منطقی که دشمن را انتزاعی و غیرعینی میکند و دستهای داخلی او را حذف میکند به بهانه وحدت و … میگوید نباید کاری به آنان داشت. در حقیقت یعنی دشمنن را دشمن بدانید اما به دشمنی او کار نداشته باشید و دستهای او را آزاد بگذارید. با وجودی که دشمن سلطه خود را از طریق همین طبقه ذینفع اعمال میکند. البته اولویتشناسی در دشمنشناسی یکی از اصول محوری مکتب امام است و امامی که از «نهشرقی-نهغربی» سخن میگفت اما آمریکا را شیطان اکبر مینامید وو اولویت میداد و حتی دستهای بلوک شرق مثل حزب توده را مارکسیست آمریکایی مینامید. ولی امام از توجه به نفوذیها بازنمیماند و برائت از منافقان درون امت را همسنگ دشمنان شرط اخلاص در دین میدانست
بسماللهالرحمنالرحیم
حجاریان در شماره اخیر مهرنامه مقاله نوشته و با استناد به وصیتنامه شهید لاجوردی که از نفوذیهای درون انقلاب سخن گفته آن را دشمنشناسی وارونه نامیده چراکه دشمن را در خارجیها و امثال سازمان مجاهدین خلق منحصر نکرده و بهدنبال جستجوی نفوذیها و نفاق داخلی است.
منطقی که دشمن را انتزاعی و غیرعینی میکند و دستهای داخلی او را حذف میکند به بهانه وحدت و … میگوید نباید کاری به آنان داشت. در حقیقت یعنی دشمن را دشمن بدانید اما به دشمنی او کار نداشته باشید و دستهای او را آزاد بگذارید. با وجودی که دشمن سلطه خود را از طریق همین طبقه ذینفع اعمال میکند.
البته اولویتشناسی در دشمنشناسی یکی از اصول محوری مکتب امام است و امامی که از «نهشرقی-نهغربی» سخن میگفت اما آمریکا را شیطان اکبر مینامید و اولویت میداد و حتی دستهای بلوک شرق مثل حزب توده را مارکسیست آمریکایی مینامید. ولی امام از توجه به نفوذیها بازنمیماند و برائت از منافقان درون امت را همسنگ دشمنان شرط اخلاص در دین میدانست:
«مگر تحقق دیانت جز اعلام محبت و وفاداری نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود» (صحیفه امام جلد ۲۰ – صفحه ۳۱۴).
همین را در محافظهکاران که تنها شعار و خط محوریشان وحدت است داریم که میگویند بهواسطه وجود دشمن خارجی یا خطر جناح مقابل، برائت و صفبندی با فاصلهدارها با اصول انقلاب اولویت نیست و مثل تجدیدنظرطلبها که از تساهل و تسامح سخن میگویند خودش را میآورند ولی اسمش را نه.
در مکتب امام، وحدت یک اصل است اما شاخص عینی دارد و نباید اصل حرکت حق در آن استحاله ود. افراد به میزان پایبندیشان به مبانی اسلام، انقلاب و صفبندی مستضعفین با مستکبرین لایق وحدتاند و برائت از نفوذیها، منافقین و زاویهدارها با این مبانی در امتداد برائت از مشرکین، اصل قطعی است. وحدتی که ظالم را با مظلوم و فاسق و زاویهدار و غیرانقلابی را با مؤمن و انقلابی متحد کند نه اسلامی است نه پذیرفتنی. نه ممکن و نه مطلوب. البته انقلابی بودن تشکیکی است و مراتب دارد و نباید به کسی بیش از ظرفیتش بار کرد اما این به معنای وحدت با غیرانقلابیها و گذشت از نفوذیها نیست.
لطف بفرمایید درس دشمنشناسیتان را برای خودتان نگهدارید!
همین مطلب در کانال جمهوری