وقتی مدرن ها و بی بی سی اسلام شناس و علی شناس می شوند

در یک جلسه با حجاریان در مورد رهبری در جمهوری اسلامی بحث کردم. او چون ذهنش از تقسیم بندی وبری سه گانه در مورد رهبری جلوتر نمی رفت می گفت رهبری سنتی و کاریزماتیک با امام از بین رفته الآن ما باید وجهه قانونی رهبری را پر رنگ کنیم. یعنی می خواست رهبری دینی را تقلیل بدهد به رهبری سیستمی! ما دقیقا با این نگاه مشکل داریم. ابراز احساسات ما به رهبری نه به خاطر وجهه ی فرهمندانه و غیر عقلانی است که عین عقلانیت ابراز ولایت و مودت به شبیه ترین افراد به معصوم، به سبب داشتن ملکه ی دین فهمی و دین ورزی(فقاهت و عدالت) است، در این جایگاه ما معتقد نیستیم رهبری دینی همان شئون معنوی معصوم را دارد، اما چون شئون حکومتی را دارد و عرف ابراز علاقه در جامعه ما و جامعه جهانی نمایش حضور مردمی است، این چنین به صحنه می آییم.

بسم الله الرحمن الرحیم

اشاره: این یادداشت بعد از شبهه افکنی بی بی سی در دیدار رهبر معظم انقلاب از قم نوشته شد.

