غرض اینکه ممکن است رهبری پیامی بدهند، آدمهای خوبی هم پیامآور باشند، صداقت هم به خرج بدهند اما آسیبی که در کُد و اعتماد و عدم اعتماد به افراد است که بهآسانی قابل جمعشدن نیست و برای همه مسئله میسازد
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این یادداشت بعد از هیاهوهای مرتبط با نهی محمود احمدینژاد از حضور در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و سوءاستفاده کُدمحورها از آن، در شهریور ۱۳۹۵ نوشته و در فضای مجازی منتشر شد.
زمان تحصن فرودگاه در جنگ ۲۲ روزه غزه[۱] که بهعنوان دبیر جنبش، دبیر تحصن بودم و حاج سعید قاسمی محور بود. ما بنایمان کار نمادین بود که مردم هم بیایند و کار رسانهای و سخنرانی چهرهها و… داشته باشیم.
کسی از بیت یا جای دیگری از طرف آقا به ما پیامی مبنیبر نهی نداد
در شورای تحصن بحث کردیم کار را با بیعت و لبیک به آقا تمام کنیم. زنگ زدم آقای محمدیان (مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها) ایشان هم چیزی از طرف آقا به ما نگفتند تشکر هم کردند که جای دعوا در سفارتها که آن موقع اکثر پتانسیل جبههٔ انقلاب صرف درگیری با نیروی انتظامی میشد داریم فرودگاه کار تبیینی و مردمی میکنیم.
ما از ایشان دعوت کردیم سخنرانی کنند تا با سخنرانی ایشان بهعنوان نماینده رهبری تحصن تمام شود و بعد برای شرکت در برنامهٔ عزاداری بیت رهبری، ۱۳ کیلومتر، پیاده به بیت برویم.
آقای محمدیان علاوه بر سخنرانی در فرودگاه در برنامهٔ بیت از طرف رهبری از تحصنکنندگان تشکر کردند
رهبری هم چند بار بعداً در سخنرانی از نیت تحصنکنندگان در فرودگاه تجلیل کردند و گفتند من پیام دادم این بچهها برگردند[۲]
ما تعجب میکردیم کدام پیام؟ حمل بر درخواست ما از حضور آقای محمدیان و تشکر ایشان در بیت کردیم.
بعد که رهبری در افطاری دانشجویی بعد از چند سال از ماجرا انتقاد کردند و گفتند شبهه شده[۳]، تازه ما فهمیدیم بچههای تنها تشکل انقلابی دانشگاهی که یکی از بستگان سببی رهبری در آنجا هیئتعلمی هستند (و در ماجرای کد اخیر[۴]، نیز ماجرا از قول ایشان نقلشده) اینطور که شنیدیم از طریق ایشان سؤال کرده بودند که ما میخواهیم برویم آنجا و مطالبهمان اعزام به غزه است (چیزی که جزو اهداف تحصن ما نبود و میخواستیم صرفاً کار نمادین اعلام آمادگی کنیم) جواب رسیده بود نروید یعنی به کسانیکه اصلاً در تحصن نبودند!
بعد هم که رهبری چند بار از کار تعریف کرده بودند باز از طریق همان برادر سؤال شده بود که چرا تعریفشده به ما که
گفتهشده نروید و رهبری آن بحث انتقادی را همراه با انتقاد از ماجرای سفارت انگلیس مطرح کردند (بگذریم که سایت Khamenei.ir ماجرای انتقاد از فرودگاه را منتشر کرد و ماجرای انتقاد از تسخیر سفارت انگلیس را نه(.
البته اگر ان موقع پیام به ما میرسید توضیح میدادیم و اگر رهبری از اهداف و برنامه قانع نمیشدند نمیرفتیم یا برمیگشتیم
و بماند که این چه منطقی است که حتی توپ یک کار سادهٔ دانشجویی در زمین رهبری انداخته شود؟
غرض اینکه ممکن است رهبری پیامی بدهند، آدمهای خوبی هم پیامآور باشند، صداقت هم به خرج بدهند اما آسیبی که در کُد و اعتماد و عدم اعتماد به افراد است که بهآسانی قابل جمعشدن نیست و برای همه مسئله میسازد
لذا اقدام موردی رهبری در موضوعی خاص برای آگاهسازی جدای از مجاری رسمی چنانکه کُدخداها[۵] این چند روز دمگرفتهاند قابل تبدیلشدن به رویه نیست[۶].
در ماجرای اخیر و اینکه چه کسی سرشاخه هست و چه کسی نیست[۷] و آیا درست هست یا نه نمونهای از این مطلب نمود پیدا کرد.
البته بگذریم از کدخداهای قالتاق که میخواهند مثل «بابیه» که میگفتند «باب امام زمانیم» بگویند «باب رهبری هستیم» و اینچنین افسار برای حرکتهای انقلابی ایجاد کنند! تا با کُدهای راست نیمه راست و دروغ محافظهکاری را نهادینه کنند؛ اینها که مطلقاً مورد اعتماد و بحث نیستند و شکهایی که به این مسئله بود هم عمدتاً حاصل به صحنه آمدن دوباره اینها بود.
[۱] این تحصن در پاسخ به پیام رهبری در زمان جنگ ۲۲ روزه غزه در دی ۱۳۸۷ در فرودگاه مهرآباد تهران و سایر شهرستانها برای اعلام آمادگی و پرهیز از انجام کارهای پرهزینه و بیحاصل مثل حمله به سفارتها شکل گرفت. نگارنده در مطلبی تحت عنوان «گزارشی از روند تشکیل و دلایل موفق بودن تحصن فرودگاه مهرآباد» در فضای مجازی که در پایگاههایی نظیر قیام، تریبون مستضعفین و Khamenei.ir قابل دستیابی است به تبیین آن ماجرا پرداخته است.
[۲] حجتالاسلاموالمسلمین محمدیان مسئول نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها تشکر مقام معظم رهبری را از فعالیتهای دانشجویان اعلام کرد و گفت: مقام معظم رهبری از تمام دانشجویان و بهخصوص متحصنین در فرودگاه که ۶ شبانهروز در فرودگاه متحصن بودهاند، تشکر کردند و گفتند: «دعای خیر من در ادامه راه همراه شماست.» (۱۶ دی ۱۳۸۷).
«ملت ما در این قضیه هم بیداری و هم آمادگی خودش را نشان داد. من لازم است از همهٔ ملت که در راهپیماییها و تظاهرات و شعارها موضع و عزم خودشان را نشان دادند، تشکر کنم؛ بهخصوص از جوانهای مؤمن و پرشوری که به فرودگاهها – در تهران و بعضی جاهای دیگر – رفتند؛ که ما را بفرستید. خوب، دست ما بسته است؛ دست ما بسته است. ما اگر میتوانستیم آنجا حضور پیدا کنیم، لازم بود حضور پیدا کنیم و پیدا هم میکردیم؛ ما ملاحظهٔ کسی را هم نمیکردیم؛ منتها امکان ندارد؛ این را همه بدانند. دولت جمهوری اسلامی و مسئولین جمهوری اسلامی هر کاری که ممکن باشد که کمک به آن ملت مظلوم باشد، میکند، تا حالا هم کرده، بعدازاین هم خواهد کرد. منتها جوانهای ما، جوانهای پرشوریاند. این نسل جوانهای امروز ما با این کارشان نشان دادند که مثل همان نسل کربلای ۵ – که همین روزها، روزهای یادآور خاطرهٔ کربلای ۵ است – و نسل والفجر ۴ و عملیات خیبر و عملیات بدراند. این جوانهای امروز هم مثل همان جوانهای ۲۵ سال پیش، ۳۰ سال پیش آمادهٔ میداناند». (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از مردم قم به مناسبت قیام نوزدهم دی ۱۹/۱۰/۱۳۸۷).
«بدانید اگر ما – ما که مسئولین کشور هستیم – جلو مردم را نمیگرفتیم، بسیاری از جوانهای ما راه میافتادند برای اینکه با جسم خودشان و با تن خودشان هم در عرصهٔ فلسطین حضورداشته باشند. در قضیهٔ غزه جوانهای ما به فرودگاه رفتند، هر کار هم میکردند، نمیآمدند؛ با پیغام من برگشتند. اگر من پیغام نمیدادم، از فرودگاه برنمیگشتند. میگفتند ما را ببرید که ما برویم غزه؛ خیال میکردند که میتوانند خودشان را به غزه برسانند. این، انگیزهٔ جوانهای ماست. مسئلهٔ غزه و مسئلهٔ فلسطین، مسئلهٔ ماست؛ مسئلهٔ اسلامی ماست؛ مسئلهٔ همهٔ مسلمین است و وظیفهٔ ماست». (دیدار شرکتکنندگان در افتتاحیهٔ همایش غزه، ۸/۱۲/۱۳۸۸).
«۳۲ سال است که از مردم فلسطین داریم پشتیبانی میکنیم؛ کدامیک از کشورها، دولتها و ملتها در این ۳۲ سال این پشتیبانی را کردند؟ مگر ملت فلسطین شیعهاند؟ در مورد غزه مردم ما چقدر تلاش کردند. جوانهای ما رفتند فرودگاه که راه بیفتند بروند غزه! عازم بودند بروند غزه، علیه اسرائیل بجنگند. خیال میکردند راه باز است. راه بسته بود، نمیشد بروند. ما گفتیم نروید. جلوشان را گرفتیم که وسط راه سرگردان نشوند؛ راه نمیدادند که. مردم ما نسبت به غزه، نسبت به فلسطین، نسبت به مصر، نسبت به تونس، همهجا ابراز احساسات کردند؛ آنها که شیعه نبودند». (بیانات رهبر انقلاب در حرم مطهر رضوی ۱/۱/۱۳۹۰).
[۳] «البته من این تشکر را از تشکلهای دانشجوئی بکنم. من پارسال یا پیرارسال بود که در همین جلسه به دانشجوها خطاب کردم، گفتم چرا در مسائل اجتماعی موضع نمیگیرید و وارد نمیشوید؟ من خوشبختانه میبینم در این دو سه سال اخیر موضعگیری در مسائل گوناگون، در محیطهای دانشجویی و جوانهای دانشجو، خیلی بارز است؛ خب، این خوب است؛ این را من تقدیر میکنم و تشکر میکنم؛ منتها یکوقت مثلاً فرض کنید قضیهٔ غزه پیش میآید، یکمشت جوان دانشجو میگویند این فلان فلان شدهها، این صهیونیستهای خبیث سر بچههای غزه دارند بمب میریزند، فلان میکنند؛ برویم پدرشان را دربیاوریم؛ راه میافتند، میروند فرودگاه! خب، این احساسات، احساسات مقدس و پاکی است. امثال من که یک کنار نشستیم و داریم نگاه میکنیم، آدم میخواهد جانش را فدای یکچنین احساساتی بکند؛ این واقعاً ارزش دارد. اینکه امام فرمودند من دست و بازوی بسیجیها را میبوسم، جایش همینجاست. آدم وقتی میبیند که یک جوانی اینجا توی خانه، در گرمای تابستان کولر و یخچال دارد، در سرمای زمستان وسیلهٔ گرمائی دارد، دانشگاه میرود، درس میخواهد، موفقیت دارد، بعد یکهو مسئلهٔ غزه میخواهد او را به حالت انفجار برساند، میگوید میخواهم بروم آنجا؛ خب، این احساس، احساس باارزشی است؛ اما رفتن، غلط است. احساس، خوب است؛ اما این احساس نباید موجب شود که ما حالا راه بیفتیم برویم غزه. رفتن به غزه، آنوقت نه ممکن بود، نه جایز بود؛ اگر ممکن هم بود، جایز نبود. خب، اینجا بین آرمانگرائی و بین آن واقعیت و دستوری که حالا از قول رهبری نقل کردند که نباید بروید غزه، یک تعارضی در ذهن این جوان به وجود میآید. نه هیچ تعارضی وجود ندارد. آن احساس، احساس خوبی است؛ اما تصمیمی که بر اساس یک احساس گرفته بشود، یک مطالعهٔ دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستی نیست. گاهی اوقات تصمیم، تصمیم غلطی است» (۱۳۹۱/۵/۱۶ بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان)).
[۴] در مورد نهی از حضور احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم.
[۵] عبارتی از وحید جلیلی که در سخنرانی حزبالله در برابر کَدخدایی و کُدخدایی که در واکنش به کدهای پشت پردهٔ منتسب به رهبری در ماجرای توافق هستهای ساخته و در فضای سیاسی کشور معروف شد.
[۶] اشاره به سلسله گفتار و نوشتههایی از طرف افراد سیاسی که میگفتند زین پس کدهای پشت پرده نسبت به رهبری معتبر است و باید ملاک تحلیل باشد.
[۷] گفته میشد که رهبری گفتهاند این مطلب به سرشاخههای حزباللهی گفته بشود و به هر طریق انتقالدهندگان مطلب در چندلایه به تعدادی از افراد گفتند و به تعدادی نگفتند و این در فضای مجازی و مجامع عمومی حزبالله به نزاع بر سر کیستی سرشاخه تبدیل شد.
همین مطلب در کانال جمهوری