امروز هم جهان اسلام در فرق مختلف، در حال رسیدن به اجماعی اجمالی در مورد فلسفه ی سیاسی با وجود اختلافات جزئی در تفصیل هستند. به این نحو که در تشیع ما به ولایت فقیه مبتنی بر اداره ی حکومت بر اساس اصول دینی با انتخاب دین فهم ترین افراد (فقاهت) و دین ورزترین آنها (عدالت) و مدیرترین آنها رسیدهایم، که از دل بیعت و رای عمومی مردم با واجدین شرایط آن به صورت مستقیم (در مدل انتخاب امام خمینی(سلام الله علیه)) و غیر مستقیم (در انتخاب امام خامنه ای(دام ظله)) و نظارت و امکان عزل از طرف خبرگان از فقها رسیدهایم، که ضامن مشروعیت نظام در لایه های مختلف و اجرا شدن احکام دینی در آن است. نظریه های معاصر اهل تسنن هم به ضرورت اداره ی حکومت بر اساس اصول دینی با محوریت انتخاب افراد پایبند به آن، با انتخاب عمومی سمت و سو یافته و ضرورت قیام مقابل حاکم جائر که جزو اصول اساسی شیعه (منتها با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و عنصر مبارزه ی مخفی تا حصول شرایط یعنی تقیه است) اکنون در عموم اهل تسنن به عنوان اصل، در حال پذیرفته شدن است و حتی با انقلابهای حاصل از بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا نظیر مصر، تونس، لیبی، اردن ، یمن و بحرین در شرف دست یابی به قدرت سیاسی نیز هست.
بسم الله الرحمن الرحیم
درسهای فاطمیه، فاطمیه و وحدت اسلامی
اشاره: این متن، حاصل تجمیع متن ۳ سخنرانی در جمع اعضای هیئت الزهرای دانشگاه صنعتی شریف، همایش خط امام، دیروز، امروز، فردای کانون قسط دانشگاه صنعتی شاهرود و همایش طلیعهٔ چهارم کانون امام حسن مجتبی (علیهالسلام) دانشگاه شهید باهنر کرمان است که در ایام فاطمیه اول سال ۱۳۹۱ هجری شمسی برگزارشده است.
- الگو بودن اهلبیت و ضرورت دریافت جامع
وقتی ما از الگو بودن اهلبیت صحبت میکنیم، به معنی رفتن در جهت آنهاست. به تعبیر مقام معظم رهبری، الطاف صورت گرفته برای اهلبیت به خاطر علم خداوند به ماندن و استفادهٔ آنها از فرصتها و امکانات است؛ و لازمهٔ الگو بودن آنها برای ما، خود را شایستهٔ انتساب به این خاندان کردن با عمل، گذشت، ایثار و تخلق است، نه محبت خالی که البته محبت هم بهجای خود مهم و لازم است. برای این منظور، لازم است برداشت جامعی از زندگی اهلبیت (ع) داشت وگرنه مصداق همین مرثیهٔ صدیقه طاهره (سلاماللهعلیه) در مورد پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) است که «و بکاک الاسلام اذ صار فی/ الناس غریباً من سائر الغرباء» که بهترین تعبیر برایش شعر مرحوم آقاسی است که «بنویسید که اسلام غریب است هنوز».
بر این اساس لازم است، همهجانبه و با توجه به شرایط زمانی و مکانی و موردهای مشابه به سیرهٔ اهلبیت (علیهمالسلام) توجه کرد؛ و خط کلی این مبارزه که به تعبیر مقام معظم رهبری مبارزهٔ حاد سیاسی برای تشکیل حکومت اسلامی در کنار مبارزهٔ علمی، اعتقادی و کلامی است دقت کرد و در نسبت سنجی با ویژگیهای اصلی انقلاب اسلامی مثل اسلامی، دینی، فکری و فرهنگی بودن، مردمی بودن، رابطهٔ امت و امامت و تشکیلات بزرگ شیعی در نسبت با رهبری شیعی، مقابله با طاغوت و بزرگترین استکبار موجود و حضور اجتماعی زنان دوشادوش مردان تطبیق کرد.
- خطوط اصلی مبارزاتی اهلبیت
دراینبین ۴ خط اصلی و اساسی در سیرهٔ سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی اهلبیت (ع) قابلردیابی است: خط فرهنگی و تربیتی (با محوریت کلاسهای درس، تربیت شاگرد، تربیت وکلا و فقها، ادعیه، اثرگذاری علمی، مناظرات و طردها و لعنها)، خط سیاسی (با محوریت سازمان وکالت و تشکیلات در هدایت سیاسی شیعیان و مقابله با حکومتهای طاغوت، پشتیبانی معترضین، تلاش دخالت در حد مقدور و اثرگذاری بر حاکمان)، شبکهسازی (با محوریت سازمان وکالت بر مبنای وکالت عدالت و فقاهت و بعدها ولایت فقاهت و عدالت و کفایت که در دورهٔ غیبت سامان یافت) و اقتصاد (با محوریت انفاق، ایجاد نخلستان، کار اقتصادی، سازمان وکالت و وجوهات که محور اصلیاش پشتیبانی تشکیلات بزرگ شیعی و حمایت از محرومین).
- درسهای فاطمیه
ناظر به زندگی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و شرایط زمانی و مکانی عمر ایشان میتوان درسها و نوع خاصی از تحقق این خطوط اصلی را در سیرهٔ ایشان ردیابی کرد.
- جامعیت
بر این مبنا جامعیت سهگانهای را میتوان در زندگی حضرت زهرا (س) یافت: عنصر اول حضور و روابط خانوادگی در مقام دختر (امابیها و کمککار و پشتیبان روحی پدر در شرایط سخت آغاز نهضت) همسر (در قالب کمک در فعالیتها و سادگی زندگی و مهریهٔ پایین) و مادر (در قالب تربیت درست و صحیح) در کنار عنصر دوم حضور در عرصهٔ مجاهدت سیاسی، تربیت، ساختن دیگران، آموزش آنها، کمک به مستضعفین، دفاع از حکومت دینی و برخورد مسئولانه نه بیتفاوت با مسائل جامعه، در کنار عنصر سوم خودسازی فکری، علمی و روحی که مشخصاً در عبادتهای حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) نمود یافته است که حتی در شب عروسی با انفاق و دعوت امام علی (علیهالسلام) برای نمازخواندن شب تا صبح اولین شب ازدواج و تشبیه ورود به خانهٔ جدید و خانهٔ همسر به ورود به عالم قیامت نمود یافته است. در یک جمعبندی کلی میتوان گفت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از کسانی که به بهانهٔ هر وظیفه، وظیفهای دیگر را کنار بگذارد نیست. جذابیت سیرهٔ ایشان و افراد دیگر برای ما همین جمع بهظاهر اضداد است.
- دفاع از فلسفهٔ سیاسی مبتنی بر حق حاکمیت الهی
دعوای اصلی در فاطمیه، دفاع از حق حاکمیت الهی است. حتی قیام برای چیزی مثل فدک در همین چارچوب بهمثابهٔ نماد غصب حکومت دینی و از اینطرف، محور اقتصادی تشکیلات بزرگ شیعی است. بعدها هم وقتی هارونالرشید بهظاهر خواست نسبت به امام کاظم (علیهالسلام) با پس دادن فدک ادای دین کند، حضرت محدودهٔ آن را کل حاکمیت اسلامی مشخص کردند که دفاع از این فلسفهٔ سیاسی، مسئلهٔ اصلی قیام فاطمی است؛ و پیام آن در خطبهٔ بهغلط موسوم به فدکیه و به درست خطبهٔ فاطمیه که تبیینکنندهٔ حق حاکمیت الهی، مبانی و آثار ان است، نمود یافته است.
- وحدت اسلامی با محوریت حق حاکمیت الهی
در قیام فاطمی و وقایع قبل و بعدازآن، یکی از مهمترین عناصر دفاع از وحدت اسلامی و در نظر گرفتن حفظ آن در جامعهٔ دینی است. هم در خطبهٔ فاطمی بهکرات به این موضوع اشارهشده و هم در نوع تعامل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مثل جواب رد دادن به فتنهگرانی مثل ابوسفیان (ادْخُلْ فِیمَا دَخَلَ فِیهِ النَّاسُ فَإِنَّ اجْتِمَاعَهُمْ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنِ اخْتِلَافِهِمُ الْیَوْمَ. به آنچه مردم در آن واردشدهاند داخل شو که اجتماع آنها امروز برای من از اختلافشان دوستداشتنیتر است (بحارالأنوار ج ۲۸ ص ۳۹۲)، عدم ایجاد اختلاف و تفرقه حتی به قیمت ۲۵ سال خانهنشینی و بعد حتی بیعت در شرایط تهدید خطر خارجی و حملهٔ متنبیها (مدعیان دروغین پیامبری) به مدینهالنبی (ص) نمود یافت. حضرت اشاره میکنند که فَرَأَیتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی ذَلِک أَفْضَلُ مِنْ تَفْرِیقِ کلِمَهِ الْمُسْلِمِینَ، وَ سَفْک دِمَائِهِمْ، وَ النَّاسُ حَدِیثُو عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ، وَ الدِّینُ یمْخَضُ مَخْضَ الْوَطْبِ یفْسِدُهُ أَدْنَی وَهْنٍ، وَ یعْتِکهُ أَقَلُّ خُلْف (بحارالأنوار ج ۲۹ ص ۶۳۳) پس اینگونه دیدم که صبر بر آن افضل بر اختلاف اندازی بین کلام مسلمین و ریخته شدن خون آنهاست و مردم تازه اسلام آورده بودند و دین و دین، مثل مشک شیر در حال تکان دادنی که اندکی رها کردن آن را فاسد میکند و اندک مخالفتی آن را از بین میبرد، در اضطراب و حرکت بود. وَ ایمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَهُ الْفُرْقَهِ بَینَ الْمُسْلِمِینَ، وَ أَنْ یعُودَ الْکفْرُ، وَ یبُورَ الدِّینُ، لَکنَّا عَلَی غَیرِ مَا کنَّا لَهُمْ عَلَیه (بحارالأنوار ج ۲۹ ص ۶۳۳) به خدا سوگند اگر ترس از تفرقهٔ بین مسلمانان و بازگشت کفر و از بین رفتن دین نبود، بر رویهٔ دیگری غیر از آنچه که بر آن بودیم، عمل میکردیم. وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یدَ اللَّهِ [عَلَی] مَعَ الْجَمَاعَهِ وَ إِیاکمْ وَ الْفُرْقَهَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیطَانِ کمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَی هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِه (نهجالبلاغه خطبه ۱۲۷) به جمعیت بزرگتر بپیوندید که دست خدا با جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که جمعیتهای اندک از مردم سهم شیطان است، همانگونه که گوسفند رهاشده از گله سهم گرگ است. آگاه باشید که هر که به این شعار (اختلاف) خواند، بکشید ولو اینکه زیر این عمامهٔ من باشد (ولو من باشم).
۳-۱- اختلاف دیروز مبتنی بر تفاوت در فلسفهٔ سیاسی
واقعیت تاریخی همچنین میگوید دستهبندیهای فرق مختلف اسلامی و مشخصاً اهل تسنن و تشیع، ناظر به تعیین تکلیف در مورد رهبری سیاسی و امامت شکلگرفته و بعدها صورت کلامی و فقهی یافته است. آن روز شیعه معتقد بهحق حاکمیت الهی مبتنی بر نصب خاص با شروط علم لدنی و میراث نبوی ائمه و عصمت از گناه و اشتباه و توانمندی هدایت بر این مبنا بود که در حقیقت قابلتقلیل بهعنوان عصمت است و بعدها با شروع زمان غیبت این مسئله صورت نصب عام با نسبی شدن این شروط نسبت به شرایط اهلبیت در قالب فقاهت و عدالت و کفایت تداوم یافت؛ و اهل تسنن فلسفهٔ سیاسی مبتنی بر رأی اهل حل و عقد، نصب خلیفهٔ سابق و بیعت اجتماع عمومی مسلمین را میپذیرفتند.
۳-۲- اتحاد امروز مبتنی بر وحدت فلسفهٔ سیاسی
امروز هم جهان اسلام در فرق مختلف، در حال رسیدن به اجماعی اجمالی در مورد فلسفهٔ سیاسی باوجود اختلافات جزئی در تفصیل هستند. به این نحو که در تشیع ما به ولایتفقیه مبتنی بر ادارهٔ حکومت بر اساس اصول دینی با انتخاب دینفهمترین افراد (فقاهت) و دینورزترین آنها (عدالت) و مدیرترین آنها رسیدهایم که از دل بیعت و رأی عمومی مردم با واجدین شرایط آن بهصورت مستقیم (در مدل انتخاب امام خمینی (سلاماللهعلیه))، غیرمستقیم (در انتخاب امام خامنهای (دامظله)) با نظارت و امکان عزل از طرف خبرگان از فقها رسیدهایم که ضامن مشروعیت نظام در لایههای مختلف و اجراشدن احکام دینی در آن است. نظریههای معاصر اهل تسنن هم بهضرورت ادارهٔ حکومت بر اساس اصول دینی با محوریت انتخاب افراد پایبند به آن، با انتخاب عمومی سمتوسو یافته و ضرورت قیام مقابل حاکم جائر که جزو اصول اساسی شیعه (منتها با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و عنصر مبارزهٔ مخفی تا حصول شرایط یعنی تقیه است) اکنون در عموم اهل تسنن بهعنوان اصل، در حال پذیرفته شدن است و حتی با انقلابهای حاصل از بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا نظیر مصر، تونس، لیبی، اردن، یمن و بحرین در شرف دستیابی به قدرت سیاسی نیز هست.
۳-۳- اتحاد مبتنی بر دوست شناسی و دشمنشناسی
از سوی دیگر نوعی بیداری مبتنی بر درک دوستها و دشمنان واحد امت اسلامی در حال شکلگیری است که مقابلهٔ با مستکبران، آمریکا و اسرائیل از یکسو و منافقین امت مثل سعودی و قطر از سوی دیگر را در خود دارد؛ و حتی موارد اختلافی مثل ترکیه و سوریه در حال مشخص کردن وضعیت خویشاند بهگونهای که افکار عمومی جهان اسلام در حال بیدار شدن و یافتن دستهای استکبار علیه سوریه و در حمایت از بهظاهر اسلامگرایان ترکیه است؛ و از سوی دیگر محوریت یافتن نمونههای اسلام ناب در منطقه مثل ایران، مقاومت اسلامی لبنان، فلسطین و گروههای ریشهداری مثل اخوانالمسلمین نیز محور دیگری از این وحدت فراگیر است.
این شرایط و محوریت دادن به وحدت سیاسی و مقابلهٔ با مستکبرین و اسلام آمریکایی (از سکولارها و به تعبیر برادران عرب، علمانیون) نه بحثهای کلامی، فقهی و تاریخی، محور اتحاد است که میتواند در درازمدت به نزدیک شدن بحثهای فقهی و کلامی نیز بیانجامد. ولی تجربه اثبات کرده تلاش برای اثبات از آن سر مسئله گرچه در یک حرکت درازمدت لازم است و آثار خوبی مثل فتوای متقابل آیتاللهالعظمی بروجردی و شیخ شلتوت مبنی بر به رسمیت شناختن مذاهب خمسه را داشته است، برای پاسخگویی به نیازهای کوتاهمدت امت اسلامی کافی و جلوبرنده نیست. استراتژی درست جمهوری اسلامی در مورد نحوهٔ تعامل با مسائل مختلف جهان اسلام و مشخصاً مسئلهٔ فلسطین و افغانستان با همین محوریت بود که میتوانست با حماقت تبلیغ مذهبی صرف، بهجای تأکید روی عناصر اصلی اسلامی به فاجعه بینجامد، اما به فرصت وحدت تبدیل شد. این مسئله حتی از دید کارشناسان استکبار و اسلام آمریکایی نیز دور نمانده و تشکلهایی نظیر حماس و جهاد از اهل تسنن را حامل تشیع سیاسی و تسنن فقهی مینامند؛ و این رویکرد، حتی صورت ادبی و هنری نیز یافته و مثلاً دکتر مروان البرغوثی شاعر معروف سنی فلسطینی در شعر بلند و معروف «یا کساء النبی» محدودهٔ افراد زیر کساء رسولالله را کسانی میخواند که از هر مذهبی در حال اتصال با امت و مقابله با مستکبرین هستند. مقام معظم رهبری نیز در مباحث ولایت خود در سال ۱۳۵۳ معنای ولایت را پیوستگی مؤمنین با یکدیگر و با رهبری دینی و صفبندی آنها با مستکبرین میدانند.
۳-۴- فتواهای وحدت ساز مبتنی بر نصوص وحدت ساز
مهمتر از همه فتوای آیتاللهالعظمی امام خامنهای (دامظله العالی) مبنی بر تحریم سبّ صحابه و همسران پیامبر (ص) بهعنوان محور و راهگشای عظیمی در مقابله با فتنهٔ درگیر کردن امت اسلامی به دعواهای داخلی و فراموش کردن جبههٔ خارجی مؤثر واقعشده است که پیش از آن نیز فتوای امام راحل (سلاماللهعلیه) مبنی بر اقتدای در نماز به اهل تسنن، شرایط وقوف در مشعر، عرفه و… که همه نیز محور روایی و شیعی دارد. تأکید بر نماز گذاردن با اهل سنت که از شدت کثرت در کتب روایی و بعضی کتب فقهی روایی مثل وسائل باب حدیثی پیداکرده (نظیر بَابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَهِ خَلْفَ مَنْ لَا یُقْتَدَی بِهِ لِلتَّقِیَّهِ وَ الْقِیَامِ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَهُ در جلد هشتم وسائل)، اتحاد و انسجام اسلامی در حج، تأکید بر معاشرت و مدارا و مجالست با اهل سنت و مدارا در عقاید با آنان و نفی سب و لعن مبین همین مسئله است.
بهصورت نمونه در جلد دوم الکافی ص ۴۲-۴۴ کتاب ایمان و کفر باب درجات الایمان، به نقل از یکی از کارگزاران امام صادق (ع) حدیثی نقلشده است که «ابوعبدالله یعنی امام صادق (ع) در حیره بود. من و گروهی از دوستان را به دنبال کاری فرستاد. شامگاه برگشتیم، بستر در سرایی بود که منزل کرده بودیم. خسته بودیم و من یکسو خود را در بستر انداختم، در همین وقت امام صادق (ع) به سراغ ما آمد. من برخاستم و نشستم. امام هم بر بالای بستر نشست و دربارهٔ کاری که مرا به دنبال آن فرستاده بود سؤال کرد. جریان را گزارش دادم. امام خدا را سپاس گفت. بعد، صحبت یک عده به میان آمد. من گفتم: فدایت شوم. ما از این عده بیزار هستیم. چون عقیدهٔ آنها در مورد مسئلهٔ امامت با مایکی نیست و معتقد به امامت شما – که امام صادق (ع) هستید – نیستند. فَقَالَ یتَوَلَّوْنَا وَ لَا یقُولُونَ مَا تَقُولُونَ تَبْرَءُونَ مِنْهُمْ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَهُوَ ذَا عِنْدَنَا مَا لَیسَ عِنْدَکمْ فَینْبَغِی لَنَا أَنْ نَبْرَأَ مِنْکمْ قَالَ قُلْتُ لَا جُعِلْتُ فِدَاک قَالَ وَ هُوَ ذَا عِنْدَ اللَّهِ مَا لَیسَ عِنْدَنَا أَ فَتَرَاهُ اطَّرَحَنَا قَالَ قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاک مَا نَفْعَلُ قَالَ فَتَوَلَّوْهُمْ وَ لَا تَبَرَّءُوا مِنْهُمْ إِنَّ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مَنْ لَهُ سَهْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَهْمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلَاثَهُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ أَرْبَعَهُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خَمْسَهُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سِتَّهُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَبْعَهُ أَسْهُمٍ فَلَیسَ ینْبَغِی أَنْ یحْمَلَ صَاحِبُ السَّهْمِ عَلَی مَا عَلَیهِ صَاحِبُ السَّهْمَینِ وَ لَا صَاحِبُ السَّهْمَینِ عَلَی مَا عَلَیهِ صَاحِبُ الثَّلَاثَهِ وَ لَا صَاحِبُ الثَّلَاثَهِ عَلَی مَا عَلَیهِ صَاحِبُ الْأَرْبَعَهِ وَ لَا صَاحِبُ الْأَرْبَعَهِ عَلَی مَا عَلَیهِ صَاحِبُ الْخَمْسَهِ وَ لَا صَاحِبُ الْخَمْسَهِ عَلَی مَا عَلَیهِ صَاحِبُ السِّتَّهِ وَ لَا صَاحِبُ السِّتَّهِ عَلَی مَا عَلَیهِ صَاحِبُ السَّبْعَه. امام گفتند: آنها دوستدار ما، خاندان پیغمبر، هستند. ولی عقیدهٔ آنها با شما در مورد امامت یکی نیست. آنوقت شما از آنها بیزارید؟! گفتم: بله! فرمودند: پیش ما هم چیزهایی (معارف عالیهای) هست که پیش شما نیست؛ آیا سزاوار است ما به این دلیل از شما بیزار باشیم؟ گفتم: فدایت شوم! نه. گفتند: پیش خدا چیزهایی (علمهایی الهی) هست که پیش ما نیست؛ آیا فکر میکنی که خدا به این جهت ما را مطرود کرده است؟ گفتم: فدایت شوم! به خدا قسم نه. حال میگویی ما چه کنیم؟ فرمودند: آنها را دوست بدارید و از آنها بیزار نباشید و جدایی نگیرید. در میان مسلمانها کسانی هستند که از ایمان و معرفت یک سهم دارند، کسانی ۲ سهم، کسانی ۳ سهم، کسانی ۴ سهم، کسانی ۵ سهم، کسانی ۶ سهم و کسانی ۷ سهم. شایسته نیست آنچه (از کمال در ایمان و عمل و معرفت) در صاحب ۲ سهم است بر صاحب یک سهم تحمیل شود؛ نه آنچه در صاحب ۳ سهم است بر صاحب ۲ سهم، نه آنچه در صاحب ۴ سهم است بر صاحب ۳ سهم؛ نه آنچه در صاحب ۵ سهم است بر صاحب ۴ سهم؛ نه آنچه در صاحب ۶ سهم است بر صاحب ۵ سهم و نه آنچه در صاحب ۷ سهم است بر صاحب ۶ سهم؛ و بعد هم حضرت قضیهٔ معروف همسایهٔ نصرانی را که به علت فشار آوردن همسایهٔ مسلمان بر انجام مستحبات ترک اسلام کرد، ذکر میکنند.
۴- نقش اجتماعی زن
در این منطق که اختلاط در حوزهٔ فردی را نفی میکند تا آنجا که میگوید خیر للنساء ان لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال برای زنها، بهتر آن است که نه مردها را ببینند نه مردها آنها را و حتی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) خود را از پیرمرد نابینا میپوشانند و میگویند ان لم یکن یرانی فانی اراه و هو یشم الریح اگر من او را نبینم او مرا میبیند و بوی مرا میشنود و حتی در مورد تابوت خودشان درخواست پوشیدگی مضاعف میکنند؛ اما همان موقع در بحثهای تشکیلاتی شیعی امثال سلمان، مقداد و ابوذر را به حضور میپذیرفتند. وقتی هم عرصهٔ سیاسی نیاز پیدا میکند. از در مردها به همراه زنان به مسجد میروند، با گریه عواطف عمومی را تحریک میکنند و رودررو ایستاده محاجه میکنند، حتی جایی که لازم میشود مبارزه فیزیکی میکنند و برای جلوگیری از بردن رهبر جامعهٔ دینی برای بیعت اجباری به مسجد درصحنه درگیری حضور فیزیکی پیدا میکند و فریاد برمیآورند و الله لا ادعکم تجرّون ابن عمّی ظلما خلوا عن ابن عمّی به خدا سوگند که اجازه نمیدهم رهبر جامعه دینی را ظالمانه بکشید و ببرید، رهایش کنید.
نامهٔ اعتراضی زدن به غصب فدک، خطبهخوانی، نپذیرفتن عذرخواهی ظالمان به رهبر جامعهٔ دینی و بستن در خانه به روی آنها، معرفی غاصبان در جمعزنان مدینه، گریهٔ سیاسی بر سر قبر حمزه سیدالشهدا (علیهالسلام)، روضهها، نوحهها و اشعار سیاسی، رفتن به در خانههای مهاجرین و انصار و دعوت آنها به قیام و مبارزه، وصیتنامه مبتنی بر اعلام اعتراض جاودانه و عدم پذیرش عدم تحقق کامل حکومت دینی با وصیت غسل شبانه، کفنودفن مخفیانه و سفارش به پنهان ماندن قبر جزو کارها و کلمات حضرت زهرا (سلان الله علیها) است که در آثاری متقن مانند فرهنگ سخنان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از مرحوم دشتی قابل دستیابی برای عموم است.
۵- رابطهٔ امت و امامت
عدم سکوت و شروع مبارزه در دفاع از ولایت و امامت در شرایطی که رهبر دینی مجبور به سکوت است و عدم نشستن تا صدور اجازه و تلاش برای ایجاد فضا برای رهبری دینی حتی درجایی با محاجه و سؤال از چرایی سکوت، محاجه با دیگران به همراه سلمان، مقداد، ابوذر و بعضی از خواص ان روز در جبههٔ حق مثل زبیر، تبیین جایگاه رهبری دینی به نقل از پیامبر با طرح اینکه مردم باید سراغ امام بیایند نه بالعکس قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَهِ إِذْ تُؤْتَی وَ لَا تَأْتِی (بحارالأنوار ج ۳۶ ص ۳۵۳) و روضههای سیاسی خطاب به پیامبر مثل قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِی و أَحْرَقْتَ کَبِدِی لِبُکَائِکَ یَا سَیِّدَ النَّبِیِّینَ … وَ لِذُلٍّ یَنْزِلُ بِی بَعْدَکَ مَنْ لِعَلِیٍّ أَخِیکَ وَ نَاصِرِ الدِّینِ مَنْ لِوَحْیِ اللَّهِ وَ أَمْرِهِ (بحارالانوار ج ۲۲ ص ۴۸۴) قلب من پارهپاره شد و جگرم سوخت در گریه برای تو ای آقای پیامبران و برای ذلتی که به من بعد از تو وارد شد. چه کسی برای علی برادرت و یاری کنندهٔ دین مانده است. چه کسی برای دین خدا و امر او مانده است. وَا قِلَّهَ نَاصِرَاه (بحارالأنوار ج ۴۴ ص ۲۴۵) وای از نبود یاور! یَا أَبَتَاهْ أَمْسَیْنَا بَعْدَکَ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِینَ یَا أَبَتَاهْ أَصْبَحَتِ النَّاسُ عَنَّا مُعْرِضِینَ وَ لَقَدْ کُنَّا بِکَ مُعَظِّمِینَ فِی النَّاسِ غَیْرَ مُسْتَضْعَفِین (بحارالأنوار ج ۴۳ ص ۱۷۶) ای پدر! بعد تو از مستضعف شدیم ای پدر مردم از ما رویگردان شدند و ما بهواسطهٔ حضور تو در مردم بزرگ داشته شده بودیم و ضعیف نگاه داشته نبودیم. فَمَا أَجِدُ یَا أَبَتَاهْ بَعْدَکَ أَنِیساً لِوَحْشَتِی وَ لَا رادار لِدَمْعَتِی وَ لَا مُعِیناً لِضَعْفِی (بحارالانوار ج ۴۳ ص ۱۷۴) پس من بعد از توی ای پدر همدمی برای تنهاییام و ردکنندهای برای گریههایم و یاوری برای ضعفم نمییابم؛ و خطاب به مردم میگوید أَلَا قَدْ أَرَی أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ، وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَهِ، وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَهِ، فَمَجَجْتُمْ مَا وَعَیْتُمْ، وَ دَسَعْتُمُ الَّذِی تَسَوَّغْتُمْ (بحارالأنوار ج ۲۹ ص ۲۲۹) آگاه باشید همانا میبینم که به سر به لاک خویش رفتن جاودانگی و خلود پیداکردهاید و آنکه شایستهتر به قبض و بسط (ادارهٔ امور) است را واگذاشتهاید و با آسایش و رفاه و از سختی به فراخی رو آوردید، پس آنچه را درون خود نگهداشتهاید بهدرستی بیان نکردهاید و آنچه که برایتان راحتتر بود را ارائه کردید.
۶- بازخوانی اصول
حضرت در خطبهٔ فاطمیه بازخوانی معرفتی از اصول اساسی نهضت نبوی تا مسائل تاریخی و مبارزاتی و مسائل امروز و فردای آن میپردازند بهصورت نمونه به عدالت و جایگاه آن در اسلام ناب به معنای وسیلهٔ وحدت (فَجَعَلَ اللَّهُ … الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوب) ولایت و حکومت دینی و تأثیر آن بر وحدت (وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَه) جهاد و احیای عزت اسلامی (وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ)، ضرورت امربهمعروف و نهیازمنکر برای اصلاح فرهنگعامه (وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَهً لِلْعامَّهِ) جایگاه ظلم و استکبارستیزی (قَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ … مائِلاً عَنْ مَدْرَجَهِ الْمُشْرِکینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَکْظامِهِمْ) نفی رفاهطلبی بهعنوان مزاحم مبارزه (وانتمَ فی رَفاهِیَّهٍ مِنَ الْعَیْشِ و ادِعُونَ فاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَکَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ) نفی عقبگرد از اصول و قدرتطلبی (فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوی اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فی عَرَصاتِکُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّهِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَکُمْ فَاَلْفاکُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیْرَ اِبِلِکُمْ، وَ وَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِکُم) و موارد متعدد دیگر اشاره مینمایند.
۷- رشد مردم
در این منطق، مردم قرار است با حضور درصحنه و بیدار کردن نه بهواسطهٔ اجبار و جلو بردن بهزور پیش بروند. تکلیف رهبر جامعهٔ دینی، ارائه دادن اصول و تکلیف خواص جبههٔ حق نیز روشنگری و دفاع از حق و عمل به وظیفههای فاطمی، بوذری، سلمانی، مقدادی، عماری و… در لحظههای موردنیاز به تفکیک است. در حدیث هم آمده است پیامبر (ص) قضایای بعد از خویش را به حضرت صدیقه طاهره (ع) میگویند بعد سؤال و جواب میشوند که آیا برای برگرداندن این وقایع دعا نمیشود، بعد پاسخ نهایی این میشود که این وقایع اتفاق خواهد افتاد. امکان برگرداندن نیست و باید اختیار رهبر جامعهٔ دینی و انسانها و نسبت عملکردهایشان در قبال او آزمایش شود قَالَ النَّبِیُّ ص لِفَاطِمَهَ ع إِنَّ زَوْجَکَ یُلَاقِی بَعْدِی کَذَا وَ یُلَاقِی بَعْدِی کَذَا فَخَبِّرْهَا به ما یَلْقَی بَعْدِی فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَا تَدْعُو اللَّهَ أَنْ یَصْرِفَ ذَلِکَ عَنْهُ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتُ اللَّهَ ذَلِکَ لَهُ فَقَالَ إِنَّهُ مُبْتَلًی وَ مُبْتَلًی بِهِ (بحارالأنوار ج: ۲۴ ص: ۲۳۰) وقایع هم که اتفاق میافتد تکلیف تمام نمیشود، تکلیف برای تشکیل حکومت دینی، ساماندهی تشکیلات شیعی، کار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی درازمدت صورت میگیرد.
۸- درس بزرگ اولویت همسایه به خود
از درسهای بزرگی که مستقیماً به فجایع فاطمیه مربوط نیست اما در زندگی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) جزو مهمترین نمودهاست، بحث جملهٔ الجار ثم الدار و مقدم کردن دیگر آنچه در امکانات معیشتی (چنانکه در سورهٔ انسان و قضیهٔ فقیر و مسکین و اسیر است) چه در دعا و مسائل معنوی و روحی است که درست در نقطهٔ مقابل با حرف غیردینی، غیرعقلانی و غیرانسانی و صدالبته استعماری «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» میباشد.
بازتاب: فاطمیه و وحدت اسلامی « هیات ثارالله رشت