ایدهها و سپس حرفها باید مردمی باشند؛ باید از جنس دردِ مردم باشد؛ مثل همین معوقات بانکی و از ان طرف وام ازدواج. درگیر شبهات طرف مقابل نشوید که هی بگوییم اعدامهای ۶۷ چه بود، یا دیوارکشی و… . حرفهای عدالتخواهانه و بیش از همه ضد تیبعض را بیان کنید. این حرفها فطری است و آدمها را جذب میکند. دقت کنید آدمهایی که با ما هستند بیشتر جنوبشهریها و مستضعفین هستند. آن جا بیشتر باید کار کنیم. معطل ستاد ننشینید؛ بروید خودتان نوشته و پوستر تهیه کنید و کار کنید ولی حتیالمقدور خبر بدهید که ما رفتیم فلانجا، که اگر مشکلی پیش آمد بچهها پشتیبانی کنند،، نشد هم مهم نیست. آن دست نوشتهها هرچی مردمی تر بهتر هرچه سادهتر بهتر. اما حرف جدی در آن باشد.
پبسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این مطلب پیاده شده گعده انتخاباتی با ستاد دانشجویی حجتالاسلام رئیسی درپنجشنبه ۷ اردیبهشت ۹۶ است که به صورت جزوه و با عنوان حجتالاسلام رئیسی چگونه میتواند رئیسجمهور شود منتشر و توزیع شد.
- اوضاع کشور چگونه است
امروز فضای انتخابات فضای متفاوتی است. تا امروز اکثراً انتخابات دور دوم ریاستجمهوری انتخابات جدی نبوده است. حتی در ۸۰ و ۸۸ کاندیدای پیروز نسبت به دور اول خود رأی بیشتری هم داشتند، اما اکنون بخش عمدهای از جامعه ناراضی هستند. دولت همه تخممرغهای خود را در سبد سیاست خارجه گذاشته و در اقتصاد کارنامه قابل دفاعی ندارد. البته بعضی کارهای خرد در کشاورزی نظیر خود کفایی گندم و همچنین در معاونت علمی ریاست جمهوری در حمایت از شرکتهای دانشبنیان انجام شده اما وضعیت کلی نارضایتی عمومی از دولت است. پدیده فیشهای نجومی، تبعیضهای جدی، شکاف طبقاتی و تعرفههای درمانی از مصادیق این نارضایتی هستند. در همین طرح تحول سلامت که دولت بهعنوان کار موفق ارائه میکند و در بخش بستری هم مردم در بیمارستانهای دولتی هزینههای مردم کاهش یافته، کار بهجایی رسیده که الآن برخی بیمارستانها دفترچه تأمین اجتماعی را قبول نمیکنند؛ آمدند پول زیادی را وارد نظام سلامت کردند. هشت هزار میلیارد تومان اوراق بدهی برای تأمین هزینههای آن دست مردم دادند. واردات و حضور خارجیها نیز کمر مردم را شکست، امروز مردم حتی سفر مشهد هم میروند در بلیط قطار خود با عبارت (Cathering) اتریشی یعنی تأمین غذای اتریشی مواجهاند. بهبهانه بحران آب جلوی کشاورزی در نقاط متعددی از کشور گرفته شده است. مردم میبینند مسئولین مدعیاند تورم کم شده، اما همه فهمیدهاند بیکاری بدتر از تورم است. برای مردم آمار و ارقام مطرح نیست؛ آنها نگاه به زندگی واقعی خود میکنند و میبینند در دوره قبلی فشار بود اما کار هم بود، الآن رکود است ولو اینکه تورم بالا نیامده باشد، خریدی نمیتواند انجام شوند. بدنه عمومی مردم که به روحانی رأی دادند الان ناراضیاند، البته کاملاً ناامید هم نیستند. اکثریت آرای آقای روحانی، آرای تشکیلاتی نیستند، همان کسانی هستند که سال ۸۴ و ۸۸ در اعتراض به اصلاحطلبان به احمدینژاد و اگر سنشنان میرسیده سال ۷۶ در اعتراض به هاشمی به خاتمی رأی دادهاند.
