اما باید توجه کرد که قالب مسئله ی اصلی نیست، مشکل ریشه ای از قالب نیست که از محتواست.موج جماعت تکنیک یادگرفته ی بی محتوا که بعد از فتنه ایجاد شد، خود خطری جدی است که اگر جدی گرفته نشود، نسلی از هنرمندان بی بصیرت و محتوایی که کارهای زرد حزب اللهی خواهند ساخت یا طعمه ی دشمن خواهند شد، وارد کار خواهد کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
مک لوهان بحثی دارد در مورد ارسال پیام با قالب های مختلف و تاثیر هر یک از این قالب ها در معنای ارسال شده، قالب های مختلف فعالیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز از این امر مستثنی نیست.
در سال های اخیر، ایجاد و رشد رسانه های جدید و قالب های جدید سپهرهای مختلف حیات اجتماعی و گونه های این فعالیت ها را دگرگون کرده است، رسانه های تعاملی و دیداری و شنیداری گونه های مختلف و رسانه های گذشته را در خود جمع کرده اند و این امر با فاصله ای دارد در فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و تکاپوی فعالان این عرصه ها خود را می نمایاند.
زمانی بعد از نشریه ی موفق خیزش، رفتن سراغ قالب هایی مثل تئاتر، نشریه ی صوتی سکوت، جنگ های تصویری و حتی رادیوی دانشگاهی جزو ابتکارات محیط دانشجویی شد که بعدها با سبلسله مستندهایی مثل عنبرآباد، مجلس هفتم، ثابت و… که بیشتر هم در جنبش عدالتخواه دانشجویی کلید می خورد، در ابتدای دهه ی ۸۰ بارقه ای از این تغییر به فضای دانشجویی آمد. رشد جریان مستند و مستندهای سیاسی و اجتماعی با رقص فقر، فقر و فحشا، کدام استقلال و کدام پیروزی و توزیع گسترده دانشجویی آن به ویژه در مورد فقر و فحشا به این موج به صورت جدی دامن زد. بعده با مستندهای انتخاباتی، مستند در مورد وضعیت دانشگاه ها و جریان های ضد انقلاب در دانشگاه هایی مثل تهران و خواجه نصیر و امیرکبیر و….. نمونه های دیگری از این مسائل جلوه کرد.اما به صورت جدی پی گیری نشد.
در طول سه سال اخیر اما تغیرات خیلی جدی در این عرصه صورت گرفته است، مستندهای جدی و آماتور دانشجویی هم از سوی جبهه ی انقلاب و هم ضد انقلاب به ویژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری در قالب های رسمی و غیر رسمی در حال شکل گیری است. یزدان تفنگ ندارد و افسران جوان و چند کلیپ مجموعه سفیر شریفی ها، مستندهای منطقه ی نوزده و سلامت و وضعیت علمی دانشگاه علم و صنعت ساخته ی اعضای مجمع دانشجویان حزب الله، مستند زمین خواری جنبش عدالتخواه دانشجویی با نام کاروان عدالت، مستند پرواز ۱۰۸ و بی قرارگاه در مورد فرودگاه مهرآباد از خواهران جنبش و محمدصالح مفتاح و محمدحسین خوشبیان ، مستندهای زندگی چند شهید دانشجو که به صورت کاملاً دانشجویی در حال ساخت است، مستند کارتن خوابی و کارهای متعدد دیگری که هر روز یکی از آن هاشنیده یا دیده می شود. و در رأس همه در جشنواره ی عمار به نمایش درآمده است.
در دنیای تصویری جدید که کسی دیگر به سراغ متن نمی رود و رسانه های غالب، رسانه های تعاملی و دیداری و شنیداری است، این حرکت نوید بخش گامی جدید در فعالیت های سیاسی واجتماعی و فرهنگی دانشچویی و مردمی است که باید جدی گرفته شود. همه افول نشریات دانشجویی به ویژه مجلات را می دانند، چرا نمی خواهند این ظرفیت جدید که الآن خیلی مشکل تکنیکی ندارد و برای اکثریت دردسترس است را به کاربگیرند؟
چرا به جای دادن بیانیه و مصاحبه و…. یک مستند ساده نسازیم و آن را پخش کنیم و دی وی دی سی دی و بلوتوث و…. جاهای مختلف توزیع شود. در نشست های آموزشی دانشجویی ولو با هندی کم ساده یا دوربین موبایل و نرم افزارهای دم دستی می شود برای بچه ها آموزش مستند می توان گذاشت تا کلاس های خیلی رسمی و جدی که بعضاً هم در جاهایی مثل دفتر مطالعات جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی راه افتاده است.
درک تغییر فضا در تغییر قالب های کارها و عدم تحجر در وسیله ها یک مسئله ی مهم است که باید نسل جدید فعالان دانشجویی و مردمی به آن توجه کند.
در سال های اخیر، ایجاد و رشد رسانه های جدید و قالب های جدید سپهرهای مختلف حیات اجتماعی و گونه های این فعالیت ها را دگرگون کرده است، رسانه های تعاملی و دیداری و شنیداری گونه های مختلف و رسانه های گذشته را در خود جمع کرده اند و این امر با فاصله ای دارد در فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و تکاپوی فعالان این عرصه ها خود را می نمایاند.
زمانی بعد از نشریه ی موفق خیزش، رفتن سراغ قالب هایی مثل تئاتر، نشریه ی صوتی سکوت، جنگ های تصویری و حتی رادیوی دانشگاهی جزو ابتکارات محیط دانشجویی شد که بعدها با سبلسله مستندهایی مثل عنبرآباد، مجلس هفتم، ثابت و… که بیشتر هم در جنبش عدالتخواه دانشجویی کلید می خورد، در ابتدای دهه ی ۸۰ بارقه ای از این تغییر به فضای دانشجویی آمد. رشد جریان مستند و مستندهای سیاسی و اجتماعی با رقص فقر، فقر و فحشا، کدام استقلال و کدام پیروزی و توزیع گسترده دانشجویی آن به ویژه در مورد فقر و فحشا به این موج به صورت جدی دامن زد. بعده با مستندهای انتخاباتی، مستند در مورد وضعیت دانشگاه ها و جریان های ضد انقلاب در دانشگاه هایی مثل تهران و خواجه نصیر و امیرکبیر و….. نمونه های دیگری از این مسائل جلوه کرد.اما به صورت جدی پی گیری نشد.
در طول سه سال اخیر اما تغیرات خیلی جدی در این عرصه صورت گرفته است، مستندهای جدی و آماتور دانشجویی هم از سوی جبهه ی انقلاب و هم ضد انقلاب به ویژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری در قالب های رسمی و غیر رسمی در حال شکل گیری است. یزدان تفنگ ندارد و افسران جوان و چند کلیپ مجموعه سفیر شریفی ها، مستندهای منطقه ی نوزده و سلامت و وضعیت علمی دانشگاه علم و صنعت ساخته ی اعضای مجمع دانشجویان حزب الله، مستند زمین خواری جنبش عدالتخواه دانشجویی با نام کاروان عدالت، مستند پرواز ۱۰۸ و بی قرارگاه در مورد فرودگاه مهرآباد از خواهران جنبش و محمدصالح مفتاح و محمدحسین خوشبیان ، مستندهای زندگی چند شهید دانشجو که به صورت کاملاً دانشجویی در حال ساخت است، مستند کارتن خوابی و کارهای متعدد دیگری که هر روز یکی از آن هاشنیده یا دیده می شود. و در رأس همه در جشنواره ی عمار به نمایش درآمده است.
در دنیای تصویری جدید که کسی دیگر به سراغ متن نمی رود و رسانه های غالب، رسانه های تعاملی و دیداری و شنیداری است، این حرکت نوید بخش گامی جدید در فعالیت های سیاسی واجتماعی و فرهنگی دانشچویی و مردمی است که باید جدی گرفته شود. همه افول نشریات دانشجویی به ویژه مجلات را می دانند، چرا نمی خواهند این ظرفیت جدید که الآن خیلی مشکل تکنیکی ندارد و برای اکثریت دردسترس است را به کاربگیرند؟
چرا به جای دادن بیانیه و مصاحبه و…. یک مستند ساده نسازیم و آن را پخش کنیم و دی وی دی سی دی و بلوتوث و…. جاهای مختلف توزیع شود. در نشست های آموزشی دانشجویی ولو با هندی کم ساده یا دوربین موبایل و نرم افزارهای دم دستی می شود برای بچه ها آموزش مستند می توان گذاشت تا کلاس های خیلی رسمی و جدی که بعضاً هم در جاهایی مثل دفتر مطالعات جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی راه افتاده است.
درک تغییر فضا در تغییر قالب های کارها و عدم تحجر در وسیله ها یک مسئله ی مهم است که باید نسل جدید فعالان دانشجویی و مردمی به آن توجه کند.
اما باید توجه کرد که قالب مسئله ی اصلی نیست، مشکل ریشه ای از قالب نیست که از محتواست.موج جماعت تکنیک یادگرفته ی بی محتوا که بعد از فتنه ایجاد شد، خود خطری جدی است که اگر جدی گرفته نشود، نسلی از هنرمندان بی بصیرت و محتوایی که کارهای زرد حزب اللهی خواهند ساخت یا طعمه ی دشمن خواهند شد، وارد کار خواهد کرد.
بحران توزیع همچنان بحران دیگر جبهه ی فرهنگی انقلاب است، که در مورد مستند نیز باید به آن توجه کرد. مثلاً محیط های مذهبی خاص حزب الله باید برای توزیع این موارد به کار گرفته شود، مثلاً نمازهایج معه و هیئات، مسجد جمکران و… می تواند به منبع ارسال بلوتوث در مورد مسائل عینی، یا پخش یک سری کتب و مستندها نه فقط در قالبی احساسی که در قالب فضاهای عینی و مسئولیت های عملی به کار گرفته شود. چنین ظرفیت های موجودی یله و رها است…
صد البته باید توجه کرد که هنری که می ماند و دیده می شود، کار حرفه ای است. لاجرم ماندگاری چنین کارهایی نیز به حرفه ای شدن در آن ها نیازمند است، که از دوره ی دانشجویی چنین انتظاری نمی شود داشت. در این دوره می توان کارهای اماتور کرد، یا از مجموعه های فعال درخواست کمک کرد، و بالاتر از همه به صورت شبکه ی توزیع محصولات خوب جبهه ی فرهنگی انقلاب عمل کرد. رها کردن این دوره ی ضروری زندگی و رفتن به سمت کارهای حرفه ای از جنس تولید و آموزش مستند در این دوره ی سنی خاص جزو اشتباهات رایج شده ای است که ثمرات فاسد آن مثل دچار بحران شدن جنبش دانشجویی به خاطر معضل نیرو این روزها قابل درک است.
مطالب مرتبط: قالب های مختلف فعالیت های جنبش
همین مطلب در گوگل باز
بازتاب: تریبون مستضعفین » از تهدیدهای سینمای ایران و مدیریت فرهنگی تا فرصت های جشنواره عمار