سه غریزه بنیادین جنسی، گرسنگی و ارتباطی بر این مبنا با تربیت صحیح جنسی، برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد روابط انسانی در چارچوب تحقق امت اسلامی قابلپیگیری است که بحث حول هرکدام به فرصت موسعی نیازمند است. بر این مبنا با شکل دادن زندگی روزمره بر اساس اعتدال در تمتع از دنیا موجب سیر انسانها بهسوی معاد میشود (من لا معاش له لا معاد له).
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این متن یک تحقیق درسی برای درس جامعهشناسی توسعه در کلاس استاد دکتر حسین میرزایی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در بهار ۱۳۸۹ بوده است. لذا چارچوب و ترمینولوژی بحث متاثر از مسائل طرح شده در کلاس است و وجهه نظری و کلیات آن بر ارائه عینی و واقعی مسیر میچربد. شاید امروز متن حاصل به ویزه در بخش انتهایی با این متن تفاوت زیادی خواهد داشت.
- مقدمه
مفهوم توسعه و مسائل مرتبط با آن، یکی از مواردی است که همواره به دلیل ماهیت متفاوت آن بر اساس مبنای معرفتشناختی، جامعهشناختی و انسانشناختی اتخاذشده اختلافبرانگیز میشود. وقتیکه میخواهیم وضعیت کنونی این مسئله را بررسی کنیم با همین معضل مواجه میشویم.
در این پژوهش تلاش شد تا نخست سرفصل مسائلی که شرایط موجود توسعهای ما را توضیح میدهد بررسی کنیم، بعد در وضعیت مطلوب بخشی راجع به مفاهیم توسعه و سیر آن در جهان مدرن و تفاوت دیدگاههای اسلامی و اقتضائات کشور را ارائه کنیم و بخش کوتاهی را نیز به توضیح شرایط جامعه توسعهیافتهٔ اسلامی ایرانی اختصاص دهیم. در این قسمت از بخشی از بحثی که در مناظرهای که قبلاً در رادیو ایران در برنامه نگاه روز در مورد توسعه فرهنگی در الگوی توسعه ایرانی اسلامی ارائهشده بود، استفاده میشود و در پایان در فصل سوم این پژوهش به بعضی مسیرهایی که باید برای تحقق این مسئله طی شود، اشاره مینماییم؛ و البته در این بخش هم بر آن مشخصاً توسعه فرهنگی و توسعه علمی بهعنوان زیرمجموعهای از توسعهی اسلامی ایرانی موردتوجه بیشتر قرار میگیرد.
الف) وضعیت فعلی توسعهای ما
- آشفتگی
نگاهی عمیق به وضعیت جامعه ایران یک شرایط عجیب آشفتگی اجتماعی و از جا کندگی را به نمایش میگذارد. از یکسو شاهد دمیده شدن روحی تازه و گستاخی انقلابی در جامعهٔ خود هستیم که وضع موجود را نمیپذیرد، مطالبات بالای داخلی و بینالمللی در مردم هست، اما از طرف دیگر فقدان برنامهریزی، دیوانسالاری خسته و نظریات غیر منطبق بر اقتضائات جامعه ایران شرایط آشفتگی شدید اجتماعی را پدید آورده است. از سوی دیگر توسعه نامتوازن و ناهماهنگیهای ساختاری جامعه را با آنومی مواجه کرده است.
- جامعه نیمه مدرن
در یک نگاه کلی به جامعه ایران از نخستین مطالبی که میتوان نامبرد همین توسعه ناقص است. کج قوارگی جامعه ایران را میتوان بهنوعی حاصل همین توسعه ناقص دانست، بعضی از زیرساختها فراهمشده، بهشدت با توسعه انسانی و مشخصاً گسترش آموزشوپرورش و تبلیغات رسانهها علیالخصوص رسانههای ملی طبقه متوسط جدید گسترشیافته است. توسعه نامتوازن حتی در شهرهای کوچک و در روستاها اثر گذاشته و مشاهده آثار توسعه شهری و جوامع جدید که از طریق رسانهها و حضور دولت و آموزشوپرورش جدید تسریع شده، احساس محرومیت نسبی سیریناپذیر و شدید ایجاد کرده است. تضاد نقشها، سیریناپذیری از داشتهها و حرص و بعضاً حسادت نسبت به داشتههای دیگران که در قالب خریدهای بالا احتکار، چشموهمچشمی و… بروز بیرونی مییابد.
- ایران پساانقلابی
انقلاب، نظم موجودی را که داشت یک جامعه مدرن و سرمایهداری را بر جامعه ما تحمیل میکرد و نابرابریهایی را که در نوسازی و بهویژه رهیافت سرمایهداری توسعه ترویج میشد (تحت این عنوانکه ما سرانه یا تولید ناخالص ملی را بالا میبریم ثروت بالا میبرد گرچه نابرابریهایی شکل میگیرد، اما این ثروت پراکنش میکند (trickle down)) بر هم زد. امام و انقلاب با طرح ادبیات برابریطلبانه غیرمارکسیستی که هم حق انسانها را برای توسعه و پیشرفت و مالکیت خصوصی به رسمیت میشناخت، هم تفاوتهای طبقاتی و تشکیل قلههای ثروت و قدرت را نمیپذیرفت و طرح ادبیات عدالتخواهانهی اسلامی جامعه ما را دچار نوعی از جاکندگی نسبت به ارزشهای معمول یک جامعه مدرن کردند. ایرانیهای مسلمان نه سازوکار جامعه مدرن و تقسیمات و نابرابریهای موجود داخلی و بینالمللی و حتی نظام سلطه را میپذیرد و به عبارتی نه میتواند شهروند خوبی برای جامعهٔ جهانی و دهکدهٔ جهانی آقای مک لوهان باشد و از سویی دیگر چون در ساختارهای نیمه سنتی و نیمه مدرن حبس شده نتوانسته است تا اکنون ساختارها و نهادها را آنگونه که میخواهد بازسازی کند، این از جا کندگی و عدم تولید نهادهای مدنظر به آشفتگی افزوده است. همه میخواهند رشد کنند چراکه الزامات یک جامعه دینی و انقلابی همین است، اما این ساختارها و ارزشهای متفاوت و نیز بروکراسی شرقی خسته و پیچدرپیچ جلوی این مسئله را میگیرد و کجرفتاریهایی را نیز شکل میدهد.
- توسعه ناسازگار با شرایط خاص ایران
واقعیت آن است که بعد از تعطیلات تاریخی چند قرنهٔ ما، از آغاز روند توسعه از مشروطه تنها بر اساس تقلید صرف از جهان مدرن و بدون در نظر گرفتن شرایط جامعه ایران تحققیافته است. درصورتیکه توسعهٔ غرب بر اساس اقتضائات درونی جامعهٔ غربی از اقتضائات اقلیمی تا فرهنگی، سیاسی و ساختار جامعه مدرن شکلگرفته است؛ اما در جامعهٔ ما یا نگاه یکسویه به برخی از مظاهر مادی تمدن بوده است (جمله معروف فروغی نخستوزیر رضاخان به او که ما تمدن بولوارها را آوردهایم نه لابراتوارها) یا صرفاً با تقدیس پیشرفتهای تکنولوژیک غرب همهٔ روند آن تجویزشده است (از ابتدای مشروطه افرادی مثل ملکم، تقیزاده، حتی روحانیونی مثل سید جمال واعظ و میرزا یحیی دولتآبادی این مسائل را حتی با روپوش دینی انجام میدادند. یک نمونه خوب دیگر یک کلمه میرزا یوسف خان مستشارالدوله است که معتقد است رمز ترقی غربیها یک کلمه است: قانون که همان حرف دین ماست). نتیجه این روند ناسازگاریها عدم توجه به همهی ابعاد، نادیده گرفتن نیازهای خاص بعضاً حتی اقلیمی بوده و این روند توسعه به ایران توسعهای کجقواره و نامتوازن بخشیده است. شاید نوعی نگاه منفی و بدبینانه عموم مردم به روشنفکران و دانشگاهیها و این احساس که مسائل آنها را نمیفهمند که در شهرهای کوچک و روستاها دوچندان است، برگرفته از همین مسئله باشد. اشرافیت معرفتی داعیهداران توسعه در چند دههی گذشته و نگاه استعلایی آنها به جامعه و مردم و فرهنگ خودی و حتی شرایط اقلیمی شرایطی را فراهم کرده که نسخههای آنان حتی اگر بخشی هم شفابخش باشد با اقبال عمومی مواجه نیست و بهنوعی نگاه استعلایی رضاخانی، آتاتورکی و بیسمارکی توسعه از بالا در بین روشنفکران ما شکلگرفته است.
