در چارچوب آزادی و آزادیخواهی یک مسئله مهمی است که متأسفانه بهخاطر تعاریف بستهای که از آزادی داشتیم و سوءاستفادههایی که از آزادی بهویژه در سالهای آغازین انقلاب شده است، در این سالها اصلاً آزادی از جمع متدینین ما، از فضای حوزه و دانشگاه و حزباللهیهای ما رخت بربسته و جزو آرمانهایشان نیست. درصورتیکه دومین شعار انقلاب اسلامی، آزادی است. آزادی آرمان بسیار مهمی است، آزادی ابزار کار انبیاست. آزادی، ابزار اجرای عدالت است. آزادی ابزار کار و بنای محوری حکومت دینی است. دین نیامده بهزور مردم را هدایت کند، میخواهد آنها در فضای آزاد، خودشان برسند به ضرورت دینی زندگی کردن و آگاهانه انتخاب کنند. اگر ماجرای آزادی و جمهوریت نبود، جمهوری اسلامی هم مثل خیلی از حکومتهای دینی از اساس منحرفشده بود. یکی از چیزهایی که باعث شد حکومت ما به سمت دیکتاتوری نرود، وجود همین آزادی و جمهوریت بود که جریانهای مختلف قدرت را توانستند مردم بشناسند و بتوانند با منحرفین برخورد کنند. آزادیخواهی باید یکی از رسالتهای مهم ِمتدینین و جریانهای انقلابی ما باشد، برای حفظ انقلاب و اجرای احکام دین. آزادیخواهی باعث میشود که مردم حس کنند در حکومت میتوانند حرف بزنند و اینکه جریانهای منحرف نتوانند بدون دخالت دیگران در حکومت بیایند و حکومت را منحرف کنند. استعدادها شکوفا شود و برای اصلاح حکومت و اجرای احکام ظرفیتسازی شود. پس آزادی خیلی مهم است؛ باید برای بسط آزادی برنامه جدی داشته باشیم، برای اینکه موانع آزادی را برداریم، برای اینکه حدود آزادی را چارچوبمند معرفی بکنیم و این یک جهاد است.بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این متن گزیده مصاحبه با نشریه مناره بسیج مدرسه عالی شهید مطهری تهران است که با حذف سؤالات و بخشهایی از مصاحبه در شماره دوم آن نشریه در دی ۱۳۹۷ منتشرشده است.
آزادی در مفهوم کلی یعنی چه؟
آزادی آن چیزی است که برمیگردد به حق انتخاب یا به تعبیر صحیحتر اختیاری است که انسانها دارند که آنچه خیر است برگزینند. در نگاه دینی ما این حق انتخاب، رهایی از همه قیدوبندهای مادی و غیرمادی اعم از بشری و غیربشری و باهدف دستیابی به رشدی است که در بعد اجتماعی به تحقق عدالت و در بعد معنوی به توحید میانجامد.
آیزیا برلین در تعریف آزادی به آزادی مثبت و منفی اشاره میکند: آزادی منفی (آزادی از)[۱]؛ که به آزادی از قیدوبندها و موانع برمیگردد. آزادی مثبت (آزادی برای) که آزادی را برای چه هدفی میخواهیم[۲]. بعضی متفکران نیز از آزادی برای که[۳] سخن میگویند؛ یعنی چهکسی میتواند آزاد باشد که اینجا مفهوم آزادی با عدالت نسبت پیدا میکند.
ولایتفقیه ضامن آزادی یا استبداد دینی؟
هم آزادی ضامن ولایتفقیه است، هم ولایتفقیه ضامن آزادی است. علاوه بر جایگاه مردم و آزادی در مبانی دینی ما که در دست امام بود، یکی از درسهایی که امام از مبارزات معاصر مثل نهضت مشروطه و نهضت ملی نفت گرفته بودند، این بود که اگر مردم درصحنه نباشند، آزادی و جمهوریت وجود نداشته باشد، ما از اصل دین نمیتوانیم دفاع کنیم؛ در این صورت نخبگان میتوانند نهضت و حکومت را منحرف کنند. لذا در انقلاب کبیر اسلامی توجه جدی کردند که همهچیز با حضور، آزادی و انتخاب مردم شکل بگیرد. از اصل نهضت تا گزینش مسئولین از رهبر تا پایین حکومت که با رأی مردم است. امام حتی سه بار انتخابات برای قانون اساسی برگزار کردند. چنینچیزی در هیچ کجای دنیا نیست؛ یکبار انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، یکبار اصل آری یا نه به جمهوری اسلامی و یکبار تأیید نهایی قانون اساسی و مقابل هرکسی که میخواست رأی مردم را محدود کند ایستادند؛ مثل انتخابات مجلس دوم که مقابل ایده محدود کردن انتخاب نمایندگان به رأی مجتهدین ایستادگی کردند. در دوره رهبر انقلاب هم نمونههای زیادی مثل جلوگیری از افزایش غیرقانونی دوره ریاستجمهوری، یا مقابله با برهم زدن رأی مردم در انتخابات را داریم. با این اوصاف هم آزادی ضامن اسلامی و دینی بودن حکومت ما شده و هم ولایتفقیه، در قامت ضامن آزادی ظاهرشده است؛ اما در سطح دنیا حکومتهایی بودند که به اسم دین، استقلال، عدالت یا آزادی شکل گرفتند و منحرف شدند. حکومتهای قذافی، مبارک، خیلی از جریانهای چپ مثلاً در یونان و… . ازجمله همینها بودند چون چنین ضامنی نداشتند. حتی حکومت سوریه هم بهخاطر اینکه چنین ضامنی نداشت، در کنار استقلال، نتوانست آزادی لازم را تأمین کند و زمینه سوءاستفاده معارضین و غرب و عمال منطقهای آنان را برای ویرانی سوریه ایجاد شد.
رابطه آزادی و استقلال؟
یک نگاه میگویند استقلال بر آزادی تقدم دارد. بهاینمعنا که در مقام تزاحم بین استقلال و آزادی، باید به استقلال رجحان داد؛ عدهای هم هستند که بهعکس میگویند آزادی اولی است، مثل لیبرالهای وطنی. در نگاه دینی و انقلابی ما یک رابطه رفت و برگشتی بین این دو هست، گرچه استقلال مثل عدالت آرمانی درجه اول است و قیدبردار نیست (به یک معنا استقلال، عدالت در فضای بینالمللی است)، برخلاف آزادی که طبیعتاً قید میخورد. رهبر انقلاب آمدند و گفتند: استقلال، آزادی در چارچوب یک ملت است. ولی در مقام تزاحم زمانهایی شما مجبور هستید آزادی را محدود کنید وگرنه از بین رفتن استقلال موجب از بین رفتن اصل حکومت یا آرمانهای اصلی آن میشود. ولی محدود کردن آزادی بهصورت محدود، موقت و در موارد خاص است، مثل فتنه ۸۸ که تلفنها یا پیامک یا شبکههای اجتماعی محدود شد؛ اما اگر آزادی را به بهانههای واهی و نامحدود و مدام مقید کنند، شما حتی از استقلال هم نمیتوانید دفاع کنید و کشور به انحراف میرود؛ مثلاً اگر در ماجرای برجام که اجازه اعتراض و انتقاد به آن داده نمیشد، جلوی معترضین را نمیگرفتند، رسانهها آنها را سانسور نمیکردند و…، ما به خسارت محض امروز نمیرسیدیم! خلاصه محدودیت آزادی ممکن است، اصل حکومت یا جهت درست آن را از بین ببرد! نظیر اینکه آزادی منهای استقلال، کشور را از بین میبرد، مثل ماجرای مشروطه یا انقلابهای ۲۰۱۱ بیداری اسلامی بهویژه در مصر.
نسبت آزادی و امنیت؟
ما هم آزادی را میخواهیم، هم امنیت را. به بهانه آزادی نمیتوان هرجومرج و ناامنی را اجازه داد و به بهانه امنیت نمیشود کل آزادی را محدود کرد. آن پیام ۸ مادهای امام که به مناسبت حفظ آزادی و حریم خصوصی دادند؛ چه موقع صادر شد؟ اوج درگیری ما با گروهکها و مشکلات امنیتی؛ اما امام میگویند حق ندارید آزادی دیگران را سلب کنید، حق ندارید بیخود بروید در خانه مردم، اگر ماجرای گروهکها هم بود؛ رفتید حق ندارید وسایل فسق و فجور را که طرف در حوزه خصوصی داشته، برخورد کنید. فقط امربهمعروف و نهیازمنکر کنید که آقا این چهکاری هست دارید میکنید، اما حق ندارید به آنوقتی برای ماجرای امنیتی رفتید، به آن جرم بگیریدشان؛ و میگویند باید یک سری هیئتهایی باشند و نظارت کنند. البته امروز این هیئتها معلوم نیست کجا هستند. تازه امروز ما بعضی گروهکهای تروریستی و… را بهصورت موردی داریم؛ وضعیت عمومی جامعه مثل دهه ۶۰ بحرانی نیست. امنیت مهم است، اولویت هم دارد؛ اما نمیشود به اسم امنیت، آزادی آدمها را محدود کرد. البته اگر دیدید اصل امینت عمومی با خطر واقعی روبهروست شرایط فرق میکند. بسیاری مواقع، چیزهایی که میگویند خطر نیست یا خطر ملی نیست، منافع یک جریان یا گروه درخطر است، مثل اتفاقی که سر ماجرای برجام افتاد. در ماجرای برجام، آن آقایانی که در حاکمیت بودند آزادیها را محدود کردند. بعضیهای دیگر هم در نهادهای امنیتی و نظامی و نهادهای دیگر، به اسم اینکه رهبری دارد از افراد مذاکرهکننده حمایت میکند، نمیگذاشتند انتقاد بشود. الآن ضررش را خود مملکت متحمل شد. نمیشود آزادی را بهصورت عمومی و بدون شاخص در موارد مختلف مخدوش کرد.
امام بحثی دارند که حفظ حکومت از اصول اولیه اسلام است و بر احکام دیگر اطلاق دارد و در اصطلاح اصولی، حکومت میکند بر احکام دیگر. این ماجرا یکوقت است شما با موارد خاص برخورد میکنید، مثلاً ماجرای همین روزها (فتنه دی ۹۶) یا ماجرای فتنه ۸۸؛ شما ناچار هستید که مثلاً شبکههای اجتماعی را محدود کنید، چون اصل امنیت کشور درخطر است و واقعاً در بحران قرارگرفتهاید یا میآیید میگویید فلان شبکه اجتماعی کلاً عامل اخلال در امنیت است و باید بسته باشد. یکسری آدم در خیابان دارند آدمکشی میکنند؛ هماهنگیشان هم از طریق همین فضای اینترنتی است. شما این کار را انجام ندهی، اصل حکومت درخطر قرار میگیرد. این موردی است، محدود و یک هفته – ۱۰ روزه. همیشگی نیست. مثلاً در ایام فتنه ۸۸ حکومت تجمعات اعتراضی را محدود کند، پذیرفتنی است ولی اینکه هر اعتراضی را در هر دورهای محدود کنند یا پارکینگ اعتراض مثل هاید پارک لندن درست کنند، پذیرفتنی نیست و مشکل اینجاست که عدهای، هر دوره را برهه حساس خوانده و هر محدودیتی را همیشگی کردند.
آزادی انتخابات و شورای نگهبان چگونه قابلجمعاند؟
هیچ حکومتی در دنیا پیدا نمیکنید که نظارت وجود نداشته باشد؛ نظارت بر نحوه انتخاب و قرار گرفتن آدمها در قدرت. شیوههایش متفاوت است. شورای نگهبان بالاخره بر اساس چارچوبهای کلی که مردم مسلمان جامعه ما پذیرفتند که احکام اسلام اجرا شود، ناظر و ضامن اجرای حکم است. حالا ممکن است بگوییم شورای نگهبان مثلاً به وظایفش کامل یا درست عمل نمیکند، این یک بحث دیگر است، اما اصل نظارت شورای نگهبان عقلانی و قانونی است. شورای نگهبان میتواند بهینهتر عمل کند، بعضاً افرادی محل سؤال تأیید میشوند، مثلاً در مناظرات تلویزیونی ریاست جمهوری؛ مشخص شد که تقریباً اکثر کاندیداها از یکدیگر، پرونده اقتصادی داشتند یا یک موارد سوءاستفادههایی معتقد بودند که طرف دیگر انجام داده است. یا اینها درست است که معلوم است بهغلط تأیید صلاحیت شدند یا اینها غلط است؛ که خب باید با آنکسانی که این حرفها را زدند برخورد شود؛ ولی هیچکدامش انجام نشد! اینهمه حمله به شورای نگهبان نشان میدهد درمجموع شورا مقابل خیلی چیزها ایستاده است نظیر عدم التزام به بعضی احکام اسلامی مثل پوشش اسلامی؛ در مقابل اینکه اصل حکومت دینی را نفی کرده کنند ایستادگی میکند که بسیار خوب است. ولی در موارد دیگر هم آیا ایستادگی صورت گرفته است؟ مثلاینکه امام سه مرتبه تأکید میکنند اقشار متوسط به بالا نباید مسئولین جمهوری اسلامی باشند. پس اصل وجود شورای نگهبان برای ضمانت اجرای احکام اسلامی چیز ضروری و لازمی است، کما اینکه تمام حکومتهای دنیا بهنوعی چنین نظارتهایی دارند. البته کسی ممکن است بگوید دور در این سیستم وجود دارد، دور در انتخابات نیست، اما دور در نظارت در هیچ حکومتی حلنشده است. حتی در مستقلترین چارچوبها، مثل انتخابات ونزوئلا، الآن سالهای سال دعواست، باوجود آنکه سیستم برگزاری انتخابات به یک معنا از دولت جداست و شورایی مستقلاً نظارت دارد، ناظران بینالمللی همیشه وارد میشوند و… ولی ببینید ونزوئلا از سال ۲۰۰۱ تابهحال در آن بهطور مداوم بحث و کودتا و انقلاب مخملی و موارد دیگری در جریان است. حالا تا قبل آن چون جامعه مدنی و دولت یکدست آمریکایی بود، این مشکل رو نیامده بود. در ماجرای آزادی انتخاب و نظارت، اصل و چارچوب کلیمان درست است، اما در اجرا بهتر از اینکه هستیم میتوانیم عمل کنیم.
