دفاع از کیان بسیج، مظلوم همیشگی شهر و شهید جبهه‌های انقلاب

ندیدن جنبش دفاع از استقلال ایران و مسئله هسته ای، مبارزه با تجدید نظر طلبی، فراگیر سازی اردوهای جهادی، حرکت های علمی، گسترش معنویت در دانشگاه ها، خیزش عظیم در ماجرای غزه و فتنه پسا انتخاباتی و هزاران حرکت دیگر که به نام این شجره طیبه نوشته شده است ظلم بزرگی است. گرچه به نظر ما تقلیل و فروکاستن بسیج از آن حرکت جهانی و تهاجمی ظلم اکبر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

اشاره: در پی انتشار مطلب بسیج دانشجو و طلبه؛ آنچه که نیست در شماره ی ۳۸ پنجره با عنوان «بسیج دانشجویی آن چه که نیست» سوء تفاهم هایی برای بعضی از فعالان بسیج دانشجویی بعضی دانشگاه ها رخ داده بود، لذا در شماره ی ۳۹ پنجره، تکمله‌ای بر مقاله «بسیج دانشجویی آن چه که نیست» و «پرونده بسیج دانشجویی» شماره ۳۸ پنجره نوشته شد.

کاش اسم مطلب همان طور که نوشته بودم «بسیج دانشجو و طلبه آن چه که نیست!» بود‌‍ که معنای آن تیپ ایده آل و نگاه آرمانی از آن فهم می شد و از جانب دست اندرکاران نشریه تغییر داده نمی شد یا کاش در توضیح نویسنده به جای دبیر سابق جنبش عدالتخواه دانشجویی نوشته شده بود‏ عضو اسبق شورای تبیین و مسئول سیاسی سابق پردیس مرکزی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، یا مسئول اسبق پایگاه اطلاع رسانی و عضو شورای مرکزی و مسئول انسانی بسیج دانشکده و یا سردبیر اسبق نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران که همان دو شماره اش رییس بسیج وقت دانشگاه را به جرم نهی از منکر قوه قضا به دادگاه کشید یا… یا کاش جلوه ی پرونده بسیج دانشجویی پنجره جوری بود تا القای بعض سوء تفاهمات بین بسیج و جنبش یا تضعیف بسیج و….فهم نشود و نویسنده مجبور نشود این سطور را بنگارد و با تعجب سردبیر پنجره مواجه شود که تو خود در این پرونده مقاله داشتی!

زمانی که داشتم گزارش بیست سی صفحه ای در نقد عملکرد نیروی مقاومت – که به لطف حضور سردار نقدی امید احیای هویت حقیقی سازمان بسیج مستضعفین را زنده کرده بود- می نوشتم و ضمن نقد سازمان بسیج دانشجویی، پیشنهاداتی را برای آینده آن می نگاشتم هیچ گاه تصور نمی کردم که به خاطر فوت مادربزرگم در همان ساعت از دیدار باز بمانم و با حذف ویژگی های مثبت و افق ها وپیشنهادات، رنجنامه آماده شده برای آن جلسه خصوصی را به عنوان مطلب انتقادی به دوست بسیجی خویش برای ثبت در پرونده ای که می پنداشتم حداقل حاوی پیام امام برای تشکیل بسیج دانشجو و طلبه و مولفه ها و بررسی تاریخی نوع مواجهه با آن، سیر تاریخی تشکیل و رشد شجره طیبه بسیج در دانشگاه ها، بررسی تشکل های حزب اللهی و فراز و فرود و نسبت آن ها با بسیج، بررسی آرمان های بسیج و افق های آینده پیش روی آن و پیش نهاداتی برای فعالیت ها، معرفی تجربه ها و پروژه های موفق بسیج های دانشگاه ها و نقش افرینی های آن ها در دوره های خاص تاریخ انقلاب و باز کردن عرصه های نو برای آینده بسیح باشد. اما افسوس که ظاهراً شجره طیبه ی بسیج حداقل به اندازه پرونده روشن فکری مانند فردید در پنجره اهمیت پیدا نکرده بود، تا مطلبی که طول و تفصیل و نفی و اثبات داشت، تنها در قالب نقد تند دیده شود. کاش من و برادر بسیجی ام بادامچی در یک پرونده جمع نمی شدیم یا کاش برادر دیگرم حسین شهرستانی از قله انتزاع به انضمام حرکت کرده بود و به نقش دانشجوی بسیجی به مثابه ی انسان انقلاب اسلامی دهه ۸۰ و موجبیت تاریخی که وارث و حامل آن است نگریسته بود تا مطلب نگارنده یک نقد ساده در پازل آن نگاه ایجابی دیده می شد. یا حداقل کاش چهره هایی که مخاطب مصاحبه ها یا نویسنده یادداشت ها شده بودند از بسیج با آن عظمت و آن مبناها و با فداکاری بچه هایی که هر روز ده ها بار در همین دانشگاه های غربزده و سکولار تحقیر و توهین می شوند و همه فشارهای جامعه و دانشگاه و رسانه ها و اساتید و بعضاً خانواده ها را تنها به خاطر دفاع از این گفتمان تحمل می کنند، نمودی معرفتی و مبنایی می یافت و به چند یادداشت روتین و روزمره به سب همان تحلیل ها و نشریه ها و بولتن ها که در نقاد آن گفتیم بسنده نمی شد و دستاوردهای عینی و نه شعاری هم در کنار ضعف ها دیده می شد. گر چه در همان مقاله گفته بودم این ها به معنی نفی دستاوردها نیست و به تعبیر رهبر انقلاب آن ضرورت که امام در تشکیل بسیج دانشجو و طلبه می دید امروز درک می شود، مسئله ما موانعی است که راه پرواز را بر سیمرغ بسیج بسته است و رفع آن موانع یک ضرورت تاریخی است که چه بسا تداوم انقلاب وابسته به آن باشد.

عزیزی در پاسخ این که چرا ما نمی توانیم خیلی چیزها را در روحانیت بپذیریم پاسخ نیکویی داشت که ما امام خمینی و امام خامنه ای را دیده ایم، هر کس ولو با ارزش های بسیار بالا در برابرشان رنگ می بازد، ما هم از بسیج آرمانی، بچه های اول انقلاب دانشگاه ها که هنوز ما در زمین تحولاتی که آن ها آفریده اند بازی می کنیم و بسیجی های زمان جنگ و همت و باکری و چمران و حاج احمد و…. در ذهن مان است. شاید همین انگاره و درک فاصله و شرمندگی بین نسل ما با نسل انسان انقلاب اسلامی است که دشمن را واداشته بود که در زمان فتنه فریب خوردگان (ضالین)و بازیگران (مغضوب علیهم) را به ارجاع بسیجی واقعی به همت و باکری وادارند که مورد تأیید بسیجی های امروز نیز بود. شاید اگر این خورشیدها نبودند ستاره های زمانه ی غبار آلوده کم سو به نظر نمی آمد. گر چه بی انصافی است که جاهایی را که همین امروز رایحه طیبه شجره مبارکه زیتونه لاشرقیه و لاغربیه بسیج دانشجو و طلبه از آن ها به مشام می رسد نظیر بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر که به ویژه بعد از فتنه خوش درخشید و پیش گام اجرای بسیاری از سخنان امام و رهبری نظیر نحوه مبارزه با اغتشاش طلبان و کرسی های آزاد اندیشی وآزاد فکری، تنیدن هنر در فعالیت های رایج دانشجویی، اولویت دادن به مسائل فرهنگی و … شد و همین روز ها به خاطر عمل به وظیفه عدالتخواهی و امر به معروف و نهی از منکر دستگاه قضا به خاطر عدم تبعیض در اجرای احکام در سکوت رسانه ها دادگاهی است، و یا بعضی بسیج های بی ادعا اما پرکار و عمل گرا و نه عمل زده و غرق در مطالعات عمل گریزانه ی بی حاصل که مصداق جمله ی عاقلانه فکر می کنیم و عاشقانه عمل می کنیم شهید علم الهدی در شهرستان ها که همیشه دیده نمی شوند نادیده گرفت. ندیدن جنبش دفاع از استقلال ایران و مسئله هسته ای، مبارزه با تجدید نظر طلبی، فراگیر سازی اردوهای جهادی، حرکت های علمی، گسترش معنویت در دانشگاه ها، خیزش عظیم در ماجرای غزه و فتنه پسا انتخاباتی و هزاران حرکت دیگر که به نام این شجره طیبه نوشته شده است ظلم بزرگی است. گرچه به نظر ما تقلیل و فروکاستن بسیج از آن حرکت جهانی و تهاجمی ظلم اکبر است.

و کاش این نوشته در همان ۵-۶ ماه پیش – زمان نگارش، که آقای قدیانی برخلاف تصویری که ضد انقلاب برای جلوه دادن نگاه پادگانی از بسیج ارائه می دهد با رأی و نظر بچه های بسیج دانشگاه ها به خاطر اولویت هایی نظیر نگاه داشتن به برنامه ریزی، قبول داشتن حرکت های خودجوش جمعی بسیجی ها و غلبه نگاه فرهنگی و ایجابی به نگاه های سیاسی و امنیتی و سلبی کرسی ریاست سازمان بسیج دانشجویی را هنوز در دست نگرفته بود منتشر می شد تا خللی در امیدهایی که به آمدن ایشان برای این تغییر و اصلاح تاریخی و ضروری ایجاد شده پدیدار نگردد و باز بسیجی مظلوم شهر و شهید جبهه نباشد. و درون گفتمانی بودن نقد چنان که در مقاله جریان شناسی نقد بسیج نیز در ویژه نامه نوروزی پنجره نوشتم فهم شود، و خیال من که از عدم انتشار مطلب بعد از ۶ ماه راحت گشته بود ناگهان پریشان نشود.

این سخنان به عنوان نفی آن چه نوشته ام نیست که عمیقا به محتوای ان معتقدم، آرمان بسیج چنان که در ابتدای مقاله از قول امام آوردم مغفول دیوان سالاری حاکم بر ستاد گشته و راه عروج بسیجی های صف این شجره طیبه را بسته است و نقش آفرینی بسیج را در بسیاری موارد به مقابله با انحرافات محدود ساخته است، گر چه بسیاری از آن بسیجی های صف بسیج، خود آن راه را یافته اند و کارهایی خودجوش دوران ۸ ماه نبرد مقدس جنگ نرم کردند که چه بسا در جنگ ۸ ساله نشد و صد البته چه فرصت هایی برای بازنشر گفتمان انقلاب و خط امام و اسلام ناب بود که سوخت.

واضح است که وقتی شما می خواهید یک سازمان و تفکر را نقد کنید مجبور به ساختن یک کلیشه و تیپ ایده آل هستید که ممکن است الزاماً به صورت جامع و مانع با واقعیت آن یکی نباشد و شرایط زمانی ومکانی در معناکاوی از نمادهایش موثر واقع گردد و تا حدی طبیعی هم هست و چنین هم نیست که آن دیوان سالاری خسته تمام راه را بسته باشد یا شب و روز با بولتن ها و ایمیل ها و…. افراد بمباران شوند و چه بسیار خلاقیت های بسیجی ها که فراگیر می شود و چه سازمان باشد یا نباشد نقطه های عطفی در تاریخ افریده است، بسیاری بسبجی ها پا از دایره ی عوامی که بعضاً حتی دامن روشنفکران و حوزوی های ما را هم می گیرد بیرون گذاشته اند اما تا مقصد نهایی راه هنوز بسیار است و ما سربازان تحقق آن مقصد نهایی و حکومت بزرگ اسلامی هستیم نه حافظان وضع موجود که به تعبیر شهید بهشتی انقلاب ما انقلاب آرمان هاست نه سر تسلیم مقابل واقعیت ها. شاید اگر صف و ستاد از هم در این مقاله جدا شده بود، راه را بر بعضی از سوء تفاهمات می بست و البته به عنوان کسی که هنوز هم خود را جزو صف بسیج می داند صف هم باید به جای خود نقد شود و راهکار برایش داده شود، که جایش این جا نیست. و صد البته بقیه ی تشکل های اسلامی هم باید نفد شوند. ما باید سه سطح آرمان، سازمان و افراد را از هم جدا کنیم و از منظری دیگر در دو سطح خرد و متوسط به بررسی سازمان و افراد حاضر در بسیج چه در ستاد و چه در سطح دانشگاه ها بپردازیم. و باید ضعف و قوت ها را مشخصا به هر کدام نسبت دهیم، گرچه معتقدم بسیاری از آن چه را که گفتم همه گیری نسبی دارد، عمیقاً معتقدم فی الجمله و نه بالجمله روحیه ی انفعال وجود دارد و اگر جایی تجدید نظر طلبان باشند دفاتر اتاق جنگ است و اگر جایی کرکره را پایین بکشند بچه ها هم تعطیل می کنند و دفاتر انبار تدارکات اردوهای شمال و جنوب و مشهد و قم و کاشان می شود، و انسان تاریخ ساز انقلاب اسلامی در حصار بعضی کلیشه های تاریخی محصور می شود.

بسیجی آرمانی انسان انقلاب اسلامی است و از عصر جدید و عهد جدید بشریت با ملکوت سخن ها دارد، و عصر جدید آفریده است و لذا در مواجهه با عالم به دنبال دعوت عالم به این عصر جدید است و زبان تهاجمی و نه تدافعی دارد. و حتی اگر دغدغه هایش متفاوت باشد همگرایی این بسیجی ها بسیار است. منتقدین با روی کردی که می خواهد ضریب مسائل سیاسی و امنیتی را بالا ببرد مخالفند و اعضای بسیج دانشگاه ها هم. با تقلیل بسیج و زنجیر کردن آن در حصار نوستالوژی ها مخالفند و اعضای بسیج هم. وظیفه بسیج را علاوه بر نقش آفرینی اجتماعی تربیت انسان انقلاب اسلامی و زمینه سازی حکومت بزرگ اسلامی می دانند و بسیجیان مغضوب دیکتاتورهایی که امام راحل وعده داده بود به یاری آن ها خواب راحت را از چشم جهان خواران خواهد گرفت هم! و همه معتقدند اصل گفتمان و تفکر بسیجی است نه ساختارها!

شاید اگر آن یک جمله توصیح نویسنده را نمی زدند خیلی از این معناها ایجاد نمی شد! بگذار یک رنجنامه را همین جا بگویم، اگر این موانع نباشد هنوز از نظر من مهم ترین اولویت برای سربازی انقلاب اسلامی بسیج است و دیده ایم هر جا که این موانع کنار زده شده حرکتی در درون بسیج شکل گرفته … بگذاریم و بگذریم اصل سربازی انقلاب و ولایت فقیه و پی گیری عملی کردن همه ی فقه در معنای وسیع آن در همه عرصه های زندگی است و نه نام ها و دکان ها که تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین…

گرچه نسبت به نقدهایی که در سود و زیان چنین آشکار گفتنش سخن بسیار است و احتمالاً دوباره فردای این پرونده فضاسازی های بروکرات ها درمورد ریشه یابی نیت نویسندگان و انحراف فکری و عملی نویسنده مقاله مزیور آغاز خواهد شد، یک واقعیت هست و آن هم لا بشرط این فضاسازی هاست و آن ضرورت اصلاح فوری و جدی و همه گیر در استراتژی هایی که ما را به آن آرمان ها نمی رساند، و شاید اگر پنجره روزی حق مطلب را در مورد بسیج ادا کرد از آن سخن بگوییم.

رب انک تعلم ما کان لیس ما کان منا تنافسا فی السلطان و لا التماس شیئا من فصول الحطام و لکن لنری معالم دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک…

همین مطلب در تریبون مستضعفین، عدالتخواهی

این نوشته در یادداشت ارسال و , , , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *