگذارید و حکومت را تبدیل به عنصری دلبخواهی میکنید، نهتنها باب انحراف در حکومت را میگشایید، بلکه با بستن مهمترین باب مقابله با انحرافات، اساس ولایت را متزلزل میکنید و مردم را از نظام برمیگردانید و پسر پیغمبر خدا را به مسلح میفرستید و بازوهای رهبری برای تسری آرمانها در جامعه را از بین میبرید!
یک جریان هم سرمایهسالاران و کاسبان تسلیم و اهالی تبعیض و اشرافیت و فساد هستند که عدالت را به نام چپگرایی و سوسیالیسم و … تخطئه میکنند، که خب عدالت با ذات اینها در تعارض است. در همین دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شما یکی از فعالترین کانونهای تئوریپردازی و سیاستگذاری اینچنینی حاضر است.
این حرفها همیشه بوده و عدالتخواهان و انقلابیها باید بدون توجه به این جوسازیها به کار خود ادامه دهند! البته این بهمعنای عدم امکان سوءاستفاده از مفهوم عدالت نیست و باید با آن مقابله کرد کمااینکه محافظهکاران از مفهوم ولایت سوءاستفاده کردهاند، اما نباید به خاطر وجود سوءاستفاده، اصل عدالت را زمین زد و راه چند جوان انقلابی را بست. همانگونه که مطالبه عدالت باید خانگی باشد، مطالبه اصلاح عدالتخواهی نیز باید خانگی باشد.
۳. قوه قضاییه اصلیترین رکن احقاق حقوق مردم است، بهنظر شما به رسالت خود عمل کرده است؟ چرا؟
قوه قضائیه مثل همه ارکان حکومت به نسبت دوران سیاه طاغوت پیشرفتهای زیادی کرده، اما واقعیت آن است که هنوز عدالت قضایی برقرار نشده و مردم قوه قضائیه را مأمن و پناهگاه نمیدانند و مظاهری از تبعیض، فرایند ناکارآمد و بوروکراتیک، عدم شفافیت و… وجود دارد.
قوه قضائیه مثل کوه یخی است که تنها نوکش بیرون است، شفاف نیست و بسیاری زیرمجموعههای آن برخلاف دولت، از اساس برای مردم و رسانهها و… موردتوجه نیست. گاهی اوقات هم از زیرنظر رهبری بودن این قوه برای فرار از پاسخگویی استفادهشده است. همچنین قوه قضائیه توانایی برخورد قانونی و حقوقی با منتقدین خود را دارد. معضل دیگر هجمه مخالفین نظام و جناحهای سیاسی به قوه قضائیه و طرح مسائل فرعی است که موجب شده باب اصلاح در بسیاری اوقات به این بهانه بسته شود. به اینها مواردی نظیر تورم قوانین متعارض باهم، خلل در تربیت قاضی، بروکراسی گسترده و دستوپا گیر، توصیهها و ملاحظات سیاسی، حجم بالای پروندههای ورودی قوه قضائیه و فقدان برنامه جدی برای کاستن آن، نبودن وحدت رویه قضائی، فقدان گزارشدهی جدی و همهفهم به مردم و… را میتوان افزود!
۴٫ بهتازگی چهار تن از دانشجویان جنبش عدالتخواه محکومشدهاند! نظر شما درباره این وضعیت چیست؟
قانون اساسی در اصل ۸ امربهمعروف مردم نسبت به حکومت را به رسمیت شناخته است، بسیاری حکومتهای دنیا دست کسی که فساد و بیعدالتی را افشا و با آن مقابله میکند میبوسند، اما در کشور ما نبود پشتوانه حمایتی، ملاحظات سیاسی، عدم شفافیت قضایی، فرهنگ سلطنتی میراث ۲۵۰۰ سال حکومت طاغوت، محافظهکاری، سوءاستفادههای ضدانقلاب و سیاسیون، بلیه نفت بهعنوان عامل پاسخگو نبودن حکومت از مردم و… موجب شده تا رویه عکس این باشد.
نباید کسی به جرم نقد یا مطالبه شفافیت روانه دادگاه شود، مخصوصاً دانشجو آنهم دانشجوی انقلابی طرفدار نظام! بستن باب نقد درونگفتمانی آب به آسیاب دشمن میریزد، چراکه جای نقد وضع موجود با شاخصهای انقلاب و از جانب انقلابیهای طرفدار نظام، ضدانقلاب جای آن را میگیرد. آمار بالای مراجعین لجنپراکنهایی مثل آمدنیوز و مملکته و وحیدآنلاین و… را باید در همین محافظهکاری و بستن راه نقد درونگفتمانی دید.
یکی از لوازم عدالتخواهی کار جبههای است، باید عدالتخواهان از سایر عدالتخواهان چه در میان قشر دانشجو چه اقشار دیگر دفاع کنند.
۵. چرا امروز قضایایی مانند آذرآب و هپکو بوجود می ایاند؟ مگر اصل به توجه بر مستضعفان نبوده است در این ۴۰ سال؟
جمهوری اسلامی گامهای مهمی در محرومیتزدایی نسبت به رژیم شاه و کشورهای منطقه و جهان اسلام برداشته که غیرقابلچشمپوشی است؛ اما ازیکطرف سیاستهای سرمایهسالارانه در کشور اجراشده است، از طرف دیگر ملاحظات امنیتی و سیاسی به عدالت اجتماعی و آزادی بیان رجحان یافته است. لازمه اجرای سیاستهای سرمایهسالارانه محدود کردن آزادی و قربانی کردن عدالت است، چراکه وقتی شما بهجای ایجاد فرصتها و رویههای عادلانه، سرمایهسالاری را اصل میکنی، طبیعتاً نابرابری پیش میآید و افراد معترض میشوند! وقتی در دهه ۷۰ میخواستند این سیاستها را اجرا کنند، رئیس اسبق سازمان برنامه و رئیس اسبق بانک مرکزی از ضرورت سرکوب معترضین گفتند و همین کار هم شد و حتی جاهایی با بالگرد و مسلسل کشتار مردمی شد! آنهم کسانی که امروز در کشور مدعیان آزادی و حقوقبشرند. ازیکطرف هم بهصورت گفتمانی عدالت و آزادی را منکوب کردند که نمودش تجویز مانور تجمل و من بهاندازه همه سیاسی هستم از جانب رئیس دولت وقت بود.
حالا خط همان است، شبیه همان حرف را جای رئیس سازمان برنامه همین چند هفته پیش آقای نیلی در لفافه زده، جای مانور تجمل هم خوارج و فتنهگر به عدالتخواهان نسبت میدهند، به کارگر آقدرهای و بافقی شلاق میزنند و کارگر آذرآب و هپکو را سرکوب میکنند و سردسته رانندگان عدالتخواه را به زندان میفرستند! توجه به مستضعفین باید خود را در سیاستگذاریها نشان دهد نه در سخنرانیها و عدالت باید به رفع موانع عدالت و مبارزه با عوامل بیعدالتی بپردازد نه صرف کمک به فقرا!
۶. بهنظر شما جریانات دانشجویی به چه سمتی میروند؟ آیا مصلحتاندیشی کار دانشجویان است؟
الآن قدری خمودی در فضای دانشگاه هست، بخشیاش طبیعی است، مثلاً حاصل رشد رقبایی برای جنبش دانشجویی مثل شبکههای اجتماعی است؛ اما بخش عمده آن معلول مواردی نظیر عوض شدن طبقه دانشجویان به اقشار متوسط به بالا، تخدیرهایی از جنس فتنهگر و خوارج خواندن گروههای مستقل انقلابی، مصلحتزدگی و… است. البته با همه اینها جنبش دانشجویی رشد کرده، مسائلش عوضشده، حاضر نیست به بسیاری کارهای روتین تن دهد، بخشهایی از همین جنبش دانشجویی در این سالها کارهای بزرگی برای حل مشکلات مردم و کشور انجام دادهاند. لذا درمجموع میتوان گفت جنبش دانشجویی رشد کرده اما مشقهای ننوشته زیادی دارد و باید بر اولویتهایی مثل مبارزه با تبعیض و نفوذ و محافظهکاری و پرداختن به اقتصاد مقاومتی تمرکز کند و انقلابیگری در آن محوریت بیابد.
توجه به مصلحتها بخشی از آرمانگرایی است، اما این نباید به اصل شدن تن دادن به وضع موجود منتهی شود، موانع و مصلحتها یک واقعیتاند اما به تعبیر رهبری، انقلابیگری بنبستشکنی است. باید دید چه موانع و مصالحی هست، طرح دشمن چیست، ضعفهای داخلی ما چیست، آنها را برای حرکت به افقها تغییر داد. درنظرگرفتن مصلحتها بهمعنای کنارگذاشتن آرمانها نیست، اما روش کار شمارا تحت تأثیر قرار میدهد، مثلاً مطالبهتان را با فلان صدای باطل جدا کنید، بهجای اینکه فلان زمان بهمان کار را بکنید، مدل را عوض کنید، انتظار حل دفعی نداشته باشید، ضمن مطالبه تلاش کنید دشمن سوءاستفاده نکند و… .
