«من مادر هستم» یا من قاتل خانواده و جامعه تان هستم!

باید در چرخه ی بسته ی اعتراض و سوء استفاده ی سازندگان این فیلم ها سرگرم شد. گرچه بسیاری از اعتراضات ضروری و به جاست. باید یک مرحله بالاتر پرسید، پروانه‌های ساخت و مجوز اکران این فیلم‌ها چگونه صادر شده است؟ عوامل این فیلم ها چگونه امکان ساخت متعدد فیلم‌هایی از این دست می‌یابند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

این چند روز متعدد درباره ی «من مادر هستم» موضع گیری های مختلفی صورت گرفته است. اما جا دارد از چند منظر به صورت ویژه تر رویکرد فیلم، کارگردان و از آن مهم تر نویسنده ی این فیلم مورد تدقیق قرار گیرد.

خیانت چند ضلعی و چند لایه، عقده ی جنسی و تخریب نظام خانواده

پرداختن مداوم به موضوع خیانت، و تبدیل کردن آن به روندی طبیعی اتفاقی است که در سال های اخیر در سینمای ایران (اگر بخواهیم به وجود چنین چیزی که هم فاقد ارزش های سینمایی هم فاقد هم‌خانوادگی و همراهی با مردم ایران است قائل شویم!) شدت دو چندان یافته است. اما خیانت با اضلاع نامحدود، و تکثر آن اتفاقی است که در یکی دو سال اخیر به صورت افسارگسیخته در حال پی گیری است. خیانت چند ضلعی و چند لایه اتفاقی است که مشخصاً در فیلم «من مادر هستم» قابل مشاهده است. اضافه کنیم به مشکلاتی مثل الکلیسم، روابط فامیلی و دوستی بی بند و بار، قمار که در همین یک سال اخیر در بسیاری فیلم ها نظیر «سوت پایان»، «زندگی خصوصی»، «انتهای خیابان هشتم» و….دیده می شود. ورود به فضای مستقیم اتاق خواب که در «زندگی خصوصی» و «من مادر هستم» با نقش آفرینی فرهاد اصلانی به صورت افسارگسیخته‌تر مشاهده شده است، حکایت از برنامه‌ی جدید برای شکستن خطوط قرمز اخلاقی در سینمای ایران دارد. به راستی محل سوال است که چقدر مسئله ی خیانت فراگیر است که سینمای ایران، از تمامی مسائل ایران به عنوان یک مسئله‌ی فراگیر به سراغ آن آمده با شدت و تکثر زیاد در حال پیگیری آن است؟ چرا سازندگان سینمای ایران قصد تاکید بر عقده‌ی جنسی و عبور از سکس پنهان به سمت نمایش طبیعی سکس حرکت می‌کنند؟ آیا حتی در هالیوود و افسارگسخته ترین کشورها از لحاظ اخلاقی هم سینمای کشور به این مسائل محدود است؟ در میان مسائل اجتماعی ایران ضریب اهمیت خیانت چیست و اساساً اولویت این همه پرداختن به آن از کجا آمده است؟ آیا سایر مسائل اجتماعی ایران نیز حداقل به اندازه ی خیانت در سینمای ایران نفوذ دارد؟ چرا از «فارسی وان»، «زمزمه» و «من و تو» تا سینمای ایران همه در یک چیز مشترک هستند و آن تخریب نظام خانواده و طرح گسترده ی مسئله ی خیانت و امکان و عواقب آن است؟

تخریب احکام شرع و جمهوری اسلامی

فراتر از آن ژانری که «من مادر هستم»درون آن قرار دارد با «رئالیسمی سیاه» تلاش در از هم گسیخته نشان دادن جامعه‌ی ایران، منفی نمایی همه چیز، تخریب وضعیت فعلی و قانون کشور و همین‌طور احکام شرع و جمهوری اسلامی دارد. همه‌ی گزینه‌های موجود یا به نحوی فلاکت یا به نحوی خیانت دارند. قانون هم یک نقطه‌ی سیاه و کور که حلال مشکلات نیست خوانده می‌شود. حکم قصاص در بدترین شکل ممکن به عنوان یک کار تیره و غیر انسانی نمایش داده می‌شود. در نهایت نیز تنها نقس دین حضور مسخره ی یک روحانی است که در شرایط اعدام مثل یک کشیش تنها فرد را به توبه و ذکر آرزوهایش دعوت می کند. بگذریم از سیاه نمایی دستگاه قضایی و حجاب در همین فیلم که در مقابل ده‌ها نقطه‌ی منفی دیگر بسیار کوچک می‌نمایاند.

تلاش برای گول زدن مسئولین و مردم

در خیل کثیری از فیلم های مشابه «من مادر هستم» و خود این فیلم با پدیده‌ای دیگر مواجهیم، ایجاد بهانه‌هایی براین نمایش نیت خیر و فریب دادن مسئولین و مردم برای کسب مجوز و اخلاقی نشان دادن فیلم. این فریب با بهانه‌هایی مثل این که ما در حال نمایش اشکالات زندگی قشر بد در جامعه، دفاع از اخلاق هستیم، یا این که با نمایش چیزی مرتبط با جنگ و یا اعمال دینی به صورت تشریفاتی در برابر همه‌ی این سیاه نمایی ها وضربات و عادی کردن بسیاری از اعمال منافی عفت و اخلاق و تخریب نظام می‌بینیم. خیلی نیاز نیست راه دوری رفته شود، بسیاری از فیلم های همین روزهای صدا وسیما مثلاً «راستش را بگو» حاوی همین مضمون هاست. مضمون هایی مسئول پسند و مردم فریب برای بستن دهان منتقدین که در پشت نقاب خودش ده ها ضربه به فرهنگ و سیاست و حتی اقتصاد کشور وارد می‌کند.

چرخه ی بسته ی مجوز دادن، اکران، اعتراض و سر و صدا

از سوی دیگر مردم و منتقدین با یک چرخه ی بسته ی از پیش طراحی شده مواجه می‌شوند. فیلم های این چنینی پروانه ی ساخت و مجوز اکران می‌گیرند، بعد منتقدین ناگهان با چنین فیلم هایی مواجه می شوند، انتقاد و اعتراض صورت می گیرد، سازندگان فیلم بیشترین استفاده را در معروف کردن فیلم می‌برند و درنهایت نیز قیافه ای حق به جانب و اخلاقی و مظلوم می‌گیرند. چرخه ی بسته ای که قریب یک دهه قبل در مورد نشریات زنجیره‌ای اتفاق افتاد، آن ها فضا پیدا می‌کردند، هی از خط قرمز عبور می‌کردند، ما اعتراض می‌کردیم بعد این ها هم بیشتر دیده می‌شدند، خط قرمزهای جدیدی هم شکسته می‌شد . سوال های اصلی این جاست این فیلم ها چگونه مجوز می‌گیرند؟ غیر از کارگردانان معلوم الحال این ها چه دست هایی پشت تهیه‌ی این فیلم نامه هاست؟ کدام بودجه‌ها تولید این فیلم ها را میسر می کند؟ چگونه است که سازنده‌ی این فیلم که اکثر فیلم‌هایش در همین چارچوب است ماه‌ها دوربین زنده‌ی صدا و سیما در اختیارش گذاشته می‌شود؟ به عوامل تولید همین فیلم که نگاهی بیندازیم چهره‌ها و خطوط جالب تری می‌بینیم، «رحمان سیفی آزاد» مسئول گروه فیلم و سریال شبکه ی یک و چهار در مقام نویسنده؟! چنین افرادی چگونه می‌توانند با چنین ذهنی در صدا و سیما مسئول باشند؟ کارهای دیگر فاخر نویسنده! مثل فیلم «قصه پریا» چگونه با محتوایی تخریبی می‌تواند با پشتیبانی نیروی انتظامی و تشکر از سردار احمدی مقدم در انتهای فیلم ساخته شود؟ و سوال های ریشه ای از این دست که می‌توان تعداد زیادی بر آن‌ها افزود

اما چه باید کرد؟

۱- نباید در چرخه ی بسته ی اعتراض و سوء استفاده ی سازندگان این فیلم ها سرگرم شد. گرچه بسیاری از اعتراضات ضروری و به جاست. باید یک مرحله بالاتر پرسید، پروانه‌های ساخت و مجوز اکران این فیلم‌ها چگونه صادر شده است؟ عوامل این فیلم ها چگونه امکان ساخت متعدد فیلم‌هایی از این دست می‌یابند؟ چه روابطی به این‌ها اجازه می‌دهد ساعت ها دوربین زنده‌ی صدا و سیما را در بهترین ساعت و پر بیننده ترین شبکه‌ها در دست داشته باشند و در مقامات کلیدی پر بیننده‌ترین شبکه‌ی کشور محور تولید فیلم و سریال قرار بگیرند، صدا وسیما و نیروی انتظامی و…. هم در مقام حمایت از آثار اینان باشد؟

۲- چه عوامل و انگیزه‌های روانی و جنسی و اجتماعی موجب این همه تاکید و پرداختن به موضوعاتی نظیر خیانت در سینمای ایران است؟ چرا این سینما به مسائل اجتماعی کشور نمی‌پردازد؟ چرا رویکردی سیاه‌نمایانه دارد؟ چرا صرف مسائل یک درصد مردم در آن بررسی می‌شود؟ چرا باید فرصت‌ها برای چنین اقداماتی برای این سازندگان ادامه یابد؟

۳- به جای بسیاری اعتراضات میدانی باید برای سازندگان این فیلم ها و عوامل تهیه ی این فیلم نامه ها و حمایت کنندگان از تولید و عوامل این فیلم ها هزینه واقعی ایجاد کرد. چرا سازندگان و حمایت کنندگان «گشت ارشاد»، «سوت پایان»، «من مادر هستم»، «زندگی خصوصی» و…. نباید در دادگاه به جرم این همه توهین و سیاه نمایی به دین و انقلاب و مردم و قانون محاکمه شوند؟ چرا مسئولین مجوز دهنده و پروانه دهنده و حمایت کننده نباید مورد برخورد حقوقی و قضایی و پی گیری و حسابرسی اقتصادی برای اولویت گذاری های شان در شرایط اقتصاد مقاومتی واقع شوند؟

۴- باید به جای اعتراضات به بعضی مسائل سطحی و موردی، به مسائل و خط سیر دروغی به نام سینمای ایران که نه دارای ارزش های سینمایی نه بازنمایی کننده ی مسائل ایران اسلامی و انقلاب اسلامی است همت گماشت. ما در مقام مدعی و معترض باید به این مضامین نه به صورت موردی که به صورت جریانی مواجه شویم. باید گلوگاه هایی که فرصت خیانت و جنایت علیه داشته های ملی و میهنی را فراهم می کند، سد کرد. مردم بعد سی و چهار سال از وضعیت سینمای ایران طلبکارند و این طلبکاری باید نتیجه ی واقعی روی سطح زمین پیدا کند.

همین مطلب در تریبون مستضعفین، رجانیوز، خبرنامه دانشجویان، آوای وحدت، تیتر یک، آتی نیوز، اصفهانیست

این نوشته در یادداشت ارسال و , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.