شیعه بودن یک شرط اساسی و حتمی داشت و ان عبارت بود از پیوستگی فکری و عملی با امام و شرکت در فعّالیّتی که به ابتکار و رهبری امام در جهت بازیافتن حقّ غصب شده و تشکیل نظام علوی و اسلامی در سطوح مختلف فکری، سیاسی و احیاناً نظامی انجام میگرفت. این پیوستگی، همان است که در فرهنگ شیعه «ولایت» نامیده میشود. در واقع، شیعه نامی بود برای حزب امامت؛ حزبی که به رهبری امام به فعالیتهای معیّنی سرگرم بود و هم چون همه ی حزبها و سازمانهای معترض در دوران اختناق، با استتار و تقیّه میزیست. این، چکیده و عصاره ی نگاهی دقیق به زندگی ائمّه (علیهالسلام) و به ویژه امام صادق (علیهالسلام) است.
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب «پیشوای صادق» جمع آوری شدهی مباحث امام خامنه ای قبل از انقلاب است که در خرداد ۱۳۵۸ در شماره های نخست روزنامه ی جمهوری اسلامی و بعدها در قالب جزوات حزب و کتاب مستقل به چاپ رسیده است. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، در سال های اخیر چاپ های متعددی از آن را روانه ی بازار نشر گردانیده است.
برنامه های کلی امامت
به سهولت میتوان برنامه ی عمومی امامان شیعه و جانشینان بالاستحقاق پیامبر اکرم را دانست. این برنامه در دو بخش انفکاک ناپذیر انجام میگیرد: بخش اول مربوط به ایدئولوژی است و بخش دوم مربوط به قدرت اجتماعی.
در زمینه ی اول تلاش و همت آنان صرف میشده است که ایدئولوژی اسلام را تبیین و تحکیم و تطبیق کنند؛ تحریفها و بدعتهایی که به وسیله ی دسته های مغرض و مغزهای جاهل در آن پدید میآمده، بنمایانند؛ آن را با حوادث روز به روز و نو به نوی زندگی متحوّل اجتماعی تطبیق کنند و شیوه ی استفاده ی حکم حوادث واقعه را به آیندگان بیاموزند؛ قسمتهایی از آن را که به خاطر منافع قدرتمندان در بوته ی اجمال مانده یا به دست فراموشی سپرده شده، در خاطره و خاطرهها زنده سازند و گوشههایی از آن را که ذهن معمولی نمیتواند از متن دست اول اسلام – یعنی قرآن – استنباط کند، با تسلط و معرفت کامل خود، استنباط کنند…. خلاصه اسلام را هم چون ایدئولوژی زنده و زندگی بخش در طول قرون حفظ کنند و راه حفظ آن را تا ابد به شاگردان و آیندگان تعلیم دهند.
در زمینه ی دوم هم چنین میکوشیدهاند در هر زمان و به تناسب وضع سیاسی و اجتماعی و جهانی جامعه ی اسلامی، وسایل و مقدماتی را فراهم آورند تا بتوانند به شکلی سریع، زمام قدرت و حکومت را به دست آنان دهد یا در آینده ای دراز مدت، خود یا هم فکران و یاران و جانشینانشان را به قدرت و حکومت برسانند….
تجدید یک انقلاب، گاه از ایجاد آن بسی مهمتر و دشوارتر است. روحیههایی استوار، ایمانهایی راسخ، مغزهایی نیرومند و فکرهایی بیدار و آگاه و فعال لازم است تا بتواند این بار فرساینده را برای مدتی دراز روی دوش نگه دارند. اکنون چه کسی برای این کار آماده است؟ آن شیعه یی که قیام حسین بن علی را تحمل نمیکند؟ آن شیعه یی که با امام حسن راه نمیافتد؟ بی گمان هر قیام و اقدامی که به اتکا عناصر ناپخته و تربیت نشده یی از آن قبیل واقع شود، فرجامی ندامت انگیز و خسارتبارتر خواهد داشت. تجربه ی توابین (!) و سپس قیام مختار و ابراهیم بن مالک گواه صادق این ادعاست….
