آینده در قلمرو اسلام (چکیده و متن کامل)

باید به خود تکانی دهیم , و این سرپوش مصنوعی را به یک سو افکنیم , و واقعیت دین را به جامعه ی خود بشناسانیم و بار دیگر این قدرت معنوی و آسمانی را در دست گیریم. باید با مجاهدتی خستگی ناپذیر , و با تحمل هر نوع محرومیت و ناکامی , به مردم بفهمانیم که این شیئی مهمل و بی خاصیت , دین نیست , این ظواهر بی مغز و دور از معنی , آن نیست که پیغمبر به عنوان آخرین و کامل‌ترین برنامه ی آسمانی به جهانیان عرضه داشت , انجام قسمتی از فرائض دینی – آن هم نه به طور کامل و با وضع اولی خود نباید غریزه دین طلبی ما را ارضاء کند و ما را از تلاش در راه دین باز دارد. باید به آن‌ها بقبولانیم که دین ما را برده‌اند و اگر هم تاکنون چیزی از آن باقی مانده باشد , به زودی خواهند برد . باید وظیفه دفاع از دین را به آنان یادآور شویم و اثبات کنیم که این وظیفه , امروز متوجه همه ی مسلمانانست(فقهای شیعه متفقند که در زمان غیبت امام علیه‌السلام هر گاه اساس دین در خطر نابودی باشد , بر همه حتی پیر زنان و بیماران نیز واجب است که به میزان قدرت خود از آن دفاع کنند). باید اصول و مبانی اساسی اسلام را با تحلیل کامل , تدوین کنیم و در اختیار همگان قرار دهیم و آنان را با احکام اصولی اسلام , آشنا سازیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

«آینده در قلمرو اسلام» ترجمه ی کتاب «المستقبل لهذا الدین» اثر شهید سید قطب است که امام خامنه ای در دهه ی چهل و همراه با نهضت ترجمه ی فرهنگی و تبادل فرهنگی با مصر که خود جزو هدایت کنندگان آن بودند، اقدام به ترجمه ی آن نموده‌اند. بخش‌هایی از مقدمه و حاشیه های آن به قلم معظم له را می‌خوانیم.  (میان تیترها مناسب با محتوای متن های معظم له افزوده شده است.)

سخنی از مترجم

ضرورت نو اندیشی دینی

گرایش عمومی طبقات , به ویژه نسل جوان , به مسائل مذهبی , و علاقه ای که به فراگرفتن این مسائل و تحلیل و تحقیق بیشتر آن نشان می‌دهند , نویدی است به اینکه همراه با ترقی سطح معلومات , موقعیت دین نیز رو به آشکار شدن است و شاهد صدقی است بر این ادعا که اسلام نه تنها با دانش و خرد مخالف نیست , بلکه چون باز یافتن موقعیت واقعی و جهانی شدنش , در گرو علم و اطلاع جهانی انست , پشتیبان و مؤید علم و خرد نیز می‌باشد

در چنین موقعیتی , بیش از همه , بر رجال دینی و طلایه‌داران مذهب است که از این خواست طبیعی , به نفع مقاصد انسانی خود , بهره برداری کنند و برای این منظور , در وضع خود تجدید نظری به عمل آورند و بر طبق این تقاضا , متاع ارزنده ی خویش را با وضعی مناسب و به شکلی کاملاً نو , به بازار افکار عرضه دارند .

امروزه , با توجه به اینکه فلسفه های جدید و تئوری‌های فریبنده و خوش ظاهر , در همه جای جهان , افکار نواندیش را به خود جلب کرده و به وضعی ماهرانه , قوای معنوی و مادی را در اختیار گرفته‌اند , نمی‌توان توقع داشت که مکتب ما – با همه ی اصالت و امتیاز – در همان لباس قدیمی بتواند غریزه ی نو طلبی جهانیان را اشباع کند و حقیقت درخشنده ی خود را – که کهنگی بردار نیست – به بشریت بنمایاند.

