نوع خاص ارائه مطالب و بیش از همه سخنرانی های دانشگاهی و سایر محیط ها، شیوه های خاص مبتنی بر نقد تفصیلی دستاوردهای بشری در حوزه های مختلف، (مشخصاً نقد غرب با روی کرد گزینش گرانه فعال و اجتهادی بر اساس سنجش هر تفکر با مبانی آن و عدم ماندن صرف، در حصار جریان های منتقد جریان اصلی پزیتیویستی رایج غرب ضمن استفاده ازآن ها مثل رمانتیسم، مکتب فرانکفوررت، پست مدرنیسم، روش های کیفی و…. نفی گزاره های غلط و ایدئولوژیک آن ها) و طرح تفاوت های نگاه اسلامی با این نگاه ها و طرح اجمالی نگاه اسلام با بعضی الزامات عملی و عینی آن حوزه ها.
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: پخش خبر نافرجامی تنها ترور از میان متخصصین علوم انسانی و اسلامی کشور به وسیله ی برنامه ریزان ترور دانشمندان هسته ای کشور موج رسانه ای زودگذری را ایجاد کرد که با چند خبر کوتاه به زودی فرو نشست. اما بازخوانی ویژگی های خاصّی که منجر به تمرکز دشمن روی گزینه ی ترور یعنی حسن رحیمپور گشته بود، مسکوت ماند. این نوشته تلاشی است برای ارائه ی گزارشی از زمینه های پیدایش، زندگی و ویژگی های خاص پدیده ای به نام حسن رحیمپور در فضای حوزوی-دانشگاهی، فکری-معرفتی کشور، که گرته ی اولیه آن حاصل ارائه ای در همین مورد در حلقه مطالعاتی بسیج دانشجویی دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۰ است.
روشن فکری دینی انقلابی و جایگاه رحیمپور
انقلاب اسلامی در فرایند پیشرفت خود با توجه به هویت محوری فکری- فرهنگی منتج به سیاسی اش با تبیین دوباره از دین و فرهنگ اسلامی-ایرانی شکل گرفت. تعبیراتی نظیر اسلام ناب- اسلام آمریکایی، استکبار-استضعاف، طاغوت و… زاییده ی همان حرکت فرهنگی و فکری است. در فضای فکری و معرفتی نیز حاملان اصلی این چارچوب معرفتی علاوه بر ایمان و علم حاوی عنصر روشن فکری به معنای درک مسائل روز نیز بودند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب: «روشن فکری، یعنی شناخت جریان های زندگی. روشن فکر حتماً نباید با علم همراه باشد. دانشمندانی هستند که روشن فکر نیستند. به عبارتی از مسائل جهان و جریان های زندگی و حوادث سیاسی وفرهنگی، چیزی درک نمی کنند. در دوران انقلاب، طبقه ای از روشن فکران بودند که حوادث کشور، رژیم حاکم بر آن و مبارزه و دشمن را می شناختند؛ امّا تخصّص و دانش رایج را نداشتند. بسیاری از مردم عادّی جزو روشن فکران بودند. در مقابل آن ها، عده ای از اساتید، دانشمندان و علمای مذهبی وجود داشتند که از علم بالایی برخوردار بودند؛ اما جریان های زندگی، مبارزه، سیاست، استکبار و رژیم فاسد آن زمان را نمی شناختند. …یعنی کسی که در جریان های زندگی، واقعیت های موجود در محیط سیاسی کشور، دشمن ها، دولت ها و مبارزه را می شناسد و بینش و دیدی عمومی در مسائل اجتماعی و اساسی جهان و زندگی دارد. این روشن فکری است و اگر در اختیار انسان ها باشد، آن ها را نسبت به خطرهای عمده ای که زندگی شان را تهدید می کند، آگاه می سازد. چیزی که از اهمّیّت زیادی برخوردار است، پیدا کردن نقش و رابطه ی مقوله ی دانش، روشن فکری و ایمان با هم است….اسلام این سه عنصر را با هم به ما می بخشد. برای ساختن نظام اسلامی باید این سه عنصر با هم و در کنار هم باشند. (بیانات در دیدار دانشگاهیان و فرهنگیان در بابل، ۲۵/۷/۱۳۷۴)
جریان روشن فکری انقلابی – دینی ذیل رهبری امام خمینی (سلام الله علیه) با دو بال روشنفکران دانشگاهی انقلابی-مذهبی و روشنفکران روحانی انقلابی شکل گرفت. جریان اول در چهره هایی کانونی نظیر علی شریعتی، جلال آل احمد، فخرالدین حجازی تا بعضی چهره های حاشیه ای دورتر از گفتمان اسلام ناب (که در مقاله ی جریان شناسی موضع گیری ها نسبت به غرب در ایران اسلامی و نگاه مکتب معیار انقلاب اسلامی بخشی از نگاه های آن ها تبیین شد)، و جریان دوم را چهره های کانونی مثل شهید مطهری، شهید مفتح، شهید بهشتی، آیت الله خامنه ای، شهید باهنر تا بعضی چهره های حاشیه ای با دوری و نزدیکی هایی به این نگاه نمایندگی می کردند.به صورت خاص می توان دو چهره را به عنوان نماد این دو جریان یافت. مرحوم شریعتی نماینده ی جریان اول، شهید مطهری نماینده ی جریان دوم. (که تفاوت هایی نز با سایر افراد هر جریان داشتند.)
دغدغه های اصلی جریان اول تحجر و خرافه ستیزی، اثبات پاسخ گو بودن دین به معضلات عصر جدید، استقلال خواهی و آزادی خواهی و استبداد و استعمارستیزی، و از همه مهم تر دعوت قشر جوان دانشگاهی به دین و انگیزش نیروهای مسلمان برای کنش مذهبی و انقلابی، نقد وضعیت موجود جامعه ی دینی و به تعبیر حسن رحیمپور نقد روحانیت سنتی برای دفاع از جبهه صالح روحانیت، آسیب شناسی تفکر شیعی و طرح گونه ی صحیح و سقیم آن ( تشیع علوی و تشیع صفوی) ، ضرورت نواندیشی دینی برای تغییر فرم نه محتوی (ظرف نه مظروف)، طرح بخش های اجتماعی و مهمّ دین مثل امر به معروف و نهی از منکر به معنای جنبش نظارت و هوشیاری و جهاد دائمی تک تک آحاد جامعه، اعتراض به غرب و شرق زدگی روشن فکران و اعتراض به تجدد (غرب زدگی )در مقابل تمدن در قالب یک نوع تقلید میمون وار، نفی سنتسازی صرف و طرح ضرورت سنتشکنی و شالوهشکنی و تاریخسازی دین، نفی محافظهکاری و طرح انقلابسازی، نفی جمود و طرح تحرک، حمله به شخصیتزدایی و از بین رفتن اعتماد به نفس مسلمین و طرح ضرورت بازگشت به خویشتن، و به تعبیر رهبر انقلاب یک چهره پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام، نفی کننده طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و طرح کننده ی اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماع، تلاش برای طرح اسلام به عنوان یک تفکر زندگی ساز و نظام اجتماعی وایدئولوژی راهگشای زندگی، آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ جدید ، طرح بسیار وسیع تفکر و اندیشه ی اسلامی بین جوان ها، کار فکری غیر مجرد از تحقق اسلام در صحنه ی واقعی و درآوردن مطالب ذهنی در خدمت تحرک و جنبش اسلامی بزرگ و در یک کلام به صورت خلاصه می توان این جریان را منادی نگاه اجتماعی به اسلام و ایجادگر انگیزش انقلابی و اسلامی خواند که در حال تکامل بود و ممکن است در تعبیرات و مصادیق، دچار تندروی، افراط و اشتباهاتی نیز شده باشد.
دغدغه های اصلی جریان دوم تحجر و التقاط ستیزی، ارائه ی چهارچوب های اصیل اسلامی ناب، اجتهاد متکامل با محوریت هسته ی ثابت دین ناظر به پوسته های متغیر زمان و مکان، نفی استکبار و استبداد و بی عدالتی، جذب قشر جوان به دین، دفاع از سنت ها و اصالت ها، پی ریزی اندیشه ای عمیق و رویکرد فلسفی و معترفتی و کلامی ضمن دعوت به ضرورت خیزش اسلامی، جهت دادن به اندیشه ی دینی با حفظ تعادل و پرهیز از افراط و تفریط، ورود عینی به حوزه های نظری مختلف محل سؤال و تبیین تفاوت نگاه رایج اسلام با دستاوردهای نظری بشری و ده ها شاخصه ی دیگری که می توان به صورت خلاصه رویکرد احیاگری معرفتی، نظری به دین با توجه به وظایف اجتماعی آن خواند، که از صلاحیت علمی و دقت نظر کافی نیز برخوردار بود.
هر دو بال این جریان به جای مشغول شدن صرف در کتابخانه ها خود را موظف به پاسخ گویی به سوالات و نیازهای روز می دید به تعبیر رهبر معظم انقلاب :«…. روشنفکر مذهبی و یا بخصوص روشنفکر روحانی است که با مردم و در میان مردم است و توی برج عاج نیست. روشنفکر یعنی آن کسی که آن چیزهایی را می بیند که مردم نمی بینند، کسی که از سطح بالاتری دارد نگاه می کند، مشرف بر مسائل است. جهت گیری ها را می بیند. دشمن ها را می بیند. دشمنی را می شناسد. او وظیفه دارد که زودتر از هرکس دیگر فریاد بزند. خروش برآورد. مردم را بسیج بکند و خانه ای را که دشمن در آن سنگر گرفته تصرف کند. و دزدها را بیرون بریزد؛… نمونه اش دکتر شریعتی. یا روشنفکر روحانی. نمونه اش روحانیون مترقی و مبارزی که در طول این سال ها شما در همه جای این مملکت دیده اید. او در میان مردم است. با صدها گونه خواسته و توقع مردم روبرو است. برای او با مردم و در میان آنها بودن خودش کاری، و کار مهمی است. پس وقت آن را که از سَر صبر و حوصله به قلم زدن بپردازد، ندارد. هزار مسئله برایش مطرح است. هزار درد، هزار سئوال، هزار نیاز در برابرش قرار می گیرد. مشغله های نقد، او را از پرداختن به طرح های دراز مدت و غیر نقد باز می دارد. این از جهتی خسارت است و در این شک نیست. اما خسارت اجتناب ناپذیری است. (منبع: وحدت و تحزب، نشریه ی شماره یک حزب جمهوری اسلامی. منتشره در مردادماه سال ۱۳۵۸)
زمانه ی رحیمپور و جریان احیا
اما پیروزی انقلاب اسلامی و پی ریزی عملی تمدن اسلامی جدید نیاز به تداوم بخشیدن به نهضت و نهادسازی مبتنی بر اصول اساسی نهضت بود. توده های جذب شده به مبانی انقلاب اسلامی نیاز به تداوم انگیزش انقلابی، ضمن تعمیق معرفت دینی و اجتهاد متکامل مبتنی بر نیازهای روز برای تداوم نهضت بودند. به ویژه که بعد از پایان ده سال دفاع مقدس، زمان بنای اثباتی تمدن اسلامی فرا رسیده بود. فقد هر دو بدنه ی روشن فکری انقلابی مذهبی با شهادت و فوت و یا درگیر اجرائیات نظام شدن، ضعف ها و ضایعات حاصل از بخش های حاشیه ای هر دو جریان به ویژه عدم خلوص معرفتی و مبنایی جریان اول ضمن اخلاص، که به صورت عمده همزمان نشو و نمای نسل دوم و سوم انقلاب