هر زن خانهدار انقلابی دارای الگویی خاص و مهم است که باید موردتوجه قرارگرفته و الگوی جمهوری اسلامی به اولویت و تجلیل نسبت به زنها خانهدار انقلابی تغییر پیدا کند. روفیا شریفی مثل بسیاری زنان خانهدار انقلابی ضمن آدم عادی بودن تلاش کرد تا انقلابی و دینی زندگی کند و به تکالیف مقتضای آن عمل کند. فوت او هم حتی موجب ابراز احساسات جمعهای مختلف زیادی بهواسطهٔ او یا مدلش در تربیت فرزندان شد تا آنجا که گروههای مختلفی از جبههٔ انقلاب که باهم اختلافنظر زیادی در سالهای اخیر داشتند، از دانشجو، مسئول، روحانی، گروههای رسانهای، سیاسی، فرهنگی، تربیتی و… با جهتگیریهای مختلف به طلب رحمت برای او و تسلیت به فرزندانش پرداختند. گرچه باید با تغییر جهتگیری این اولویتها در مورد زنان خانهدار انقلابی به خود آنان و نه لزوماً آثار مثل فرزندان یا حضورهای مستقیم اجتماعی تغییر جهت بیابد.
اشاره: مصیبت فوت مادرم در ۲۴/۴/۹۴ و اتفاقات همزمان با آن نظیر توافق هستهای که حتی جشن درون آیسییو بیمارستان درحالیکه مادرم در کما بود را به دنبال داشت، همچنین حواشی این مدت پایانی بیماری و فوت ایشان، بهانهای شد برای بازخوانی یک مادر انقلابی خانهدار بهعنوان مشتی از خروار، فتح بابی برای آینده و اصلاح جهتگیریهای غلط نسبت به زن و خانواده در نظام.
- زندگی روفیا شریفی
روفیا شریفی در ۱۱/۱۰/۱۳۴۰ در روستای سیزده از توابع نفتشهر به دنیا آمد. خانوادهٔ اصالتاً کرد او از مناطق محروم ایلام مثل صدها خانوادههای روستایی دیگر که بهتبع کشف و استخراج نفت در نفتشهر و مسجدسلیمان برای کار راهی این مناطق و بعدها مناطق دیگر شدند، به آنجا کوچ کردند. پدرش نادعلی که ۴۰ سال در شرایط سخت در نفتشهر کارکرده بود، نام او را که در معنای رئوف و مهربان بود انتخاب کرد و بعدها توانست خانواده را از روستا به نفتشهر ببرد. بعد از بازنشسته شدن و فروکش کردن موج استخراج نفت از نفتشهر نیز خانواده را به کرمانشاه برد. روفیا شریفی دراینبین در نفتشهر و تهران، به خاطر همت گماشتن به تربیت اسلامی و انقلابی ۳ فرزندش، شغل معلمی را رها کرد و خانهدار شد. وی با گرفتار شدن به بیماری سرطان بعد از مدتها تحمل سختیهای بیماری سرانجام در ۲۳/۴/۹۴ به کما رفت و بعد از یک روز دار فانی را وداع گفت.
- زن خانهدار انقلابی، الگوی گمشدهٔ جمهوری اسلامی
انقلاب کبیر اسلامی جلوهٔ مهم و جدیدی از حضور زن درصحنه ایجاد کرد، اتفاقی که موجب جلبتوجه دوچندان به وقایع ایران در ابتدای انقلاب شد. الگوی سنتی تنها نقش زن در جامعه را آشپزخانهٔ مرد یا مادر بچهها و درگیر زندگی روزمره میبیند، و در الگوی مدرن، زن، کالای ارضای مرد یا نیروی کار ارزان و توسریخورتر است؛ اما در انقلاب کبیر اسلامی، زن ضمن حفظ حجاب و عفاف درصحنهٔ اجتماع حاضر شد. این فعالیتهای اجتماعی، موجب کمرنگ شدن نقش زن در مدیریت عاطفی و تربیتی خانه در قالب مادری و همسری نیز نشد. گرچه تغییر ارزشهای جامعهٔ انقلابی ما در دههٔ ۷۰ بهوسیلهٔ تهاجم فرهنگی دشمن و بعضی چهرههای سیاسی داخلی نظیر فائزه هاشمی که الگوهایی مثل دوچرخهسواری زن، حجاب نامعمول و… را ترویج کردند، نیز زنده شدن جریانهای فمینیستی و… موجب شد تا الگوی معیار جمهوری اسلامی نیز دستخوش تغییر شود. الگوی زن انقلابی، حتی برای مسئولین نظام، رسانهها و… زنی شد که نقش بیرون از خانهاش بر نقش مادری و همسریاش بچربد، حتی مسئولین وقتی میخواهند از الگویی تقدیر کنند، اولویت با چنین افرادی است. از سویی نیز تبلیغات تحریفشدهٔ مذهبی، حتی از تریبونهایی مثل رسانهٔ ملی، الگوی زن مذهبی را زن بریده از جامعه معرفی کرد. حال آنکه الگوی زن انقلابی با تمام وسعتی که انقلابیگری میتواند از کار علمی، فعالیتهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، مدیریتها و… داشته باشد، بیش از همهچیز در مادری و همسری و ادارهٔ خانه مبتنی بر ارزشهای انقلاب کبیر اسلامی باید سامان بیابد. زنی که مدیریت عاطفی و تربیتی خانه را به عهده دارد، اما بریده از جامعه نیست؛ هم خود با جامعه مرتبط است، هم بقیه خانواده را برای پاسخگویی درست به نیازهای جامعه بر اساس ارزشهای انقلابی، تربیت، هدایت و تشجیع میکند. مدیریت خانه را باارزشهای انقلابی شکل میدهد: عدالتخواهی با محوریت سادهزیستی، استقلال و برائت از مشرکین از تخریب ارزشهای غربی تا خودداری از استفاده از کالاهای غربی، معنویت و بزرگداشت میراث انقلابی، آزادی دادن به فرزند و یاددادن او به انتخاب آزادانه حق، تلاشگری و واداشتن فرزندان به رشد علمی و مبارزهٔ انقلابی و… .
روفیا شریفی همینگونه بود، آدمی عادی که در همین فضا تلاش کرد به وظایف دینی و انقلابیاش عمل کند.
- عفت ضمن حضور درصحنه و اجتماع
روفیا شریفی در فضای ارزشهای شاهنشاهی، باوجود همهٔ استضعاف فکری و فرهنگی آنهم در منطقهای دورافتاده و نفتی که زیر پای مستشاران خارجی بود، وقتی صدای انقلاب و شریعت به او رسیده بود، باوجود فشارهای رژیم طاغوت و تهدید به اخراج از مدرسه محجبه شده بود. این اتفاق بهقدری به نسبت باقی زود اتفاق افتاده که او را انگشتنما کرده بود؛ اما عفت، او را از حضور در اجتماع، مشارکت در انقلاب و بعد صحنههای مختلف دفاع از انقلاب بازنداشت. همین عفت را به فرزندانش منتقل کرد و حتی در سختترین لحظات بیماری و بیمارستان که نه اصولاً به دلیل شدت مرض و رسیدگی مداوم حد معمول پوشش رعایت میشود نه فضای فرهنگی بیمارستان مساعد بود، مهمترین دغدغه و استرس برای او حفظ عفت و پوشش خود بود، حتی بهجای درخواستهای معمول دیگران، مدام فرزندان، همراهان و کارکنان بیمارستان را به کمک به حفظ این حریم برای خود فرامیخواند.
- تقید به انقلاب و دفاع از آن
او نهتنها عفت را حفظ میکرد، اما تقید، علاقه و دفاع از انقلاب را هم برای خود و هم برای خانواده ضروری میدانست. در اعتراضات انقلابی شرکت کرده، خود را در روزهای اول حضور امام در قم به آنجا رسانده و حتی در شرایط لزوم کمک به انتظامات و حفظ جان امام کمک کرده بود (دستکشی به همین منظور از قم خریده بود که تا روزهای آخر عمر نگهداشته و در شرایط زخم بودن دستش به خاطر آثار شیمیدرمانی به خاطر تبرک امام، آن را میپوشید). به ارزشها و مناسبتهای انقلاب پایبند بود. سختیهای کار و نبودن همسر که به خاطر خدمت به انقلاب بود را تحمل میکرد و ارزشهای انقلابی را به فرزندانش منتقل و ارزشهای طاغوتی و غیرانقلابی را تخریب میکرد، آنها را با دین و انقلاب آشنا و به آن علاقهمند و وابسته کرد. بسیاری ارزشهای غیرانقلابی و غیردینی را با طاغوتی دانستن رد میکرد؛ مثلاً او و همسرش بهجای گرفتن جشن تولد و… که آنها را طاغوتی میدانستند، جشنهای عید ائمه به نام بچهها و مناسبتهای انقلابی را برای آنان با برگزاری جشن و… در خانه گرامی میداشت. درصحنههای انقلاب، حتی اگر سختی زیادی برای او حاصل میشد از راهپیماییها، تشییع شهدا و… تا سال آخر زندگی که قدرت رفتوآمدهای زیاد از او سلب شده بود، حاضر میشد. در شرایط سختی بیماری نیز در حد توان، خانواده، دوستان، فامیل و… را به ابراز موضع یا حمایت و… وامیداشت. هزینهٔ اقدامات انقلابی همسر و فرزندان مثل زخمزبانها، فشارهای رسانهای و محلی، آزارها و… را هم تحمل میکرد و با مدیریت عاطفی خانواده پشتوانهی روحی و عاطفی آنها در این حرکتها بود. البته نگاه انقلابی هم موجب نشد تا از مسائل عادی زندگی مثل پیگیری و حتی سختگیری از درس یا ویژگیها و حساسیتهای خاص زنانه مثل حساسیت به دخلوخرج خانه، اسراف، حضور بهموقع بچهها به خانه و… بازداشته شود. در ضلع دیگر این انقلابیگری، روحیهٔ خشک و انزواطلبانه نبود، برعکس او به افراد محیط خویش و نزدیکان حساسیت و ابزار عاطفه و حتی مهربانی بسیار زیاد نشان میداد. در کنار این موارد و زندگی عادی، او تا آخرین روزها حتی در بیمارستان از طریق رسانههای عمومی، روزنامه، تلویزیون، اینترنت و… وضعیت کشور و انقلاب را دنبال میکرد و تلاش میکرد خود به تحلیل برسد، اگر هم جایی نمیدانست از فرزندان و نزدیکان و… برای رسیدن به تحلیل درست کمک میکرد و تلاش میکرد تا دیگران را نیز به تحلیل درست و اقدام مبتنی بر آن برساند. ارتباط خود و فرزندانش را با محیطهای انقلابی مثل بسیج و… حفظ میکرد و در لحظهٔ لزوم از تظاهرات تا رزمایشها و… به صحنه میآورد.
- توجه به دعوت و امربهمعروف و نهیازمنکر ضمن ابراز صمیمیت
خوب بودن او محیط به زندگی شخصی خود یا خانوادهاش نبود. تلاش میکرد تا دیگران را بهحق و صبر دعوت کند، در محیطهای مختلف خانوادگی، فامیلی و عمومی این اقدام را انجام میداد و افراد را نسبت به مسائل دینی و اخلاقی دعوت میکرد، یا در برابر منکر تذکر میداد که ترجیعبند آن اشاره به خون شهدا بود که نباید با این رفتارها تضییع شود. این نهیازمنکر فقط فردی نبود، وجههٔ اجتماعی نیز داشت. دفاع از انقلاب و رهبری را برای خود بهمثابهٔ مهمترین معروف اصل میدانست و در برابر عدم رعایت اینشان ساکت نمیماند. این دعوت و امرونهی که حتی تا روزهای آخر و در بیمارستان و خطاب به مردم یا کادر درمانی و… – که اصولاً زیاد موردتوجه قرار نگرفته و مورد اغماض واقع میشوند- ادامه داشت. ضمناً این شجاعت و امرونهی گرچه استعلای لازم امرونهی را به همراه داشت، اما همراه با مهر و محبت بهطرف مقابل و از نگاه دلسوزی برای اصلاح او و وظیفه برای اصلاح جامعه بود و لذا بسیاری از افراد محیط او که هدف این امرونهیها واقع میشدند، نهتنها ناراحت نمیشدند که یا تمکین کرده یا اگر تمکین هم نمیکردند، کمتر به حالت لجاجت میافتادند و در اکثر موارد، برای او احترام قائل میشدند.
- محوریت خانواده و مسائل اصیل مادری
او زندگی آسانی نداشت، از کودکی در محیط فقر و حرمان یک خانوادهٔ کارگری پرجمعیت – که نهتنها نان ۶ فرزند خانواده که بسیاری از نزدیکان را تأمین میکرد- و سختیهای خاص روابط یک خانوادهٔ کرد را با خود داشت. او میتوانست یک فعال فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، علمی و… باشد، یا حداقل شغل معلمیاش را ادامه دهد، اما در نقطهٔ دوراهی نقش اصلی همسری و مادری را با تمام شرایط خاصی که بر او بار میشد، مثل مواظبت از مادرشوهر مریض و ۳ بچهٔ شلوغ، دردسرساز و دارای ویژگیها و محیطهای متفاوت را به دوش کشید، حتی ازخودگذشتگی نشان داد و سلامتی خود را برای حفظ این افراد در خطر قرار داد و سختیهای خاص را در طول ۳ دهه تحمل کرد. مثل هر آدم عادی دیگر، فرازوفرود و اشک و لبخند، ابراز خستگی و… داشت، اما این وظیفهٔ اصلی مادری و همسری را تحت هر شرایطی تحمل کرد و بسیاری از علایق یا نیازهای طبیعی هر زن مثل طلا و… را نخواست تا نظام خانواده و فرزندانش برقرار باشند. این ارتباط نهتنها با همسر و فرزندان که با خانوادهٔ پدری و مادری و نزدیکان دیگر نیز به کمال برقرار بود. این حساسیتها موجب شده بود تا علاوه بر عدم جلوگیری از اقدامات انقلابی فرزندان در حوزههای مختلف فرهنگی و تربیتی، سیاسی، علمی و… و تجمل هزینههای آن، روحیات مادری مثل نخوابیدن تا برگشتن فرزندان، دلجویی از آنان، تشجیع به ولایتمداری، پیگیری مسائل شخصی، ابراز مهربانی، سنگ صبور درددلها و… ادامه یابد.
- سادهزیستی و عدالتخواهی
او در زندگی کمال سادهزیستی را بسیار پایینتر از شأن و سطح زندگیاش چه در مورد خود و چه در مورد خانواده اعمال کرد. در سادهترین قالب و بدن هیچ جشنی عروسی کرد، از علایق عادی زنان مثل طلا و جواهر و… گذشت و هرچه مانند تعدادی سکه طلا داشت، برای نیاز خانواده خرج کرد. خانهٔ او باوجوداینکه شوهرش یکی از مدیران شرکت نفت بود، خانهٔ سادهای بود که تا سالها و قبل بروز بیماری و… در آن حتی مبل نبود و تا ۲ دهه تنها تلویزیون سیاهوسفید در آن بود. از سوی دیگر او مقابل ظلم چه بر خود و چه دیگران اعتراض میکرد، گرچه از پایین و بالای زندگی خانوادگی خود میگذشت؛ اما در قبال ظلم بیرونی ساکت نبود، اگر نیز قادر به عملی نبود با حفظ اکراه قلبی تلاش میکرد آن را به دیگران منتقل کند.
- استکبارستیزی و مقاومت بهویژه در شرایط تحریم
او روحیهٔ نفی طاغوت و استکبار را در خود حفظ کرده بود، از ابراز تبری خصوصی و عمومی تا حفظ ضرورتهای مبارزهٔ انقلابی، مثل مقاومت در شرایط تحریم. مثلاً هنگامیکه داروهای شیمیدرمانی او در چند مرحله بهواسطهٔ تحریمها نبود، باوجود خطر جانی که حتی چند روز از فقدان دارو میتوانست برای او ایجاد کند ابراز میکرد: «دارو نخواستیم، کشور را به آمریکا نفروشند»!
- مطالعه و اطلاعگیری از مبانی و وضعیت جامعه
او مقید به مطالعه بود، هم مطالعهٔ کتب به ویژه آنچه به تاریخ اسلام، تاریخ انقلاب و خاطرات جنگ مربوط بود. همچنین مقید به مطالعه و پیگیری اخبار از رسانههای مکتوب، مجازی و رادیو و تلویزیون بود. با آنکه زیاد از خانه خارج نمیشد و جز نماز و بعضی محیطهای خاص نمیرفت، اما اخبار را بهگونهای پیگیری میکرد که انگار در بطن حوادث واقع است و لذا بصیرت سیاسی و اطلاعات دینی او هم زیاد بود، هم به دیگران سرریز میکرد، چنانکه بسیاری نزدیکان، همسنها و آدمهای بزرگتر از او، وی را معلم خود میدیدند.
- جمعبندی
هر زن خانهدار انقلابی دارای الگویی خاص و مهم است که باید موردتوجه قرارگرفته و الگوی جمهوری اسلامی به اولویت و تجلیل نسبت به زنها خانهدار انقلابی تغییر پیدا کند. روفیا شریفی مثل بسیاری زنان خانهدار انقلابی ضمن آدم عادی بودن تلاش کرد تا انقلابی و دینی زندگی کند و به تکالیف مقتضای آن عمل کند. فوت او هم حتی موجب ابراز احساسات جمعهای مختلف زیادی بهواسطهٔ او یا مدلش در تربیت فرزندان شد تا آنجا که گروههای مختلفی از جبههٔ انقلاب که باهم اختلافنظر زیادی در سالهای اخیر داشتند، از دانشجو، مسئول، روحانی، گروههای رسانهای، سیاسی، فرهنگی، تربیتی و… با جهتگیریهای مختلف به طلب رحمت برای او و تسلیت به فرزندانش پرداختند. گرچه باید با تغییر جهتگیری این اولویتها در مورد زنان خانهدار انقلابی به خود آنان و نه لزوماً آثار مثل فرزندان یا حضورهای مستقیم اجتماعی تغییر جهت بیابد.
- بعدالتحریر
کتاب انسان انقلاب اسلامی را همراه زنان انقلابی تاریخ اسلام، تشیع، معاصر، انقلاب کبیر اسلامی و… به مادرم تقدیم کرده بودم، حال در آستانهٔ انتشار کتاب قسمت این بود که گفتار آخر این کتاب به مادرم هدیه شود… .
شهدای غواص که آمده بودند، مریضی امانش نداد بیاید، گفت سلام من را به شهدا برسان! آخر هم نزدیکترین جای ممکن به شهدا دفن شد… . فرزند یکی از شهدای هستهای به خانواده تماس گرفته بود که ایشان را دیده که انگار کنار پدرشان دفن شده و دیگرانی خوابهای مشابهی از او دیدند.
حالا دیگر کسی تا آخر شب بیدار نمیماند تا به خانه برگردم و کلی احوالپرسی کند و سنگ صبور درددلها باشد. دیگر از اینکه مدام به دکترهای مختلف میبرمش ابراز خستگی نمیکند و دست و پاهای زخمیاش را نمیتوانم پانسمان کنم… او رفته اما مقاومت مردم ایران و خانمهای خانهدار انقلابی که سنگ زیرین آسیای این مقاومت هستند، شکسته شدنی نیست
6 Responses to به بهانه درگذشت مادرم: همهچیز از خانه و مادران انقلابی خانهدار آغاز میشود.