دوران امام سجاد، تأمین اندیشه ی راهنما و عناصر صالح برای مبارزه
اکنون امام علی بن حسین پس از حادثه ی عاشورا بر سر یک دو راهی است؛ یا باید با ایجاد هیجان و احساسات – که کسی چون او به سهولت قادر است در میان جمع معتقدان و علاقهمندان به خود، آن را به وجود آورد – به یک ماجرا جویی و عمل متهوّرانه دست زند؛ پرچم مخالفتی برافرازد؛ حادثه ی شورانگیزی بیافریند؛ ولی بر اثر آماده نبودن ابزار لازم برای اقدام عمیق و پایداری، چون شعله فرو بخوابد و صحنه را بر ای ترک تازیهای بنیامیه در میدان فکر و سیاست خالی کند؛ و یا باید احساسات سطحی را به وسیله ی تدبیری پخته و سنجیده مهار کند و نخست مقدّمه ی واجب کار بزرگ خود را فراهم آورد: اندیشه ی راهنما و نیز عناصر صالح برای شروع به کار اصلی- تجدید حیات اسلام و باز آفرینی جامعه ی اسلامی و نظام اسلامی – را تأمین کند….به مبارزه ی بی امان ولی پنهان مشغول باشد؛ کافی نیست فداکار باشد؛ بلکه علاوه بر آن باید ژرف نگر و دور اندیش و پر حوصله و سخت با تدبیر باشد….البته من در زندگی امام چهارم، نشانی از تعرّض صریح به دستگاه های قدرت و حکومت نمیبینم شیوه ی مدبّرانه ی کار نیز همین را ایجاب میکرده است….
ایجاد اختلاف برای تشکیل امت
کَانَ یَحْیَی ابْنُ أُمِّ الطَّوِیلِ یَدْخُلُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ یَقُولُ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهُ وَ الْبَغْضاء (بحارالأنوار ج ۴۶ ص ۱۴۴) یحیی بن أم طویل به مسجد پیامبر در مدینه میآمد و خطاب به مردم میگفت: ما به شما (و راه و آیین شما) کافریم و میان ما و شما دشمنی و خشم و کینه برقرار است …انبیا با شعارهای مکتب خود، آن وحدت و یکپارچگی گمراهانه ای را که در مردم زمانشان از پیش بوده، بر هم میزدند…. انبیا با حضور خود و با شروع مبارزه ی خود، یک صف بندی و جبهه بندی ناگزیر به وجود میآورند؛ میان آنان که به سابقه ی حسن حق پذیری یا موضع طبقاتی و اجتماعی، به او و مکتب و راه او گرویدهاند، و آنان که به خاطر دنباله روی از هوسها و دل بندی به آرزوهای حقیر و قناعت به ما حضر ذلّت بار زندگی از او روی برتافته یا در برابر او ایستادهاند؛ و این همان صف بندی ناگزیری است که امیرالمومنین (علیهالسلام) بدین گونه آن را بیان میکند: «من لم یکن معنا کان علینا»؛ هر که با ما نیست، بر ماست. یعنی در این میدان، حدّ وسط و منطقه ی امن و سلامت وجود ندارد؛ هر که از صف توحید جدا شد – ولو به خیال خود در وسط بماند – ملحق به جبهه ی طاغوت است. بی طرفی در این جا واژه ی بی معناست؛ و این همان نهیبی است که یحیی بن أمّ طویل – یار و محرم اسرار و شیعه ی واقعی امام سجّاد (علیهالسلام) – بر سر شیعیان اسمی زمان خود میزند که به نام تشیّع و ولایت دل خوش کرده، در لاک خودخواهی و سودجویی نقد و نزدیک خود فرو رفته و همه ی آرمانهای تشیّع و ولایت ولیّ الله را فراموش کرده بودند: «ما به شما کافریم و از شما بیزاریم، و میان ما و شما خشم و کینه برقرار است». آن روز که ولایت واقعی –یعنی گره خوردگی و جوشیدگی شیعه با امام – جای ادعاهای پوچ را بگیرد و شیعه از لحاظ فکر و عمل و روحیه با امام خود اتصالی جدایی ناپذیر بیابد، به طوری که با شمشیر هم نتوانند از یکدیگر جدایشان کنند، یحیی بن أم طویل نیز هم چون بخشی از پیکر تشیّع از آنان و با آنان خواهد بود و این دشمنی و جدایی، به برادری و خویشاوندی بدل خواهد شد….
مبارزه پنهانی دوره امام سجاد (علیه السلام)
امام از درگیر شدن با قدرت مسلط در صحنه ای حاد و پیکاری رویاروی اجتناب میورزد؛ دست به شمشیر نمیبرد و دستهایی را هم که عجولانه و چپ روانه قبضه ی شمشیر را فشرده، بر میگشاید و آنها را به تیز بینی و موقع شناسی بیشتر وادار میسازد و شمشیر زبان را نیز تا آن جا که ضرورت عمل بنیادین ایجاب نکرده است، در نیام میگذارد. به برادرش زید که در تنگنای غلیان احساسات از تاب رفته و به جان آمده است، رخصت خروج (قیام) نمیدهد. در ارتباطات معمولی زندگی و در رابطه با عناصر ناآزموده، بیشترین تکیه را بر فعالیتهای فرهنگی و فکری میکند؛ کاری که در عین حال، هم شالوده ریزی ایدئولوژیک است و هم تقیّه ی سیاسی؛ لیکن … این تاکتیک حکیمانه هرگز موجب نمیشود که امام سمت کلی حرکت امامت را برای یاران نزدیک و شیعیان راستین که به راه او گرویدهاند، مطرح نسازد و آرمان بزرگ شیعی را – که همان ایجاد نظام اسلامی و حکومتی علوی از راه مبارزه ی اجتناب ناپذیر است- در دل آنان زنده نسازد؛ حتّی در مواقع مناسب، احساسات را نیز به اندازه ی لازم در این راه برنینگیزد…
مشکل امام باقر (علیه السلام) با مردم
آنان در برابر خود، مردمی را مشاهده میکنند که از سویی بر اثر تربیتی تباه ساز و ویرانگر روز به روز در جریان فساد عمومی جامعه مستغرقتر و ساقطتر میشوند و کم کم کار به جایی رسیده است که عامّه ی مردم نیز مانند سردمداران و مسئولان، حتی گوش به دعوت نجات بخش امامت نمیدهند…؛ و اگر تشیّع نیز کمر به دعوت و هدایت آنان نبندد، راه یکسره بر آنان بسته شده است؛ «إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَنَا وَ إِنْ تَرَکْنَاهُمْ لَمْ یَهْتَدُوا بِغَیْرِنَا» (بحارالأنوار ج ۲۶ ص ۲۵۳) اگر بخوانیم شان ما را نمیپذیرند و اگر واگذاریم شان، با هیچ وسیله ی دیگری هدایت نمیشوند امام در هر فرصت مناسبی با نشان دادن گوشه ای از واقعیت تلخ و مرارت بار زندگی شیعی و تشریح فشارها و شدت عملهایی که از سوی قدرتهای مسلط بر امام و یارانش میرود، احساسات و عواطف مردم غافل را تحریک میکند و خون مرده و راکد آنان را به جوش میآورد و دلهای کرخ شده ی آنان را هیجانی میبخشد… یعنی آنان را آماده ی گرایشهای تند و جهت گیریهای انقلابی میسازد….
روابط درون شبکه شیعیان واقعی
در دایره ای محدودتر و مطمئنتر، روابط امام با شیعیان از ویژگیهای دیگر برخوردار است. در این ارتباطات، امام را آن سان مشاهده میکنیم که در پیکره ی زنده، مغز متفکّری را در رابطه با اعضا و جوارح، و قلب تپنده ای را در کار تغذیه ی اندامها و بدنهها. نمودارهایی که از ارتباطات اما با این جمع، در دسترس اطلاع ماست از یک سو نمایشگر صراحتی در زمینه ی آموزشهای فکری است و از سوی دیگر نشان دهنده ی پیوستگی و تشکّل محاسبه شده ی میان آنان با امام…
شدت عمل امام باقر
تردیدی نمیتوان داشت که اگر امام باقر (علیهالسلام) فقط به زندگی علمی – و نه به سازندگی فکری و تشکیلاتی – سرگرم بود، خلیفه و سران رژیم خلافت به صرفه و صلاح خود نمیدیدند که با سخت گیری و شدت عملی که به خرج میدهند، اولاً آن حضرت ر ا با مقابله ی تندی علیه خود برانگیزند – چنان که در زمانی نزدیک، نمونه ای از این تجربه را مشاهده میکنیم؛ از جمله قیام حسین بن علی – ثانیاً گروه دوستان و معتقدان به امام را – که تعدادشان اندک هم نبوده است – بر خود خشمگین کنند و از دستگاه خود ناراضی سازند. کوتاه سخن این که از عکس العمل نسبتاً حادّ رژیم خلافت در اواخر عمر امام باقر (علیهالسلام) میتوان عمل نسبتاً شدید و حادّ آن حضرت را استنباط کرد….
نوزده سال دوران رهبری امام باقر همانند خطّی مستقیم و متصل و روشن، با این مواضع سپری میشود؛ نوزده سالی که در آن، هم آموزندگی ایدئولوژی هست، هم سازندگی فرد؛ هم تاکتیک مبارزه هست، هم سازماندهی به جمع و ایجاد تشکّل؛ هم حفظ و تدوام جهت گیری سیاسی هست، هم تقیّه و برافروزندگی امید هر چه بیشتر و راسختر… و خلاصه، نوزده سال مبارزه و گذر از روی جد و جهد در سنگلاخی صعبالعبور…
استراتژی عزاداری در منا برای رساندن صدای امامت
صورت قضیه این است که امام به فرزندش جعفر بن محمد دستور میدهد که بخشی از دارایی او را (۸۰۰ درهم) در طول سال، صرف عزاداری و گریستن بر او نماید. مکان عزاداری صحرای منا است و زمان آن موسم حج…. از همه مناسبتر مناست: حاجی در بازگشت از سفر عرفات، سه شب آن جا اتراق میکند و فرصت برای آشنایی و گفتگو و همدردی از همه جا بیشتر است. کیست که روزها زحمت رفتن و بازآمدن از مکه را تحمل کند؟ ماندن و سر زدن به هر جمع و مجمع و محفل را زمانی و مکانی مناسب است. همه کس به طور طبیعی گذرش به مجلس عزایی که همه ساله در این سه روز در این بیابان برپاست، میافتد. کم کم آفاق مردم با آن آشنا شدهاند…
دلیل طولانی بودن مبارزات امامت
یک دعوت مسلکی کامل را که میخواهد قدرت را از هرگونه زورگویی و تجاوز طلبی و تعدی به حق آزادی مردم دور نگاه داشته، اصول و موازین اساسی اسلام را مراعات کند، ناگزیر باید با تکیه بر شعور و درک مردم و در زمینه ی احساس نیاز خواست طبیعی آنان، رشد و پیشرفت خود را ادامه دهد؛ و به عکس، مبارزاتی که هر چند به ظاهر با شعارهای مسلکی و مکتبی کار خود را آزاد میکند، ولی در عمل، دست به قدرت نماییهایی هم چون همه ی قدرتمندان میزند و از اصول اخلاقی و اجتماعی خود چشم میپوشد، از این دشواری فارغ است؛ و این است راز طولانی بودن نهضت امامت…
نمودارهای مهم حیات امام صادق (علیهالسلام)
