چیزی مثل فراماسونری شاخ و برگ هم دارد فلان نماد در معماری مثلا ابلیسک را پی گیری کنیم یا همین شکلهای منشوری که جدیدا سر و صدا کرده و…. بحث بر سر نفی درست بودن بعضی از این موارد نیست. چه بسا آن کسی که فلان شکل را دارد میسازد در کشور اصلا آگاه است یا به احتمال قویتر آگاه نیست و به صرف بیسوادی و عدم تولید سبک جدید در معماری و قطع ارتباط با معماری اسلامی استفاده میکند. حرف این است رفتن سراغ بسیاری از این موارد سرکاری است. یعنی ما در دشمنشناسی و مبارزه ناچار به انتخاب اولویتیم!
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: چند سال پیش در نماز مغرب دانشگاه بحثی شد در مورد این که آیا اساساً فراماسونری یک واقعیت است؟ آیا در محیطی مثل یک تشکل دانشجویی نظیر بسیج به مسائلی نظیر فراماسونری بپردازیم؟ و ….
دشمنشناسی و شناخت جریانهای انحرافی (ضالین و گمراهان) یکی از مواردی است که علاوه بر وضوح عقلی در متون روایی و ما نیز به آن تاکید شده است (سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ کُلَّهُ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِی أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ (الکافی ج ۱ص۵۰) امام صادق (ع) : علم مردم را همه گی اش را در چهار مورد یافتم. اول شناخت خدا، دوم شناخت خود و ظرفیت هایی که خدا به انسان داده است، سوم شناخت تکلیف، چهارم شناخت آن چه انسان را از دین خارج می کند.) جریانهای منحرف زیادی در طول تاریخ بشریت بوده است. مشخصاً در دوره معاصر یعنی عهد و عصر انقلاب اسلامی نیز از این مسئله بری نبودهایم. از جریانهای منحرف فکری، فرهنگی، سیاسی و…. وجود داشتهاند. سطحی از آشنایی عمومی و شناخت این جریانها را همه نیاز دارند. در یک محیط دانشجویی که محیط تبادل افکار و… هم باید باشد طبیعی است که این مسئله اهمیت دو چندان مییابد. اما ضریب هر یک از آنها چه قدر است؟ ریشه و ساقه کدام است و…..
بعد از انقلاب چند تا شبکه در کشور ما اصلا لو نرفت، فرماسونها، مجاهدین خلق و…. اینها مشغول به کارند. بهاییها مشغول به کارند، کمونیستها، شیطان پرستها، عرفانهای سرخپوستی، تبشیریها و…. آیا ما باید بنشینیم هر کدام از اینها را بخوانیم و در مورد آنها مستقیما مطالعه و همایش و نشریه و اینها در بکنیم؟!
تازه یک چیزی مثل فراماسونری شاخ و برگ هم دارد فلان نماد در معماری مثلا ابلیسک را پی گیری کنیم یا همین شکلهای منشوری که جدیدا سر و صدا کرده و…. نمیخواهیم درست بودن بعضی از این مواردنفی شود، چه بسا آن کسی که فلان شکل را دارد میسازد در کشور اصلا آگاه است یا به احتمال قویتر آگاه نیست و به صرف بیسوادی و عدم تولید سبک جدید در معماری و قطع ارتباط با معماری اسلامی از این مدل ها استفاده میکند. حرف این است، رفتن سراغ بسیاری از این موارد اساساً سرکاری است. یعنی ما در دشمنشناسی و مبارزه ناچار به انتخاب اولویتیم!
این درس را باید از نهضت امام آموخت. امام در نظام ولایی که تعریف میکرد، همه عالم را در چارچوب کلی که از نظام سلطه تعریف میکرد، جایش را مشخص میکرد. شاخهها و برگها را قاطی نمیکرد. جایی که دست نظام سلطه مشخص میشد امان نمیداد در نظام سلطه هم اهم و مهم میکرد و میگفت «امریکا که در هر فسادى دست دارد (صحیفه امام ج۱۳ ۲۰۸)» حتی اعمالی که شوروی در کشور ما یا افغانستان سامان میداد از رأس نظام سلطه میدید. «من به طور کلى بگویم کسانى که در ایران و افغانستان اعمالى به اسم کمونیست انجام مى دهند به نفع شوروى نیست» (صحیفه امام ج۸ ۱۱۴)» در تعابیری صریحتر که دوستان یافتهاند حتی نبرد مسلمین در افغانستان با شوروی را به نبرد با آمریکا نسبت میداد!
در مواجهه با جریاناتی مثل بهائیت، تبشیریها و…. به جای پرداختن به ساقه و برگ به سراغ ریشه میرفت که نمونه بارزش برخورد با احمد احمد است که مبارزه با این موارد را اصلاً مبارزه نمیداند. به تعبیر او «به امام (ره) گفتیم که ما ده هزار آدرس را که جزوات ادونیستها به آنجاها ارسال میشود به دست آوردهایم و قصد داریم در مقابل حرکت آنها به همان آدرسها نشریه “ندای حق” را بفرستیم، ولی مشکل مالی و بودجهای داریم.
حضرت امام (نقل به مضمون) فرمودند: “این که مبارزه نیست و اینها شما را به خود مشغول نکنند.” ما دوباره جا خوردیم و با تعجب پرسیدیم: “مبارزه نیست؟ پس چه چیز مبارزه است؟!” حضرت امام (نقل به مضمون)، فرمودند: “اینها پنجاه سال است در این مملکت کار میکنند، نتوانستهاند هیچ موحدی را مسیحی کنند، لاابالی کردهاند، ولی بیدین نکردهاند، این جریانات یک سر منشأ دارد، مثل یک نهر است، شما بروید دنبال سر چشمه، اینها هم از فساد رژیم است، شما بروید دنبال آن، اینها وقتتان را میگیرد.”»
این به معنای نفی ضرورت اطلاع از این جریان ها در حد عادی و به اندازه ی اهمیت خودش نیست، نفی اینکه یک عده معدود در هر جامعه هم باید کارشان شناخت این جریانات و پاسخ به شبهات آنها باشد نیست! مسئله به عنوان طرح این موضوع به عنوان یک مسئله فراگیر و در یک تشکل دانشجویی و یا ضریب دادنهای عجیب و غریب است.
امیرحسین ترکشدوز میگفت پیش از انقلاب یک سنخ ایرادات به شریعتی میگرفتند، امثال جامعه تعلیمات اسلامی و تیپ شیخ عباسعلی اسلامی و حسین لنکرانیها که مثلاً در آرم حسینیه ارشاد چند تا ابوبکر و عمر و عثمان هست! ممکن هم هست واقعا باشد که شریعتی ظاهراً آرم را از مقبرهٔ مولوی اقتباس کرده است اما این سطح کجا و بررسی مبانی شریعتی و نقدهای شریعتی کجا تازه این کجا و اینکه امام هرگاه از او از شریعتی میپرسیدند میگفت رد و تایید و دعوا سر یک فرد انحرافی است!
سر فتنه و اوج این حرفها یک جلسه بودم با یکی از مسئولین داشت میگفت رنگ سبز رنگ فراماسونرهاست! دست کردم مخملی که زیر شیشه میزش انداخته بود، بالا اوردم و گفتم آقای دکتر یعنی همینی که شما زدید؟ خب معلوم است جریان سبز جریان انحرافی و مصداق بغی و فساد فی الارض بود، اما نقد به مبنا و شیوههای عمل آنها کجا و تصمیم گیری بر اساس این کدها کجا؟ بعضاً پافشاری روی این کدها هم موجب میشود بخواهند در یک نگاه افراطی به تعبیر قرآن شتر را هم از سوراخ سوزن رد کنند (حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاط) این تیپ آدمها هم اصولا به غلط میافتند (فَصَیَّرَهَا وَ اللَّهِ فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ، یَخْشُنُ مَسُّهَا، وَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا، وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا (بحارالأنوار ۲۹ ۴۹۷) حالت خشنی به خود گرفته و سخنان درشت می گوید و دچار لغزش های بسیاری می شود و بسیار عذرخواهی می کند.) دکتر کوشکی میگفت یکی از حضرات رفته بود موقع انتخابات و بعد فتنه چند تا دانشگاه سخنرانی گفته بود کوشکی رفته در ستاد موسوی و باید سانسور شود و…. معاونش شاگردم بود در دانشگاه امام حسین گفتم بهش بگو برای اینکه سرهنگ دروغگو نشه! میرم در سبزها و کار هم میکنم! و چند وقت پیش دیدمش در جلسهای حلالیت خواسته بود گفتم چرا گفت چیزی در موردت گفتم منبع موثق بود، اما بعد فهمیدم دروغ بوده است! بهش گفتم آها همان سرهنگ دروغ گو نشه منظورت است! حلاله تازه طرف هم گفته بود اگر کار خاصی باید انجام بدم بگو کوشکی هم گفته بود لازم نیست. حالا بماند که کوشکی در همه این مدت قبل و بعد فتنه هفتهای نبود که تهران باشد مدام داشت در دانشگاهها میچرخید و مبانی منحرفین و فتنه گران را به چالش میکشید! و بماند که کوشکی را از خواجه نصیر اخراج کردند نه به وسیله ضد انقلاب و التقاطیونی که محل دعوا بودند که به وسیله متحجرین به خاطر تحلیلهای آبکی همین تیپی!
شناخت اولویتها در دشمنشناسی ملاک همین سر کار نرفتن هاست! که البته جامعیت در نگاه به اسلام ناب و کلان نگری به جبههٔ مبارزه و یک سر دیگرش تقواست که بصیرت میآورد!
****
خلاصه بعضی دلایل نفی روی کرد موجود به طرح فراماسونری:
- پرداختن به ساقه و مسئله فرعی
- طرح جدیتر و بزرگ نمایی فراماسونری
- فراموش کردن صحنههای اصلی و عینی مبارزه و تهاجم فرهنگی و اقتصادی و نظامی دشمن (انتزاعی شدن مبارزه) و سرگرم شدن به نمادها (یکی از اصول مبارزاتی خط امام تبدیل دشمن از انتزاع به عرصه عینی بود استضعاف و استکبار عینی، مثلاً رهبری عرصههای حضور امریکا و مقابله با ما را مد نظر قرار میدهند)
- رکود و تبدیل شدن به ناظر وقایع و نه نقش آفرین (حتی کارهایی مثل بازی با نشانههای ظهور، ارماگدون، پیش بینیهای نوستر آداموس و…. همه به همان نتیجه انجمن حجتیه میرسد منتها با ادبیات دیگر)
- سرگرم کردن افراد به یک سری جذابیتهای موارد شاذ و امنیتی و اقناع او با آنها
مطالب مرتبط
- دیدار احمد احمد با امام
- دشمنشناسانِ دوستفراموش
- اولویتهای مبارزه و آدرسهای غلط؛ شاهین نجفی
- کدهای پشت پرده و بی توجهی به ضرورت حفظ جایگاه رهبری جامعه ی دینی
- تولید فرهنگی یا تجارت فرنگی؟
- آرماگدونیسم و انجمن حجتیه
- نبایدهای مبارزه
- حقایقی ناگفته در مورد فراماسونرها
- نقدی بر رویکرد های افراطی در مباحث فراماسونری
- نقد آقای جاودان از سرگرم فرق انحرافی شدن
- شریعتی، مسئله این نیست!
همین مطلب ذر تریبون مستضعفین و عدالتخواهی
بازتاب: قیام لله
بازتاب: تریبون مستضعفین » از تهدیدهای سینمای ایران تا فرصت های جشنواره عمار
بازتاب: جام زهر در دستان نسل سوم و راه و رسم شهادتطلبی در اقتصاد مقاومتی | قیام لله