اما محافظهکاران اما در تعریف از مصلحت، آن را بهگونهای تعریف میکنند که به پذیرش وضع موجود میانجامد. در مقابل رهبری در دیدار دانشجویی ۱۵/۸/۸۲ گفتند اگر مصلحتگرایی در جنبش دانشجویی بهجای آرمانگرایی اصل شد برآیند غلطی بر کشور حاکم میشود: «اگر شما جوانان نگاه به قلّههای آرمانی را کنار بگذارید، برآیندِ غلطی به وجود خواهد آمد. برآیندِ آرمانگرایی شما و چالش مسئولان با مصلحتها، برآیند معتدل و مطلوبی خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحتگرایی رفتید و گرایش مصلحتاندیشانه- یعنی صددرصد با واقعیتها کنار آمدن- وارد محیط فکری و روحی دانشجو و جوان شد، آنوقت همهچیز به هم میریزد و بعضی آرمانها از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمانگرایی را رها کنند».
۷. فرمان آتش به اختیار رهبر انقلاب را در مورد عدالتطلبی چگونه تفسیر میکنید؟
آتش به اختیار یعنی منتظر دستور و بروکراسی نماندن! جنبش دانشجویی باید بیعدالتیهای موجود را پیدا کند که امروز تبعیض و سرمایهسالاری سرفصل آنهاست و به دنبال گفتمان کردن عدالت و مطالبه اصلاح بیعدالتیها از نهادهای مسئول باشد. جاهایی هم لازم است خودش آستین بالا بزند که اردوی جهادی یک جلوه آن است؛ اما کار اصلی گفتمانسازی و مطالبهگری است. همان منطقه محروم اگر مسائل و مشکلاتش را شما مسئله کشور کنید و مسئولین را وادار به رسیدگی به آن چهبسا از اساس از استضعاف خارج شود. گلوگاههای اصلی بیعدالتی، سیاستگذاریها و تصمیمگیریها و تقسیم فرصتها و نهادهای نظارتی و قانونی و اجرایی، کاسبان سرمایهداری و گرهزدن مسائل به خارج اینجا اولویت پیدا میکند. در دهه عدالت و پیشرفت مطالبه چند مصداق کافی نیست، باید سازوکارها و ساختارهای مولد بیعدالتی را مورد مطالبه قرارداد. عدالتخواهی اینجا پیوند وثیقی هم با اقتصاد مقاومتی هم دارد.
۸. بهنظر شما چرا جنس برخورد جناحها با فساد سیاسی شده است بهطور مثال چرا جریان حاکم هیچ حرفی از مسائل کارگران نمیزند؟ یا برعکس چرا جریان مقابل از زد بندهای خود میگذرد؟ چاره چیست؟
طبیعی است مسئله اصلی جناحها قدرت و بقای در آن است، راه آنهم از میدان به درکردن رقیب که با دست گذاشتن روی مفاسد آن و لاپوشانی مفاسد جبهه خود تحقق پیدا میکند.
جناحها در مواردی مثل سرمایهسالاری، تبعیض و فساد بهنوعی توافق رسیدهاند، که دعوا سر اصل این موارد نیست، بلکه سر این است که آیا سهم همه داده شده؟
کارنامه هر دو جناح در مورد عدالت کارنامه قابل دفاعی نیست و میتوان گفت تنها برای کسب قدرت سیاسی یاد عدالت میافتند، آنهم بدون برهم زدن عوامل ایجاد تبعیض و نابرابری
باید تشکلهای دانشجویی و سایر عدالتخواهان بدون هیچ ملاحظهای مفاسد موجود را مورد مطالبه قرار دهند، حتی توجه کنند، مفاسد همه را ببینند، حتی دقت بیشتر در مفاسد جریان سیاسی و نهادهایی که خودشان احیاناً از آن حمایت میکنند داشته باشند، چراکه با دستمال کثیف نمیتوان شیشه را پاک کرد. اینجا یکی از گرانیگاههایی است که تفاوت انقلابیها با محافظهکاران و سیاسیها مشخص میشود.