امروز، فیلم اجتماعی تلخ با قهرمانی رابین‌هودی

(4967)در برهوت سینمای ایران توجه به موضوع اجتماعی چنین، آن‌هم با دغدغه‌های فقر و شکاف طبقاتی به‌ویژه با ارائه دادن تصویری انسانی از جانباز جنگ و ایثارگری خوب است، اما متأسفانه با تم روشن‌فکری، رئالیسم سیاه و نگاه تلخ و بی‌امید، تقلیل مبارزه با بی‌عدالتی به مقابله یک جانباز با قانون در نهایت نتوانسته است فیلمی خوب از آب دربیاید. فیلم به تصویری سیاه و روشن‌فکرانه از بی‌عدالتی و فقر تقلیل‌یافته که به‌نوعی قابل‌درمان نیز نیست. قربانیانش هم محکوم به مرگ هستند، مگر این‌که تیری از غیب بیاید و نه خود قربانی که فرزندش را آن‌هم با رویکردی رابین‌هودی و عاملیت محور و نه با اصلاح ساختاری نجات دهد.قهرمان نوع‌دوست فیلم هم جانبازی غیراجتماعی و حتی ضد اجتماعی با پای‌بندی‌های عمیق مذهبی است. این سیر نزولی می‌تواند میر کریمی را – که در فیلم‌هایی نظیر یک حبه قند و خیلی دور خیلی نزدیک با گام‌های بلند برای سینمای اجتماعی، خانواده محور و معنویت محور با الگویی غیر از فیلم‌های معناگرا کشانده بود، به وضعیت بقیه سینمای ایران دچار کند.

بسم الله الرحمن الرحیم

«امروز» اثری از رضا میر کریمی است؛ که در روزهای اخیر در شبکه خانگی توزیع شده است. فیلم با خودداری راننده ماشین از رساندن کسی که در حال صحبت کردن با موبایل است، آغاز می‌شود. بعد زنی در ماشین او می‌نشیند و می‌خواهد به بیمارستان برود. زن آشکارا ترسیده، زخمی و به دنبال تماس با کسی به نام آقای یعقوبی است که قرار است همه کارهای او را در بیمارستان حل‌وفصل کند. از راننده می‌خواهد که در بیمارستان وانمود کند همراه اوست. راننده که پرویز پرستویی است پایش شل است. رفتار بیمارستانی‌ها به‌گونه‌ای است که او را همسر غیرقانونی یا صیغه‌ای وی احساس می‌کنند و آشکارا به او تکه می‌اندازند ولی او به خاطر درخواست زن توریه می‌کند. آقای یعقوبی به موبایل او تماس می‌گیرد و معلوم می‌شود او مددکار است و پیشنهادهایی برای حل مشکل زن به او می‌کند. در صحبت با مددکار و دربان برای مخاطب مشخص می‌شود پای او مصنوعی است و او در زمان جنگ در همان بیمارستان مجروح و پایش قطع‌شده است، وی حاضر نیست از جانباز بودن خود برای پرداخت هزینه استفاده کند و همه هزینه‌های زن را خود متقبل می‌شود. از صحبت‌های پزشک بیمارستان و سوپروایزر بی‌خیال فیلم، خانم مجد، مشخص می‌شود زن حداقل دو سقط غیربهداشتی داشته است که جان او را در خطر انداخته و این‌گونه خط تعلیق اصلی فیلم مبنی بر هویت زن و نوع تعامل راننده تاکسی با او با خط تعلیق فرعی زنده ماندن و نماندن زن آمیخته می‌شود. رفتار سرد و عدم توضیح رابطه او با زن موجب می‌شود که همه با او بد برخورد کنند، حتی پای تلویزیون می‌نشیند، پلیس شیفت اول صدا را بسته و بعد خاموشش می‌کند. او با صحبت کردن با زن که قرار است به عمل برود و می‌ترسد، او را آرام می‌کند. زن نگران بچه‌اش است که مثل او بی‌مادر بزرگ شود، زن در عمل می‌میرد. یکی از پزشک‌ها با وی به مثابه قاتل شدید درگیر می‌شود. او بچه و مدارک را برداشته و قبل از رسیدن مأمورین از بخش مخروبه بیمارستان – که ظاهراً از زمان جنگ و مجروحیت به خاطر دارد- می‌گریزد.

فیلم اجتماعی با محوریت بی‌عدالتی و آسیب‌های وارده بر زن بی‌پشتوانه

فیلم اجتماعی است و درون‌مایه آن، آسیب‌های وارده بر زن بی‌پشتوانه‌ای است که به ازدواج غیرقانونی روی آورده و چند بار نیز مجبور به سقط شده است. بدرفتاری با زن و مشکلات شدید او که موجب ترس و رفتار غیرطبیعی او شده است، آشکارا در فیلم مشخص است. این مسئله نیز با فقر پیوند خورده است. در سوی دیگر زنی که ده روز زودتر برای زایمان بیمارستان آمده و بسیار فضول و همین‌طور پرخور است نمایش داده می‌شود و کناران خانواده‌ای مذهبی که زود ازدواج کرده‌اند و بر همین مبنا به‌وسیله کارکنان بیمارستان مورد طعن قرار می‌گیرند را نیز به‌عنوان یک نمونه متفاوت مورد توجه قرار گرفته است که نسبت خاصی با زن برقرار نکرده. در مجموع فیلم اجتماعی است و مسائل واقعی زندگی مردم را مورد توجه قرار داده است، به ویژه که این نگاه به آسیب اجتماعی با نگاه به فقر همراه شده است.

