پایان قدرت نسل اول انقلاب و هاشمیگری باید با بازسازی انقلاب با خمینیستهای نسل سومی و چهارمی با محوریت بازگشت به اسلام ناب، خط امام، قانون اساسی و آرمانهای انقلاب باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این متن در شب فوت هاشمی رفسنجانی در زمستان ۱۳۹۵ در فضای مجازی منتشر شد.
روزی که برای هاشمی رفسنجانی به گریه افتادم
آن روز، امشب نبود چون با شنیدن خبر فوت ایشان نه خوشحال شدم نه ناراحت.
روز سخنرانی هاشمی در دور دوم انتخابات نهم ریاست جمهوری در دانشگاه تهران بود که عکس تاریخی را با حسامالدین علامه دبیر وقت انجمن اسلامی تهران گرفت. وقتی بدون اعلام قبلی سخنرانی اعلام شد سراسیمه بچههای تشکلها و فعالان انتخاباتی که میشناختم خبر کردم تا برای مخالفت با هاشمی به سالن شهید چمران برویم. البته ماجرای جلسه جوری شد که جوانان اصلاحطلب بر هاشمی شوریدند و ما در سکوت محض به سر بردیم. ان روز گریهام گرفت که چرا باید یار دیرین امام بهجایی برسد که ما جوانان انقلابی نسل سوم یکصدا با او و جهتگیریهایش مخالف باشیم و او در جمع کسانیکه تا چند سال قبل هاشمی پینوشه ایران شیلی نمیشه میگفتند فیگور انتخاباتی بگیرد و تازه همانها هم تحملش نکنند.
از فوتش ناراحت نشدم چون آقای هاشمی در طول سه دهه اخیر مسیری پی گرفته بود که بهصورت روزافزون با جهتگیریها و اهداف امام و انقلاب زاویه داشت و سیاست ورزی ایشان سرمنشأ بسیاری از تغییرات جهتگیریهای انقلاب شده بود. سامان یافتن مواردی در کشور نظیر محافظهکاری، رابطه با امریکا، سرمایه سالاری و بیتوجهی به مستضعفین، گره زدن مسائل کشور به خارج، محدود کردن آزادیهای مشروع، دامن زدن به مسائل فرعی، منزوی کردن انقلابیها، جابجایی ارزشها، شکست ایران در جنگ و… متأثر از سیاست ورزی ایشان بود که بهویژه در سه برهه نیمه دوم جنگ، بعد از رحلت امام و انتخابات دولت دهم تا امروز خود را نشان داد. عمده بدنه مدیریتی نسل اول انقلاب با این نظم سامان یافت و خیل کثیری از نسل دوم و بخشهایی از نسل سوم و چهارم به آن پیوستند. این فاجعه کوچکی نیست.
از فوت ایشان خوشحال نشدم چون علاوه بر زحمات هاشمی برای انقلاب و نظام، هاشمی رفت اما هاشمیگری مانده و جریانهای سیاسی، فکری و فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و… متأثر آن نیز هستند. شاید با فوت هاشمی بهعنوان نماد و بنیانگذار این جریانها ضربهای نمادین و بنیانی بر آنها واردشده باشد اما از بین نرفتهاند. کمااینکه جریان اصیل انقلاب با رحلت امام ضربه معنایی و بنیانی خورد اما خود را چنان بازتولید کرد که نسل سوم و چهارم انقلاب بهمراتب انقلابیتر از نسلهای پیشین سامان یافت و با کنشگری خود حماسههایی نظیر سوم تیر را خلق کرد.
جبهه انقلاب باید بهجای سرگرم شدن به خوشحالی یا تحلیلهای فضایی، توهین به شخص هاشمی و… با بازخوانی اصول انقلاب با هاشمیگری مقابله کند. بهجای سرگرم شدن به شخص باید خط و جریان را زد. بهجای درگیر شدن با جوانان و حامیانی که احساساتشان جریحهدار شده باید خط سرمایهسالاری، وابستهگرایی و لیبرالیسم را زد.
پایان قدرت نسل اول انقلاب و هاشمیگری باید با بازسازی انقلاب با خمینیستهای نسل سومی و چهارمی با محوریت بازگشت به اسلام ناب، خط امام، قانون اساسی و آرمانهای انقلاب باشد.
همین مطلب در کانال جمهوری