سر کلاس دانشگاه، استاد درس زندگی نامه امام می گفت که این سیستم ها چیست؟ رادیو صبح گفت مردم از ۵ صبح آمده اند دیدار رهبری، امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می گوید با من این طور خاص صحبت نکنید و عملاً شبهه ای که بی بی سی  سر زبان ها انداخته است را تکرار کرد. در وسائل و مستدرک الوسائل روایت هایی از نمونه هایی از این دست در زمان ائمه موجود است!
۱۲۹- بَابُ حُکْمِ تَقْبِیلِ الْبِسَاطِ بَیْنَ یَدَیِ الْأَشْرَافِ وَ التَّرَجُّلِ لَهُمْ وَ الِاشْتِدَادِ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ عِنْدَ الْمَسِیرِ
یاب جکم بوسیدن فرش مقابل اشراف و پیاده رفتن برای آن ها و دویدن مقابل آن ها در مسیر
۱۶۱۵۹- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِیِّ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ الْمُکَتِّبِ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقِ کُلِّهِمْ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى قَالَ سَأَلَنِی أَبُو قُرَّهَ صَاحِبُ الْجَاثَلِیقِ أَنْ أُوصِلَهُ إِلَى الرِّضَا ع فَاسْتَأْذَنْتُهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ أَدْخِلْهُ عَلَیَّ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَیْهِ قَبَّلَ بِسَاطَهُ وَ قَالَ هَکَذَا عَلَیْنَا فِی دِینِنَا أَنْ نَفْعَلَ بِأَشْرَافِ زَمَانِنَا الْحَدِیثَ وَ لَیْسَ فِیهِ أَنَّهُ أَنْکَرَ ذَلِکَ
صفوان بن یحی می گوید: ابو قره دوست جاثلیق از من خواست که او را به امام رضا (علیه السلام) برسانم. من برای او اجازه گرفتم . امام گفت:« او را پیش من بیاور.» هنگامی که ابوقرّه داخل شد فرش را بوسید و گفت ما نخبگان و آدم های شریف زمان مان را در دین مان این گونه احترام می کنیم. و در روایت قرینه ای مبنی بر انکار این عمل از جانب امام نرسیده است
۱۶۱۶۰- مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الرَّضِیُّ فِی نَهْجِ الْبَلَاغَهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَدْ لَقِیَهُ عِنْدَ مَسِیرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِینُ أَهْلِ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَیْنَ یَدَیْهِ [فَقَالَ‏] مَا هَذَا الَّذِی صَنَعْتُمُوهُ قَالُوا خُلُقٌ نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا فَقَالَ ع وَ اللَّهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُکُمْ وَ إِنَّکُمْ (لَتَشُقُّونَ بِهِ عَلَى أَنْفُسِکُمْ) وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِی آخِرَتِکُمْ فَمَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّهَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ وَ مَا أَرْبَحَ الدَّعَهَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّاوسائل‏الشیعه ج ۱۲ ص ۲۲۸
امیر مؤمنان على (علیه السلام) فرمود: وقتى دهقانان شهر انبار امام (علیه السلام) را در هنگام رفتن آن حضرت به شام دیدند به خاطر آن بزرگوار پیاده شدند و پیشاپیش حضرت دویدند. فرمود: این چه کارى است که انجام مى‏ دهید گفتند: این از رسوم ماست که بدین طریق امیران خود را بزرگ مى‏ شماریم و احترام مى‏ کنیم. فرمود: به خدا قسم که امیران شما از این عمل نفعى نمى‏ برند و شما در دنیاى خویش، خود را آزار مى‏ دهید و در آخرتان بدبخت مى‏ گردید و چه زیانکارى بزرگى است زحمت و رنجى که عذاب الهى را دنبال داشته باشد. و چه راحتى و آسایش خوبى است آن راحتى و آسایش که همراه آن ایمنى از آتش جهنم باشد.
این روایت در حکمت ۳۶ نهج البلاغه هم ذکر شده
۱۱۲- بَابُ حُکْمِ تَقْبِیلِ الْبَسَاطِ بَیْنَ یَدَیِ الْأَشْرَافِ وَ التَّرَجُّلِ لَهُمْ وَ الِاشْتِدَادِ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ عِنْدَ الْمَسِیرِ
۱۰۲۲۰- ۱- الصَّدُوقُ فِی کَمَالِ الدِّینِ، عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْآبِیِّ الْعَرُوضِیِّ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَغْدَادِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ لَمَّا قُبِضَ سَیِّدُنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیُّ ع وَفَدَ مِنْ قُمَّ وَ الْجِبَالِ وُفُودٌ بِالْأَمْوَالِ کَانَتْ تُحْمَلُ عَلَى الرَّسْمِ فَلَمَّا أَنْ وَصَلُوا إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى قِیلَ لَهُمْ إِنَّهُ ع قَدْ فُقِدَ فَطَلَبَ مِنْهُمْ جَعْفَرٌ الْمَالَ فَلَمْ یُعْطُوهُ فَلَمَّا خَرَجُوا مِنَ الْبَلَدِ خَرَجَ عَلَیْهِمْ غُلَامٌ وَ نَادَاهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَ قَالَ أَجِیبُوا مَوْلَاکُمْ إِلَى أَنْ ذَکَرَ دُخُولَهُمْ عَلَى الْحُجَّهِ ع وَ وَصْفَهُ الْأَمْوَالَ وَ الرِّحَالَ وَ مَا کَانَ مَعَهُمْ مِنَ الدَّوَابِّ قَالَ فَخَرَرْنَا سُجَّداً لِلَّهِ شُکْراً لِمَا عَرَّفَنَا وَ قَبَّلْنَا الْأَرْضَ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ سَأَلْنَاهُ عَمَّا أَرَدْنَا فَأَجَابَ ع مستدرک‏الوسائل ج ۹ ص ۶۶
زمانی که امام عسگری فوت شد از قم و کوه ها اموال را فرستادند که بر اسب حمل می شد. هنگامی که به مکان امام رسیدند به آن ها گفته شد که ایشان فوت کرده اند. به آن ها گفته شد که جعفر کذاب مال را مطالبه کرده است. به او ندادند، هنگامی که از شهر خارج شدند غلامی به سمت آن ها آمد و آن ها را به نام های شان صدا زد و گفت دعوت مولای تان را اجابت کنید…. آن ها به خدمت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف رسیدند) و ایشان اموال و صاحبان آن ها و آن چه از چهارپایان همراه آن ها بود اسم بردند، سپس برای خدا به سجده افتادیم برای این که رهبر دینی را شناختیم و به زمین مقابل او بوسه زدیم. سپس از آن چه اراده کرده بودیم پرسیدیم و او جواب داد.
**
بررسی دلالی: در حدیث اول قدمگاه امام را بوسیده اند، فرد می گوید ما آدم های شریف و نخبه را این چنین بزرگ می داریم. امام چیزی نگفته اند، (قول و فعل و تقریر معصوم حجت است) ولذا این به معنای عدم نفی اقدامی است که در فرهنگ یک ملت برای احترام به کار می رود. البته در مورد سجده به قصد الوهیت به امام علی داریم که امام برخورد های شدید تا اعدام افراد را انجام داده اند.
روایت دوم به زحمت افتادن نخبگان و انجام دویدن مقابل امام را نفی کرده است، دهقان ها یک طبقه اجتماعی خاص در شهر بوده اند که به نوعی می توان آن ها را نخبه خواند(نگاه امروزی اش این است که مثلاً مسئولین عالی مملکت یا شهر همان ابراز احساسات عموم مردم را بکنند غیر از پاچه خواری چیز دیگری تلقی نمی شود)
روایت سوم دارد می گوید آدم ها رفته اند پیش امام وقتی فهمیده اند به سجده افتاده اند و قدمگاه امام را بوسیده اند.
**
نکته این جاست که این استقبال ها و ابراز احساسات چند ریشه جدی دارد:

  1. شان دادن رابطه با رهبری دینی و دین در عصری که کلاً رهبری دینی و حکومت دینی غیر عقلانی شمرده می شود و طبق تئوری های علمی باید همه چیز تنها برای سود و نفع شخصی و سکولار معنی شود.
  2. مقابله سیاسی با اتهام های عدم وجود پشتوانه برای رهبری دینی. اساساً این به مثابه نمایش قدرت حساب می شود.
  3. یک سوال مهم این جاست چگونه است راهپیمایی چندصد هزار نفر بدون مجوز در تهران نماد رشد یافتگی و بیداری جامعه مدنی است، اما حضور میلیونی مردم به ناگاه هم غیر عقلانی می شود هم به وسیله حضرات مدرن و بی بی سی این اسلام ستیزان اسلام شناس! خلاف دین تشخصی داده می شود. البته از کسانی که معنویت را خرافه می پندارند و چیزی از رابطه ی امت وامامت نمی فهمند چنین چیزی هم بعید نیست!
  4. توصیه ها به عدم تملق و چاپلوسی و.. .که در متون به حاکم هست هم یک توصیه اخلاقی است، به ویژه در برخورد با نخبگان اما ابراز احساسات عموم مردم مثل آن چه این جا بود یا استقبال مردم مدینه از پیامبر اعظم(ص) نمایش مجد و عظمت دینی است. در شرایط تزاحم این ها قطعاً اولویت با دومی است گرچه آن جا بیشتر نخبگان حکومتی مدّ نظر می رسد یا کسانی که طمع به کسب قدرت و ثروت از قبل این مسائل دارند! چگونه است وقتی دست خاتمی بوسیده می شد و برایش گل می ریختند رنگ این حضرات به جوش نمی آمد!
  5. اصلاً بر اساس قادعه الزام (و الزموهم بما الزموا انفسهم) اگر قرار است دموکراسی باشد و این ها که اقلیتند می خواهند جور دیگر کنش کنند اکثریت دوست دارد کنش خود را این چنین به نمایش بگذارد!

**
در یک جلسه با حجاریان در مورد رهبری در جمهوری اسلامی بحث کردم. او چون ذهنش از تقسیم بندی وبری سه گانه در مورد رهبری جلوتر نمی رفت می گفت رهبری سنتی و کاریزماتیک با امام از بین رفته الآن ما باید وجهه قانونی رهبری را پر رنگ کنیم. یعنی می خواست رهبری دینی را تقلیل بدهد به رهبری سیستمی! ما دقیقا با این نگاه مشکل داریم. ابراز احساسات ما به رهبری نه به خاطر وجهه ی فرهمندانه و غیر عقلانی است که عین عقلانیت ابراز ولایت و مودت به شبیه ترین افراد به معصوم، به سبب داشتن ملکه ی دین فهمی و دین ورزی(فقاهت و عدالت) است، در این جایگاه ما معتقد نیستیم رهبری دینی همان شئون معنوی معصوم را دارد، اما چون شئون حکومتی را دارد و عرف ابراز علاقه در جامعه ما و جامعه جهانی نمایش حضور مردمی است، این چنین به صحنه می آییم. رهبری برای ما مقام رهبری نیست! امامت است، و رهبری دینی که وجهه قانونی اش آن شده و به خاطر همین آن مدل ها هم به آن افزوده می شود والبته مدرن ها توانایی فهم این مسائل را ندارند!
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ الأعراف : ۱۷۹
بسیارى از جن و انس را براى جهنم آفریده‏ایم دل‏ها دارند که با آن فهم نمى‏کنند چشم‏ها دارند که با آن نمى‏بینند گوش‏ها دارند که با آن نمى‏شنوند ایشان چون چارپایانند بلکه آنان گمراه‏ترند ایشان همانانند غفلت‏زدگان (۱۷۹)

مطالب مرتبط: صراط ، پلخمون، آهستان

همین مطلب در گوگل باز

این نوشته در یادداشت ارسال و , , , , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *