مشکل این جاست همیشه یک لولو برای حزب الله ساخته اند، مثل اصلاح طلب ها و حریان انحرافی خیلی از اصلح ها اصلا وارد نمی شوند. اگر خطر واقعی باشد نه ظنی، آن وقت می شود به این جیز ها فکر کرد. کمااین که اول انقلاب همه در جبهه ی انقلاب در یکی دو جا مشخصا حزب جمهوری و سازمان مجاهدین انقلاب مجتمع بودند. وقتی خطر منافقین و ضد انقلاب داخلی رفع شد، سوال ها پیش آمد و بعد هم صورت بندی سیاسی کشور عوض شد. البته چون تقوا نبود، اختلافات مذاق سیاسی صورت مبنایی پیدا کرد، حناح راست هم رد صدد برآمد جناح چپ را حذف کند، آن ها هم تقوای کافی و همراهی کافی با رهبری حدید به خرج ندادند. فوقع ما وقع! اما اگر تقوا باشد اگر به تعبیر آقا دسته بندی سیاسی بر اساس ارائه ی فکر و طرح و برنامه ی متفاوت باشد، بحث های خاله زنکی نباشد، آن وقت این اختلاف موحب رشد جامعه است. امام هم در منشور برادری و هم در پیام اجازه ی تشکیل مجمع روحانیون همین را اشاره کرده اند.
- صلاحیت را چقدر باید فردی دید و چقدر جریانی؟
- من الان بعضاً مواجه هستم با یک دو راهی: در بین دو نامزد در کل حزب اللهی، به شخص توانمند و باعرضه و موثری که به جریان صحیحی تعلق ندارد (در داخل جریان های موسوم به اصولگرا) رأی بدهم -و تلاش کنم که رأی بیاورد- یا به شخص متوسط و کم توان تری که به جریان صحیحی تعلق دارد و خودش صاحب نظر نیست، اما به خاطر اعتمادش به شخص توانمندتر و تیزبین تری (نسبت به آن شخص اول)، در نهایت رأیش در مجلس، دو برابر کردن رأی آن شخص تیزبین تر می شود؟
این منطق رای دادن جریانی از کجا آمده؟ حجیت شرعی اش چیست؟ امام و رهبری مدام تاکید می کنند مهم شناخت خود افراد است اگر ناتوان هستیم از شناخت آن وقت برویم، سراغ افراد دیگری که به شان مطمئنیم و از آن ها بپرسیم. قبلا در همین گروه ها میل زده بودم رجا هم امامش را کار کرد. وقتی آدم خودش توانایی شناخت ندارد به لیست رای می دهد.
در مورد خود نامزد هم آدم غیر صاحب نظر مجتهد نیست و نمی تواند در مجلس نقش آفرینی کند، اساسا به وظایف فردی نماینده نمی تواند درست پای بند باشد، در مقام جمعی هم معلوم نیست آن کسی که از او تقلید می کند صالح بماند(این جوری اگر یکی چپ کند ضریب ضربه زدنش دو برابر می شود)، از این طرف معلوم نیست بعدا تغییر تقلید ندهد کما این که انتخابات ها و مجالس قبلی از این آدم ها بسیار داشته ایم، که با یک مدل آمده اند با یک مدل خارج شده اند. مجلس جای آدم های مجتهد است!
۲٫ در انتخاب ها باید بیشتر به اینکه یک نامزد چقدر تیزبین است و بهتر انتخاب می کند توجه کنیم یا این که چقدر اهل ایده و طرح و برنامه دادن است؟
در منطق امام و رهبری تقوا مهم ترین ملاک است، آقا تاکید دارند ادم متقی حواسش هست و سر بزنگاه بر اساس تکیف عمل می کند و اصل تدین بقی هی مسائل را حل می کند. اما این مسئله بطن های دیگر دارد. خیلی آدم متقی در مجلس داریم که صندلی اشغال کرده اند. یک بابایی هست در اکثر لیست ها هست، مجلس ششم تا الآن نماینده است هیچ نقش خاصی نداشته مجلس ششم رهبر فراکسیون اقلیت بوده یک سوم کل مجلس را حضور نداشته، از نصف ابزارهای نمایندگی مثل نطف و طرح سوال و تحقیق و تفحص و درخواست تحقیق و نظارت و… هم استفاده نکرده! مجلس هشتمش هم خیلی با ششم فرقی ندارد، این چه تقوایی است؟ شهید چمران جمله ی خوبید ر همین مورد دارد: « می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آ نرا می پذیرم، اما می گویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست.»
اساسا این نگاه هم حداقلی است. مگر فقط تیز بینی و بصیرت سیاسی داشتن آن هم در مورد عملکرد چند گروه سیاسی مهم است! ملاک های رهبری و امام حداکثری تر از این حرف هاست. این که یک آدم فقط در فتنه خوب نظر داده بعد خفه خوان گرفته در کل مجلس در قضایای فرهنگی و سایسی و اقتصادی هچ کاری نکرده که شاخص نیست. این نگاه حاصل تقلیل همه چیز به انتخاب آدم ها و نگاه فرد محورانه به کنش سیاسی است. البته نمی شود صرفا از این طرف دید. بهزاد نبوی در مجلس ششم یک غیبت هم نداشت بعد از حسن سبحانی هم بیشترین نظرات را داده بود، در منطق دینی تقوا و تدین و ولایی و انقلابی بودن اولیت دارد. اما خیلی ها هستند که تقوا و تدین دارند بیشتر از همین چهره های شاخص هم نظر می دهند اما حذف می شوند، مثل همین حسن سبحانی، جایش چند نفر که صرفا سیاسی اند نه بودجه می فهمند نه قانون گذاری و صرفا بچه های خوبی هستند که دغدغه شان فقط مبارزه با یک چیز خاص مثلا روشنفکری دینی است می شوند محور این قطعا با مبانی دینی ما نمی خواهد.
۳٫ اگر اطمینان داشته باشیم که یک نفر -که در مجموع او را شایسته ی رأی دادن می دانیم- رأی می آورد، اما به صلاح نظام بدانیم که او با رأی کمتر رأی بیاورد (مثلاً رأی اول شدن او در شهر را دارای تبعات بدی در آینده بدانیم)، آیا شرعاً می توانیم به او رأی ندهیم؟
این مصلحت سنجی ریشه ی دینی ندارد. از جنس مصالح مرسله ی اهل تسنن است که دل به خواهی است. مصلحت در فقه شیعی باید ناظر به مسائل عینی مشخص باشد. به تعبیری شاخص دارد. بر این مبنا جرم قبل از جنایت هم نمی شود کرد. هر کسی تا وقتی که ضربه نزده، به صرف احتمال بد بودن نباید به او برخورد غیر صالح کرد. اومه ی ما که حتی علم لدنی داشتند ضمن اطلاع کامل از خیانت آتی بعضی افراد این گونه عمل نمی کردند.
۴٫ ما چقدر باید برای رأی گفتمانی دادن ارزش قائل شویم؟
- یعنی اگر تحلیل مان این است که اولاً تفاوت گفتمانی بین دو گروه وجود دارد (این نافی این نیست که هر دو گروه، خیلی جاها در عمل، رفتار قبیله ای از خود نشان داده باشند)، و ثانیاً الان مهم تر از اینکه چه کسانی وارد مجلس شوند، این است که کدام گفتمان در جامعه غالب شود، و احتمالاً مسیر ریاست جمهوری آینده را شکل دهد، آیا می توانیم با توجه به این دغدغه راجع به آینده ی نظام، برای رأی به یک گفتمان، به لیست یک گروه رأی دهیم؟
این دغدغه ناشی از نگاه غلط اولویت رای دادن به لیست هاست جواب درست به سوال یک این سوال را سالبه به انتفای موضوع می کند.
از منظر دوم و ناظر به گروه های موجود آیا اساسا گفتمانی هست. لیست پایداری که می گوید نه به فتنه و انحراف لیست موسوم به جبهه ی متحد هم که اصلا در کار گفتمان نیست، تقسیمم نافع گروه هاست. دعوا هم کلا سر حفظ صندلی هاست، بعضا ظاهرش هم حزب اللهی است که آن طرفی های خائن نباشند، خب ثم ماذا؟ اگر نیست بر چه مبنا و با چه گفتمان و با چه برنامه هایی آمده اند؟
۵٫ آیا باید فقط به نامزدهایی که به ارجحیت قابل توجه آنها نسبت به دیگر نامزدها رسیده ایم، رأی بدهیم، یا باید لیست مان (۳۰ نفر) را پر کنیم و علاوه بر آنها، بر اساس همین که گمانمان این است که شخصی (نامزد الف) از دیگری (نامزد ب) -ولو نه به حد قابل توجه- بهتر است، به آن شخص (نامزد الف) هم رأی بدهیم؟
نظر آقا این است که در موارد این چنینی تفاصل ولو کم مهم است. حتی المقدور هم از همه ی ظرفیت رای دادن و نمایندگی استفاده شود. در مورد شاخص رای دادن هم می گویند یک جوری یک حجتی ایجاد شود برای آدم نه این که حتما یقین ۱۰۰ درصدی باشد. ملاک برای ما اصلح بودن است. ولو این که اصلا معتقد باشیم صلاحی در کار نیست، باز هم آن جا اولویت گذاری می شود، مگر جایی که جنگ باطل علیه باطل است. و هیچ فرقی ندارد. طبیعی است اگر جایی فهمیدیم طرف صالح نیست اما در همین صالح نبودن فسادش از دیگری کم تر است اولویت پیدا می کند، البته مثل آدمی که اصلحیتش روی صلاح و خوبی اش مشخص شده با او برخورد نمی شود، یعنی میزان انرژی و هزینه ای که می گذاریم بسته به درجه ی صلاح این ها متفاوت است.
۶٫ آیا باید حداقلی از صلاحیت را برای نامزدها قائل باشیم تا به آنها رأی بدهیم (مثل انتخاب امام جماعت بین یک جمع، که اگر هیچ یک از افراد جمع، شرط عدالت را نداشته باشند،باید نماز جماعت نخواند، نه اینکه به بهترین اقتدا کرد)، یا باید صرفاً به نامزدهایی که نسبت به دیگر نامزدها صلاحیت بیشتری دارند از نظر ما رأی دهیم؟
- یعنی اگر بعضی نامزدها هستند که به خاطر تهمت ها، بی انصافی ها و ظلم هاشان به افراد یا دستگاه های نظام در این چند سال آنها را دارای عدالت لازم برای امام جماعتی (چه برسد به نمایندگی مجلس) نمی دانیم، آیا می توانیم به آنها صرفاً به خاطر اینکه بهتر از دیگران اند، رأی دهیم؟
تفکر شیعی اولویت بندی دارد، نسبی نگاه می کند و به صورت واقعی دفع افسد به فاسد را قبول دارد. حتی در بحث فقه سیاسی رجوع به غیر مجتهد غیر فاسد را در مراحل بعدی بحث کرده اند حتی علمای سلف، مراحب بعدی را تا آدم عادی برشمرده اند. البته سوال مبهم است، بهتر بر چه ملاکی؟ تفاوت ما با معتزله این است که ما می گوییم حمایت از اصلح ولو خانه نشین شود، اگر نشد یعنی اصلحی نیافتیم، آن وقت می رویم سراغ آدم هایی که این قدر صلاح ندارند، اما آن ها در نظری هی امامت مفضول ملاک را همین می گیرند که امکانش فراهم شود یعنی مثلا همین صالح مقبول به جای اصلح نامقبول
۷٫ اینکه یک نامزد در کدام لیست ها قرار دارد، چقدر برای شناخت صلاحیت او معیار است؟ آیا برای قرار دادن نام نامزدها در لیست ها موافقت شان را جلب می کنند؟ و آیا اشکالی دارد که یک نامزد به قرار گرفتن نامش در لیستی که افراد زاویه دار با او آن را تهیه کرده اند، و آن لیست را لیست مطلوب نمی داند، اعتراض نکند؟
بسته به میزان پذیرش آدم هایی دارد که لیست را می بندند. خیلی وقت ها افراد لیست ها را حداقلی می بندند یعنی یک سری شاخص های بی اولویت برای شان مهم می شود، ممکن است ولی آدم لیستی را پیدا کند که همه ی تلاش شان را بر این بگذارند که آدم اصلح انتخاب کنند با شاخص های درست همین کاری که حزب جمهروی در انتخابات مجلس اول و دوم کردد. اکثر لیستش حتی عضو حزب نبودند. یا شهید رجایی را برای نخست وزیری و سپس ریاست جمهوری انتخاب کردند با این که یک دقیقه سابقه ی عضویت در حزب نداشت. البته اگر کسی الآن چنین لیستی به ما معرفی کند خیلی ممنون می شویم!
بعضی از لیست ها مشورت می کنند، بعضی از لیست ها هم نمی کنند. آدم های حری مثل مرحوم ابوترابی نه این آقای ابوترابی زنده، مثلا به بودنشان در لیست کارگزاران اعتراض می کردند. ولی خیلی ها نمی کنند. حتی نمی پرسند از لیست شان هزینه هایش از محا تامین می شود وقس علی هذا! بعضی هم البته منطق برای خودشان ایجاد کرده اند، می گویند، تقیه می کنیم بعد در مجلس انقلابی عمل می کنیم. نمونه هایش را داشته ایم. اما خیلی وقت ها همین سکوت خودش صحه گذاشتن بر یک رویه ی فاسد است و از اشکال خالی نیست
۸٫ برای اینکه ما برای تبلیغات شخص یا گروهی در انتخابات (که به نتیجه رسیده ایم که به او رأی بدهیم) به میدان بیاییم و هزینه کنیم، همین که انتخاب آن شخص یا گروه را برای انقلاب بهتر از انتخاب رقبایش می دانیم، کفایت می کند، یا باید فرق قابل توجهی بین آن گروه با رقبایش ببینیم، یا مشی آن گروه را قبول داشته باشیم و با آن تا حد زیادی همراه باشیم؟ حکم عقل بسیجی چیست؟
دو بحث هست یکی بالا بردن مشارکت در انتخابات که ضرورت دارد و غیر ازانتخاب اصلح یک مبنای اصولی دارد. که باید برایش هر کار مشروعی که می شود کرد.
یک بحث دیگر در تفکر شیعی داریم که اولویت گذاری می شود. برای آدمی که هشتاد درصد قبولش داریم یک مقدار انرژی و هزینه می کنیم که با کسی که مقدار پایین تر قبولش داریم متفاوت است.
اما از بحث های امام این طور بر می اید که برای معرفی اصلح به دیگران وظیفه موجود است. (فارغ از میزان صلاح)
۹٫ (و یک سوال در فضایی متفاوت:) اینکه در یک انتخابات، مردم حزب اللهی همگرا باشند و همه به یک لیست واحد رأی بدهند بهتر است یا اینکه انتخابات رقابت بین حزب اللهی ها باشد؟
- می شود به نفع نظر دوم این استدلال را کرد که هرچه رقابت در انتخابات ها درونی تر باشد، نشانه ی رشد انقلاب اسلامی است، و اصلاً اگر تا حالا در انتخابات هایی، جبهه ی انقلاب (ولایت) با جبهه ای که پایبند به انقلاب (ولایت) نیست، رقابت کرده، باید به عنوان یک پدیده ی عحیب دیده شود. و می شود به نفع نظر اول این استدلال را کرد که اصل اختلاف بین خودی ها -به هر منشئی- در آینده و آنجا که لازم است که حزب اللهی ها یکدست باشند، ما را دچار مشکل خواهد کرد. این دودستگی ها در بین امت حزب الله، محدود به انتخابات نمی ماند و بالا می گیرد و انشقاق های جدید ایجاد می کند و وحدت شکن می شود.
مشکل این جاست همیشه یک لولو برای حزب الله ساخته اند، مثل اصلاح طلب ها و حریان انحرافی خیلی از اصلح ها اصلا وارد نمی شوند. اگر خطر واقعی باشد نه ظنی، آن وقت می شود به این جیز ها فکر کرد. کمااین که اول انقلاب همه در جبهه ی انقلاب در یکی دو جا مشخصا حزب جمهوری و سازمان مجاهدین انقلاب مجتمع بودند. وقتی خطر منافقین و ضد انقلاب داخلی رفع شد، سوال ها پیش آمد و بعد هم صورت بندی سیاسی کشور عوض شد. البته چون تقوا نبود، اختلافات مذاق سیاسی صورت مبنایی پیدا کرد، حناح راست هم رد صدد برآمد جناح چپ را حذف کند، آن ها هم تقوای کافی و همراهی کافی با رهبری حدید به خرج ندادند. فوقع ما وقع! اما اگر تقوا باشد اگر به تعبیر آقا دسته بندی سیاسی بر اساس ارائه ی فکر و طرح و برنامه ی متفاوت باشد، بحث های خاله زنکی بین امثال علی زاکانی با رسایی و روانبخش نباشد، آن وقت این اختلاف موحب رشد جامعه است. امام هم در منشور برادری و هم در پیام اجازه ی تشکیل مجمع روحانیون همین را اشاره کرده اند.
2 Responses to بعضی سوالات انتخاباتی