خدمت یکی از علمای پاکستانی مقیم ایران رسیده بودیم که اولین کتاب را در مورد وقایع اخیر ایران (فتنه) به چندین زبان زندهٔ دنیا نوشته است و برای اولین بار نقش مقام معظم رهبری را در رفع و کنترل بحران برشمرده است. با اشاره به آغاز انحراف در ایران و اینکه اگر آنروزیکه ۲۰ سال پیش داشت این روند شروع میشد و هیچکس چیزی نمیگفت، کسانی به صحنه میآمدند، کار به جمل برای انقلاب نمیرسید. میگویید نمیتوانید مستقیماً وارد شوید، لازم نیست شما مستقیماً اقدام جهانی ساماندهی کنید، در درون ایران معرکهای حول آرمانهای انقلاب بسازید، همه از همهجای دنیا خودشان را به اینجا خواهند رساند. وگرنه مواظب باشید که هر جملی صفین و نهروانی هم خواهد داشت.
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این یادداشت متن آمادهشده برای یک میزگرد دانشجویی در دانشگاه صنعتی شریف با موضوع نقشههای آیندهٔ آمریکا برای خاورمیانه در سال ۸۸ است که همانموقع بهصورت یادداشت در پایگاه خبری عدالتخواهی منتشر شد.
- برای شناخت برنامههای آمریکا در منطقه لازم است سیر برنامههای استعماری-استکباری نظام سلطه بازشناسی شود. اولین رویارویی غرب مدرن با دنیا و منطقه، در قالب استعمار سنتی کشورهای صنعتی شکل گرفت. اشغال فیزیکی منطقه که بعدها نمود عینی خود را در قالب طرح اسراییل کبرا از نیل تا فرات گذاشت و در ادبیات نومحافظهکاران در قالب خاورمیانهٔ بزرگ جورج دبلیو بوش بازتولید شد. دورهٔ استعمار نو با ایجاد دولتهای وابستهٔ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رقم خورد و نمود عینی آن در قالب اسراییل عظمی بهعنوان کانون (مرکز) تأثیرگذاری سیاسی، اقتصادی و فرهنگی منطقه (پیرامون) مشاهده شد.
- پیچیدهترین مدل استکبار در قالب استعمار فرانو با غلبهبر فضای فکری و فرهنگی کشورها و یارگیری از میان مردم و نخبگان کشورها صورتبندی شد و پذیرش سبک زندگی غربی بهعنوان مدل معیار در دنیا پیگیری شد. دیپلماسی عمومی بهعنوان نوع جدید اثرگذاری دیپلماسی سامان یافت و انقلابهای مخملین و نرم و خاورمیانهی جدید دراینبین خودنمایی کردند. حتی در عرصههای نظری تغییر حاصل شد و در علم ارتباطات، مبادلهٔ معنا (با تأکید بر مخاطب) جایگزین انتقال پیام (با تأکید بر فرستنده) گردید.
- تنها معضل نظام سلطه، اسلام انقلابی به مرکزیت جمهوری اسلامی بهعنوان آلترناتیو (جایگزین) نظام سلطه و ابرقدرتهاست که با استقلال و بدون پذیرش سلطهٔ هیچیک از ابرقدرتهای غرب و شرق، تنها انقلاب دینی عصر حاضر را به پیروزی رسانده و در طول ۳۰ سال عمر خویش دستاوردهای متعدد علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… از خویش بهجا گذاشته است. افسانهٔ شکستناپذیری ابرقدرتها و ضرورت پیوستن به نظام نابرابر جهانی برای تداوم حیات را شکسته و منابع قدرت و منافع نظام سلطه را در منطقه در معرض خطر و تهدید قرار داده است. در منطقه، دنیا و حتی درون آمریکا به یارگیری پرداخته و گروههای سیاسی، فکری-فرهنگی و جهادی را به خویش جذب کرده است.
- برای قطع این روند مهمترین استراتژی دشمن، درگیر کردن جمهوری اسلامی و جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی است. در این راستا حرکتهای مختلفی صورتبندی شده است:
- دامن زدن به اسلام هراسی (islamophobia) برای تخریب چهرهٔ تنها نظام مبتنی بر اسلام در دنیا و نیز با ایجاد آلترناتیو اسلام خشن منهای عقلانیت و معنویت، نظیر القاعده با دشمنشناسیهای غلط و انحرافی همراه با جذابیتهای جهادی یکی از محورهای این امر است. تا از موج گستردهٔ اسلامگرایی جوانان جهان اسلام جلوگیری کند و با سرریز آن به این جریان، هم مهمترین منبع قدرت اسلام ناب، یعنی نیروی انسانی را با معضل مواجه کند و خطر مهم برای خود را با مشغول کردن به مسائل انحرافی رفع کند، هم با علم کردن انحرافات این بدیل، تلاش در تخریب چهرهٔ آن در دنیا بنماید (طرح اسلام طالبانی).
- دامن زدن به ایران هراسی (iranophobia) با محوریت سیاهنمایی اجرای احکام شرع (نقض حقوق بشر)، اتهام به پیگیری ساخت سلاحهای کشتارجمعی (سلاح هستهای).
- ارائهٔ بدیلهای اسلام ناب در قالب اسلام منهای تولی و تبری نظیر اسلام آمریکایی و اسلام اروپایی با مزیتهایی مثل پیشرفت و توسعه نظیر ترکیه در قالب اسلام آمریکایی عدالت و توسعه، عبدالله گل و رجب طیب اردوغان و نیز مالزی و الگوهای داخلیِ فلجکننده و مخدر نظیر انجمن حجتیه با آرمانخواهی عافیتطلبانه (البته اخیراً ترکیه بعضی اقدامات سطحی و ظاهری مثل کاهش سطح روابط سیاسی با اسراییل را انجام داده است، بدون آنکه از روابط اقتصادی، امنیتی نظامی خود بکاهد، که در همان چارچوب بدیلسازی انقلابینما و سطحی برای جبههٔ مقاومت است).
- تقویت نظامهای معارض که قبلاً عراق و امروز عربستان مسئولیت این پروژه را برعهده دارند و تخریب چهرهٔ جمهوری اسلامی و واردکردن هزینه به دستهای بلند آن نظیر یمن، حزبالله، حماس و …. را پی گیری میکنند.
- قطع دستهای بلند ایران نظیر ممنوعیت و محدودیت فعالیت احزاب و جریانهای موافق ایران و نیز تلاش برای حذف حزبالله در قالب جنگ ۳۳ روزه و منازعات داخلی لبنان، نیز حماس در قالب جنگ ۳۳ روزه و ۲۲ روزه و تحریم چندسالهٔ غزه و مسئلهٔ یمن در قالب قتلعام جریان شیعی و زیدی.
- ایجاد معضل برای نظام از درون در قالب:
الف) معضل کارآمدی با مسائل اقتصادی مثل تحریم و دامن زدن به فساد درون دیوانسالاری و تحمیل مشکلات معیشتی حاصل از آن به مردم به همراه اخلال در روند ادارهٔ امور.
ب) مسائل اجتماعی مانند فساد اخلاقی، ترویج مدل زندگی غربی در درون ایران و محیطهای آکادمیک، تقویت انجمن حجتیه و عرفانهای نوظهور، ترویج اعتیاد بهعنوان عوامل مخدر و خارجکنندهٔ نیروی انسانی از صحنهٔ عمل.
ج) ایجاد اختلافات درونی در میان مردم، دولت، نخبگان، علما و ایجاد سؤال بر سر تداوم پایداری بر آرمانها.
د) پروژهٔ سیاسی دموکراسیخواهی بهعنوان معارض جدی مردمسالاری دینی.
- ۳ دهه عمر جمهوری اسلامی زیر انواع فشار، تحریم، جنگ داخلی و خارجی، تجدیدنظرطلبی و تهاجم فرهنگی، با اتکال به خدا و اتکای به مردم، متفاوت از همهٔ نظامهای سیاسی و انقلابهای دنیا تا حد زیادی نظام سلطه را از براندازی جمهوری اسلامی ناامید کرده است، گرچه بهصورت کلی این استراتژی از دستور کار آنها خارج نشده است، لذا مهمترین استراتژی نظام سلطه متوقف کردن صدور انقلاب با سرگرم کردن ایران اسلامی به مسائل داخلی و مشکلات و حل مسئلهٔ ایرانهراسی است. در پروژهٔ انقلابهای مخملی در هر کشور نمادی انتخاب میشود، مثلاً در صربستان نماد پیادهنظام آمریکا بولدوزر برای از بین بردن موانع بود، اما در ایران چون مسئلهٔ اصلی ایرانهراسی و مشغولسازی ایران بود، یکی از مهمترین نمادهایی که در خارج از کشور طرح شد، موبایل و تصویربرداری آن بود؛ یعنی مهم، تصویرسازی از خشونت جمهوری اسلامی در مبارزه با یک آشوب (که طبیعی هر نظامی است) بود. برای تخریب اسلامگرایی و ارائهٔ تصویر یک نظام توتالیتر از جمهوری اسلامی. اتفاقی که بهوسیلهٔ رسانههای مختلف و شبکههای اجتماعی الکترونیک در التهابات و اغتشاشات پساانتخاباتی پیگیری شد.
- سؤال اینجاست در مورد این جریان چه باید کرد؟ راه انفعال پیشه کرد و مثل ۸ سال دوم خرداد مشغول کار انفعالی، آرام کردن فضا و پاسخ به شبهات بشویم؟ درگیر پاسخ دادن به آخرین دستپروردهٔ این جریان یعنی التهاب سبز و اغتشاشکنندگان سبزپوش و بهتبع آن زنده کردن جسد مردهای بپردازیم که تعفن آن، شامهٔ بهراهاندازندگانش را هم میآزارد؟
- راهحل را باید در آغاز انحرافات جست و بهجای مبارزه با معلولها برای علل، چاره اندیشید. انحراف در جمهوری اسلامی و تبدیل جمهوری اسلامی مهاجم برهمزنندهٔ نظام نابرابر جهانی به موجودی آسیبپذیر ازآنجا آغاز شد که بعد از جنگ طرح شد که اولویت برای ما مبارزه و منازعه با نظام سلطه و صدور انقلاب است یا ساختن الگویی در داخل و نهایتاً در دکترین امالقری که بهوسیلهٔ تئوریسین جناح راست (موسوم به اصولگرایان) سامان تئوریک یافت و جمهوری اسلامی بهویژه با نظرات کارشناسی طیف انقلابیون لیبرال و محافظهکارشده راه تنشزدایی جهت پایین آوردن ریسک اقتصادی برای دستیابی به توسعه و بهتبع آن تقلیل نهضت جهانی که نهتنها از زبان مردم خویش با مردم ایران و منطقه، نه با شیعیان که با مسلمین و مستضعفین جهان سخن میگفت، به بازیگری در نظام سلطهٔ جهانی که نقشههای راه آنان را برای توسعه و برنامههای درازمدت خود پذیرفت. این اندیشه که در تضاد با اندیشه و مدل رهبری امام و آیتالله خامنهای بود، دو دهه سیاست خارجی و داخلی جمهوری اسلامی را سامان داد و در اوج خود در مبانی نظری برنامهٔ چهارم توسعه با دعوت به عقبنشینی، درک ابرقدرتی آمریکا و پرهیز از هرگونه منازعه با آن بهعنوان قدرت برتر تکنولوژیک و… تجویز شد.
- راهحل چیست؟ امام در پیام به مهاجرین جنگی که یکی از مهمترین پیامهای ایشان است میفرمایند: «من بازمیگویم همهٔ مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان ـ بهخیال خام خودشان ـ بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمیگذارند». ما باید به نگاه تهاجمی امام برگردیم. امام و سربازان دههٔ شصتی او در اوج مشکلات داخلی و خارجی، جنگ داخلی، مبارزه با سلطنتطلبها و لیبرالها در حاکمیت، بحران اقتصادی و… برای نظام سلطه مسئلهسازی میکردند و دستهای آنان را مشغول باز کردن گرههایی در حیات خلوت خویش مینمود و جمهوری اسلامی بیهیچ منبع قدرت مادی متعارف، در برابر نظام سلطه به چانهزنی و مطالبه میپرداخت.
- اگر حماس، حزبالله، شیعیان یمن و جریانهای اسلامگرا در کشورهای مختلف آمریکا را زمینگیر کردهاند، بخش عمدهای کار دولت نبود. باید گروههای مردمی و دانشجویی کارهایی از جنس حرکتهای ابتدای انقلاب با پختگی عدم سوخت و رو کردن پتانسیلهای جهان اسلام رو بیاورند. از سوی دیگر گروههای مردمی و دانشجویی باید روی نقض حقوق بشر در غرب و دولتهای فاسدی که از طرف غرب حمایت میشوند نظیر رژیم عربستان، یمن و بحرین تمرکز کنند و از سوی دیگر باید مدل زندگی غربی و آثار و مفاسد آن و نظامی با دموکراسی صوری بهوسیلهٔ این گروهها در قالبهای مختلف مجازی و حقیقی بازنمایی و بازخوانی شود.
- از سوی دیگر در داخل کشور باید یک جریان قوی سر اصول اساسی انقلاب و خط امام نظیر عدالتخواهی، استکبارستیزی، مردمگرایی، تحجرستیزی، اشرافیت ستیزی و… شکل بگیرد. اگر این جریان فعالانه به طرح دیدگاههای خود پرداخته و از رأس و کانون نخبگانی تا کف نیروهای ارزشی یک منازعهٔ فکری و فرهنگی را در قالب مجادلات و بحثها پیگیری کند، هم حقیقت مشخص خواهد شد، هم در این فضا آنچه انفعال نیروهای انقلابی مطرح میشد، خواهد شکست و فضای عدم انگیزه برای کار در میان نیرویهای انقلاب تغییر خواهد کرد که رهبری نیز در جلسه با نخبگان به این مسئله اشاره کردند.
- خدمت یکی از علمای پاکستانی مقیم ایران رسیده بودیم که اولین کتاب را در مورد وقایع اخیر ایران (فتنه) به چندین زبان زندهٔ دنیا نوشته است و برای اولین بار نقش مقام معظم رهبری را در رفع و کنترل بحران برشمرده است. با اشاره به آغاز انحراف در ایران و اینکه اگر آنروزیکه ۲۰ سال پیش داشت این روند شروع میشد و هیچکس چیزی نمیگفت، کسانی به صحنه میآمدند، کار به جمل برای انقلاب نمیرسید. میگویید نمیتوانید مستقیماً وارد شوید، لازم نیست شما مستقیماً اقدام جهانی ساماندهی کنید، در درون ایران معرکهای حول آرمانهای انقلاب بسازید، همه از همهجای دنیا خودشان را به اینجا خواهند رساند. وگرنه مواظب باشید که هر جملی صفین و نهروانی هم خواهد داشت.
همین مطلب در عدالتخواهی