آزادی تجمعات
قانون اساسی دایره بازی برای تجمعات گذاشته است، اما در قانون احزاب این ماجرا را با نگاه تهدیدمحور محدود کردند. تجمعات ممنوع نشد، اما به نحوی سخت و سلیقهای شد که اکثر تجمعات برگزار نمیشود، یعنی یا مجوز داده نمیشود، یا خود افراد عطایش را به لقایش میبخشند یا اگر میخواهند غیرفرمایشی و مؤثر تجمع برگزار کنند مجبورند قید مجوز را بزنند. مثلاینکه این قانون برای برگزار نشدن تجمعات نوشتهشده است. در این میان علیالاصل تجمعهای بیهوده و بیربط و یا تجمعی که بهجایی گیر نکند و مطالباتش گرد باشد یا اثری نداشته باشد مجوز میگیرد. چهبسا که اگر در این بحث، آزادی نهادینهشده بود، مردم ما میتوانستند در یک سیستم مشخصی اعتراض کنند، اینگونه نمیشد که یک اعتراض کوچک اقتصادی به این نحو در طول این دو هفته کشیده بشود به یک اغتشاش! و تبدیل به انفجار بشود و بلافاصله دشمن خارجی بتواند استفاده کند. بدترین کار برای بیاثر کردن تجمعات نیز همین ایده مشخص کردن مکانهایی بیربط برای تجمعات است که از اساس اعتراض و تجمع را بیاثر و مثل استودیو، آکوستیک کند.
و صحبت پایانی:
در چارچوب آزادی و آزادیخواهی یک مسئله مهمی است که متأسفانه بهخاطر تعاریف بستهای که از آزادی داشتیم و سوءاستفادههایی که از آزادی بهویژه در سالهای آغازین انقلاب شده است، در این سالها اصلاً آزادی از جمع متدینین ما، از فضای حوزه و دانشگاه و حزباللهیهای ما رخت بربسته و جزو آرمانهایشان نیست. درصورتیکه دومین شعار انقلاب اسلامی، آزادی است. آزادی آرمان بسیار مهمی است، آزادی ابزار کار انبیاست. آزادی، ابزار اجرای عدالت است. آزادی ابزار کار و بنای محوری حکومت دینی است. دین نیامده بهزور مردم را هدایت کند، میخواهد آنها در فضای آزاد، خودشان برسند به ضرورت دینی زندگی کردن و آگاهانه انتخاب کنند. اگر ماجرای آزادی و جمهوریت نبود، جمهوری اسلامی هم مثل خیلی از حکومتهای دینی از اساس منحرفشده بود. یکی از چیزهایی که باعث شد حکومت ما به سمت دیکتاتوری نرود، وجود همین آزادی و جمهوریت بود که جریانهای مختلف قدرت را توانستند مردم بشناسند و بتوانند با منحرفین برخورد کنند. آزادیخواهی باید یکی از رسالتهای مهم ِمتدینین و جریانهای انقلابی ما باشد، برای حفظ انقلاب و اجرای احکام دین. آزادیخواهی باعث میشود که مردم حس کنند در حکومت میتوانند حرف بزنند و اینکه جریانهای منحرف نتوانند بدون دخالت دیگران در حکومت بیایند و حکومت را منحرف کنند. استعدادها شکوفا شود و برای اصلاح حکومت و اجرای احکام ظرفیتسازی شود. پس آزادی خیلی مهم است؛ باید برای بسط آزادی برنامه جدی داشته باشیم، برای اینکه موانع آزادی را برداریم، برای اینکه حدود آزادی را چارچوبمند معرفی بکنیم و این یک جهاد است.
[۱]free from
[۲]free for
[۳] free for whom