نفی قعود به بهانه­ی آینده­ی محتوم اسلام

برای ما جای تردید نیست که اسلام , با قدرت و نفوذ طبیعی خود , بالاخره بر اورنگ حکمرانی جهان خواهد نشست , و شعاع جان بخش خود را تا اعماق تاریکی هائی که بشریت گرفتار آنست خواهد فرستاد , و قدرت‌های مهاجم را خواه و نا خواه , مجبور به عقب نشینی خواهد ساخت و آخر کار , سربلند و پیروز , جلوه گری خواهد نمود ولی با این همه , آیا جائز است که آینده ی موعود اسلام , بهانه ی تنبلی و سهل انگاری ما شود و ما را از وظیفه ی حتمی و اهمال ناپذیرمان باز دارد ؟

 به طور مسلم , این آینده در صورتی قابل تحقق است که جهان بشریت , اسلام را بشناسد و از مقررات سازنده و زندگی بخش آن اطلاع یابد , فقط در این صورتست که آن‌را خواهد پذیرفت و طوق اطاعتش را بر گردن خواهد افکند و

اسلام ، دینی هنوز ناشناخته

حقیقت آنست که اسلام – با همه ی وسعت مرز کنونی – دینی ناشناخته و غریب است و علیرغم آنچه برخی ساده دلان , به تبعیت از تبلیغات دشمنان می‌پندارند , اقامه ی مظاهر آن در داخله ی اجتماعات اسلامی , نمی‌تواند دلیل شناخته شدن و ادای حق آن باشد .

در داخل اجتماعات اسلامی , اکثریت مردم مسلمان , هنوز اسلام را عبارت از تشریفات و مراسمی بی ارتباط به زندگی میدانند و از مبانی اساسی آن , که قسمت اعظم این مکتب حیاتی را تشکیل می‌دهد , غافلند.

هنوز این آئین الهی را شعائر – آن هم شعائری بی مغز و نه نماینده ی واقعیات – گمان می‌کنند و از اصول اسلامی بی خبر و بی اطلاعند .

هنوز نتوانسته‌اند بپذیرند که اسلام , برنامه ی زندگی است و تنها عمل به قسمتی از مقررات شخصی آن کافی نیست که عمل کننده را در شمار مسلمانان درآورد

دلایل به وجود آمدن استعمار

بدون تردید , این بی خبری و انحراف , امری طبیعی نیست و اگر هم از آغاز به طور طبیعی به وجود آمده باشد به طور قطع بعدها دست‌های پلید دشمنان , با نقشه های دقیق و ماهرانه آن‌را تقویت کرده و مسلمین را از واقعیت اصیل اسلام بی خبر نگاه داشته است .

پس از به وجود آمدن انقلاب صنعتی و پیدایش کارخانجات معظم و مصنوعات جدید در اروپا , غربیان چشم طمع به نفت و سایر مواد خام زیرزمینی که در کشورهای آسیائی وآفریقائی به طور وفور وجود داشت دوختند .

آن‌ها به معادن کشورهای شرقی برای بهره برداری از مواد خام , و به زمینه ی تقاضای آنان برای به وجود آوردن بازار و فروش مصنوعات خود , نیازی مبرم داشتند , و این نیاز شدید , مستلزم آن بود که این سرزمین‌های سرشار از منابع طبیعی را به کلی تصرف کنند و یا لااقل اراده و اختیار آن‌ها را به هر شکل ممکن در دست گیرند.

و این ضرورت بود که مسئله ی استعمار را به وجود آورد .

از آن تاریخ , دست اندازی های غاصبانه ی غربیان به ممالک شرقی به صورت‌های گوناگون , آغاز شد , و میسیونهای مذهبی , کمپانی‌های تجارتی , وام‌های طویل‌المدت , کمک‌های بلاعوض , مستشاران نظامی و به این کشورها سرازیر گشت و این کشورها را تیول اربابان غربی قرار داد .

اسلام سیتزی استعمارگران

بالطبع , دولت‌های مهاجم که چشم طمع به سرزمین‌های غنی و سرشار شرق دوخته بودند ,می‌بایست در اولین قدم , قدرت‌ها و نیروهای معنوی را که در داخله ی اجتماعات شرقی وجود داشت , در هم کوبند و هر عقیده یا روحیه ی اصیل را که ممکن بود روزی به صورت حربه ای مؤثر , علیه منافع آنان بکار رود , از میان این اجتماعات بردارند .

