بایگانی برچسب: s

محمدرضا آقاسی، بانگ رسای دعوت به مبارزه و مقابله با عافیت‌طلبان و اشرافیت

آقاسی طبیب دوار بطبه بود، به جمع‌های مختلف می‌رفت و غیر از خود محتوای شعر، لحن انقلابی و حماسی او تأثیر شعر را دوچندان می‌کرد، اشعار آقاسی نه‌تنها وضعیت آن روز جامعهٔ ایران را بازنمایی می‌کرد، که بسیاری از آن‌ها … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در یادداشت | برچسب‌شده , , | دیدگاه‌تان را بنویسید:

پروانه نجاتی، بانوی شعر شهدا، حاضر در صحنه‌های انقلاب

روزهایی که بسیاری هم‌سلکان او یا ساکت بودند یا همراه فتنه یا نالان از اشتباهات چند نفر در کنار انبوه ظلم‌ها در مورد انقلاب به صحنه می‌آید و به تعبیر خود کوفیان فتنه‌انگیز مقیم تهران را مورد خطاب قرار می‌هد

منتشرشده در یادداشت | برچسب‌شده , , , , , , | ۱ دیدگاه

مرده‌های حرفه‌ای- علی محمد مودب

در این جدال که سرگرمم می‌شد هم‌سنگرم باشی نامه‌ای در جیبم گلوله‌ای در خشابم یا قلبم حتی اما حالا نعشی مانده بر دستم که حتی نمی‌بینی چه قدر از مرده‌های حرفه‌ای خسته‌ام

منتشرشده در خلاصه ها | برچسب‌شده , , | دیدگاه‌تان را بنویسید:

پاییز بهاری است که عاشق شده است-عرفانپور

آنم که طلسم بخت را می‌شکند می‌غرد و کوه سخت را می‌شکند حاشا که به زخم‌های خود سجده کنم سجده کمر درخت را می‌شکند

منتشرشده در خلاصه ها | برچسب‌شده , , | ۲ دیدگاه

لبخند صبح-گزیده شعر احد ده بزرگی

با آن‌که رفت گوهر عزت ز دست ما باور مکن که هست در عالم شکست ما… باقی است تا قیام قیامت نظام ما «ثبت است بر جریده عالم دوام ما»

منتشرشده در خلاصه ها | برچسب‌شده , | دیدگاه‌تان را بنویسید:

رودخوانی-مهدی سیار

در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها مترس از موج بسم الله مجرها و مرساها اگر این ساحران اطوار می‌ریزند طوری نیست عصا در دست اینک می‌رسند از طور، موسی‌ها

منتشرشده در خلاصه ها | برچسب‌شده , , | دیدگاه‌تان را بنویسید:

ناخوانده-میلاد عرفانپور

در این همه رنگ، آن‌چه می‌خواهی نیست در این همه راه، غیر گمراهی نیست در شهر، خیابان به خیابان گشتم آن‌قدر که آگهی است آگاهی نیست

منتشرشده در خلاصه ها | برچسب‌شده , , | دیدگاه‌تان را بنویسید:

چاره‌ها-عرفانپور

آهنگ سکوت ما رساتر خوش‌تر افسار شکم‌وران، رهاتر خوش‌تر آری بگذار تا نکوتر بخورند این چوب خداست، بی‌صداتر خوش‌تر

منتشرشده در خلاصه ها | برچسب‌شده , , | دیدگاه‌تان را بنویسید:

چارانه های بیژن ارژن

باید برویم، او پناه من و توست ماندن در خواب اشتباه من و توست آن اسب که شیهه می کشد در باران بر تپه‌ی شب، چشم به راه من و توست

منتشرشده در معرفی محصولات فرهنگی | برچسب‌شده , , , , , | دیدگاه‌تان را بنویسید: