آقا برای روزه ی مهموم، گریه کرد…

با این که قدس، مسئله ی اول است باز
باید برادر دگری نیز یار شد
باید برای مشکل امت به پا شویم
بر هر چه سد مقابل خود آبشار شد
وقتی که امّتیم و تمامی برادریم!
جوشید از درون خود و چشمه سار شد
باید نمونه گشت در این امت وسط
در اتحاد، الگوی این روزگار شد

 

بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی که شبهه قاره، بلا را دچار شد!
دریای سند، سیل شد و بی قرار شد
مردم میان سیل، ز کف داده زندگی
هر آن چه رشته بود، تمامی غبار شد
وقتی که یک شبه همه هستی به باد رفت
آواره شد، فقیرتر و خاکسار شد
بی عرضه دولتی که توان عمل نداشت
وارث به بی پناهی صدها هزار شد
دشمن به خاک و مرز مسلمان طمع نمود
با اسم لطف، بر سر مظلوم، بار شد
دنبال ظلم و غارت با وجهه ی شخیص
لشکر کشید و گرده ی مردم، سوار شد
وقتی کمک ز جانب امت نداشتند
بر زیر چکمه های عدو، مرد، خوار شد
آقا برای روزه ی مهموم گریه کرد
وقتی برای غربتشان یار غار شد
آقا برای دعوت یاری پیام داد
باید برای یاری‌شان بی شمار شد
مسلم نباشد ان که به آن‌ها کمک نکرد
باید که سد، مقابل این جویبار شد
دست کمک به سوی برادر دراز کرد
با مهر، سوی یاوری حال زار، شد
با این که قدس، مسئله ی اول است باز
باید برادر دگری نیز یار شد
باید برای مشکل امت به پا شویم
بر هر چه سد مقابل خود آبشار شد
وقتی که امّتیم و تمامی برادریم!
جوشید از درون خود و چشمه سار شد
باید نمونه گشت در این امت وسط
در اتحاد، الگوی این روزگار شد
تمرین مرد بودن مان، ماه رفته بود
باید که فطر، خواست به پا سوی کار شد

این نوشته در هنر و ادبیات ارسال و , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *