عوض شدن طبقه دانشجویان به خاطر ساختار پولی ورود به دانشگاه ها، بی اطلاعی از منظومه آرمان های انقلاب و عدم درک اولیت ها میان این آرمان ها (به تبع دوری از مردم و نظام ارزشی خویش)، سیاست زدگی و پیاده نظامی جنبش دانشجویی برای احزاب و …
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این یادداشت چهار سال پیش در ایام روز دانشجو نوشته شد.
از اول مسئله دار بود
جنبش دانشجویی مثل دانشگاه برون زا شکل گرفت . موج مارکسیتسی دهه ۳۰ و ۴۰ و التقاطی چپ دهه ۴۰ و ابتدای دهه۵۰ و لیبرال دهه ۷۰ نمودهای عینی آن هستند. تنها موج اسلام گرای انتهای دهه ۵۰ و ابتدای دهه ۶۰ بود که هم درون زا بود، یعنی بر ساس مقتضیات جامعه ایران شکل گرفته بود،هم مطالبات مردم را نمایندگی می کرد، هم پایبند به ارزش ها بود، و اسلام به عنوان گفتمان غالب جریان دانشجویی پذیرفته شده بود وابستگی خارجی نداشت. رهبری واحد مبتنی بر منبع نشر همان گفتمان داشت (امام) و به صورت خودجوش اقدام می کرد. و به شدت با اقشار مختلف به جز اقشار مرفه جامعه و جریان های التقاطی وابستگی و بده بستان معرفتی و فکری و عملی داشت. و به ویژه با اقشار محروم و فرودست جامعه مرتبط بود.
آن چه که نیست
عوض شدن طبقه دانشجویان به خاطر ساختار پولی ورود به دانشگاه ها (مدارس غیر انتفاعی و کلاس های کنکور ، پولی شدن دانشگاه و افزایش دوره های پولی و خصوصی نسبت به دوره های روزانه) نداشتن آرمان به خاطر«رشد فردیت و روزمرگی»(به تبع توسعه نامتوازن)، بی اطلاعی از منظومه آرمان های انقلاب و عدم درک اولیت ها میان این آرمان ها(به تبع دوری از مردم و نظام ارزشی خویش)، سیاست زدگی و پیاده نظامی جنبش دانشجویی برای احزاب، گروه ها و شخصیت ها(به تبع تجربه های تلخ دهه ۷۰)، سکوی پرتاب شدن بعضی تشکل های دانشجویی و به تبع آن از بین رفتن اخلاص و خلوص و اصالت این حرکت ها به ویژه با سیطره نگاه معطوف به قدرت ، یاس در نتیجه«عدم درک درست جایگاه خود و نتیجتا ناامیدی به خاطر عدم دستیابی به بعضی خواسته ها و خواسته های نامعقول بعضی دوره ها، فضای انتقادی صرف و ورود به چرخه بسته نقد برون گفتمانی و سختار شکنی و برخوردها، تخلیه هیجانات سنین جوانی با موسیقی های راک و پاپ برای غیر مذهبی ها و عزاداری های هیجانی صوفیانه برای مذهبی ها، رشد جریان های فکری آلترناتیو انقلاب اسلامی نظیر غرب گرایی و سنت گرایی و انجمن حجتیه ، عدم ارتباط سیستماتیک فعالین دانشجوی با مردم و اقشار فرودست جامعه و مطالبات و نیازهای ان ها، عدم داشتن برداشت صحیح از منظومه ی آرمان های انقلاب و عدم درک اولیت ها در بین آن ها و عدم پرداختن به امور کلیدی و اصلی و در نتیجه گرفتار شدن به معلول ها و امور فرعی و نیز تجزیه دین و سرگرمی به معنویت و یا عقلانیت منهای آرمان خواهی، سرگرم کردن دانشجویان به کارهای نمره ای و درسی بی ارتباط با حرکت های علمی، انتحار بعضی از جریان ها و عقده سیری ناپذیر تکرار می ۱۹۶۸ و فرانسوی زدگی و تایید و تکذیب های کاذب و برای بعضی از جریان ها و پیاده نظامی برای احزاب سیاسی و تخلیه انرژی جنبش دانشجویی و هدایت آن به مسیر باطل مقابله با مردم و نظام نظیر آن چه در حوادث فتنه پسا انتخاباتی در دهمین دوره ریاست جمهوری روی داد، گم کردن شاخص ها و ضعف در بصیرت و علم به مواضصع عمل و… همه و همه شرایط رکود دانشگاه ها را رقم زد، که با تداوم یافت.
چه باید کرد و جه نباید کرد!
اما چه باید کرد از دل همین چه نباید کردها بیرون می آید. چه نباید کردهایی که بعضی از آن ها ساختاری است، بعضی از آن ها دامن مسئولین را می گیرد و بعضی از ان ها هم به خود فعالین دانشجویی برمی گردد. گرچه حتی دانشجویان در اصلاح آن موارد ساختاری و مسائل مدیریتی هم دخیلند.
۱- بعضی مسائل ساختاری:
- مقابله با پولی شدن دانشگاه و محدود شدن ورود به محرومین و اقشار مستضعف به مراکز آموزش عالی
- تغییر ساختار مدرک زده و نمره محجور دانشگاه به فضای پژوهش محور و علمی
- توسعه متوازن جامعه و توجه به اولتی توسعه فرهنگی در توسعه جامعه با محوریت رشد دین فهمی و دین ورزی در حوزه جهان بینی ها، ارزش ها، هنجارها و نمادها و الگوهای عملی.
۲- بخشی از وظایف مسئولین
- ارتباط دو جانبه با دانشگاه و ایجاد فرصت برای آرمان خواهی دانشجو و هزینه دادن آن و عدم بالا بردن هزنیه فعالیت های انقلابی و آرمان خواهانه و عدالتخواهانه
- عدم تبدیل جنبش دانشجویی به سکوی پرش به حکومت و حفظ فاصله دولت ها و مسئلوین و جناح ها با جریان دانشجویی ضمن استفاده از نیروهای خوب با طی کردن زمینه های رشد و عدم رشد بادکنکی در صعود به صندلی های حکومت
۳- بخشی از وظایف جنبش دانشجویی
- اطلاع یافتن از منظومه آرمان های اسلام ناب با درک اولویت های میان آن ها و بازگشت هب مهم ترین وظیفه خویش که درک و پی گیری و بازنشر چارچوب های اسلام ناب است. و در پی آن پرداختن به علت ها و نه معلول ها و هوشیاری و عدم غفلت از توطئه های دشمن و تسلیح به سلاح پولادین صبر و ایمان براى شکستن امواج طوفانها و فتنهها و جلوگیرى از سیل آفتها، به تبع آن رویکرد تهاجمی داشتن و پرهیز از انفعال، تداوم قدرتمندانه انقلاب و دفاع با تمام توان از انقلاب و اسلام و نیز عدم گرفتار امدن به جریان های التروناتیو و روی کردهای آن ها نظیر انجمن حجتیه، سنت گرایی و…
- مخالفت با دیگری های اسلام ناب و مقابله عینی با با استکبار و پول پرستى(عدالتخواهی) و تحجرگرایى و مقدس نمایى و التقاط ، پاسداری اصول تغییرناپذیر «نه شرقى و نه غربى»، و مقابله با انحرافات در برنامه ریزی های کلان کشوری
- اتحاد و یگانگى و عدم سرگرم شدن به دعواهای داخلی و جنگ های زرگری
- آزاد اندیشی و تفکر برای ایجاد حکومت بزرگ اسلامى و تولید علم در راستای تحقق عدالت در جامعه
- محدود نشدن به مسائل روزمره و تلاش در راستای تحقق آرمان های بزرگ و جهانی مانند تشکیل هستههاى مقاومت در تمامى جهان
- درک صحیح از رابطه امت وامامت و رابطه با حکومت در چارچوب سه اصل مهم دینی النصیحه للائمه المسلمین(خیرخواهی و قرار دادن همه ظرفیت هایخ ود در اختیار حاکمیت دینی و کمک به آن)، امر به معروف و نهی از منکر حکومت و دولت، جهر بالسوء من القول در مقابل ظلم. و عدم ماندن در حصار بسته نقدهای بی مبنا و یا روی کرد انتقادی صرف و ویران گرایی های چپ گرایانه(که به تبع سیطره رویکرد ویران گرایی بر روشن فکری ایرانی از آغاز مشروطه شکل گرفته)و یا ماله کشی و تایید همه اقدامات در حکومت بدون آن که در راستای آرمان های حاکمیت دینی و اصول کلی تبیین شده به وسیله رهبری دینی باشد. و خروج از سیکل بسته زنده باد و مرده باد گفتن برای جناح ها و مسئولین و یا منتظر نشستن که همه اقدامات و اصلاحات در جامعه به وسیله دولت و حکومت صورت بگیرد.
- حفظ فاصله لازم با حکومت و نهادها و احزاب و سازمان ها و گروه ها و عدم تبدیل شدن به پیاده نظام آن ها
- نگاه جامع به دین و دیدن آرمانخ واهی و عدالتخواهی در کنار معنویت و اخلاق و نیز عقلانیت و عدم یک بعدی شدن
- ارتباط با سایر اقشار و علی الخصوص اقشار مستعضف جامعه و مدارس و روحانیت و….. و تسری اهداف انقلاب و آرمان خواهی به آن ها و پی گیری مطالبات مستضعفین
- پیوند خوردن با نخبگان فکری وفرهنگی جبهه انقلاب اسلامی و ایجاد شبکه تولیسد و توزیع و مصرف محصولات جبهه فرهنگی انقلاب که روحیه آرمان خواهی را به صورت مستمر در بدنه دانشجویی بدمد!
- از بین بردن حصار ها و فاصله های معرفتی و عملی که بین جنبش دانشجویی و رهبری دینی وجود دارد و موجب واسط شدن عده ای بین این رابطه و خارج کردن اصول کلی تبیین شده به وسیله رهبیری از هیز انتفاع می گردد.
- پرهیز از نظرزدگی و گریز از عمل و عمل زدگی و رویکرد پراگماتیستی
این ها بعضی از مواردی است که اگر از جانب مسئولین و جنبش دانشجویی اصلاح شود می تواند فضای جدی برای آرزمان خواهی ایجاد کند و تجحربه های شیرینی نظیر انجمن های اسلامی چند سال آغاز انقلاب بر کام مردم و مسئولین و از همه مهم تر خود دانشجویان بنشاند.
همین مطلب در تریبون مستضعفین، رجانیوز