نمود یافت، زنده شدن دوباره ی جریان های روشن فکری التقاطی و سنتی متحجّر و حتی راه یافتن آن ها به قوای اصلی اداره کننده ی حکومت و موج تهاجم فرهنگی به بنیان های معرفتی و اخلاقی و احکامی دین، فضایی را رقم زد که جمعی از نسل دوم حوزه و دانشگاه تلاش کنند تا با پاسخ گویی به این هجمه زمینه های احیای تمدن اسلامی و تداوم و حفظ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را رقم بزنند. علاوه بر تمرکز جدی بر محیط های نخبگانی، توده ای سخن بگویند و تهدید دوره ی ترمیدوری و بازگشت انقلاب از اصول اولیه را با ایجاد بنیان های معرفتی و پاسخ به سوالات و تربیت نیروهای اماده ی کنش انقلابی به فرصت رویش دوباره ی تمدن و فرهنگ اسلامی ایرانی تبدیل کنند. و تلاش شود تا آمیخته ای از نقش شهید مطهری و مرحوم شریعتی و به تعبیر مقام معظم رهبری ترکیبی از زیباییهای شریعتی با بتون آرمه اندیشه اسلامی مطهری ایجاد شود. در این میان شاید مهم ترین چهره حسن رحیمپور بود که – مطابق تعبیرات خودش در مورد جریان روشن فکری دینی انقلابی – ، نقش اندیشه سازی مقابل کلیشه سازی، چریک ایدئولوژیک و کمیته ی هوشیاری فکری را پی گرفت.
زندگی رحیمپور
حسن رحیمپور در محیطی که جمع روشنفکری دانشگاهی و حوزوی و محیط فعالیت های انقلابی بود به دنیا آمد. پدر او حیدر رحیمپور از مبارزان معروف قبل از انقلاب مشهد و مادرش فاطمه ی فکور نیز مبارزی همپای پدر بود. پدر علاوه بر محوریت در مبارزات انقلابی مثل نهضت ملی شدن صنعت نفت و بسیاری حرکت های تبلیغی -مذهبی را نیز نمایندگی می کرد. اوج این جریان های شکل دهی کانون نشر حقایق اسلامی با همراهی محمد تقی شریعتی بود که بسیاری از جلسات روشنفکران مذهبی انقلابی مثل مطهری و شریعتی و خامنه ای را به محفل خود کشانده بود. مادر نیز هم آموزش های مبارزاتی و حتی نظامی دیده بود و علاوه بر نقش مادری و همسری کنش گر مستقیم این حرکت ها بود. شرکت در جلسات روشنفکری انقلابی مذهبی، کنش گری انقلابی مستقل از کودکی در قالب پخش اعلامیه و راه اندازی راهپیمایی، نوشتن بیانیه های انقلابی انجمن اسلامی مدرسه، طلبه شدن، شرکت در فرایند انقلاب و بعد حضور مستقیم در جنگ، شرکت در فعالیت های عدالتخواهانه و پی گیری مسائل کارتون خواب ها، نوشتن مقالات انقلابی و دینی، پرستاری مادر و رها کردن حضور در مدرسه برای آن همه و همه از او شخصیتی ویژه با جمع عقلانیت، معنویت خواهی و آرمان طلبی و عدالتخواهی ساخت.
تلاش برای به پایان رساندن درس طلبگی ضمن حضور در جنگ، و بحث های دقیق علمی حوزوی تا آستانه ی اجتهاد، وی را به تبع فضای خانوادگی از فضای نظری کشور و دنیا نیز باز نداشت. و در حلقه های مطالعاتی و نقد در این حوزه ها در تهران و قم حضور یافت. حضور در نهاد رهبری در دانشگاه ها در مقام صاحب اندیشه و بعدها تبلیغ گسترده و پاسخ به شبهات در دانشگاه های مختلف و سایر محیط ها از وی چهره ای متفاوت بروز داد. که در مجموعه ی طرح فردا و آن چه نگفتند راهی بازار نشر شد.
از همه مهم تر سردبیری کتاب نقد با محوریت نقد نظرات نحله های مختلف فکری داخل کشور و خارج کشور در مورد سوال های روز کشور که علی رغم مخالفت ها به چاپ های متعدد می رسید و در مواردی مثل سکولاریسم، جمهوریت، عدالت، آزادی و…. به پاسخ سخت ترین پرسش ها می پرداخت. و پاطوق بسیاری از متفکرین جبهه ی انقلاب در اوج حملات به اصول بنیادین انقلابی بود. اتفاقی که در فضای سیاسی و فرهنگی تر با حضور رحیمپور پدر و پسر در صبح به سردبیری مهدی نصیری روی می داد. وی حتی در صحنه های علنی مبارزه و نیاز جهان اسلام مثل بحران بوسنی نیز حاضر شد و به نقش آفرینی پرداخت. که به پاره هایی از زندگی او در چند روایت از زندگی حسن رحیمپور اشاره شده است.
ویژگی های خاص طرح بحث های رحیمپور
ویژگی های خاصّ دیگری حسن رحیمپور را از سایر متفکران جبهه ی انقلاب متفاوت می کند.
۱. نوع خاص ارائه مطالب و بیش از همه سخنرانی های دانشگاهی و سایر محیط ها، شیوه های خاص مبتنی بر نقد تفصیلی دستاوردهای بشری در حوزه های مختلف، (مشخصاً نقد غرب با روی کرد گزینش گرانه فعال و اجتهادی بر اساس سنجش هر تفکر با مبانی آن و عدم ماندن صرف، در حصار جریان های منتقد جریان اصلی پزیتیویستی رایج غرب ضمن استفاده ازآن ها مثل رمانتیسم، مکتب فرانکفوررت، پست مدرنیسم، روش های کیفی و…. نفی گزاره های غلط و ایدئولوژیک آن ها) و طرح تفاوت های نگاه اسلامی با این نگاه ها و طرح اجمالی نگاه اسلام با بعضی الزامات عملی و عینی آن حوزه ها.
۲. نگاه حداکثری به دین و سخن گفتن از اجتهاد مبتنی برهسته ی ثابت دین، ناظر به به مسائل متغیر زمان و مکان و جمع مجتهدانه ی اندیشه ی دینی و دستاوردهای تفکر بشری بدون تحجر و التقاط و رویکرد گزینش گری فعال و نه منفعل داشتن به دستاوردهای عقل سلیم بشری چه در حوزه ی تکنولوژیک، چه در حوزه ی نظری و معرفتی ضمن تأسیسی عمل کردن در بسیاری حوزه های نظری با وجود استفاده مجتهدانه از دستاوردهای عقل سلیم بشری به ویژه در حوزه ی روشی، با قائل شدن به اصلاح و تغییر تدریجی تمدن اسلامی با الگوی تعمیر آجر به آجر کشتی روی آب و نه ساخت کامل از صفر آن.
۳. بازخوانی و دفاع از اسلام بر مبنای رئالیسم معرفتی، میراث گرایی، فطرت که بهترین بیان برای آن در جمله ی معروف خود وی آمده است: «ما باید ثابت کنیم که اسلام در حزوه نظر عقلانی است و در حوزه ی عمل انسانی و در عین حال، منشأ آن الهی است نه بشری».
۴. آمیزه ای از شور دینی شریعتی و معرفت دینی مطهری، تأثیر پذیری از نگاه روشن فکری انقلابی حوزوی و دانشگاهی و تلاش برای جمع موارد مثبت آن ها: اجتهاد متکامل و مقابله با التقاط و تحجر، پاسخ به نیازهای روز، استفاده از سنت های حسنه ی بشری داخل و خارج از کشور، ایجاد انگیزش کنش انقلابی، جمع آرمانخواهی و عدالتخواهی و آزادی خواهی و استکبارستیزی با عقلانیت و معنویت.
۵. اتخاذ شیوه ی طرح سوال های گسترده و علنی و گفتمان سازی عمومی نه تربیت محفلی تعداد معدودی شاگرد. و شکل دهی به دغدغه های نسل سوم نخبگان دانشگاه و حوزه.