نمودارهای مهم و برجسته در زندگی امام صادق (علیهالسلام) را، آن جا که به دیدگاه ویژه ی بحث ما ارتباط مییابد، بدین شرح یافتهام:
۱- تبیین و تبلیغ مسئله ی امامت
بنا بر تلقّی شیعه از مفهوم امامت، امام یک جامعه، همان قدرت فائقه ای است که حرکت جمعی و منش فردی افراد آن جامعه را توجیه و رهبری میکند و در آن واحد، هم آموزگار دین و اخلاق، و هم فرمانروای زندگی و تلاش آنهاست. با این بیان، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز امام است؛ چه آن که رهبری فکری و سیاسی جامعه ای که خود شالوده ریزی کرده، به دست اوست….این نکته گفتنی است که آمیختگی سه مفهوم «رهبری سیاسی»، «آموزش دینی» و «تهذیب روحی» در خلافت و حکومت اسلام … ناشی از آن است که اسلام در اصل، این سه جنبه را از یکدیگر تفکیک نکرده و به عنوان برنامه ای از این سه جهت بر انسان عرضه شده است.
۲- تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه ی فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی
۳- وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک و سیاسی
منظور از تشکیلات چیست؟ بدیهی است که منظور، یک حزب منظّم و مرتّب با مفهوم امروزی آن – یعنی مجموعه ای از کادرهای منظّم و فرماندهیهای منطقه ای و شهری و غیره – نبوده و نمیتواند باشد. تشکیلات به معنای جمعیّتی از مردم بوده که با هدفی مشترک کارها و وظایف گوناگونی را در رابطه با یک مرکز و یک قلب تپنده و مغز فرمان دهنده انجام میداده و میان خود نوعی روابط و نیز احساسات نزدیک و خویشاوندانه میداشتهاند…
اختناق و فشار به جای آن که عامل گسیختگی نیروهای منسجم تحت فشار باشد، موجب هر چه پیوسته تر و راسختر و گسترده شدن آنهاست.
ولایت، حزب شیعی
در عبارتی کوتاه، نام شیعه و فرهنگ تشیّع و نیز در تفاهم و درک غیر شیعیان در قرنهای نخستین اسلام و در زمان ائمّه (علیهم السلام) بر کسی اطلاق نمیشد که فقط محبّت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در دل داشته باشد یا صرفاً به حقّانیت آنان و صدق دعوتشان معتقد باشد – هر چند در حوزه ی فعّالیت و حرکتی که مرکز و محور آن، امام بود، شرکت نداشته باشد – بلکه به جز اینها، شیعه بودن یک شرط اساسی و حتمی داشت و ان عبارت بود از پیوستگی فکری و عملی با امام و شرکت در فعّالیّتی که به ابتکار و رهبری امام در جهت بازیافتن حقّ غصب شده و تشکیل نظام علوی و اسلامی در سطوح مختلف فکری، سیاسی و احیاناً نظامی انجام میگرفت. این پیوستگی، همان است که در فرهنگ شیعه «ولایت» نامیده میشود. در واقع، شیعه نامی بود برای حزب امامت؛ حزبی که به رهبری امام به فعالیتهای معیّنی سرگرم بود و هم چون همه ی حزبها و سازمانهای معترض در دوران اختناق، با استتار و تقیّه میزیست. این، چکیده و عصاره ی نگاهی دقیق به زندگی ائمّه (علیهالسلام) و به ویژه امام صادق (علیهالسلام) است.
پیوند های مرتبط:
- حرکت تشکیلاتی در دوران امام صادق علیهالسلام
- پیشوای صادق( نوشتاری از آیت الله سید علی خامنه ای! )
- نکاتی تشکیلاتی از کتاب “پیشوای صادق” | آیت الله خامنهای
- خلاصه کتاب
2 Responses to پیشوای صادق (خلاصه+متن کامل)