در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج بسم الله مجرها و مرساها
اگر این ساحران اطوار میریزند طوری نیست
عصا در دست اینک میرسند از طور، موسیها
بسم الله الرحمن الرحیم
رودخوانی مجموعه شعر مهدی سیار است که شهرستان ادب چاپ دوم آن را بهار ۱۳۹۳ راهی بازرا نشر کرده است. بخشهای خواندیتر آن رابازخوانی میکنیم:
تنهایی
در عکسهای دسته جمعی نیز تنهایم…
بین جماعت هم نماز ما فرادی بود
عمری است تنهاییم و تنها باز میگردیم
- رد پا
عصر، عصر مردم بدون ردّ پاست
- به خط زدن و نصرت خدا
در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج بسم الله مجرها و مرساها
اگر این ساحران اطوار میریزند طوری نیست
عصا در دست اینک میرسند از طور، موسیها
- خانه به دوشی
این منزل دلباز نه دزدی است نه غصبی
میراث رسیده است به ما خانه به دوشی
- اعتدال
نه کفر ابوجهل و نه ایمان ابوذر
ماییم و میانمایگی عصر خموشی
- اتلاف عمر در کتابخانه
کنج کتابخانه هدر رفت عمر من
- پرداختن به خود
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینه مات بده
میدانم سرت شلوغ است ولی
گاهی به خودت وقت ملاقات بده
- زمینخواری
کی موسم پژمردنشان میآید
پایان دلآزردنشان میآید
دیدیم زمینخواریشان را یارب
کی وقت زمین خوردنشان میآید؟
- عدالت غیر واقعی
این بسته کمر یکسره در خدمت ما
آن خسته جگر در طلب راحت ما
از عدل هزار قصه گفتند ولی
جز قسط نشد آخر سر قسمت ما
قلاده های طلا
سخت است گفتن اما/ زان سخت تر نگفتن
این راز برملا را/ از این و آن نهفتن
در جامه شبانی/ گرگان روزمزدند
با قافله رفیقند/ اما شریک دزدند
در سر هزار فتنه/ نیرنگ های رنگی
اهل کدام مرزند/ این رومیان زنگی
اوضاع از این قرار است/ این اصل ماجرا بود:
پاداش گردن کج/ قلاده طلا بود
مشغول درس و مشقند/ سرگرم رونویسی
سر میرسند ناگاه/ با کیف انگلیسی
هم هم نشین دشمن/ هم هم پیاله با دوست
با همهمه خوشند و / سوغاتشان هیاهوست
اوضاع از این قرار است/ این اصل ماجرا بود:
پاداش گردن کج/ قلاده طلا بود