- عدم وجود برنامهریزی کلاننگر و راهبردی
عدم وجود برنامهریزی کلاننگر و عدم تناسب راهبردها با استراتژیها و نیز طرحهای عملیاتی و اجرایی با هر دو آنها چنین کرده که استراتژیهای کلان توسعه مثل استراتژی توسعه صنعتی ناسازگار با شرایط کشور شود و طرحی مثل سند چشمانداز ربطی به برنامههای توسعه نداشته باشد و برنامه توسعه صرفاً تعدادی ارقام و آرمان، نه راههای دقیق رسیدن به آن باشد و بودجهریزیهای کاملاً بیربط به این مسائل داشته باشیم که خود را در طرحهای بیاولویت و تشتت در برنامهریزی نشان میدهد. شاید عدم وجود یکنهاد بالادستی برای برنامهریزیهای استراتژیک از بین اساتید دانشگاه و نخبگان حوزوی یکی از این مسائل است. این مسئله بعضاً به یک پراگماتیسم افراطی بدل شده است.
- تورم اندیشه و تکثر قوانین
به علت فقدان نگاه استراتژیک از یکسو و عدم تطابق نگاههای برنامهریزان و مسئولین با اقتضائات کشور و رجوع صرف آنها به کتابها و نسخههای غربی موجب شده هر گروه و شخص در کشور موجی از قوانین و راهبردها را بیتناسب باسیاستهای کلان که سطوح عالی تصمیمگیری و تصمیمسازی در کشور نظیر شوراهای عالی و نیز نهاد رهبری (رهبری بهمثابه نهاد مثل ریاستجمهوری presidency نه فرد) تنظیم میشود تسری پیدا نمیکند. در عوض با تکثر نسخههای متعارض در سطوح مختلف، بیتوجه به مبناهای آنها مواجهیم. تفاوتها از برنامههای اول و دوم توسعه و طرح تعدیل تا طرح ساماندهی اقتصادی دولت اصلاحات تا سیاستهای کلی مجمع تشخیص تا طرح تحول اقتصادی دولت نهم و دهم این تورم اندیشه و تکثر قوانین را بازمینماید. شعارهای انتخاباتی کاندیداها در انتخابات نهم و دهم از دادن سهام نفت تا طرح تحول تا طرح جامع اقتصادی و… این تشتت را نشان میدهد.
مسئله مهم دیگر در این حوزه این مسئله است که ما با کثرت برنامه مواجهیم برنامه و سیاست کلی که باید به سمت آن حرکت کرد چند مسئله مشخص است نه کیلو کیلو طرح که دارد از نهادهایی مثل مجمع تشخیص یا قبلاً از مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری بیرون میآمد، این تکثر قوانین جامعه را با تعارض مواجه میکند. چراکه اصولاً این سیاستهای متکثر حتی روح واحدی ندارند و اکثراً از نسخههای مختلف گرفتهشدهاند و لذا نتایج علمی آنها در عمل تعارض را ایجاب میکند.
- عدم توجه به ابعاد، ابعاد انسانی ذهنی و فرهنگی توسعه
در کشور ما حاکم شدن نگاه اقتصادی صرف به توسعه، بهویژه تحت تأثیر نظریات موسوم به نوسازی، موجب شد تا ابعاد انسانی، ذهنی و فرهنگی توسعه مورد بیتوجهی قرار بگیرد. این جمله آشنا در دهه ۷۰ که «طبیعی است یک عده زیر بار توسعه له شوند»، مؤید همین مطلب است. اصل شدن این روندها و بیتوجهی به توسعه انسانی بهویژه در برنامههای توسعهای قبل از انقلاب، بیتوجهی به ابعاد فرهنگی و توسعه نامتوازن بعد از انقلاب و اصل شدن تکنوکراسی و فنسالاری، فرستادن همه استعدادها به حوزههای تکنیکی، بیتوجهی در زمینهسازی برای ایجاد فرهنگ مناسب برای توسعه، بیتوجهی به کیفیت زندگی افراد و بازتوزیع ثروت، بیتوجهی به اقتضائات دینی و فرهنگی جامعه ایران، همه و همه شرایطی را به وجود آورد که به این آنومی دامن زده شود.
- عدم وجود نقشه جامع برای توسعهیافتگی
عدم وجود این نقشه و تعاریف متکثر با مبناهای مختلف از آن موجب شده از پراگماتیسم تا استفاده بیمبنا از نسخههای متکثر مبنای عمل باشد، حالآنکه کشورهایی نظیر مالزی یا ژاپن که روندی برای گذار از توسعهنیافتگی برای خود ایجاد کردند به این مسئله با شرایط خاص خود اقدام کردند.
- دخالت نیروهای خارجی
واقعیت آن است که مواجهه ما در دوران تعطیلات تاریخی با استعمار، غارت سرمایههای ما بهوسیله نفتخواران استعماری، سامان یافتن شرایط داخلی ما بر اساس خواستههای نظام سلطه از دوران استعمار مستقیم و اشغال کشور تا دوران استعمار غیرمستقیم از طریق گماشتن افرادی که نیاز غرب ر ا تأمین کنند تا بردن سرمایهها در جریان استعمار نو تا استعمار فرانو و حکومت بر قلبها و مغزها شکلگرفته است. در بسیاری قضایا مثل راهآهن شمال-جنوب کشور، بدون توجه به اقتضائات کشور، توسعه ما جریان یافت. یا اصلاحات ارضی که کشاورزی را در کشور نابود کرد. همچنین فشارهای خارجی مثل تحریم که جلوی مسیر ما موانعی ایجاد کرد. تأسیس دارالفنون و دانشگاه تهران و شکلگیری یک اشرافیت و دوالیسم معرفتی در کشور جزو مسائلی است که بر توسعهنیافتگی ما و این بحران دامن زده است.
- تعلیق بین توسعه داخلی و جهانیشدن
توسعه وابسته به متروپول (کانون سرمایهداری) از ابتدا که با واردات یکطرفه محصولات آنها و نسخههای آنها شکل گرفت، فضایی را به وجود آورد که ما در بسیاری از موارد فاقد امکان تولید کالاها و انتخاب بین آن بر اساس نیازهای خویش باشیم. از سوی دیگر در گیرودار جهانیشدن اقتصاد بسیاری از حرکتهای اقتصادی ما بهویژه با تغییراتی که در تعرفههای واردات و صادرات صورت گرفت دچار مشکل شد که این امر با عضویت در سازمان تجارت جهانی بحران را دوچندان خواهد کرد (چنانکه استیگلیتز و نهادگرایان در این باره بحث کردهاند).
- دین تکهتکه شده
برداشتهای غلط سنتی و مدرن از دین و بخشینگری به آن موجب شده تا مفاهیمی مانند توکل، زهد، توسل و… مفهوم حقیقی خود را نیابد و نوعی تقدیرگرایی سنتی از آن برداشت شود. از سویی دیگر نیز نگاههای مدرن در قالب بازسازی دین بر اساس نظریات غربی مفاهیم دیگری نظیر اسراف و مفاهیم معرفتی پایه را از مفهوم حقیقی آن بازگردانده است.
ب) وضعیت مطلوب
- تعریف توسعه
توسعه از مفاهیمی است که برمبنای تعاریف متفاوت از جهان و انسان و شناخت تعاریف متعددی از آن صورت گرفته است. وقتی از توسعه اسلامی ایرانی صحبت میکنیم منظور نه نوسازی و دگرگونی نهادهای اجتماعی است، نه گذار از سنت به تجدد و نه صرف رشد اقتصادی، حتی تعاریف مرتبط با توسعه انسانی نیز رسانندگی کافی برای انتقال این معنا را با خود ندارد. منظور ما از توسعه افزایش برخورداری آحاد مختلف بشر از مکنت و ثروت و اطلاع و برقراری روابط عادلانه بر مبنای اراده انسانی در چارچوب استقلال، عدالت و آزادی بناشده بر حقوق و حدود الهی و انسانی است که قرارا است انسان را به سعادت برساند. تفاوت در معرفتشناسی، انسانشناسی و هستیشناسی اسلامی با همین مسائل در مکاتب بشری تفاوت در مفاهیم را ایجاد میکند، توسعه در این مفهوم همه ساحات حیات بشر مادی و معنوی، دنیا و آخرت و روح، نفس و جسم را میپوشاند و تلاش در رفع تمام نیازهای او دارد.
- سیر تحول توسعه خطی از آغاز تا فرهنگ توسعه
توسعه خطی و تکاملی کنت، اسپنسر – داروینی یک نوع سرنوشت محتوم و راه را برای بشریت بر اساس تقلیل او به حوزههایی خاص، مادی و مشخصاً اقتصاد ایجاد کرد. اصالت سود، در هستهی این نگاه قرار گرفت؛ و میل، سود و تجربه اضلاع مثلث توسعه خطی را تشکیل دادند و امیال بر عقاید و رفتار مقدم شد. پارهتو هر فداکاری، ایثار گذشت و انفاق را غیرعقلانی و کنش غیرمنطقی نامید و همصدا با ماکیاولی با اصل شماردن قدرت، زر و زور را ناسخ عدالت و فضیلت و اخلاق و سعادت کرد. حق وتو بهتبع استعمار و حرص با دستاندازی به تمدنها و ملل دیگر تجربه تاریخی بشر مدرن را رقم زد. بعد از جنگ جهانی دوم و در دهههای ۶۰-۷۰ که بهشت جامعهشناسی و اوج تمدن غرب بود، آمریکای سالم از زیر بار مصائب جنگ بیرون آمده بود بهصورت تنها نسخه به جوامعی که با برچسبهایی نظیر توسعهنیافته، جوامع جنوب و… نامیده میشدند داده شد و افرادی مثل روستو این امر را بهعنوان پروژههای CIA برای مقابله با کمونبسم بر عهده گرفتند؛ و صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی، گات و بعدها WTO با فشارهای مالی و پولی ابزار تحقق آن مدل خاص را فراهم کردند.
- سیر تحقق مدرنیته از رنسانس هنری تا انقلاب اطلاعاتی
توسعه غرب با رنسانس هنری و ادبی و بسط نمادها و هنجارهای برآمده از باورها و ارزشهای جدید دنیاگرایانه آغاز شد و سپس با اصلاح دینی لوتر و کالون و تغییر در فلسفه رشد یافت و بعد در قرن ۱۷ با انقلاب علمی، در قرن ۱۸ با انقلاب روشنفکری (و نه اصطلاح غلط روشنگری) و بهتبع آن استقرار نظامهای سیاسی خاص مثل انقلاب فرانسه و آمریکا تداوم یافت. انقلاب صنعتی در قرن ۱۹ و انفجار اطلاعات در قرن ۲۰ نهایتاً به بازتولید مداوم مدرنیته و توسعه مبتنی بر آن انجامید.
در این نگاه، عوامل توسعهنیافتگی احصاء میشد و موانع انسانی آن با تعریفی تقلیلگرایانه از انسان نظیر تقدیرگرایی، سطح آرزوها، خانوادهگرایی، پایبندی به مذهب و وابستگی به دولت احصاء میشد؛ و فرهنگ خاصی که متضمن عواملی بود که در توسعه جهان مدرن مؤثر واقع گردیده بود، تحت عنوان فرهنگ توسعه تجویز میشد. انسان اقتصادی که تنها هدفش توسعه میشود و فرهنگ نیز بهعنوان تابعی از توسعه و وسیله تسهیل آن به کار گرفته میشد. مؤلفههای اصلی این تفکر را میتوان شهری شدن، دنیایی شدن، افزایش انتظارات و احساس محرومیت نسبی، ظهور طبقه متوسط و بازتولید ارزشهای آن، انقلاب فرهنگی بر همین مبنا (Abraham)، آمادگی تجربیات تازه، آگاهی از مسائل خارج، توجه به آینده بیش از گذشته، عدم تقدیرگرایی، اعتقاد به علم و تکنولوژی (Alex Inkeles) دانست. در داخل کشور نیز بعضی از روشنفکران معتقد به همان پارادایم از دنیاگرایی مقابل آخرتگرایی، برونگرایی در برابر درونگرایی، اسطورهزدایی، حرمت به علم در مقابل تکیه به عوامل ماوراء طبیعی، ظن و شکاکیت بهجای یقین، خاکی شدن بهجای اسمانی شدن، تقدسزدایی، تدبیر معیشت بر اساس عقلانیت ابزاری، چشم بستن به شرور، دامن زدن به طمع و تکاثر و تجدیدنظر در حقوق بشر سخن گفتند (سروش)؛ و عدهای دیگر فردگرایی، شکگرایی، تولید و مصرفگرایی، نفی تفکر انسان کامل، تعارض کسب علم با کشف علم و… را بر همین منظومه افزودن. (توکل).
در حقیقت کسانی مانند اینکلس با تأکید بر نوگرایی فردی و ارزیابی اقتصاد کشورها با نیاز به کسب موفقیت از یکسو و در سوی دیگر در سطح جمعی و ارزشهای فرهنگی کسانی دیگر به حداکثرسازی سود، دوری از زهد و سوگیری اخروی، عقلانیت ابزاری بریده از عقل نظری را عامل توسعه دانستند و حتی حضور در مناسک مذهبی و دینی را مغایر توسعه اعلام داشتند و این فضای جدید را شاکلهبندی کردند؛ که در یککلام بسط ارزشهای لیبرال مبنی بر تجویز همسانی فرهنگی با کشورهای موسوم به شمال و توسعهیافته بود که قرار بود در دهههای بعد بهوسیله فوکویاما بهعنوان پایان تاریخ اعلام شود، گرچه خود فوکویاما در دهههای پسین مجبور شد از پایان پایان تاریخ سخن بگوید.
- از فرهنگ توسعه تا توسعه فرهنگی
بحرانهای جامعهشناختی و روانشناختی حاصل از نگاه تقلیلگرایانه به انسان و جهان ایجادشده در آن مدل توسعه، به علت شرایط نامربوط به کشورهای غیرسرمایهداری و توسعهنیافته و ایجاد بحرانهای عظیم اجتماعی یا تبدیل آنها به قمر (پیرامون) متروپول (مرکز) بر اساس نظریاتی نظیر وابستگی موجب شد تا برای حل این تعارض از ضرورت انطباق توسعه با نظام فرهنگی کشورها سخن بگویند حتی یونسکو دهه ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۷ را دهه توسعه فرهنگی بخواند و از اهدافی نظیر ارج نهادن به ابعاد فرهنگی توسعه، تصریح و ارتقای هویت فرهنگی، گسترش مشارکت در زندگی فرهنگی و ارتقای همکاری فرهنگی بینالمللی سخن بگوید.
توسعه فرهنگی، تراکم برگشتناپذیر عناصر فرهنگی عنوان شد (توسلی) و ضمن انتقاد از مفهوم سنتی فعالیتها و امور فرهنگی، درواقع بدون تغییر مبنا تنها صورتبندی معادله عوض شد؛ و تقلیل انسان به اقتصاد و بسط اصالت اباحه و ارزشهای لیبرالی، فردگرایانه و خانوادهستیزانه در ذات این نگاه باقی ماند. هویت فرهنگی نیز با ذکر آلوده شدن این جوامع به فرهنگ غربی و تشدید حس محرومیت نسبی و ارزشهای طبقه متوسط جدید بهنوعی از تلقی بحران هویت در جامعه یا هویت ۴۰تکه یا دریای هویت در این کشورها انجامید (فرهنگ رجایی) که چیزی جز تداوم همان مسیر قبلی نبود. گسترش مشارکت در زندگی فرهنگی و ارتقای همکاری فرهنگی بینالمللی در فضای وجود هژمونی و سیطره غالب مدرنیته و رسانههای قوی آنکه فراواقعیتی را بر مبنای رسانههای قوی شکل میدهند جز به اضمحلال فرهنگهای دیگر و خردهفرهنگهای موجود ننینجامید.
- فرهنگ و توسعه فرهنگی در پارادایم تفکر دینی و خط و مرزهای آن با توسعه فرهنگی در جهان مدرن
وقتی از فرهنگ صحبت میکنیم. متضمن بحث از جهانبینی و باورها، ارزشها و ملاکهای حسن و قبح، هنجارها و الگوهای عملی و بالاخره نمادهاست. در فرهنگ دینی-اسلامی تعریفهای مشخص و یقینی در این حوزهها وجود دارد. فرهنگ شکلگرفته بر این مبنا دارای هسته ثابت مبتنی بر اصول دینی و پوستهای متغیر بر اساس مقتضیات زمان و مکان (جغرافیای فرهنگی و اقتضائات زمانی) و محصولات تولیدی تاریخی و فرهنگی برآمده از آن است. بر هسته ثابت جهانبینی و ارزش و بخشهای عمدهای از هنجارها و نمادها مبتنی است که بر اساس آن باورها و ارزشها سامان مییابد؛ و هنجارها و نمادهای غیر متضاد با آن باورها و هنجارها نیز بهعنوان سنت حسنه تأیید میگردد.
در این مبنا توسعه فرهنگی فربه کردن بخشهای متغیر فرهنگ بر اساس آن اصول ثابت است و با احیای ظرفیتهای آن، توسعه انسانی نیز محقق میشود و بر آن مبنا توسعه نیز مبتنی بر این اصول با در نظر گرفتن مقتضیات انسانی (و نه تقلیل انسان به ماشین و جامعه به جامعه ارگانیکی و مکانیکی)، همه ساحات حیات انسانی (نه تقلیل انسان به اقتصاد و انسان ابزارساز) و توسعه با در نظر گرفتن عدالت و نه بر اساس دست نامریی آدام اسمیت و نظم خودجوش بازار (Catalaxy) نزد فردریش فون هایک و کشمکشهای گرگوار ذاتگرایان (انسان گرگ انسان است هابز) شکل میگیرد. در این مبنا مؤمن برادر مؤمن است مثل برادر تنی (امام باقر (ع): الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّه (الأصول السته عشر (ط – دار الحدیث)، ص: ۲۱۹ ح (۲۲۲) ۱۸)) و در هنگام توسعه نیز چون ملاک در پیشرفت زندگی، عدالت بوده قلههای ثروت و درههای فقر شکل نمیگیرد (إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِی وَ اللَّهُ تَعَالَى [جَدُّهُ] سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِک. همانا خداوند (که پاک و منزه است) قوت فقیران را در اموال اغنیا قرارداده است، پس هیچ فقیری گرسنه نشد مگر اینکه یک غنی از قوت او بهره جست و خدا آنان را به خاطر این مورد سؤال قرار خواهد داد (نهجالبلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۵۳۳ ح [۳۳۴] ۳۲۸))، که به دنبال پراکنش (trickle down) ثروت و مکنت و رفع معضل آن باشیم؛ و چون انسان در این فرایند مختار و مسئول است (وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى، برای انسان نیست جز آنچه تلاش کرده است (النجم: ۵۳)، کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَه، هر انسانی درگرو آن چیزی است که کسب کرده است (المدثر: ۳۸)) و نه جامعهگراها (communitarians) و نه فردگراها (individualists) هیچیک ملاک عمل نیستند، با معضل آزادی حداکثری و حداقلی نیز مواجه نیستیم (وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّا بنده دیگران مباش و همانا خدا تو را آزاد آفریده است (نهجالبلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۴۰۱، نامه ۳۱)) که آزادی و توسعه در چارچوب عدالت است (امیرالمؤمنین (ع): لَوْ عُدِلَ فِی النَّاسِ لَاسْتَغْنَوا، اگر بین مردم به عدالت برقرار شود، غنی میشوند (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۱، ص: ۵۴۲)، فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَه، همانا در عدالت گشایش و فراوانی است (نهجالبلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۵۷، خ ۱۶)، امیرالمؤمنین (ع): مَا عُمِرَتِ الْبِلَادُ بِمِثْلِ الْعَدْل، هیچچیزی مانند عدالت سرزمینها را آباد نمیکند، (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص: ۳۲۰)، العدل جنه الدول، عدالت بهشت دولتهاست) و عدالت در چارچوب معنویت و معرفت الله شکل میگیرد (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُون و جن و انس را نیافریدم مگر برای بندگی (الذاریات: ۵۶)) که به تعبیر امام راحل هدف از حکومت تربیت انسان است.
در این نگاه، انگاره محوری اصالت رشد و کمال انسان در همه ساحات است، دعوتهای شداد و غلاط به کار و تولید که مبنای آن طبیعی، تربیتی، اخلاقی و اجتماعی است بر همین مبنا در آن هست، البته اسلام مکتب اصالت کمال نه اصالت کاراست، اما ارزش آنقدر هست که ملاک اهمیت دادن به افراد کار کردن آنهاست چنانکه پیامبر اکرم بهوفور در مورد افراد بیکار اشارهکردهاند که از چشم من افتاد (کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا نَظَرَ الرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَهٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَینِی قِیلَ وَ کَیفَ ذَاکَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ یکُنْ لَهُ حِرْفَهٌ یعِیشُ بِدِینِهِ. رسولالله (ص) هنگامیکه مردی را میدید و از او به شگفتی میافتاد میپرسید کاری دارد؟ اگر میگفتند نه میگفت از چشمم افتاد. به ایشان گفته شد این چگونه است ای فرستادهی خدا؟ فرمود: زیرا مؤمن هنگامیکه کار نداشته باشد با دینی که بر گردن اوست زندگی میکند (جامع الأخبار (للشعیری)، ص: ۱۳۹))، حتی به افراد مشکلدار و معلولین هم اول توصیه کار آمده است، البته ضمن ایجاد تسهیلات برای آنها. حتی حدیث داریم اگر مشکلداری بر پشتت بار حمل کن! همچنین به آثار اخلاقی بیکاری و مفاسد حاصل از آن و پرهیز از کل بر جامعه بودن و حفظ کرامت انسانی و نپذیرفتن نگاه عدالت توزیعی صرف پرداخته شده است. در کنار آن پرهیز دادن از تنبلی و آفات ان نیز جزو آموزههای اسلام شیعی است. در این نگاه تولید حداکثری و مصرف حداقلی اصل است (امیرالمؤمنین (ع): مَا عَرَفْتُکَ إِلَّا خَفِیفَ الْمَئُونَهِ کَثِیرَ الْمَعُونَه، تو را نشناختم مگر کمهزینه و پر کمک (الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ج۱، ص: ۱۰۳))؛ و با قائل شدن امر بین الامرین در جبر و تفویض و مختار دانستن انسان دچار تقدیرگرایی مسیحی هم نمیشود (امام حسن (ع): لَا تُجَاهِدِ الطَّلَبَ جِهَادَ الْغَالِبِ وَ لَا تَتَّکِلْ عَلَى الْقَدَرِ اتِّکَالَ الْمُسْتَسْلِمِ فَإِنَّ ابْتِغَاءَ الْفَضْلِ مِنَ السُّنَّهِ وَ الْإِجْمَالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ الْعِفَّه، تلاش نکن برای خواستت مانند فردی که غالب است و بر قدر مثل فرد تسلیمشده تکیه نکن، پس همانا درخواست فضل از سنت است و کم کردن خواست از عفت است (تحف العقول، النص، ص: ۲۳۴))، به عدم ابطال وقت و زمان فرامیخواند. از سوی دیگر هم در کنار دعوت به تولید دعوت به زهد و قناعت و عدم غرق شدن در رفاهزدگی میکند و اساس زهد آن در کتابی مانند نهجالبلاغه زهد حکومتی و در حین تولید نه رهبانیت است (امام حسن (ع): فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ یتَزَوَّدُ، وَ الْکَافِرَ یتَمَتَّعُ، همانا مؤمن ذخیره میکند و کافر استفاده میکند (نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص: ۷۹)، مَنِ ازْدَادَ عَلَى الدُّنْیا حِرْصاً لَمْ تَزْدَدِ الدُّنْیا مِنْهُ إِلَّا بُعْدا هرکس بردنیای حرص بیشتر بزند، دنیا بیشتر از او دور میشود (إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج۱، ص: ۲۴)). در ضمن دعوت به تولید، تکاثر و رفاهزدگی را هم نفی کرده است (امام صادق (ع): احْتَفِظْ بِمَالِکَ فَإِنَّهُ قِوَامُ دِینِک، از مالت حفاظت کن چراکه قوام دینت به آن است (وسائل الشیعه، ج۷، ص: ۱۲۶)، امام حسن (ع): اجْعَلُوا لِأَنْفُسِکُمْ حَظّاً مِنَ الدُّنْیا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِی مِنَ الْحَلَالِ وَ مَا لَا یثْلِمُ الْمُرُوَّهَ وَ مَا لَا سَرَفَ فِیهِ وَ اسْتَعِینُوا بِذَلِکَ عَلَى أُمُورِ الدِّینِ فَإِنَّهُ رُوِی لَیسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیاهُ لِدِینِهِ أَوْ تَرَکَ دِینَهُ لِدُنْیاهُ، برای خودتان از دنیا حظی قرار بدهید با دادن آنچه از حلال میخواهد و آنچه به جوانمردی صدمه نمیزند و اسراف نیست و کمک بگیرید با این کار به امور دین پس روایتشده است که نیست از ما هرکس دینش را به خاطر دنیایش ترک کند یا دنیایش را به خاطر دینش (تحف العقول، النص، ص:۴۱۰)، أَلْهاکُمُ التَّکاثُر (التکاثر: ۱) و سُئِلَ عَنِ الْبُخْلِ فَقَالَ هُوَ أَنْ یرَى الرَّجُلُ مَا أَنْفَقَهُ تَلَفاً وَ مَا أَمْسَکَهُ شَرَفاً، از امام حسن (ع) درباره بخل سؤال کردند فرمود: بخل این است که مرد آنچه انفاق کرده تلفشده ببیند و آنچه نگهداشته را ارزشمند بشمرد (کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط – القدیمه)، ج۱، ص: ۵۶۵)، إِنَّ الْإِنْسانَ لَیطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى (العلق: ۶ و ۷)) و در این نگاه توسعه برای استقلال، کمک به دیگران و ایجاد رفاه بدون عشرت زدگی ضرورت دارد (امام باقر (ع): مَنْ طَلَبَ [الرِّزْقَ فِی] الدُّنْیا اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاسِ وَ تَوْسِیعاً عَلَى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یوْمَ الْقِیامَهِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیلَهَ الْبَدْرِ، هر کس روزی را در دنیا بخواهد برای نگهداشتن خود از مردم و گشایش بر خانوادهاش و مهربانی و توجه به همسایهاش، خدای عزیز و بلندمرتبه را روز قیامت ملاقات میکند درحالیکه صورتش مانند ماه شبه چهارده میدرخشد (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۵، ص: ۷۸)، امام حسن (ع): مَنْ قَلَ ذَلَّ وَ خَیرُ الْغِنَى الْقُنُوعُ وَ شَرُّ الْفَقْرِ الْخُضُوعُ. هر کس فقیر شد، ذیل شد و بهترین دارایی قناعت است و بدترین فقر به خواری افتادن (بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۵، ص: ۱۱۳)، امام رضا (ع): عُودُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ بَعْدَ انْقِضَاءِ مَجْمَعِکُمْ بِالتَّوْسِعَهِ عَلَى عِیالِکُمْ وَ الْبِرِّ بِإِخْوَانِکُمْ وَ الشُّکْرِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا مَنَحَکُمْ، بعد از به پایان رسیدن زمان جمع شدنتان بازگردید، خدا رحمتتان کند و به گشایش زندگی خانوادهتان، نیکی به برادرانتان و شکر خدا بر آنچه به شما عطا کرده بپردازید (إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج۱، ص: ۴۶۳)، صحیفه حضرت ابراهیم (ع): إِنِّی لَمْ أَبْعَثْکَ لِتَجْمَعَ الدُّنْیا بَعْضَهَا إِلَى بَعْضٍ وَ لَکِنْ بَعَثْتُکَ لِتَرُدَّ عَنِّی دَعْوَهَ الْمَظْلُوم، من تو را برنینگیختم تا مال دنیا بیندوزی ولیکن تو را برانگیختم تا از جانب من دعوت مظلوم را پاسخ بگویی (الخصال، ج۲، ص: ۵۲۵)، امام حسن (ع): إِنَّ الْمُؤْمِن… لَا یغْلِبُهُ الشُّحُ عَنْ مَعْرُوفٍ یرِیدُه، همانا بخل و حرص مؤمن را از کار نیکی که میخواهد بازنمیدارد (أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص: ۱۳۷). در این نگاه عقلانیت به رسمیت شناخته میشود (امام حسن (ع): بِالْعَقْلِ تُدْرَکُ الدَّارَانِ جَمِیعاً وَ مَنْ حُرِمَ مِنَ الْعَقْلِ حُرِمَهُمَا جَمِیعا، باعقل دنیا و آخرت تدارک میشود و هرکه از عقل محروم شد از دنیا و آخرت محروم میشود (کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط – القدیمه)، ج۱، ص: ۵۷۱)) ) اما به عقلانیت ابزاری صرف فروکاسته نمیگردد. در این نگاه عدم پیشرفت و یکجور بودن در زندگی در دو روز نفیشده (امام صادق (ع): مَنِ اعْتَدَلَ یوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کَانَ فِی غَدِهِ شَرّاً مِنْ یوْمِهِ فَهُوَ مَفْتُونٌ وَ مَنْ لَمْ یتَفَقَّدِ النُّقْصَانَ فِی نَفْسِهِ دَامَ نَقْصُهُ وَ مَنْ دَامَ نَقْصُهُ فَالْمَوْتُ خَیرٌ لَه، هرکه دو روزش برابر باشد حسرتزده است و هرکه فردایش بدتر از امروزش باشد دچار فتنه شده (فریبخورده) و کسی که هرکس که به نقص خود نپردازد نقصش ادامه پیدا میکند و هرکس نقصش ادامه پیدا کرد، مرگ برایش بهتر از زندگی است (أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص: ۳۰۳)).
- ساختار متفاوت انقلاب و نظام اسلامی
درک این تفاوت نگاه و درک تقدم رتبی توسعه فرهنگی به توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سایر ابعاد توسعه در چارچوب درک تفاوت انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن با سایر نظامهاست. این انقلاب اساساً یک انقلاب فرهنگی مردمی بر اساس رهبری دینی بود که بر اساس طرح دوباره اسلام و زدودن زنگارهای التقاط، تحجر، مصلحتاندیشیهای کاذب و مطامع شخصی از گوهر دین (اسلام ناب) شکل گرفت و روح آن در تقابل با سازش، فرومایگی، اشرافیت، استکبار و استضعاف صورتبندی شد، بر اساس فهم دین و پایبندی به آن شکل گرفت و مردم بر اساس تغییر درونی (إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِم همانا خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشان به دست خود تغییر دهند (الرعد: ۱۱)) و نه بر اساس مطامع دنیایی به آن پیوستند و بر اساس اوجگیری فهم و پایبندی به دین (فقاهت و عدالت) و نه ویژگیهای فرهمندانه (کاریزماتیک) به پیروی از رهبری دینی بر أساس تکلیف دینی و محاسبه عقلانی نتایج دنیوی و اخروی ان پرداختند. بر مبنای آن تحول فرهنگی انفسی، تحول آفاقی شکل گرفت و بر اساس آن مبنای دینی و فقاهت و عدالت در ذیل رهبری امام قرارگرفته و تبدیل به امت رهبری شده بهوسیله امام شدند و رابطه ولایت مبنی بر پیوستگی درونی آحاد امت و پیوستگی با امام و ولی شکل گرفت.
بر این اساس هر تحول در جامعه دینی برای آنکه بخواهد با ساختار جامعه هماهنگ شود باید این سه تحول را لحاظ کند، دینی باشد و بر مبنای درک مجتهدانه از اسلام ناب بر اساس ثابتات دین، متغیرات زمان و مکان، با حفظ مرزبندیها (تولی و تبری) و پایبندی به این دریافت صورت بگیرد، مردمی و غیراشرافی و استعلایی و نخبهگرایانه صورتبندی شود و درنهایت بر اساس رابطه امت و امامت، ولایت و رهبری دینی سامان بیابد. این ملاکها باید خود را در اولویتگذاریها نمایش دهد. بر این اساس تغییر و توسعه فرهنگی در معنای وسیع فرهنگ بر سایر اقسام توسعه مقدم باید باشد، این توسعه مردمگرایانه و مبتنی بر تخصیص منابع لازم به تودهها و بر اساس وحدت ساماندهی میشود (حضرت زهرا (س): فَجَعَلَ اللَّهُ… الْعَدْلَ تَنْسِیقاً لِلْقُلُوبِ وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّهِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَه، همانا خدا عدالت را وسیلهی نزدیکی دلها قرارداد و اطاعت از اهلبیت را وسیله نظم یافتن دین و امامت اهلبیت را وسیلهی امنیت پیدا کردن از تفرقه (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۱، ص: ۹۹)). توسعه در این مبنا بهمثابه ایدئولوژی نیست و همهچیز بر اساس غایت آنکه معرفتالله و تربیت انسان است سامان مییابد.
توسعه فرهنگی برایناساس در عالیترین سطح متضمن توسعه دین فهمی و دین ورزی است (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض، اگر مردم ایمان بیاورند و خودنگهدار باشند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشاییم (الأعراف: ۹۶)، مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاهً طَیبَهً، هر مرد و زن مؤمنی که کار نیکی انجام دهد او را به زندگی پاکیزه میرسانیم (النحل: ۹۷)، الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب، کسانیکه ایمان بیاورند و کار نیک انجام دهند، نیکی و بهترین جایگاه برای آنهاست (الرعد، ۲۹))، بسط باورها و ارزشها و استخراج دوباره آن از متون دینی، توسعه ارزشها و دعوت به ارزشهای متعالی، تطبیق هنجارها و نمادها باارزشها و باورهای دینی، ترویج مسئولیت در قبال خود انسانی و نه حیوانی (یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ ای کسانیکه ایمان آوردهاید، به خودتان بپردازید، کسی که گمراه شده به شما ضرری نمیرساند اگر هدایتشده باشید (المائده: ۱۰۵)، جامعه و امت (مَنْ أَصْبَحَ لَا یهْتَمُ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ کسی که شب را به صبح برساند درحالیکه هموغم مسائل مسلمین نداشته باشد، مسلمان نیست (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص: ۱۶۳) جهان طبیعت (فَإِنَّکمْ مَسْئُولُونَ حَتَّی عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم، شما مسئولیت دارید، حتی نسبت به طبیعت و چهارپایان (نهجالبلاغه صبحی صالح خطبه ۱۶۷)) تا بر این اساس توسعه معرفتالله و فرهنگ مبتنی بر آن محقق شود.
- سرفصلهای توسعه فرهنگی در قانون اساسی و دیدگاه امام راحل و مقام معظم رهبری
قانون اساسی هم تجلی ابعاد خداگونگی انسان و رشد انسان درحرکت بهسوی نظام الهی را جزو اهداف نظام اسلامی برشمرده، تأمین قسط و عدل، استقلال فرهنگی و همبستگی ملی، اجتهاد مستمر، استفاده و توسعه علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری، نفی ستم گری و ستم پذیری (اصل ۲) تشکیل امت واحده جهانی و تداوم انقلاب در داخل و خارج کشور (مقدمه)، ایجاد محیط مساعد برای رشد اخلاقی، بالا بردن سطح آگاهی عمومی، مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت خویش، مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی، تقویت روح بررسی، تتبع و ابتکار، آموزشوپرورش و تربیتبدنی رایگان برای همه سطوح، تسهیل و تعمیم آموزش عالی (اصل ۳) را جزو اهداف کلان نظام اسلامی دانسته است.
با رجوع به آرای امام راحل و مقام معظم رهبری هم سرفصلهای دیگری برای توسعه فرهنگی مییابیم. قطع وابستگی فکری به غرب، استقلال فکری و خودباوری، بازگشت به فرهنگ اسلامی، تربیت معنوی مردم، نجات تعلیم و تربیت و آموزش عالی از آموزشهای استعماری، پیروی از سنت حسنه دینی، مقدم کردن تزکیه بر همه امور، مبارزه بافرهنگ مصرفگرایی و تجملگرایی، خدمت به مستضعفین، ملاک شدن جهاد و تقوی، ایجاد دانشگاه مستقل، تربیتمعلم و انقلاب فرهنگی، وحدت حوزه و دانشگاه، پرهیز از تقلید کورکورانه از غرب، تولید فکر اسلامی، پرورش انسان، سازندگی معنوی، اسلامی کردن دانشگاه، وجدان کاری، اصلاح فرهنگ عمومی، لزوم آشنایی با مبنای اسلامی و انقلابی در دانشگاهها، صرف پول و تربیت افراد برای تدوین علوم انسانی بر اساس جهانبینی اسلامی، برقراری ارتباط دانشگاهیان با قرآن و احادیث، تربیت سیاسی، پرهیز از ضربه زدن به روحیه انقلابی و القای بیتفاوتی در دانشگاهها، مواخذه عرضهکنندگان کالاهای فرهنگی فاسد، پرهیز از کمکاری و بیحرکتی، صفآرایی فکری و منطقی در مقابل جریان غلط، پرهیز از هرجومرج فرهنگی در کشور برمیخوریم.
ج) راهی که باید رفت
- توسعه فرهنگی و جامعهپذیری
بر این اساس نهادهای مختلف جامعه چه آنها که فرایند جامعهپذیری را میسر میکنند، مثل نهاد خانواده بهعنوان بنیانیترین نهاد اجتماعی و نهاد تعلیم و تربیت، چه نهاد روحانیت بهعنوان بازنشردهندگان دین، چه رسانه بهعنوان مهمترین نهاد دوره اخیر که همه نهادها را از خود متأثر ساخته است و درنهایت نهاد دولت بهعنوان محل سیاستگذاری و اجرا باید وارد این روند شوند. نهاد دانشگاه و حوزه بهعنوان بخشی از نهاد تعلیم و تربیت نیز نقش مهمی دارند که در توسعه علمی از آن سخن خواهیم گفت. حمایت و ساماندهی به هنر و ادب و حمایت از جبهه فرهنگی انقلاب و فعالان این عرصه یکی از سازوکارهای مهم برای فراگیرسازی باورها، ارزشها، نمادها و هنجارهاست. در این نگاه دولت مسئول در سیاستگذاری و هدایت است و انگاره دولت حداقلی لیبرالی رد شده است (عهدنامه امام علی (ع) به مالک اشتر وَلَّاهُ مِصْرَ … اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَهَ بِلَادِهَا علی مالک را به حکومت مصر منصوب کرد… برای اصلاح و به صلاح رساندن مردمش و آباد کردن سرزمینش (نهجالبلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۴۲۷٫ نامه ۵۳٫)). در لایه دیگر باید حمایت از فعالان فکری که در حال استخراج و بسط باورها و ارزشها و تولید هنجارها و نمادها بر این اساس هستند صورت بگیرد. نهادهای متولی امر جامعهپذیری باید با نگاه انسانگرایانه و دیدن نیازهای انسان در همهی ساحتها بپردازند. باید عناصری مثل استقلال، خودباوری، زهد، دعوت به کار، عدم دنیاگرایی، ترک حرص و آز و طمع با تعریف حقیقی مبتنی بر اسلام ناب بازنشر شود. عناصری مثل غیرت، ریسکپذیری، عدم ترس و… عناصری است که در مواردی مانند حدیث جنود عقل و جهل در اصول کافی طرحشده است که باید در فرصتی جداگانه به طرح و بسط آنها پرداخت.
یکی از مهمترین معضلات ما در توسعه فرهنگی بازنشر ارزشهای مدرن و غیردینی در نظام تعلیم و تربیت و نهاد رسانه علیالخصوص رسانه ملی است نمیتوان از سویی از طریق نهاد روحانیت و مساجد مردم را به اصول دینی خواند و از طریق نهادهای دیگر مثل رسانه و آموزشوپرورش حرص و آز و طمع، نگاه تقلیلی به معرفت، توسعه تکاملگرایانه، تقلیل انسان به اقتصاد و محدود کردن معرفت به معرفت پوزیتیویستی را رقم زد و یک نوع دوالیسم معرفتی و آنومی در جامعه ایجاد کرد.
سه غریزه بنیادین جنسی، گرسنگی و ارتباطی بر این مبنا با تربیت صحیح جنسی، برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد روابط انسانی در چارچوب تحقق امت اسلامی قابلپیگیری است که بحث حول هرکدام به فرصت موسعی نیازمند است. بر این مبنا با شکل دادن زندگی روزمره بر اساس اعتدال در تمتع از دنیا موجب سیر انسانها بهسوی معاد میشود (من لا معاش له لا معاد له).
- توسعه علمی
یکی از ابعاد مهم توسعه فرهنگی که در قلب آن قرار دارد توسعه علمی است. در این مبنا باید در همه ساحات معرفت فرصت تولید را فراهم کرد. اهمیت این مسئله تا حدی است که در نگاه دین عدم توسعه علمی بهمثابه افول تمدن در نظر گرفتهشده است امری که قرنها بعد توینبی نیز به آن تصریح کرد (امام صادق (ع): مَنْ لَمْ یعْلَمْ لَمْ یفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ یفْهَمْ لَمْ یسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ یسْلَمْ لَمْ یکْرَمْ وَ مَنْ لَمْ یکْرَمْ یهْضَمْ وَ مَنْ یهْضَمْ کَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ کَانَ أَحْرَى أَنْ ینْدَم، هر کس نداند، نمیفهمد و کسی که نفهمد، سلامت نخواهد بود و کسی که سلامت نباشد گرامی داشته نمیشود و کسی که گرامی داشته نشود، هضم میشود و کسی که هضم شود مورد سرزنش قرار میگیرد و هرکس چنین باشد سزاوار است که پشیمان شود (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۱٫، ص: ۲۷٫)) اهمیت دیگر آن این است که توسعه و فرایند آن باید با نرمافزار دینی صورت بپذیرد و اگر این اتفاق صورت نگیرد عملاً مانند دوران توسعه فرهنگی و فرهنگ توسعه در دهههای گذشته تنها به بحرانهای جامعهشناختی و روانشناختی دامن زده میشود (امام باقر (ع): شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیتِ، به شرق یا غرب بروید پس نمییابید دانش درستی الا چیزی که از نزد ما اهلبیت خارجشده باشد (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۱٫، ص: ۳۹۹٫) و امام معصوم در پاسخ به تفسیر ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی اعقابکم فرمودند ان تستنصحوا الیهود و النصاری، یعنی از یهود و نصاری طلب خیر کنید(.
در نگاه اسلام ناب دستاوردهای تمدنهای دیگر چه مدرن و چه جهان سنت به دو بخش محصولات عقل سلیم و محصولات انحرافهای معرفتشناختی و ارزششناختی تقسیم میشود و با گزینشگری محصولات تکنیکی و نمادها و هنجارهای آن بر اساس باورها و ارزشهای دینی مورداستفاده قرارگرفته و بخشهایی از باورها، ارزشها، هنجارها و نمادها که با باورها و ارزشهای دینی نمیخواند موردتوجه قرار نمیگیرد. بر این اساس بهویژه در بخش تکنیکی از توسعه جهان مدرن میتوان استفاده کرد اما کاربست آنهم در چارچوب اخلاق و درک مسئولیت انسان در قبال خود، جهان و جامعه صورت میگیرد و بحرانهای زیستمحیطی، انسانی و… که حاصل نگاه تقلیلگرایانه به انسان و جهان بوده است محقق نمیشود.
براین اساس در دو سطح تولید عالم اسلامی و علم اسلامی باید این مسئله سامان بیابد. رفع موانع دینورزی در دانشگاهها و ایجاد فرصتهای آشنایی با باورها و ارزشهای دینی و تزکیه و تربیت یکی از الزامات مهم این عرصه است. باید روحیه احساس عزت، خودباوری و امید در دانشگاه دمیده شود و استقلال بر دانشگاه سیطره بیندازد. به تعبیر امام راحل تقویت ملت، پیگیری احتیاجات ملت و رفع آن، مهار طبیعت برای معنویت و واقعیت، استقلال و عدم در خدمت اجانب بودن و تولید مغزهای مستقل غیر وابسته، تربیت و اخلاق و پرورش اسلامی (مرکز انسانسازی)، تربیت و تعهد در کنار تحصیل، عدم فساد و توطئه، مشغول به کار بودن در همه رشتهها، پایبندی به توحید و قواعد اسلامی در علوم انسانی جزو شاخصههای دانشگاه اسلامی است. در حوزه علم اسلامی هم با فرصت و ایجاد امکان ارتباط دانشجویان با متون دینی، ترویج سوابق مسلمین در حوزههای مختلف در دوران اوج تمدن اسلامی، ایجاد انگیزه برای کار علمی با ایجاد فرصتهای معیشتی و تحقیقاتی برای محققین و … میتوان فرصت این مسئله را فراهم کرد؛ و بهنوعی به دلزدگیها و بیانگیزگیها هم پایان میدهد. یکی از دغدغههای مهم تسهیل فرایند توزیع محصولات و نتایج تحقیقات است که اینجا هم به یک سیاستگذاری جدی رسانهای-ارتباطی نیازمندیم.
بنابراین رکن محوری در توسعه ایرانی اسلامی و زیرشاخههای آن مثل توسعه فرهنگی و توسعه علمی توسعه دینفهمی و دینورزی است که به تعبیر قرآن کریم وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض، اگر مردم ایمان بیاورند و خودنگهدار باشند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشاییم (الأعراف: ۹۶)،
- شناخت اولویتهای صحیح و نیازهای جامعه امروز و تفاوت با آنها
- الگوی تغییرات مبتنی بر امت و امامت
توسعه از بالا (بیسمارک، آتاتورک، رضاخان، دولت سازندگی) در این نگاه پذیرفتهشده نیست، توسعه از پایین (اصقلاب و انقلاب مخملی)، اصلاحات از وسط (تجربه سوسیالدموکراتها و دولت اصلاحات) به خاطر ناسازگاری با ساختار امت و امامت پذیرفته و موفق نخواهد بود. بر این اساس نزدیکترین قالب توسعه سهجانبه برنامهریزی و هدایت و مدیریت دولت از بالا، به صحنه آوردن مردم و نیز استفاده از نهادهای مدنی وابسته به هم و در چارچوب این سیاست گزاری کلان ملاک میشود. اما مدل امت و امامت فراتر از آن مبتنی بر آموزهسازی رهبری، ظرفیتسازی مردم با حرکت در آن چارچوب، در اختیار قرار دادن ظرفیتهای خود، امر به معروف و نهی از منکر مردم و حاکمیت و ظرفیتسنجی رهبری دینی و هدایت جامعه به میزان ظرفیت و آمادگی ابراز شده، شکل میگیرد.
- اصلاح نهادها
از مهمترین اقداماتی که برای توسعه کشور باید صورت بگیرد اصلاح نهادهاست. نهاد آموزش، نهاد خانواده، نهاد اقتصاد و… باید هدف اصلاحات نهادی صورت بگیرد.
- برنامهریزی کلان نگر و راهبردی
این مسئله احتیاج به اصلاح نظام برنامهریزی و بودجهریزی در کشور دارد. این نظام باید متشکل از جمعی از کارشناسان نخبگان حوزه و دانشگاه باشد که با ریختن طرح کلان توسعه بر اساس آن چارچوب مطلوب طرحشده، با تشکیل کارگروههای تخصصی اصلاح نهادها و تغییرات را با وزارتخانهها و نهادهای مردمی پیگیری کند. از سوی دیگر به پالایش قوانین دست بزند؛ و ساختار طوری تنظیم شود که راهبردها و برنامههای عملیاتی بهصورت سیستماتیک با چنین طرحی هماهنگ شود (بنیانیان).
- توجه به ابعاد انسانی توسعه
با اتخاذ استراتژی و اولویت توسعه فرهنگی خودبهخود بسیاری از این مسائل حل میشود، اما ضرورت دارد، نهادهای مسئول بالا بردن کیفیت زندگی مردم و نیز مسائل معنوی و روحی آنها را در اولویت قرار دهند میدان دادن به خود مردم و نیز مجموعههای مدنی مثل هیئات، مساجد مجموعههای خیریه و… بسیاری از مسائل حل شود. البته بسیاری از آنها درگرو کنترل تبلیغات و بهویژه صداوسیما است.
توجه به مسائل پایه زندگی روزمره (مثلث مالینفسکی) ارضای غریزههای گرسنگی و جنسی و ارتباطات و برنامهریزی برای حل مسائل آن بهویژه ازدواج که درگرو تولید مسکن و شغل و نیز اصلاح فرهنگ عمومی است، بسیاری از تنشهایی را که بر اساس تئوری فروید و بشیریه در مورد آشفتگیها و پرخاش جوانان وجود دارد حل میکند. سازماندهی مردم در گروههای مدنی سنتی و دینی نظیر هیئات، مساجد، شبکههای محلی و… حفظ کیان خانواده و تنظیم شرایط مثل تحصیل و سربازی بهگونهای که مخل حضور در خانواده نباشد. جزو مواردی است که برای این مسئله مهم میگردد.
- استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی
بر اساس اصول مصرح قانون اساسی این مسئله جزو موارد جدی راهبردها باید باشد، رفتن به سمت استقلال و خودکفایی در این حوزه بسیاری از دخالت نیروهای بیانه در کشور و ایجاد مزاحمت درروند تحقق توسعه را با مشکل مواجه میسازد.
- کنترل فرایند جهانیشدن و آثار سوء عضویت در سازمان تجارت جهانی با حمایت از تولید داخلی و ارتباطات
این مسئله برای حمایت از تولیدکنندگان داخلی از اولویت بالایی برخوردار است. چراکه در صورت عدم تحقق این مسئله با ورود به سازمان تجارت جهانی و از بین رفتن تعرفههای واردات و هجوم سرمایههای خارجی همه فرصتها از بین خواهد رفت. یکی از مواردی که باید در راستای تهدیدزدایی از آن استفاده کرد و فرصت ما را در کاهش آثار سوء جهانیشدن بیشتر میکند اتحادیههای سیاسی، اقتصادی، تجاری، فرهنگی با کشورهای اسلامی، منطقه و کشورهای درحالتوسعه نظیر آفریقا و آمریکای لاتین است. در این شرایط ضمن بالا بردن هزینه اقدام علیه امنیت ملی برای تهدیدهای خارجی بحرانهای حاصل از متروپول نظیر بحران اقتصادی و نیز صادرات یکجانبه و از بین رفتن تولید داخلی کنترل میگردد.
- نگاه جامع به دین
در مقابل نگاه بخشینگر و گزینشگر به دین باید با پالایش مفاهیم اسلام ناب مثل زهد، تولید حداکثر و توکل از حصار خرافه، تحجر و التقاط فضای دعوت به تولید حداکثر و مصرف حداقل را که بر اساس دیدگاه وبر در اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری جزو ملاکهای توسعه در غرب بوده است را به کار ببندیم.
- مهاجر فرستی و شبکه گسترده انتقال اطلاعات و تجارت
بر اساس آنچه زومبارت در یهودیان و حیات اقتصادی مدرن در نظر میگیرد، از دلایل نقش مؤثر یهودیان در توسعه شبکه گسترده آدمهای پراکنده در سراسر جهان و به عهده گرفتن تجارت و شبکه گسترده علمی، فرهنگی، اقتصادی است لازمه این مسئله سرمایهگذاری بر روی رشد جمعیت و مهاجرفرستی و فرستادن نیروی متخصص برای پایش گستردهی جهان توسعهیافته و کنترل و هماهنگی در جهان توسعهنیافته است که لازمه آنیک برنامهریزی نسلی برای گسترش آموزش و زیرساختها بهبود روابط با کشورهای غیر تهدیدزا و نیز فعال کردن سفارتخانهها و رایزنیهای فرهنگی و از همه مهمتر گروههای دانشجویی و مردمنهاد برای عدم تحقق گسست فرهنگی با نسلهای بیرونی است. در صورت در نظر گرفتن این موارد نمیتواند رشد جمعیت در دستور کار دولت قرار نگیرد.