بعد از ذکر ان چه رفت امروز ارتباط و هماهنگی جنبش دانشجویی و بدنه ی کارگری – فارغ از اقلیت بحران سازی که خود را نماینده ی هر دو طیف می خوانند، رابطه ی جنبش دانشجویی با کارگری به اردوهای جهادی، راهپیمایی ها و مساجد و مانند آن محدود شده است. حال آن که امروزه معضلات فرهنگی و معیشتی بسیاری بر شانه ی این قشر زحمت کش سنگینی می کند. میزان حقوق کارگران، مسئله ی بیمه و بازنشستگی آن ها ، حقوق متقابل کارگر و کارفرما، مسئله ی استخدام و امنیت شغلی کارگران، مسئله ی کارگران فصلی، مسئله ی کودکان کارگر، حفظ کرامت و حرمت کارگر در جامعه و محیط کار، بسط روحیه ی انقلابی در میان کارگران و… ده ها مسئله و معضلی است که انتظار دانشجویان حزب اللهی را به طور خاص می کشد.ا
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این یادداشت حدود ۷ سال پیش برای نشریه ی بسیج دانشجویی دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران در روز کارگر آماده شد:
از دیرباز کارخانه ها و دانشگاه ها به علت حضور جوانان و روحیه ی آرمان خواهانه و عدالت خواهانه ی آن ها مرکز فعالیت های اجتماعی بوده است. لذا کانون نوجه گرو های مختلف به این دو نقطه ی حساس جلب شده است. از ابتدای تاسیس دانشگاه ها در ایران، جریان های مختلف فکری سعی در کشاندن دانشجویان به سمت خود شده اند. موارد مشابه را در میان کارخانه ها می بینیم.
قیام پانزده خرداد از دل قشر مستضعف و کارگر جرقه زد. و کارگران در پیروزی انقلاب پایاپای مردم در میدان مبارزه حاضر شدند و با تقدیم شهدای بسیار، و هم چنین با اجرای اعتصابات بر سرعت حرکت انقلاب افزودند. در همین زمان دانشجویان هم که در متن مبارزات بودند به سمت کارگران رو آوردند. گروه های الحادی و مارکسیست ها و… هم با طرح شعارهایی از قبیل حکومت کارگری و با ایدهی اجرای انقلاب اکتبر ١٩١٧به سمت کارگران رفتند و بعدها از همین طریق در روزهای پیروزی انقلاب و پس از آن اقدام به بحران سازی کردند.
دانشجویان حزب اللهی -که آن زمان بیشتر – بعد از پیروزی انقلاب برای جریان سازی و جهتدهی و تثبیت انقلاب به صورت خودجوش به سمت اصناف و اقشار مختلف رفتند. کارگران، کشاورزان، دامداران، بازاریان، مردم جنوب شهر و… گروههای مختلفی بودند که دانشجویان با آنها ارتباط برقرار کردند. یکی از مهمترین این اصناف کارگران بودند که قسمت اعظم مستضعفین جامعه نیز از همین طیف تشکیل میشدند.دانشجویان با تشکیل کمیته هایی ارتباط خود با این نهادها را سازماندهی می کردند. گذاشتن کلاسهای عقیدتی و افزودن بر اطلاعات کارگران نسبت به مبانی اندیشهی حضرت امام(رحمه الله) و نیز آگاه شدن دانشجویان از مشکلات کارگران و چارهجویی برای حل آنها از جمله نتایج مثبت این ارتباط بود.کارگران نیز پس از پیروزی در عرصههای مختلف حضور یافتند و در هر صحنهای که نیاز به حضور مردم داشت، در صفوف اول به صحنه آمدند. شروع جنگ فضایی را ایجاد کرد که بسیاری از این دو قشر در کنار هم وارد جبهههای نبرد شوند. و بار دیگر دوشادوش هم پای در راه مبارزه بنهند. و بسیاری از شهدا و جانبازان ما در جنگ از همین دو طیف بودند.
با تمام شدن جنگ این دو قشر به عرصه ی زندگی برگشتند. امام(رحمه الله) در پیام قطعنامه تاکید کردند که مبادا ایثارگران در پیچ و خم زندگی روزمرهیشان به فراموشی سپرده شوند اما سیاست های توسعهی اقتصادی، فضایی را به وجود آورد که هر که باید سر در لاک خود فرو ببرد و اصلاً صحبت از این موضوع به فراموشی کامل سپرده شد. (ماجرا این است کمکم کمیت بالا گرفت/جای ارزشهای ما را عرضهی کالا گرفت) کار به جایی رسید که از تریبون نمازجمعه و به وسیلهی رئیس دولت وقت از زهد به جلمبریسم تعبیر شد و در تریبون دعوت امت به زهد و تقوی، امت که حالا مردم یا ملت نامیده می شد به دادن مانور تجمل تشویق شد. حاکم شدن الگوی سرمایهداری و قائل شدن حقی مشخص برای هر طبقه و صنف و تضاد آن با روحیهی انقلابی که امام(رحمه الله)به همهی اصناف از جمله کارگران بخشیده بود، باعث بحرانهای عظیم اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شد. و معضلاتی نظیر رانتخواری و رشوه و تورم پدید آمدند. با روی کار آمدن دولت دوم خرداد (بخوانید رنگ عوض کردن دولت سازندگی) به این مشکلات دامن زده شد. مدعیان خط امام و دانشجویان انقلابی دیروز و کارگزاران سازندگی و طرفداران مشارکت و لیبراهای امروز با ادامهی این سیاست ها وارد مرحلهی جدیدی شدند. هدف در این مرحله براندازی نظام و احیای نظام دموکراتیک بود. بحران سازی نظیر شورشهای٧٨ و ٨٢ و دامن زدن به اعتصابات مختلف کارگری از جمله برنامههای جدید شد. این طیف که فراموش شدگان جامعه بودند و امروز به جای محروم و مستضعف دهک پایین درآمدی نامیده میشدند و در برنامهریزیها جایی نداشتند حالا مورد توجه جریانات یادشده قرار گرفتند. در برنامهریزیها و اولویتبندیها این اقشار گوبیا مرده تلقی میشدند اما پیادهنظام دانشگاهی این جریان از اعتصابات کارگری حمایت میکرد. با عدم استقبال کارگران از این موضوع این جریان به فکر چاره جویی افتاد. و به سمت نهادسازی و ایجاد تشکلهای صنفی (بخوانید وسیلهای برای بحران سازی رفت) در روزنامه ها و مجلات این جریان در جامعه و دانشگاه از لزوم سندیکاهای کارگری و… سخن به میان رفت. و به بهانهی تاسیس نهادهای مدنی سازمانهای رسمی و غیر رسمی ایجاد شد که تنها چیزی که مورد توجهشان نبود همان قشر مستضعف بود. جریان لیبرال که شعارهایش با عدم اقبال عمومی مواجه بود تلاش کرد با ایجاد آرمان جایگزین عدالت خواهی اسلامی در مقابل این جریان بایستد. از قبر بیرون کشیدن مارکسیسم و تبلیغ دیدگاههای کمونیستی از رویدکرهای جدید این جریان بود. دهها نشریهی چپ در دانشگاهها زده شد که بسیاری از آنها رایگان توزیع می شود( هزینههای اینها از کجا تامین میشود و چمدانهای کاخ سفید کجا مصرف می شود؟ شما پیدا کنید پرتقال فروش را) و در این نشریهها شعرهای گلسرخی و… نوشته شد و از لزوم رابطه و دفاع از کارگران نوشته شد. دفتر تحکیم(که قرار بود تحکیم وحدت انجمن های اسلامی و حوزه و دانشگاه را پیگیری کند اما در دههی هفتاد دچار استحاله شد و به جریان لیبرال پیوست.
بعد از ذکر ان چه رفت امروز ارتباط و هماهنگی جنبش دانشجویی و بدنه ی کارگری – فارغ از اقلیت بحران سازی که خود را نماینده ی هر دو طیف می خوانند، رابطه ی جنبش دانشجویی با کارگری به اردوهای جهادی، راهپیمایی ها و مساجد و مانند آن محدود شده است. حال آن که امروزه معضلات فرهنگی و معیشتی بسیاری بر شانه ی این قشر زحمت کش سنگینی می کند. میزان حقوق کارگران، مسئله ی بیمه و بازنشستگی آن ها ، حقوق متقابل کارگر و کارفرما، مسئله ی استخدام و امنیت شغلی کارگران، مسئله ی کارگران فصلی، مسئله ی کودکان کارگر، حفظ کرامت و حرمت کارگر در جامعه و محیط کار، بسط روحیه ی انقلابی در میان کارگران و… ده ها مسئله و معضلی است که انتظار دانشجویان حزب اللهی را به طور خاص می کشد.