۶. جامعیت به معنای آشنایی با حوزه های مختلف فکری و سیاسی و فرهنگی و معرفتی و جریان شناسی دقیق آن ها
۷. دنبال بحث علمی رایج و ایجاد سابقه ی علمی و مکتوبات مشخص نبودن و به دنبال پاسخ های عالمانه به سؤال های جامعه بودن و تلاش برای مشخص کردن نیازها و سؤال های پایه ای حوزه های مختلف نظری اعم از علوم انسانی و حوزوی تا بحث های مبنایی اجتماعی مثل جریان شناسی، وحدت اسلامی، استکبارستیزی و….. تا بحث های بنیانی برای تصمیمگیران عمومی کشور و رسانه ها و…..
۸. نوع نگاه و تعامل با علوم انسانی در قالب نگاه تعمیر کشتی روی آب و یافتن قدرت و جرئت علمی در این حوزه. ورود به حوزه های مختلف علوم انسانی و طرح سرخط های تحقیقی با نگاهی کلان نگر و از بالا، نوع نگاه خاص به منابع معرفتی دیگر غیر از نقل با تاکید بر عقل و تجربه و توجه به جایگاه آن ها، توده ای کردن مباحث علوم انسانی.
۹. تفسیر روایات و بازخوانی تاریخ اسلام با محوریت ارتباط دادن به مصادیق عینی و تفاسیر روز و هم چنین فراگیر سازی مباحث روایی و تاریخی.
۱۰. وارد کردن دغدغه های سیاسی -اجتماعی و عدالت خواهی و آرمان خواهی به ادبیات رایج تبلیغ مذهبی و علوم انسانی. طرح جریان روشن فکری دینی انقلابی و متفکر انقلابی دینی بودن علوم انسانی و آوردن علوم انسانی به صحنه و پاسخ به اقتضائات زمانه. نمایش عملی ضرورت و امکان علم نافع و غایت دار بودن علوم انسانی در بین دو لبه ی قیچی علم بی مسئولیت و جهت، و علم ایدئولوژیک بی مبنای جدی علمی.
۱۱. پی گیری پروژه احیای دینی و تمدن اسلامی ضمن نقد شرایط موجود جامعه اسلامی.
۱۲. طرح جدی نگاه به اصلاح حوزه با توجه به نواندیشی دینی و مسئولیت های اجتماعی و سیاسی روحانیت.
۱۳. نگاه تمدنی و طرح سرمایه های گذشته ی تمدن اسلامی که برای نخستین بار به صورت فراگیر بعد از انقلاب اسلامی مطرح می شد مثل دستاوردهای فنی و تکنیکی تمدن اسلامی سده های میانه و احیای حسّ جزئت علمی.
۱۴. حضور قابل تأمل و به هنگام در محیط های مختلف و بسته به نیاز روز در نشریات مثل کتاب نقد و کیهان و صبح، دانشگاه، حوزه، مسئولین بخش های مختلف، محیطهای فرهنگی و علمی خارجی و صدا وسیما، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای نمایندگان نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، شورای اسلامی شدن دانشگاه ها و….
۱۵. طرح مسائل نو در فضای کشور و مسئله سازی مثل طرح نهضت آزاد اندیشی در قالب سخنرانی ها و نامه ی محققین حوزه و دانشگاه به مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۱
۱۶. عدم درگیری محیط اجرایی شدن با وجود فراهم بودن شرایط و اولویت دادن تبلیغ و نقد و پاسخ به شبهات و کمک به سیاست گزاری فرهنگی کشور و نرفتن زیر بار کارهای اجرایی یا حتی نظری و فرهنگی غیر یودمند مثل استعفا از شورای عالی انقلاب فرهنگی
همین مطلب در تریبون مستضعفین، رجانیوز، موسسه کتاب متن، اسلام ناب
بازتاب: به جرم تحجرستیزی، رحیمپور مثل مطهری | نویسه
بازتاب: مبارزه » سید عباس نبوی؛ دانشجوی خط امامی که روحانی شد
بازتاب: سید عباس نبوی؛ روحانی مردمی، متفکر و کنشگر سیاسی | قیام لله
بازتاب: تریبون مستضعفین » سید عباس نبوی؛ روحانی مردمی، متفکر و کنشگر سیاسی