در کشورهای اسلامی شرق , این نیروی معنوی , چیزی جز اسلام نبود .

زیرا اسلام , با تعلیمات خاصی که به مسلمانان تلقین می‌کند که از همه ی امت‌ها و جمعیت‌ها برتر و بالاترند , آنان را حزب خدا می‌نامد و حزب خدا را تنها حزب پیروزمند و رستگار معرفی می‌کند , به آنان می‌آموزد که در برابر دشمنان و ملل خارجی , شخصیت و استقلال خود را از دست ندهند و از اظهار ضعف و زبونی در برابر دشمنان بپرهیزند , و نوید می‌دهد که آخرین امت و در دست گیرنده ی سرنوشت جهان و جهانیانند.

و همچنین با احکام انقلابی و محرکی همچون وجوب – جهاد و فداکاری در راه حفظ و توسعه ی دین , و وجوب – امر به معروف و نهی از منکر , و وجوب همبستگی و اتحاد , و ممنوعیت کمک به دشمنان دین (جز در موارد خصوصی و استثنائی ) , و لزوم شدت و خشونت در برابر آنان .

حفظ ظواهر و از بین بردن روح دین

با این احکام و آموزش‌های حیاتی و برانگیزاننده , دشمنی بزرگ و آشتی ناپذیر , برای استعمارگران بود و  نقشه های آنان را نقش بر آب می‌ساخت .

لذا طبیعی بود که درصدد برآیند این نیروی معنوی را از ملل شرقی سلب کنند و این سلاح برنده را از آنان باز ستانند.

اما از طرفی , قلع و قمع یک عقیده مذهبی که در طول چند قرن , در اعماق روان ملتی ریشه دوانیده است , کاری نبود که به آسانی و در زمانی کوتاه , صورت پذیرد و حتی ممکن بود که چنین اقدامی از طرف دشمنان , احساسات مذهبی مسلمین را علیه آنان برانگیزد و نقشه های آنان را که جز در لباس دلسوزی و مهربانی قابل اجرا نبود, خنثی سازد .

بنابراین , بهترین تدبیر آن بود که ظواهر و تشریفات چشم گیر و پر سر و صدای اسلام را حفظ کنند ولی جنبه ی انقلابی دین و تعالیمی را که موجودیت واقعی دین بسته به آن‌هاست و جامعه اسلامی را بر سر راه تجاوزات آنان قرار می‌دهد , از دین بگیرند و دین را به صورت موجودی بی تأثیر و مهمل و بی تفاوت نسبت به خود درآورند.

این کار , در حقیقت همان هدف نهائی آنان یعنی نابود ساختن دین بود با این تفاوت که اولاً احساسات دینی افراد را ارضاء می‌ساخت و مانع شوریدن آنان بر استعمارگران می‌شد , و ثانیاً ظواهر دینی و تشریفات میان تهی و پر سر و صدای دین , می‌توانست جلو نفوذ سیاست‌های دیگری را که به طور علنی نابودی مذهب را سرلوحه برنامه خویش قرار داده بودند , بگیرد و خلاصه حربه ای در دست استعمارگران باشد ,و به عبارت دیگر , با این نقشه , دین را که دشمن سرسخت آنان بود , حامی و مدافع خویش و سپری در برابر هجوم رقیبان خود ساختند .

این تدبیر ماهرانه , به مرحله ی عمل در آمد , روز به روز بر جلوه تشریفات دینی افزوده شد , مساجد و محافل وابسته بدین , پررونق‌تر گشت , مردم به اقامه شعائر و ظواهر دلبسته تر شدند , ولی به موازات این اقبال عمومی , روح و حقیقت احکام دینی از میان آنان رخت بر بست , اصول اسلامی فراموش شد و آتشفشان دین که انفجارش جهانی را تکان می‌داد , به سردی و خاموشی گرایید.

 پیروان همان دینی که قرآنش فریاد می‌زند : «لن یجعل الله للکافرین علی المسلمین سبیلا» و « ولیجدوا فیکم غلظه » و و «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» و «کنتم خیر امه اخرجت للناس , تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر » , دروازه های فکر را بروی مهاجمین غربی و دیدگان را به سوی دروازه های غرب ,گشودند و آنان را الهام بخش فکر و عمل قرار دادند , و همراه با ذخیره های سرشار زیرزمینی , برنامه آسمانی و سرمایه ایمان و عقیده خود را نیز دو دستی تقدیم آنان کردند , و خلاصه دنیا و آخرت خود را سفیهانه از دست دادند .

ضرورت بازشناسی و شناساندن اسلام ناب با تحلیل کامل و دفاع همگانی از اسلام

ما امروز در برابر چنین وضعی قرار گرفته‌ایم باید به خود تکانی دهیم , و این سرپوش مصنوعی را به یک سو افکنیم , و واقعیت دین را به جامعه ی خود بشناسانیم و بار دیگر این قدرت معنوی و آسمانی را در دست گیریم

باید با مجاهدتی خستگی ناپذیر , و با تحمل هر نوع محرومیت و ناکامی , به مردم بفهمانیم که این شیئی مهمل و بی خاصیت , دین نیست , این ظواهر بی مغز و دور از معنی , آن نیست که پیغمبر به عنوان آخرین و کامل‌ترین برنامه ی آسمانی به جهانیان عرضه داشت , انجام قسمتی از فرائض دینی – آن هم نه به طور کامل و با وضع اولی خود نباید غریزه دین طلبی ما را ارضاء کند و ما را از تلاش در راه دین باز دارد

باید به آن‌ها بقبولانیم که دین ما را برده‌اند و اگر هم تاکنون چیزی از آن باقی مانده باشد , به زودی خواهند برد .

باید وظیفه دفاع از دین را به آنان یادآور شویم و اثبات کنیم که این وظیفه , امروز متوجه همه ی مسلمانانست(فقهای شیعه متفقند که در زمان غیبت امام علیه‌السلام هر گاه اساس دین در خطر نابودی باشد , بر همه حتی پیر زنان و بیماران نیز واجب است که به میزان قدرت خود از آن دفاع کنند).

باید اصول و مبانی اساسی اسلام را با تحلیل کامل , تدوین کنیم و در اختیار همگان قرار دهیم و آنان را با احکام اصولی اسلام , آشنا سازیم.

این رسالتی فوق‌العاده دشوار , ولی به همان اندازه حیاتی و بزرگ است این همان رسالت پیامبران بزرگ الهی است که تاریخ زندگانیشان را خوانده و میدانیم که در راه انجام آن تا پای جان ایستادند و عزیزترین سرمایه های خود را فدا کردند.

معرفی کتاب

کتاب حاضر , با همه کوچکی حجم , قدمی بزرگ و مؤثر در راه انجام این رسالت است

مؤلف عالی‌قدر و بزرگوار , کوشیده است در ضمن فصول این کتاب که به وضعی ابتکاری منظم شده‌اند , ابتدا ماهیت دین را آن چنان که هست معرفی کند و پس از بیان اینکه دین , برنامه ی زندگی است و شعائر و مظاهر دینی , آنگاه ضروری و سود بخش است که نماینده واقعیات و نشان دهنده حقایق باشد .

پس از بیان این حقیقت , با بیان شیوا و جهان بینی خاص خود اثبات کند که سرانجام , حکومت جهان ,  در اختیار مکتب ما و « آینده , در قلمرو اسلام » خواهد بود .

وی , پس از بررسی اجمالی مبانی کمونیزم یعنی مکتبی که بیش از نیم قرن است در هر گوشه جهان جمعی را به خود متوجه ساخته و بیش از یک سوم نیروهای انسانی را در اختیار گرفته و برای ملت‌های عقب افتاده و محروم , همچون امیدی رؤیائی , لذت‌بخش و شیرین است و پس از تحلیل یکی دو نمونه از برنامه هائی که دانشمندان غیر کمونیست , برای نجات بشریت از وضع نابسامان کنونی , پیشنهاد می‌کنند , با دقتی در خور تحسین و با سنجشی عمیق و محققانه , ثابت کرده است که این برنامه‌ها همگی ناقص و برای اداره دنیای آینده ناتوانند , و تنها مکتبی که می‌تواند قافله گمراه بشریت را به سر منزل نجات و کمال برساند و با برنامه ی کامل و وسیع خود , زندگی انسان‌ها را – با حفظ مزایای انسانیت – اداره کند , اسلام است .

کتاب‌های دیگر این نویسنده متفکر و مجاهد نیز , هر کدام قدمی است در راه تدوین مکتب , و حربه ای است در  برابر آنان که اسلام را غیر منطقی و غیر اصولی و بی خاصیت و بی تأثیر می‌پسندند

مشهد – سید علی خامنه ای

فروردین ۱۳۴۵

نیز در  لابه لای کتاب مترجم در پاورقی‌هایی نکات مهمی را متذکر شده است.

برنامه استعمارگران: حفظ صورت دین بدون سیرت آن

و اینجاست که علت اصلی کارشکنی‌های خادمان استعمار ( بهر شکل و بهر لباس ) با گسترش تعلیمات صحیح دینی و آشنا ساختن توده با حقائق مکتوم اسلامی آشکار می‌گردد , همچنان که فلسفه ی عدم ممانعت یا احیاناً پشتیبانی و همکاری آنان نسبت به برپاداشتن شعائر و تشریفات مذهبی روشن می‌شود , بدیهی است که اقامه ی شعائر مذهبی و انجام تکالیف شخصی , هرگز با منافع استعمارگران تصادمی نداشته بلکه از این جهت که احساسات دینی را اشباع می‌کند , خود برای عملیات ضد دینی آنان سرپوشی طبیعی است , این نقش رهبری و سازندگی اسلام است که بزرگ‌ترین سد راه تجاوزات بیگانگان و مانع جای پا باز کردن دزدان غارتگر است (ص۱۹)

 آری در ممالک اسلامی با آنکه سر رشته ی تمام نیروهای حیاتی اجتماع از قبیل اقتصاد و فرهنگ و کلیه وسائل تعلیم و تربیت از مطبوعات و رادیو و تلویزیون تا مدارس و دانشگاه‌ها , همه و همه بدست دستگاه‌های حاکمه و دولت هائی است که مجری سیاست‌های مختلف می‌باشند ولی در عین حال ظواهری کم اهمیت و بی اثر از دین از قبیل تکفین و دفن اموات , آئین عقد ازدواج , مراسم آذین‌های مذهبی, تکالیف شخصی دینی و خلاصه چیزهائی که به هیچ وجه به زندگی عملی وابسته نیستند , بر طبق مقررات اسلامی عمل شده و حتی مورد تأیید همان دستگاه‌ها و دولت‌ها است و مردم بدون آنکه بیگانگی دین را از مهم‌ترین قسمت‌های زندگی جامعه به نظر آورند , به همین ظواهر دل خوش ساخته خود و دستگاه‌های غیر مزاحم و احیاناً مؤید را مسلمان میدانند و بقاء این وضع را از دل و جان خواهانند (ص ۲۴)

 این نقشه که در عصر ما با وضعی مدرن , در کشورهای اسلامی در دست اجرا است , از چند قرن پیش با شکل‌های مختلف در قلب جامعه های اسلامی خود نمائی می‌کند , که نمونه ی کامل آن عبارت است از مسکوت گذاردن معارف صحیح اسلامی و به ویژه شیعی و یا مطرح کردن و مورد استفاده قرار دادن آن برخلاف وضع طبیعی و اصلی , که با این کار معارفی که در این جامعه‌ها باید عامل تحرک توده‌ها باشد و پافشاری بزرگان دین نسبت به آن اساساً بدین منظور است اسلحه ی برائی علیه روح اسلامیت و تشیع شده و هم اکنون وظیفه ی فضلا و دانشمندان است که به پیروی از خواسته های پیشوایان دینی , باز این مسائل را از لا به لای کتب قدیمی و متروک بیرون آورده با تحلیل و نقد و استنتاج کامل در دسترس توده ی مسلمین قرار دهند .

تفاوت دنیا و دنیاطلبی

مفهوم « دنیا» نباید با آنچه در اخبار و روایات بی‌شمار مورد مذمت و تقبیح واقع شده و بزرگان دین مردم را از آن بر حذر داشته‌اند , و منظور از آن هر چیزی جز خدا و هر کاری برای غیر خدا است , اشتباه شود , در اینجا مقصود از دنیا زندگی افراد و جامعه‌ها است که با توجه به آنچه در فصل قبل گذشت اداره آن از فرازهای مهم تعلیمات انبیاست .

در تایید  مؤلف که می‌گوید «دین خدا بزرگ‌تر از آنست که در لباس عادات و سننی بی ارتباط به زندگی و دور از جهان عمل و واقعیت جلوه گر شود» می‌نویسید: تا آنان که به گمان خود , دین خدا را با آئینه بندان کردن‌ها و سیاه و سرخ پوشاندن‌ها و نشست و برخاست های بی ثمر و احیاناً پرضرر حفظ کرده‌اند و از اصول فراموش کرده دین را فقط شعائر ( آن هم شعائری بی مغز , نه نماینده ی واقعیات و اصول ) دانسته , و داروی مخدر را درمان خود و دیگران پنداشته‌اند چه بگویند و چگونه قضاوت کنند.

موضع خصمانه ی دشمن به دین، نشانه ی دین حقیقی بودن و حمایت او نشانه ی انحراف

و هنگامی که مؤلف از دالس وزیر خارجه ی اسبق آمریکا نقل می‌کند، می‌نویسد:  حقیقت آن است که دالس ها همیشه و همه جا این‌طورند یعنی تا وقتی به مذهب علاقمند و دلبسته‌اند که بر آورنده ی اغراض سیاسی آنان و سپری در برابر دشمنانشان باشد و در غیر این صورت همین آقایان دشمنان شماره یک مذهب و طرفداران آنند , به ویژه آنگاه که مذهب در لباس اصلی و با تعلیمات واقعی خود نمودار گردد این یک مقیاس کلی و آموزنده است که به وسیله آن و با عکس العمل دستگاه‌های استعماری در برابر مظاهر گوناگون دینی می‌توان صحت و سقم یا میزان عمق و تأثیر آن مظاهر را سنجید , فی‌المثل اگر دیدیم دستگاه‌های استعماری و استبدادی با برخی از شعائر به اصطلاح دینی نه تنها مخالفتی ابراز نمی‌دارند بلکه تا آنجا که موجب جلب وجهه ی ملی و مقدور آنان است , به آن کمک هم می‌کنند و مثلاً حتی اسب هم برای تعزیه خوانی‌ها و شمشیر هم برای قمه زدن‌ها می‌فرستند و یا در مراسم  جشن‌ها و سوگواری‌های مذهبی , با ملت در سرخ و سیاه پوشیدن‌ها همکاری می‌کنند و در محافل سوگ و شادی شرکت می‌جویند یا خود مجالسی از این قبیل بر پا می‌سازند باید کشف کنیم که این ظواهر و تشریفات یا اساساً از مذهب نیست و یا اگر هست به قدری از واقع و حقیقت خود دور مانده و منحرف گشته است که نه تنها با نقشه های ضد دینی این عناصر مخالف مذهب مخالفتی ندارد بلکه حتی مددکار و زمینه ساز آن نقشه‌هاست و به عکس اگر مشاهده کردیم که همین دستگاه‌ها با آن تظاهرات مزورانه و ریاکارانه و با ادعای خنده آور حمایت از دین , هر جا با تعلیماتی عمیق و آموزنده مواجه می‌شوند , هر جا دانای معارفی را به آموزش‌های اصیل دینی سرگرم می‌بینند , هر جا گروهی را عامل یا خواهان عمل به اصول گران‌بهای دین مشاهده می‌کنند , هر جا جلوه ای از تحرک و خروش مذهبی احساس می‌کنند : با زبان و قلم , با اسلحه سرد و گرم و خلاصه با هر وسیله ی مقدور , به مخالفت بر می‌خیزند , زندان‌ها را پر می‌کنند ,مردان را از وطن آواره می‌سازند , زبان‌ها را می‌برند , دست‌ها را به زنجیر می‌بندند , می‌کشند و غارت می‌کنند , می‌کوبند و با خاک یکسان می‌سازند هر گاه با این عکس العمل ها مواجه شدیم , لازم است بفهمیم که گمشده ی خود را باز یافته و دین صحیح را بدست آورده‌ایم , بنابراین مطرود آنان , محبوب ما , و مطلوب آنان , منفور ماست و این معادله ایست که ملت مسلمان باید همیشه به خاطر داشته باشد

 استبداد دینی حافظ استبداد سیاسی

و زمانی که مؤلف می‌گوید: «دین خدا غلام حلقه به گوش کسی نیست تا جامه غلامان پوشد و بر در اربابان خود بایستد تا به هر سو که می‌خواهند روانه‌اش سازند گاه او را از در برانند و او نیز بی چون و چرا , زمین ادب ببوسد و نوکر مآبانه در پشت در , به انتظار اشاره ای بایستد و گاه که آنان را مشکلی روی می‌دهد اشاره ای کنند و او را به خدمت بطلبند واو باز زمین ادب ببوسد و تعظیم کند و به شیوه ی آنان که امروز نام رجال دینی بر خود نهاده‌اند بگوید بله قربان»  تایید می‌نماید که: مؤلف بزرگوار , در این سخن از یک درد بزرگ اجتماعی که متأسفانه امروز به گونه های مختلف در همه جای جهان , احساس می‌شود یاد کرده و این مطلب را که باید برای تحلیل و دریافتن فلسفه و سبب پیدایش آن کتاب‌ها نوشت , در کلمه ای مختصر و مفید ادا نموده است , این درد بزرگ همانست که علامه بزرگوار , استاد فقیهان معاصر , مرحوم آیت الله نائینی در کتاب تنبیه الامه از آن به « استبداد دینی» تعبیر کرده و آن‌را حافظ و نگاهبان «استبداد سیاسی » و صعب‌العلاج تر از آن دانسته است ( ص ۲۷ کتاب مزبور ) اما موضوعی که حتماً باید مورد توجه قرار گیرد آن است که روح حماسی شیعه گری با آن تپش و آشوبگری ذاتی , کمتر اجازه داده است که علمای شیعه همچون رجال دینی سایر مذاهب , در خدمت ارباب ملک و حکومت در آیند و ودیعه ی گران‌بهای دین را به ثمن به خس الطاف ملوک , بفروشند و احکام خدا را بازیچه ی دست فرمانروایان خودکامه , و دلال سیاست‌ها سازند , بلکه هر آنگاه که روح تشیع در نقش راستین خویش تجلی کرده , جز آشفتن در برابر کجی ها و نابسامانی‌ها , و غریو برداشتن در راه تحکیم مبانی انسانی , و تلاش برای حکومت حق و عدالت هدفی و کاری نداشته است , تاریخ روشن اسلام , گواه از خود گذاشتگی‌ها و مجاهدت‌ها و فداکاری‌های رجال شیعه , در راه هدف مقدس تشیع , و زنده نگاه‌داشتن روح انقلابی و آشوبگر شیعه است و نام شهیدان این راه , زینت بخش این تاریخ و جملات برجسته ی این دفتر است…و در این روزگار نیز , که روزگار بحران تپش‌ها و عصیان‌ها است , روحانیت شیعه به پیروی از سلف صالح خویش , در برابر تعدیات و بدعت‌های حاکمان کافر منش زمان خود آرام ننشست و زعیم بالاستحقاق تشیع , ابوذر صفت , به زندان و تبعید تن درداد , و دیگر رجال دینی هر یک به شکلی و گونه ای او را در این اقدام افتخار آمیز هم‌قدم شدند و آنان که همچون سلول سرطانی از این مانور یکنواخت و عمومی سرباز زدند و از راه منحرف گشتند و به صف دشمن پیوستند , جز لعن و نفرینی همگانی و همیشگی طرفی بر نبستند و امید که با تیغ خشم و انتقام ملت مسلم , از بیخ و بن قطع شوند فأما الزبد فیذهب جفائا و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض

متن کامل آینده در قلمرو اسلام

این نوشته در خلاصه ها ارسال و , , , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

2 Responses to آینده در قلمرو اسلام (چکیده و متن کامل)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *