انجمن حجتیه یک از مظاهر اسلام آمریکایی است که هم خود به صورت یک مظهر مستقل نمود یافته و هم به صورت یک تفکر – بهویژه پس از اعلام ظاهری تعطیلی آن- در مغزها رسوخ پیدا کرده و در اعمال نمود بیرونی یافته است، گرچه خود ندانند، یا اعلام نکنند و یا واقعا هیچگونه سابقهی عضویتی در آن نداشته باشند. و البته تبدیل به یک برچسب از جانب جناح های سیاسی برای از میدان به در کردن رقبای خویش نیز گشته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این مطلب در سال ۱۳۸۶ در نشریه دانشجویی مستضعفین به چاپ رسید و پس از آن با تغییراتی در فضای مجازی باز نشر شد. سپس با اصلاحاتی در ویژه نامه نشریه پنجره با موضوع انجمن حجتیه و در نهایت در کتاب دیانت عافیت به چاپ رسید.
۱- اسلام آمریکایی یک کل و نماد برای برداشتهای انحرافی از اسلام است و وهابیت، بهائیت، روشنفکری شرق و غربزدهی دینی، التقاط (که در حقیقت پوستهاش اسلام و هستهاش جهانبینیها و ایدئولوژیهای دیگر است!)، اسلام سرمایهداری، تحجر و… تا انجمن حجتیه را شامل میشود. و در مقام ارائهی اسلام ناب که با زدودن مظاهر اسلام آمریکایی وابستگی وثیقی دارد باید بسته به میزان انحراف و بزرگی خطر آن برای استحالهی اسلام اولویت گذاری کرد.
۲- انجمن حجتیه یک از مظاهر اسلام آمریکایی است که هم خود به صورت یک مظهر مستقل نمود یافته و هم به صورت یک تفکر – بهویژه پس از اعلام ظاهری تعطیلی آن- در مغزها رسوخ پیدا کرده و در اعمال نمود بیرونی یافته است، گرچه خود ندانند، یا اعلام نکنند و یا واقعاً هیچگونه سابقهی عضویتی در آن نداشته باشند. و البته تبدیل به یک برچسب از جانب جناح های سیاسی برای از میدان به در کردن رقبای خویش نیز گشته است.
۳- فارغ از داوری در بارهی انجمن حجتیه تاریخی و فراز و نشیب های آن، با چارچوب فکری و الگوی عملی یک مدل از اسلام آمریکایی در مقابل اسلام ناب مواجهیم که بارها در طول نهضت و پس از برقراری جمهوری اسلامی و حتی در سال پایان عمر بنیان گذار انقلاب و واضع نظریه تقابل اسلام ناب با اسلام آمریکایی مورد تحذیر و نقد ایشان واقع شده است.
۴- کلیشه ساخته شده از انجمن – بر اساس نگاه بیرونی معطوف به تنها از یک بخش از فعالیت های ان که با تک نگاری های ناقص در این حوزه نیز تشدید شده است،- موجب شده تصویر ناقص و غلطی از انجمن و این مدل از اسلام امریکایی شکل بگیرد که با بررسی های دقیق تر فکری و تاریخی باید این مدل بازکاوی شود.
از مبانی فکری تا الگوی های عملی
۵- از مهم ترین ویژگیهای این نوع از اسلام انحرافی میتوان موارد زیر را به اختصار برشمرد:
الف) انحراف در دشمنشناسی و عدم درک اولویتها و اولویت دادن به شاخهها به جای ریشهها و بیاولویتها به جای خطرناکترها (چنانکه انجمن قبل از انقلاب به جای مبارزه با شاه به سراغ بهاییت رفته بود و بعد از انقلاب، سراغ کمونیسم و در سالهای اخیر مسئلهی وهابیت را به جای مبارزه اصلی به عنوان مسئلهی اول القاء کرده است. البته این به این معنا نیست که انجمن کاری برای مبارزه با شاه نکرده بود، در خاطرات بعضی از عناصر انجمن(مثل سرهنگ کتیبه) به نفوذ در رکن دو ارتش برای کودتا در دوره شاه و بعضی تحرکات بعد از انقلاب علیه جمهوری اسلامی مثل واقعهی سبزهوار می توان برخورد کرد.) نداشتن نظام جامع دشمنشناسی بر خلاف امام خمینی و طرح کلی ایشان از نظام سلطه یکی از مهمترین تفاوتهای انجمن با اسلام ناب محمدی است. این نوع برخورد را در الگوهای علمی انجمن در فشار به مردم و مغازهها برای عدم خرید و فروش واردات گوشت یخی یا پپسی کولا و دعوت به خرید کوکاکولا به جای آن به بهانهی ارتباط با بهاییت، به جای حل معضل حاکمیتی که حاضر به اجرای موارد این چنینی نیست، می توان پی گیری کرد.