کسانی بودهاند که در نظرسنجیها گذشته از نظرسنجی یا نظرسازی بودن، بهجز چند روز آخر در ردههای پایانی بودند، اما با اقناع مردم و تبلیغات بالا آمدند. بهطور مثال در سال ۸۴ کاندیدای پیروز تا روزهای پایانی در اکثر نظرسنجیها پایین بود، اما مردم وقتی فضای خدمت در شهرداری را دیدند و گروه جوانان حامی آن کاندیدا مردم را قانع کردند، حتی تخریب و توهینهای تند هم برایشان تأثیر نداشت و انتخابشان را کردند. برای مردم مهم آن است که چهکسی کار میکند؛ چه کسی به محرومین خدمت میکند؛ چه کسی برای مدیریت کشور حرف دارد و جنم اداره کشور را در او میبینند.
یک عده ادعا میکنند صاحبدکان آرای خاموشاند و همه آرای خاموش را به معارضان و… نسبت میدهند. اما در انتخابات اخیر مجلس شاهد بودیم که حتی تحریمیهای همیشه به صحنه آمدند، اما مشارکت در محدوده مستضعفنشین کلانشهرها و مشخصاً جنوب و شرق تهران پایین آمد. این آدمها به برجام آری یا نه نمیگویند، دموکراسی و فرهنگ برای آنها مسئله اصلی نیست؛ برای آنها عدالت اجتماعی و امکان اداره زندگیشان مهم است.
ما با تبعیض افسارگسخیته مواجهیم؛ از طرفی قشر محروم و مستضعف که ماهها حقوق نگرفتهاند و از طرفی فیش نجومی سر برآورده است. از طرفی گورخوابها پیدا شدند و تهران کورهپزخانه دوباره غلغله شده و از طرفی املاک نجومی را میبینیم. از طرفی بیکاری را داریم در سوی دیگر واردات را، جوان ما بیکار است ولی عدهای ابوالمشاغلاند و چندین شغل دارند و با سنین ۶۰ و ۷۰ در مسئولیتها هستند. آن پنجاه-شصت درصدی که تولیدش خوابیده کارگرهایش کجا رفتهاند، یا بیکارند یا به شغلهای سخت و یا کاذب تن دادهاند یا مجبور شدهاند برای گذران زندگی به بزه دست بزنند. حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان معوقات بانکی رسمی است یعنی پولهای بزرگ پس داده نشده، از سوی دیگر جوانان وام ۳ تا ۱۰ میلیونی ازدواج و کارگاهها و بنگاههای تولیدی وام اندک را نمیتوانند بگیرند. معلوم است پول و امکانات هست، اما با تبعیض توزیع شده است. در حوزه فساد کار به جایی رسیده که شاهدزدها هم صدای آی دزد، آی دزد برآوردهاند! همه اینها هم راه فرار قانونی برایش هست. و مشکل اصلی کشور الآن در تبعیض است.
یک ضلع تبعیض این است که کسانی که خودشان منفعت دارند در جایگاه تصمیمگیری و سیاستگذاری باشند. مثلاً اتاقبازرگانیها را امروز در دولت میبینید، مثل رئیس دفتر رئیسجمهور که رئیس سابق اتاق بازرگانی است و مشاور اقتصادی رئیسجمهور که سیاستگذار نشریات اتاق بازرگانی مثل تجارت فردا است، از سویی وزرا و مدیران عالی هم به اتاق پاسخگو شدهاند، همین جلسات هفتگی شورای گفتگوی بخش خصوصی و دولتی که صبحانه کاری با وزرا میخورند را ببینید. خب وقتی جایی که بیشترین هویت اعضایش واردات است (البته مجلس هشتم آن را بزرگتر از تجارت تعریف کرد)، در چنین جایگاهی قرار میگیرند انتظار داریم تولید پا بگیرد؟ همین ماجرا را در مورد نظام سلامت داریم که صاحبنفعان بخش خصوصی و عمدتاً پزشکان متخصص در حوزه تصمیمگیری وارد شدهاند. شما پزشکان متخصصی را در رده اول سهامداران بخش خصوصی میبینید که در عالیترین جایگاه سلامت قرار گرفته است. آیا انتظار دارید تعرفههای درمان بالا نرود؟ حقوق و کارانه نجومی برای پزشکان متخصص ایجاد نشود؟
برخلاف توهمات سیاسیون، مردم میفهمند. مردم به قیافه و شعار و نماد و… رأی نمیدهند. مردم کالاهای لوکس ریخته شده در بازار را میفهمند که دارند جوانشنان را بیکار میکنند. کافی است با مردم در مورد این وضع، و امکان اصلاحش صحبت کنیم و کاندیدای خود را معرفی کنیم. ما در انتخابات تخریب نمیکنیم، آنجا هم که دولت کار خوبی داشته باشد آنها را اگر لازم شد میگوییم، اما ازضعفها نمیگذریم. بدون تخریب شرایط موجود، مخصوصاً تبعیض را برای عموم مردم شرح بدهیم، حتی اگر جیزی بهنظرمان خوب است اشکالی ندارد بگوییم. در ضمن فردای انتخابات هم اگر کاندید مورد نظر ما پیروز شد او را ول نمیکنیم. از او مطالبه میکنیم، اگر هم مسیر غلطی رفت مقابلش میایستیم. این تفاوت جوان مؤمن انقلابی با جبههها و احزاب سیاسی است.
مردم ما نه بر برجامند و نه با برجام اما اگر میفهمیدند چه برسر برجام آمده است همه بر برجام میشدند کما اینکه در قراردادهای نفتی و آی پی سی هم نگذاشتند مردم بفهمند. بهجای بحث تخصصی با مردم در این زمینه بر مسائل همهفهم آن و حوزههای دیگر تمرکز کنیم.
این دولت هر جا کم آورده گفت دولت قبل اما بعد از چهارسال دیگر این حرف پذیرفته نیست. مردم میفهمند که وقتی مدیران اجرایی خود کار خصوصی کنند، منافع عادلانه تقسیم نمیشود. مردم میفهمند که اگر مسکن مهر هر اشکالی داشت، چرا اصلاحش نکردند و یک میلیون و نیم زوج را نگذاشتند به خانههایشان بروند و یک میلیون نفر که مستقیم و غیرمستقیم اشتغال داشتند از این طریق بیکار شدند؟ چرا جایگزین نیاوردند؟ طرح شبنم را برداشتند و ایراد گرفتید، چرا جایگزینش را نیاوردند. اصلاً امید و تدبیر پسوند و پیشوندش میکردند و به نام خود اجرا میکردند؛ اما نکردند.
خلاصه اینکه ما با دولت ضعیفی مواجهیم که حتی حامیان خود را نتوانسته اقناع کند و برای بسیج آنها از مواردی مثل خطر جنگ و تصویر خشن و ضد آزادی از طرف مقابل استفاده میکند. یعنی برای اولین بار تغییر دولت در دور دومش دور از دسترس نیست.
- چرا رئیسی؟
آقای رئیسی چند مؤلفه مهم دارد. اول آنکه یک سید روحانی است و مردم به سید روحانی احترام میگذارند. البته ما با سوءاستفاده از این عناوین مخالفیم چنانکه بخش زیادی از رأی ۷۶ و ۹۲ بیربط با مواردی از این دست نبود، اما این ارادت مردم یک واقعیت است
دوم آنکه آقای رئیسی سابقه مدیریت عالی در کشور داشتند داشتند. بهصورت ویژه در معاونت قوه قضائیه و سازمان بازرسی و در سایر مدیریتهای کلان کشور. البته در قوه قضائیه فساد، تخلف و ناکارآمدیهایی هست، همانگونه که در قوای دیگر هم هست. آقای رئیسی در قوه قضائیه معاون اول بوده و به اجرای سیاستهای بالادستی و پیگیری آنها توجه داشته است. ایشان در سازمان بازرسی نهادهای بسیاری را شخمزده و تمام دستگاهها را بررسی و تفحص کرده است، آن هم بیش از همه از منظر اجرای قانون و نحوه مصرف بودجه و… . یعنی نهتنها نگاه از بالا به اجرا دارد، بلکه نگاه مدیریتی و عیبیابی این مجموعهها در ایشان است.
سوم آنکه آقای رئیسی شخصیتی دستمالی شده در فضای سیاسی نیست و اکثریت جامعه نکته منفی از ایشان در ذهن ندارد.
چهارم اینکه در یک سالیکه در آستان بوده، تغییرات مهمی انجام داده است. یکی از مهمترین آنها بردن تیمهای جوان به آستان بوده است. مردم دیدهاند در این یک سال اتفاقاتی افتاده است، البته همه آگاه نیستند که باید آنان را آگاه کرد. آقای رئیسی تیمهای جوانی را با خود برد و در آستان به کار گرفت. گروهی از فعالان سیاستگذاری در علم و فناوری به آستان رفتند و به اصلاح سیستمهای اقتصادی آستان همت گماشتند. گروهی از بچههای مدیریتی امام صادق (ع) رفتند تا ساختار مدیریتی آستان را اصلاح کنند، گروهی از جوانان فعال جهادی رفتند و هزاران اردوی جهادی و خدمترسانیهای مختلف به محرومین را کلید زدند. بخشی از بچههای فعال رسانهای و اقتصادی هم در آستان فعال شدند. بعضی نیروهای مسئلهدار نیز از آستان کنار گذاشته شدند.
مسئول آستان، بسیاری مردمیتر و دستیافتنیتر از دورههای پیش شد. مردم آقای رئیسی و خدمات ایشان را دیدهاند. تولیت آستان قدس را مردم دیدهاند نه بهسبک سابق فقط در خطبهخوانیها و غبارروبیهای حرم مطهر.
آقای رئیسی گرچه فرصت کافی برای اصلاح اقتصادی آستان نداشتند، اما تغییرات خوبی را مثل بیرون کشیدن آستان از ساخت مجتمعهای تجاری بزرگ را کلید زدند. همین تغییر رویکرد حتی خود را در خدمات عمومی آستان نشان داده مثلاً بسیاری از افرادی که در ماههای اخیر به مشهد رفتهاند، برخلاف گذشته مثلاً غذای تبرکی حرم را خوردهاند، چون فیشها عمومی تقسیم شده است.
آقای رئیسی نه کاندید حاکمیت است و نه ذیل سازوکارهای ناسالم انتخاباتی و جبههها و احزاب وارد انتخابات شده است و مستقل آمده است. بخش عمدهای از مطالبه حضور آقای رئیسی در انتخابات نیز از پایین به بالا شکل گرفته است. امروز جوانترین و پرشورترین ستادهای انتخاباتی، ستادآقای رئیسی است. البته طیفهای مختلفی به آقای رئیسی ارادت دارند، که ما شاید به بسیاری از آنها انقلت داشته باشیم، ایشان راه را برای انها باز گذاشته و از طیفهای مختلف تیم و برنامه به ایشان پیشنهاد شده است.
پنجم ایشان برآمده از محرومین است و در زندگیاش اثری از اشرافیگری تا اکنون دیده نشده است.
