مگو که کرب و بلایی، اگر بود، هستیم
کنون که جنگ همین جاست، با که پیوستیم؟
علم به دست بگیرید اگر مسلمانید!
بدون رزم، چه سان، در قبیله می مانید؟
دلی پر از مرض و پینه بسته پیشانی
برادری که نشستی! تو شیعه می مانی؟
بسم الله الرحمن الرحیم
هنوز در گذر فتنه ها نباید خفت
هنوز مانده سخن ها نگفته باید گفت
هنوز جنگ دو اسلام، مانده پا برجاست
هنوز صحنه ی این رزم، منتظر ما راست
ندیده ای که عدو کرده شهر را تسخیر
کمر به جنگ خدا بسته اند، با تکبیر(۱)
مگو که کرب و بلایی، اگر بود، هستیم
کنون که جنگ همین جاست، با که پیوستیم؟
علم به دست بگیرید اگر مسلمانید!
بدون رزم، چه سان، در قبیله می مانید؟
دلی پر از مرض و پینه بسته پیشانی
برادری که نشستی! تو شیعه می مانی؟
دوباره حیدر کرّار و مالک و عمّار
دوباره عمرو و معاویّه، ننگ و استکبار
دوباره دست ولی حلقه ای، نقش حدید
علی است ظافر و پیروز، جبهه ی توحید
مسیر خسته ی این راه مرد می خواهد
دوباره جبهه، کسی اهل درد می خواهد
مگو چه سود، هر آن کس که راه پیموده است؟
«شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است»(۲)
حدید دست ولی، ذوالفقار باید شد
حریف فتنه گر «بی شمار» باید شد
رها ز راحت تن، رهسپار باید شد
به سوی امر ولی، بی قرار باید شد
صدای پای سواران صبح نشنیدی؟
نماز صبح قضا شد، هنوز خوابیدی؟
ولی صلا زده بهر نبرد و رستاخیز
برادری به زبان نیست، یا علی، برخیز!
۱- برداشت کاریکاتوری فتنه گران از الله اکبرهای شبانه ی انقلاب
۲- تضمینی از شعر معروف محمدکاظم کاظمی