ب) برداشت متصلب و متحجرانه از دین و ظاهرگرایی و قشریگری و دست گذاشتن روی فقهِ بیتوجه به زمان و مکان به جای اجتهاد مبتنی بر اصول و بر اساس تفاوتهای زمانی و مکانی و در مواردی رجوع مفرط به اخباریگری، و قرار دادن بعضی جنبههای تاریخی شکل گرفته در مقابل نتایج اجتهاد اصیل، مثل بزرگ کردن جنبهی تاریخی مرجعیت مقابل ولایت فقیه و تلاش القای تقابل این دو یا بزرگ تر کردن مرجعیت از ولایت فقیه با وجود آن که بر اساس فتاوی جمهور علمای شیعه افتا یکی از شئون فقیه در کنار اداره حسبه و قضاوت(شئون حکومتی) است.
ج) تقلیل نقش تفکر عقلانی در برداشت و فهم دین. نفی تفکر عقلی که با پیوستگی انجمن به برخی مکاتب نظیر مکتب تفکیک و مدرسه معارف همراه شد (بنیانگزار انجمن، حلبی، شاگرد میرزا مهدی اصفهانی بود که تقریرات او را نوشت) که در قالب تیپ های مختلف از نفی کامل تفکر عقلی تا بی اولویت خواندن آن ظهور یافت، و با جریان تحجری که هر گونه تفکر عقلی و فلسفی را را نفی و بعضا تا حد تکفیر جلو رفته است.(البته این به معنی این نیست که همه پیروان تفکیک چنین بوده اند یا به طور قطع بتوان گفت که نتیجه عملی تفکیک این نوع کنش است، چنان که علمای تفکیکی مبارزی نظیر شیخ مجتبی قزوینی، حیدر رحیمپور ازغدی را می توان یافت که جزو مهم ترین کنش گران انقلاب بوده اند و نیز مهم ترین عنصر زنده این جریان یعنی علامه حکیمی صرفا به تفکیک سه حوزه وحی و عرفان و فلسفه می پردازد. بلکه می توان گفت انجمن این مدل را با توجه به تعارضاتی که می توانست با جریان معیار داشته باشد، برگزید یا بخشی از جریان تفکیک و مدرسه معارف از دل انجمن به کنش سیاسی پرداخت. اهمیت این برداشت واقعی جایی مشخص می شود که می بینیم که مرد دوم انجمن افتخارزاده جزو انجمن پادشاهی فلسفه بود که به وسیله انواع دیگری از اسلام آمریکایی با صبغه ی فلسفی یعنی سنت گرایی و متفکر اصلی آن سید حسین نصر رییس دفتر فرح پهلوی اداره می شد. )
د) برداشت کاریکاتوری از دین و در بسیاری موارد برداشت فردی از اسلام و چشمپوشی از احکام اجتماعی دین و احکامگرایی ظاهری و اخلاق گرایی یک طرفه بیتوجه به صلاح جمعی و اصلاح عمومی
ه) مخالفت با قیام در عصر غیبت با توسل به ظاهر بعضی روایات و برداشت غلط از آنها – که به تعبیر امام خمینی شاید بعضی از آنها ساخته و پرداختهی وعاظ اسلاطین و ملاهای کثیف درباری باشد. – و بسیاری به نهی از پیروی مدعیان مهدویت قبل از ظهور اشاره میکند نه با کج فهمی حجتیهای به عدم مبارزه با ظلم و زیرپا گذاشتن همهی دستورات شرعی از جمله امر به معروف و نهی از منکر و کلمه حق عند امام جائر است. البته مرور فعالیت انجمن تاریخی نشان داد این برداشتها بیشتر در مقابل با جریان اصیل اسلام ناب طرح می شد و انجمن در دوره ای که برنامهریزی کودتا یا مقابله با جمهوری اسلامی داشت، از این قعود دست کشید و در بعضی موارد در اول انقلاب، حتی به صورت یک جریان شورشی منظم در وقایع بعضی شهرها ظاهر شد. وابستگان انجمن پس از انقلاب، به واسطهی ظاهر مذهبی توانستند بعضی پستهای میانی و بعضاً حساس را اشغال کنند، که در مواردی با دخالت و واکنش اعتراضی امام و عزل بعضی افراد مرتبط با این مناصب همراه شد.
و) عافیت طلبی و رهاکردن احکام دردسر ساز دین مثل مبارزه با ظلم و نیز امر به معروف و نهی از منکر -البته امر به معروف و نهی از منکر به معنای حقیقی و نه برداشت تقلیل یافتهی محدود به مسائل فردی صرف، که اما حسین علیه السلام در منا فرمودند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر دعاء الی الاسلام مع رد المظالم و مخالفه الظالم و قسمه الاموال والفیء و الغنائم و اخذ الصدقات من مواضعها و وضعها فی حقها- و پر واضح است که بزرگترین منکر طاغوت، ظالمین، مفسدین اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هستند و بزرگترین معروف برپایی حکومت حق و عدل و حاکمیت صالحین و مصلحین است- در یک کلام بزرگ کردن ضریب بخشهای بیدردسر دین و اگر ضرورتی به انقلابینمایی و نه انقلابی بودن بشود مبارزه با دشمنان فرعی کمخطر بیدردسر.
ز) همکاری با ظلمه به بهانهی تقیه و حفظ خود برای ظهور امام عصر، که انجمن بعضا از این مدل عافیت طلبی به عنوان انقلابی گری تعریف کرد. بعضی منشورات انجمن مثل انتظار، بذر انقلاب که بعدها از سوی انتشارات زرد مذهبی دهه ۷۰ و ۸۰ صدها نمونه ی مشابه یافت، به همین مدل انتظار به عنوان یک کنش انقلابی اشاره دارد!
ح) یک نوع آرمان گرایی صفر و صدی در نتیجه این نوع نگاه به دین و اجتهاد در انجمن به وجود آمد که یا باید معصوم با تمام توانایی ها حاضر باشد یا هیچ! این تفکر نشان داده برای حفظ خود حاضر به جمع شدن با هر ظاغوتی حتی همکاری با ساواک است و البته نوع کنش در بین این ها از سکون نسبی و طرح تقدم زمانی خودسازی فردی به حضور در صحنه اجتماعی (بر خلاف تفکر اصیل دینی که تقدم رتبی برای این مسئله قائل است و بدون قائل شدن تفکیک مدرن امر اجتماعی و فردی احکام و وظایف فردی و اجتماعی را یک جا بر مکلف واجب می کند اما همه ی اعمال حتی ساختن دیگران و مقابله با ظلم را برای رشد خود ملکف می بیند و برای آن تقدم رتبی قائل است) و حفظ فردی خود تا سکون و سکوت کامل تا عدم جلوگیری از ظلمه وطواغیت، و در بعضی موارد همراهی با آنان را در بطن خود دارد که با برداشت های غلط از روایاتی مثل یملا الله به الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا توجیه می شد.
ط) اعلام عدم کار سیاسی که خود سیاستی برای پیگیری سکولاریسم است از جانب انجمن تاریخی و عدم وفادار ماندن به آن به ویژه در دوره تعارضات با جمهوری اسلامی است.(در حقیقت یک رویه ی سکولاریسم در تاریخ معاصر غیر از روشن فکرانی که دین را از عرصه ی سیاست زدودند، متحجرینی بودند که پیش و همراه و جلوتر از منورالفکران سپهر سیاست را از عرصه های مختلف حضور دین به صورت نظری و عملی خالی کردند)
ی) در ادامهی دشمن شناسی غلط بزرگکردن اختلافات مذهبی و حمله به مقدسات سایر فرق اسلامی به بهانهی دفاع از حریم تشیع و ولایت. حمله به اهل تسنن و بزرگ کردن اختلافات به همین نام و به نام مبارزه با وهابیت نیز از جمله اقدامات است.
ک) ادعای ولایتگرایی بدون توجه به روح ولایت (به تعبیر امام در منشور ورحانیت این ولایتهای بیولایت) و محدود کردن آن به خوابگرایی و… یا اصرار به سبّ بعضی صحابه و همسران پیامبر و بی توجهی به مفهوم اصلی ولایت که در بطن خود تشکل و رهبری و حضور دین در سپهر سیاست را دارد.
ل) مناسبت زدگی و تقلیل معنویت و امر قدسی به انجام گسترده بعضی مناسبت ها و عزداری ها و اعیاد و تراشیدن بعضی مناسبت های به نسبت کم اولویت و قدسیت زدایی از امر عرفی با بی اولویت خواندن آن جزو الگوهای عملی این مدل است!
انجمن امروز
۶- انجمن بعد از انحلال در دو قالب تشکیلات چراغ خاموش و تفکر به فعالیت خود در قالبهای مختلف مثل هیئات، مساجد، کانونها، مدارس، رسانهها و حتی پستهای حکومتی ادامه داد و در پیوند با روشنفکری دینی )به مبارزه با تفکر حکومت دینی پرداخت(که علنیترین نمونهی آن همصدایی عمادالدین باقی کسی که خود کتاب پرفروش در شناخت حزب قاعدین زمان(انجمن حجتیه) را قبلا در رد آنان نوشته بود با آنان در حمله به ولایت فقیه است.) نفوذ در بدنهی حاکمیت و پیگیری تفکرات آن از طریق بیتالمال مسلمین و حکومت اسلامی با چراغ خاموش از سایر فعالیتهای انجمن بوده است.
تاسیس دهها مدرسه در تهران وشهرستانها که اکثراً هم فارغ التحصیل دورههای مختلف مدرسهی علوی (که هم به خاطر حضور بعضی از مهمترین محلهای جذب انجمن از ابتدای تاسیس بوده است ) و نیروسازی چندمیلیون تومانی آنها با انتخاب دانشجویان مستعد داری سابقهی مذهبی و طبعا بر طبق شهریههای کلان از قشر مرفه که بعدها نیز از طریق دوپینگ با آموزشهای مختلف وارد دانشگاه میگردند.
از سوی دیگر در قالب هیئات، مساجد و کانونهای اسلامی به صورت مستقیم یا از خلال مشاهده این الگوها شاهد حضور رگه هایی از انجمن هستیم. که مسجد آدینه در جنوب تهران یکی از نمونههای آن است(که با پخش جزوهی قیام و انقلاب برای ظهور امام مهدی- نمودی از انقلابینمایی عافیتطلبانه مثل انتظار بذر انقلاب – در سال های گذشته معروف گردید) همچنین در قالب هیئتهای مختلف در نقاط متعدد. در بعضی کانونهای اسلامی که به سبک انجمن در هنگام ثبت نام باید فرم عدم فعالیت سیاسی در مرکز را پر کرد با فعالیتهای گستردهی تبلیغی برای سنین مختلف و در قالبهای متعدد از کلاس آشپزی تا تئاتر را شامل میشود. (البته باید انجمن را به خاطر استفاده از قالبهای مختلف برای ترویج اندیشهاش ستود! و به نوعی کلیشه شکنی در شناخت انجمن باید به بازشناسی استفاده انجمن از قالب های مختلف و مشخصا تئاتر پرداخت )
از سوی دیگر حضور گستردهی رسانهای در قالب نشریاتی مانند خورشید مکه و سایتهای متعدد اینترنت (که ید طولایی در تبلیغ قمه زنی و حمله به وحدت اسلامی دارند. از سویی هم شبکههای ماهوارهی مانند salamtv وجود د ارند که از سوی بعضی وعاظ السلاطین و ملاهای کثیف درباری مخالف حکومت اسلامی و ولایت فقیه حمایت میشوند. و از طرف دیگر سخنرانان و نویسندگان ثابت آن به صورت آشکار از تریبونهای حکومت اسلامی مثل دانشگاه و صداو سیما برای نشر افکار خود استفاده کرده بعضاً حتی سمت حوزوی نیز گرفته اند و در تلاشند مقابله با وهابیت را (که به جای خود به عنوان یک نوع اسلام آمریکایی برای معدودی کارشناسان امری لازم است)مسئله ی اول جهان اسلام و حکومت اسلامی تبدیل کنند.
انجمن که در دوران احیای دوبارهی خود این بار به بزرگنمایی خطر وهابیت پرداخته و او را خطر اول برای مسلمانان معرفی مینماید و با این کار بسیاری از پتانسیل فعال دانشجو و طلبه از مبارزهی با استکبار به مبارزه با وهابیت این دشمن اول!! منحرف می کند و به بهانه مبارزه با آن به بزرگ کردن اختلافات تاریخی و کلامی و فقهی شیعه و سنی می پردازد.
نتیجه گیری
۷- علیرغم فعالیت گستردهی انجمن عدم موفقیت آنان و همکاری انان با ظلمه قبل از انقلاب و همصدایی با روشنفکران شرق و غربزدهی دینی بعد از انقلاب نشان داد که «آنان که منتظر میمانند تا با طلوع خورشید قیام کنند نماز صبحشان قضاست!» با ذکر تمام موارد موجود باید توجه داشت که مبارزه با اسلام آمریکایی ما را از مبارزهی با اصل استکبار(خود آمریکا به عنوان نمود عالی آن در عصر حاضر) بر حذر نگذارد گرچه به تعبیر سیدشهیدان اهل قلم مرتضی آوینی:«خلاف آنچه بسیاری میپندازند آخرین مقاتلهی ما نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپاتر است . اگر چه این یکی نیز ولو هزار ماه باشد به یک شب قدر فرو خواهد ریخت و مستضعفان وارث زمین خواهند شد.»
همین مطلب در عدالتخواهی
One Response to نماز صبحشان قضاست! بحثی در شناخت مبانی، تاریخچه و فعالیتهای امروز انجمن حجتیه