بسیاری از ما آقای رئیسی را اصلح میدانند، اما بسیاری از ما افراد دیگری را اصلح بدانیم که وارد انتخابات نشدند، از ثبتنام انصراف دادند، تأیید صلاحیت نشدند یا… اما فعلاً ایشان خیرالموجودین انتخابات هستند و باید برای رأی آوری اصلح موجود تلاش جدی کرد. تلاش برای بالا بردن مشارکت در انتخابات نیز با تبلیغ برای کاندیدای اصلح و امید دادن به مردم ناامید با گزینهای با سوابق و سخنان قابل تأمل و توانا برای اداره کشور محقق میشود. چهاینکه حتی جریانات پیروز انتخابات اخیر اذعان دارند، بخش عمدهای از آرای خاموش مستضعفان بودهاند. لذا حتی اگر آقای رئیسی گزینه مطلوب برای بخشی از ما نباشد، باید از فرصت حضور ایشان استفاده کرد.
در چه صورت، رئیسی رئیسجمهور خواهد شد؟
حال چگونه برای رئیسی تبلیغ کنیم؟
اول باید توجه کنیم، انتخابات مثل احزاب برای ما صرفاً وسیله کسب قدرت نیست و خود انتخابات برای ما موضوعیت دارد. باید از فرصت انتخابات برای ارتباط با مردم، گفتمانسازی، بالا بردن فرهنگ سیاسی جامعه استفاده کرد. مثلاً در انتخابات قبل ما نتوانستیم قدرت را در دست بگیریم اما یکی از اثرات ما این بود که آوردن اصلح به صحنه جزو فرآیند انتخابات شد و اگر آن تجربه نبود شاید به جای آقای رئیسی چهرههای تکراری در انتخابات بودند. مهمترین عنصر این بالا بردن فرهنگ سیاسی، تأکید بر اصلح و تلاش برای رآی آوری اوست. حتی تبلیغ ما برای یک کاندیدا نباید به تبلیغ شخص او منحصر باشد، باید این تبلیغ را بهانه برای آگاه کردن مردم از وضع کشور، مشکلات و راههای اصلاح قرار بدهیم.
دوم بدانیم جامعه هدف ما کیست؟
ما چند میلیون حزباللهی فعال داریم که به انقلابیترین گزینه رأی میدهند، مثل آرای سعید جلیلی در انتخابات قبل. چند میلیون نفر هم داریم که سیاسی اصولگرا هستند، چند میلیون داریم که سنتی اصلاحطلب هستند. اما بدنه عمومی جامعه سیاسی رأی نمیدهد. برای او حرف داشتن، سابقه خوب، توانایی و جنم اداره کشور مهم است. هدف ما هدف ما جو عمومی و بدنه مردمی کشور بهصورت کلی و مستضعفین بهصورت مشخص است.
پاتوقهای سنتی ما مساجد، هیئات و کانونهای فرهنگی تربیتی است، اما اینجا جای یارگیری است. دانشگاه هم آنقدری ارزش دارد که یارگیری کنیم و احیاناً چند بیانیه، نشریه، همایش و مناظره و دیگر هیچ! فقط در دانشگاه برای کار کردن در بیرون دانشگاه یارگیری کنیم، چراکه دانشگاه جایی است که رأی خیلیها مشخص است.
آرای خاموش فعلی آرای سیاسی نیست، آرای محرومین و مستضعفان است که ناامید از وضع موجود است مثل جنوب و شرق تهران در انتخابات مجلس دهم خیلی کمرونق در انتخابات شرکت کرده است. اکثریت این بدنه اگر به فرد دیگری تمایل داشتند، بهخاطر خدمات او بود و عاشق چشم و ابروی او نبودند. اگر این بدنه اقناع شود که وضع موجود قابل اصلاح است و مشکلات کشور، بیش از همهچیز به تبعیضها و سوء مدیریتها مربوط است، و ببیند کاندیدی دارد که بخشی از آنچه او در خدمترسانی و اشرافیتستیزی و ضدیت با تبعیض دنبال میکند، بهصحنه میآید. این احتیاج به تبیین و اقناع دارد.
لذا مناطق و اقشار مستضعف و تحت تعبعیض اولویت دارند. روستا بر شهر، شهرستانها بر مراکز استان و تهران، حاشیهشهر و جنوب شهر و… بر مرکز و شمال شهر. اقشار تحت تبعیض بیشتر نظیر کارگرها، معلمان، پرستاران، بیکار شدهها و…. نسبت به اقشار متوسط به بالا اولویت دارند. بچههای شهرستانی اگر به شهرستان و روستای خود بروند و کار کنند، موثرتر از تهران است.
اولویت را در مناطق مستضعف بگذارید، مخصوصاً جاهایی که خدمترسانیهایی به آنها شده و مردم اثرات خدمات حزباللهیها را دیدهاند، مثل جاهایی که اردوی جهادی برگزار شده است، بچههای جهادی برگردند و با مردم صحبت کنند. سعید جلیلی انتخابات قبلی در بشاگرد و روستاهای اطراف سبزهوار رأی بالایی آورد، این حاصل کار حاجی والی و بچههای جهادی بود.
در تهران در مناطق جنوب و شرق شهر، روستاها و شهرستانها سرمایهگذاری کنید. مثل شهرقدس، قلعه حسن خان، اسلامشهر، پردیس، پرند، ساوجبلاغ، رباطکریم، ساوه و… مثلاً در پردیس و پرند به مسکن مهر و ضرورت تمام شدنش و برنامه رئیسی برای آن تمرکز کنید.
به شهرکهای صنعتی و محیطهای تجمع کارگران بروید و با آنها صحبت کنید، کارگران و معلمان و اقشار تحتتبعیض را از طرقی مثل مساجد، آشنایان محلی و… پیدا کنید و تلاش کنید با بقیه آنان ارتباط بگیرید.
پس در تبلیغ مردمی هم باید اولویتگذاری کرد؛ اولویت اول به مناطق و اقشار محرومتر اختصاص دارد. به بحث و تبلیغ صرف در پایگاههای سنتی ما مثل مساجد، تشکلهای انقلابی و… سرگرم نشوید، اینجا گذرگاه و محیط یارگیری ما برای تبلیغ عمومی است.
وقتی بین مردم میرویم باید بتوانیم بابِ گفتگو را باز کنیم؛ این را باید با ایدههای جذاب عملی کرد… در سرچهارراهها توجه مردم رو جلب کنید. یک وقت میروید پوستر کاندیداها را دست میگیرید؛ این خوب است اما حداقلی و عادی است. ما مثلاً سالهای ۸۴ و ۸۸ کاریکاتورهای مازیار پیژنی را در مورد رابطه با غرب، اشرافیت، تبعیض و… روی دست میگرفتیم تا باب بحث باز میشد و سپس با مردم گفتگو میکردیم. باید کاری کنیم که متفاوت باشد، باید یک چیزی نشان دهیم که متفاوت باشد. مثلاً در تبلیغات انتخاباتی سعید جلیلی در مجلس هفتم در مشهد، بچهها نمایشگاه خیابانی درست کرده بودند، جملاتی از امام و رهبری در مورد عدالت، کاریکاتور، تصاویر بی عدالتی و علت رأی به جلیلی را در پلاکاردهای بزرگی درست کرده بودند و کنار هم در میدانها و محیطهای پر رفت و آمد بالا میبردند. سال ۸۴ بچهها در مترو و محیطهای عمومی با هم بلند بحث میکردند و از این طریق مردم را وارد بحث میکردند، حتی یکی موافق میشد و یکی مخالف تا مردم درگیر شوند. مردم کنجکاو میشدند، میگفتند چرا این کار را میکنی؟ چرا برای این نامزد؟ بعد گفته می برا این که… این تفاوت میتواند در گرفتن یک نماد باشد، مثلاً نمادی از تبعیض و بیکاری، یا میتواند بردن یک چهره مثلاً یک هنرمند، باشد، زدن یک ماسک، تئاتر خیابانی و خلاصه کارهای خلاف آمد عادتی که جوانان نسل چهارمی برمیآید.
تاجایی که میتوانید اقناع کنید، اما به آدمهای بحاث سرگرم نشوید، اگر دیدید کسی خیلی بحث میکند و به دنبال اقناع شدن نیست، تلاش کنید به سراغ دیگری بروید.
این خیلی مهم است؛ نروید صرفاً سر چهارراه ورقه بدهید و شعار بدهید. سال ۹۲ این نقطه ضعف بود؛ مثلاً شعار میدادند، ماشاءالله، حزبالله. یا فلانی فلانی دوست داریم ما! آخر چه کسی به این شعار رأی میدهد؟ شعار دادن اصلاً چه کسی را جذب میکند؟ باید با مردم حرف زد.
ایدهها و سپس حرفها باید مردمی باشند؛ باید از جنس دردِ مردم باشد؛ مثل همین معوقات بانکی و از ان طرف وام ازدواج. درگیر شبهات طرف مقابل نشوید که هی بگوییم اعدامهای ۶۷ چه بود، یا دیوارکشی و… . حرفهای عدالتخواهانه و بیش از همه ضد تیبعض را بیان کنید. این حرفها فطری است و آدمها را جذب میکند. دقت کنید آدمهایی که با ما هستند بیشتر جنوبشهریها و مستضعفین هستند. آن جا بیشتر باید کار کنیم. معطل ستاد ننشینید؛ بروید خودتان نوشته و پوستر تهیه کنید و کار کنید ولی حتیالمقدور خبر بدهید که ما رفتیم فلانجا، که اگر مشکلی پیش آمد بچهها پشتیبانی کنند، نشد هم مهم نیست. آن دست نوشتهها هرچی مردمی تر بهتر هرچه سادهتر بهتر. اما حرف جدی در آن باشد.
ستادنشینی به هیچ کاری نمیآید، فقط قالتاقهای قدرتطلب چنیناند. مهم حرف زدن چهره به چهره با مردم عادی و مستضعفین است.
مردم برایشان مسائلی مثل اصلاحطلبی/اصولاگرایی/اعتدالی/مهرورز/جریان انحرافی و…. مهم نیست. در انتخابات میخواهیم کار جمعی و جذبی بکنیم، این خطکشیها را بگذارید کنار. الآن شما با بدنه ۱۵ میلیونی مواجهید که رأیشان با آقای احمدینژاد بود. اینها همانگونه که گفتیم دوستداران خدماتی بودند که دولت فعلی نکرده و دولت قبل انجام داده است. خیلیهایشان هم به دولت فعلی رأی دادهاند، اما الآن شاکی هستند. با اینها صحبت کنید، از کارهای خوب دولت قبل بگویید و به ویژگیهای مثبت آقای رئیسی که بهدنبال تدوام کارهای خوب آن دوره است اشاره کنید. اگر هم در مورد تأیید صلاحیت سؤال داشتند، انها را به حضور در انتخابات و جلوگیری از تداوم وضعیت موجود علیرغم انتقاداتی که دارند ترغیب کنید!
نکته دیگر که باید حواسمان باشد این است که یکی از استراتژیهای محافظهکاران این است که جو کنار رفتن راه میاندازد. خیلیها ۷۶ و ۸۴ و ۹۲ به کاندیداهای اصلح رأی ندادند، چون جو درست کرده بودند میرود کنار؛ این را حواستان باشد. توجه به این حرفها نکنید. امکان رأیآوری آقای رئیسی از بقیه بیشتر است.
سرگرم بحث با طرفداران انقلابی کاندیداهای رقیب نشوید، مسئله اصلی تغییر وضع موجود است. شانس رأیآوری آقای رئیسی هم به دلیل ویژگیهای برشمرده بیشتر است.
در هر محیطی هستید سعی کنید نمادی از آقای رئیسی داشته باشید و باب بحث را باز کنید. این نماد میتواند عکس، پوستر، پیکسل یا… باشد، مهم این است که طرفداریتان را اظهار کنید.
هم باید سراغ مردم بروید و هم سراغ افرادی که روی مردم موثرند. مثلاً بین خانمها، کسانی هستند که جلسات دعا و… برگزار میکنند، شاید به چشم نیایند ولی موثرند. معمتمدین محل، آدمهای محل رجوع و… را باید بطور ویژه مدّنظر داشت، ولی اسیر اینها نشوید، اگر همراه شد که چه بهتر نشد که هیچ. حتی اگر شد بعضی از این چهرهها را با خود به تبلیغات میدانی ببرید، بهویژه هنرمندان.
تا میتوانید از کارهای تبلیغیتان فیلم، عکس، خاطره صحبت با مردم و… بنویسید و در شبکههای اجتماعی بنویسید، ولی این فرع است!
اما فضای مجازی! ما ویژگی ممتازمان حتماً در این فضا نیست؛ اولویت ما فضای حقیقی است. هر کس شد حضوری، نش تلفنی، نشد فضای مجازی تبلیغ کنید. اما در فضای مجازی میشود چه کار کرد؟ چرا برای بعضی اینقدر اهمیت دارد؟ چون آنها فضای حقیقیشان را بردند در مجاز! مثلاً ستاد ۸۸ کاندیدای انصرافیاش. یا آمدهاند کانالها، صفحات و گروههای زرد و پربازدید را خریدهاند و از طریق آن تبلیغات کردند. مطلب فروارد کردن در فضای مجازی و زدن کانال و صفحه خوب است اما کار نیست. اولاً که مخاطب اصلی ما مستضعفینی هستند که خیلیهایشان گوشی هوشمند هم ندارند. دوماً ما شبکه حقیقیمان بهصورت فراگیر مجازی نشده. سوماً باید عملیات کرد نه صفحه بیخاصبت. در فضای مجازی ما اینطور میتوانیم فعالیت کنیم که برویم در کانالها و گروههایی که بازدید زیاده دارند مطلب بزنیم، کامنت بگذاریم، یک مطلبی که اولویت دارد را همه بازنشر بدهیم و…
یک سری آدم داریم که تبلیغ میدانی برای آنها سخت است مثل بخشی از خانمها؛ اینها نشد بروند کارهای تلفنی و مجازی و…. اما حواس همه باشد اصل آن کارها نیست.
هر روز با چند نفر از کانتکتهایتان صحبت کنید، و روزهای آخر برایشان پیام بفرستید و حتی دوباره تلفن کنید. رفقای مدرسه، دانشگاه، حوزه، مسجد، فامیل و… را دعوت کنید و از آنان نیز بخواهید حداقل پنج نفر دیگر را هم دعوت کنند.
روزهای آخر اوج کار است، تا دقیقه آخر تبلیغات برای دادن بروشور، زدن پوستر و… استفاده کنید.
به فکر افراد پیر و مریض و… باشید و تلاش کنید تا آنها را در رأی دادن کمک کنید و حتی آنها را به حوزه رأیگیری ببرید.
یادمان هم باشد که در تبلیغ مطلقاً درگیری و… نداشته باشیم الان نقطه قوت ما، کاندیدای اخلاق بودن و اولویت داشتن مسائل مردم نه مسائل سیاسی و شخصی و… هست.
انتخابات جنگ ارادههاست شاید رسانهها، روزنامهها، ماهواره و… هزاران وسیله دیگر دست ما نباشد، اما همین نیروی جوان مؤمن انقلابی است که میتواند بنبست شکنی کند. خدای ۹۶، همان خدای ۸۴ است بهشرط اینکه همه ظرفیتمان را به میدان بیاوریم.