رئالیسم سیاه، فیلم تلخ و بی‌امید

فیلم تلخ است و بی‌امید و پر از دست‌انداز و مشکل که با دست‌اندازهای مدام در جاده برای تاکسی و مشکلات پیش‌آمده مثل فروریختن وسایل در بیمارستان و… بر مشکل‌دار بودن آن کاملاً محسوس می‌شود. فیلم به فقر و شکاف طبقاتی توجه دارد، اما اعتراضی و عدالت‌خواهانه نیست. به‌وجود آورندگان وضع موجود و تلاش برای برهم زدن نظم ظالمانه مورد توجه نیست. فیلم یکنواخت با بدتر شدن اوضاع و با تلخی مرگ زن به پایان می‌رسد. تنها امید فیلم در صحنه آخر نجات دادن بچه و روحیه نوع‌دوست راننده تاکسی است که اگر نبود، مخاطب با رئالیسم سیاه فیلم بر روی صندلی سینما همان‌طور تلخ میخ‌کوب و ناامید سالن سینما را ترک می‌کرد.

تصویر از جانباز: مهربان نوع‌دوست بداخلاق!

راننده تاکسی به‌مثابه قهرمان فیلم، جانبازی مسئول و دل‌رحم است که حاضر است هزینه بدهد برای خواست زنی که حتی کرایه او را نمی‌تواند پرداخت کند و با نگاه انسانی حتی حاضر است برچسب هوس‌بازی و کتک و دادن پول بیمارستان را تحمل کند. در کنارآن حتی به طبیعت اطراف خود حساس است مثل آب دادن به گل درون بیمارستان. رفتارش بسیار سرد است و زننده، اما حواسش به مواردی مثل دخترخانم مجد – سوپروایزر – و ضدقهرمان فیلم هست که در بیمارستان ‌همراه مادر اما مورد بی‌توجهی اوست. او عدالت‌خواه است و حاضر نیست مسافری که به دنبال کارهای خلاف و ناحق کردن حق هست را به مقصد برساند، اما عدالت‌خواهی او عدالت‌خواهی فردی است. او نماد رزمنده ازجنگ‌برگشتهٔ خسته‌ای است که توان ارتباط برقرار کردن با جامعهٔ خود را ندارد. همان تصویری که سال‌ها در رسانه‌ها و فیلم‌ها تکرار شده و تنها این بار او را آدم خوبی می‌بینیم که حاضر به هزینه دادن برای بدبختی یک زن مفلوک است.

خدشه در مشروعیت نظام

در فیلم هیچ نقطه امیدی نیست. هیچ‌جای نظام به داد زن یا او نمی‌رسد. قهرمان فیلم گرچه جانباز است، اما رابین‌هودی است که جدای از سیستم به کمک دیگران آمده است. سیستم او و زن را فهم نمی‌کند. حتی قوانین مددکاری اجازه کمک نمی‌دهد. در برابر ضدقهرمان‌های فیلم که نماینده اصلی‌اش خانم مجد سوپروایزر بیمارستان است هیچ پناهگاهی ندارد. خانم مجد هم در نهایت به او طعنه می‌زند، راهی پیش پایش نمی‌گذارد. در نهایت نیز راننده تاکسی از قانون و پلیس جمهوری اسلامی می‌گریزد. بعضی نمادها در فیلم هم مثل آخوند سبزی به دستی که بی‌خیال در ابتدای فیلم می‌رود، می‌تواند نماد بی‌توجهی باشد، گرچه از سوی دیگر نماد ساده‌زیستی است، گرچه در مجموع فیلم اهمیتی ندارد. فیلم، خوب بودن را به یک فرد تقلیل داده و خواسته یا ناخواسته نظام و قانون موجودات بی‌رحم و بی‌توجه به انسانیت تبدیل شده‌اند.

جمع‌بندی

در برهوت سینمای ایران توجه به موضوع اجتماعی چنین، آن‌هم با دغدغه‌های فقر و شکاف طبقاتی به‌ویژه با ارائه دادن تصویری انسانی از جانباز جنگ و ایثارگری خوب است، اما متأسفانه با تم روشن‌فکری، رئالیسم سیاه و نگاه تلخ و بی‌امید، تقلیل مبارزه با بی‌عدالتی به مقابله یک جانباز با قانون در نهایت نتوانسته است فیلمی خوب از آب دربیاید. فیلم به تصویری سیاه و روشن‌فکرانه از بی‌عدالتی و فقر تقلیل‌یافته که به‌نوعی قابل‌درمان نیز نیست. قربانیانش هم محکوم به مرگ هستند، مگر این‌که تیری از غیب بیاید و نه خود قربانی که فرزندش را آن‌هم با رویکردی رابین‌هودی و عاملیت محور و نه با اصلاح ساختاری نجات دهد.قهرمان نوع‌دوست فیلم هم جانبازی غیراجتماعی و حتی ضد اجتماعی با پای‌بندی‌های عمیق مذهبی است. این سیر نزولی می‌تواند میر کریمی را – که در فیلم‌هایی نظیر یک حبه قند و خیلی دور خیلی نزدیک با گام‌های بلند برای سینمای اجتماعی، خانواده محور و معنویت محور با الگویی غیر از فیلم‌های معناگرا کشانده بود، به وضعیت بقیه سینمای ایران دچار کند.

همین مطلب در تریبون مستضعفین

این نوشته در معرفی محصولات فرهنگی, یادداشت ارسال و , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

One Response to امروز، فیلم اجتماعی تلخ با قهرمانی رابین‌هودی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *