لیک بر فرمان تو مولا
ما همه شمشیر در دستیم
تا بدانی در غیابت هم
دست روی دست ننشستیم
ضد زشتیها علم کردیم
بیرق سرخ تو را مولا
ضد استکبار برپاییم
با خمینی، خامنه ای، ما
بسم الله الرحمن الرحیم
قصهها و غصهها در دل
قصه های خوب هم عهدی
عشق دیدار و وصال یار
انتظار حضرت مهدی
شهرها و مردمان خاموش
بین تبعیض و جفا هستند
خسته از فقر و فساد و ظلم
در سیاهی جملگی غرقند
نیست هیچ از بهرشان یاری
تا دهد بر دردها تسکین
مضطرند و دور از آرامی
یا فقیر و بی کس و مسکین
الغیاث ای آفتاب عشق
ابرها را کی زنی از هم
تا بتابد نور تو کامل
تا زدایی تو ز دلها، غم
الغیاث ای آخرین لاله
بازمانده ای تو از طاها
بوستان خالی ز گل گشته
باز گرد و جمع ما آرا
ای که شمع محفل مایی
کار ما شد آه و واویلاه
غرق زشتی گشتهایم آقا
آسمان بی مهر، هم بی ماه
زشتی اندر کوی و در برزن
روزها چون شام تاریک است
جز ستاره های شهر ما
این هلال ماه باریک است
درد و دلهای دلم را من
روی خط عشق بنوشتم
با مداد آه و افغانها
بعد با این دیدهها شستم
قسمت آخر به دست آب
درد و دلها جمله بسپردم
لیک میدانم که تاریکم
مهر مولا جمله دل بردم
چون جواب یار نشنیدم
چون گلی بی آب پژمردم
یاریام کن چون که تاریکم
پاسخی ده تا که برخیزم
تا فلسطین کربلا مکه
با بدیها من در آویزم
یا که با یار خراسانی(۱)
ضد سفیانی به پا خیزم
دیده بگشایم و خط کفر
بر جبین زشتها بینم
تا نمایم جان فدای تو
در دفاع از رهبر و دینم
روز و شب در آرزویم من
تا رخ چون ماه تو بینم
یاریم کن یار محبوبم
رفته از دست و دلم دینم
روز و شب ذکرم فرج گشته
روز و شب در فکر دیرینم
کی برون آیی ز غیبت، باز
تا رخ چون ماه تو بینم
گفت سالار و امام ما
که ظهور یار نزدیک است
این زمان، خاموش شد عالم
جملگی زشتی و تاریک است
نوجوانها هم برای تو
عاشق وصل و لقا هستند
نامسلمانان کنون حتی
خیره بر در، جمله بنشستند
خردسالان هم جوان گشتند
این جوانان، جملگی پیران
عده ای از یارها مردند
مابقی از زندگی سیران
عاشقان صبح دیدارت
جنگ رفته ضد دجالان
نامشان زیب خیابانها ست
لاله های کشور ایران
نایبت در بین کوفیها
بی کس و تنها به جا مانده ست
خویش دانی غصه را خوشتر
در مناجاتش به تو خواندست
«نزد حق مولا گواهی ده
تا دم آخر به جا ماندیم
آرزو کردیم در راهت
روزی آید جان خود دادیم»
حرف دل را بشنو یار از ما
درد و دلهای رفیقان را
لاله های پر پر از بهرت
هر شهید دشت ایران را
پس کجایی صبر سر آمد
آخرین گل میوه ی طاها
از فراقت جان به لب آمد
سید من امشبی باز آ
تا ز زشتیها به در آییم
ضد کفر و شرک بستیزیم
زیر آن پرچم به رنگ سبز
ضد پستان ما به پا خیزیم
الغیاث ای یار و سالارم
در فراقت سبزهها خشکید
سنگ حتی، در فراق تو
نرم شد همراه ما نالید
باز جمعه ندبه های عشق
یاد مولا یاد آن یاران
یاد آنهایی که میرفتند
عجل الله الفرج گویان
کی شود آیی تو از مکه
یالثارات الحسین گویان
طرح هستی را تو بشکافی
طرح نو سازی به حق جویان
عده ای از یاد بردنت
عده ای مخمور بنشستند
عده ای آن سان عمل کردند
در عمل خود دشمنت هستند
لیک بر فرمان تو مولا
ما همه شمشیر در دستیم
تا بدانی در غیابت هم
دست روی دست ننشستیم
ضد زشتیها علم کردیم
بیرق سرخ تو را مولا
ضد استکبار برپاییم
با خمینی، خامنه ای، ما
صد هزاران لاله ی پرپر
ما برای راه تو دادیم
لیک بهرت جمله برپاییم
آرزوی دیدنت داریم
راه دور است و زبان قاصر
ما همه بهر تو دل دادیم
آرزو داریم تا روزی
میشود ما یاورت باشیم
راه دور و سخت و تاریک است
گل به سمت خار میآید
راه پر گرد و غبار اکنون
صوت پای یار میآید
اردیبهشت ۱۳۸۲
بعد التحریر: این شعر حاصل یادداشت های دوران ما قبل دانشگاه است که تعدادی نظم و شعر و نمایشنامه و داستان و مقاله و… بود. اکثر این ها چون قوام جدی نداشت و نگارنده توانمندی حرفه ای این عرصه را در خود نمی دید و لوازم کار در عرصه ی هنر که آیینگی هنرمند و روایت حقیقت ازلی و ابدی است را فاقد بود، امحا شد. این متن و قلیلمتن های دیگر را به تصادف تایپ شده یافتم. لذا با وجود ضعف و ناپختگی نسبت به بعضی نظم های متاخر به صرف ضرورت آرشیو سازی در اینترنت در دسترس قرار گرفت.
۱- روایات مربوط به سید خراسانی چندین روایت است که سند درست و متقنی نیز ندارد. اما روایات مربوط به سفیانی در حد تواتر یا استفاضه است و می توان به نوعی به قطعیت صدور آن ه از معصوم اطمینان یافت.