همه باید سعى کنیم تا روح وحدت و پاکى را بر محیط کارمان حاکم گردانیم، تا بتوانیم تمامى قدرتها و ابرقدرتها را به زانو درآوریم. باید تلاش کنیم زهد و قدس اسلام ناب محمدى را از زنگارهاى مآبى و تحجرگرایى اسلام امریکایى جدا کرده و به مردم مستضعفمان نشان دهیم. ما اگر توانستیم نظامى بر پایه هاى نه شرقى نه غربى واقعى و اسلام پاک منزه از ریا و خدعه و فریب را معرفى نماییم، انقلاب پیروز شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از هر کار تکلیف این مقدسنماها را روشن کنید.
این گونه افکار ابلهانه، که در ذهن بعضى وجود دارد، به استعمارگران و دولتهاى جائر کمک مىکند که وضع کشورهاى اسلامى را به همین صورت نگه دارند، و از نهضت اسلامى جلوگیرى کنند. اینها افکار جماعتى است که به «مقدسین» معروفند؛ و در حقیقت «مقدس نما» هستند نه مقدس. باید افکار آنها را اصلاح کنیم، و تکلیف خود را با آنها معلوم سازیم؛ چون اینها مانع اصلاحات و نهضت ما هستند و دست ما را بسته اند.
روزى مرحوم آقاى بروجردى، مرحوم آقاى حجت، مرحوم آقاى صدر، مرحوم آقاى خوانسارى، رضوان اللَّه علیهم، براى مذاکره در یک امر سیاسى در منزل ما جمع شده بودند . به آنان عرض کردم که شما قبل از هر کار تکلیف این مقدسنماها را روشن کنید. با وجود آنها مثل این است که دشمن به شما حمله کرده، و یک نفر هم محکم دستهاى شما را گرفته باشد. اینهایى که اسمشان «مقدسین» است- نه مقدسین واقعى- و متوجه مفاسد و مصالح نیستند دستهاى شما را بسته اند. و اگر بخواهید کارى انجام بدهید، حکومتى را بگیرید، مجلسى را قبضه کنید که نگذارید این مفاسد واقع شود، آنها شما را در جامعه ضایع مى کنند. شما باید قبل از هر چیز فکرى براى آنها بکنید.
امروز جامعه مسلمین طورى شده که مقدسین ساختگى جلو نفوذ اسلام و مسلمین را مىگیرند، و به اسم اسلام به اسلام صدمه مى زنند. ریشه این جماعت، که در جامعه وجود دارد، در حوزه هاى روحانیت است. در حوزه هاى نجف و قم و مشهد و دیگر حوزه ها افرادى هستند که روحیه مقدس نمایى دارند؛ و از اینجا روحیه و افکار سوء خود را به نام اسلام در جامعه سرایت مى دهند. اینها هستند که اگر یک نفر پیدا شود بگوید بیایید زنده باشید، بیایید نگذارید ما زیر پرچم دیگران زندگى کنیم، نگذارید انگلیس و امریکا این قدر به ما تحمیل کنند، نگذارید اسرائیل این طور مسلمانان را فلج کند، با او مخالفت مى کنند.
این جماعت را ابتدا باید نصیحت و بیدار کرد. به آنها گفت مگر خطر را نمىبینید؟
مگر نمى بینید که اسرائیلیها دارند مى زنند و مى کشند و از بین مى برند و انگلیس و امریکا هم به آنها کمک مى کنند، و شما نشسته اید تماشا مى کنید. آخر شما باید بیدار شوید؛ به فکر علاج بدبختیهاى مردم باشید. …هرگاه بعد از تذکر و ارشاد و نصیحتهاى مکرر بیدار نشده و به انجام وظیفه برنخاستند، معلوم مى شود قصورشان از غفلت نیست، بلکه درد دیگرى دارند. آن وقت حسابشان طور دیگرى است..
ولایت فقیه(حکومت اسلامى)، امام خمینی، ص۱۴۳- ۱۴۶
انقلاب علیه واپس گرایی بود
باید پایه هاى تاریخ انقلاب اسلامى ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد. شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایى قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدى را جایگزین تفکر اسلام سلطنتى، اسلام سرمایه دارى، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایى کردند.
شما باید نشان دهید که در جمود حوزه هاى علمیه آن زمان که هر حرکتى را متهم به حرکت مارکسیستى و یا حرکت انگلیسى مى کردند، تنى چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.
شما باید به روشنى ترسیم کنید که در سال ۴۱، سال شروع انقلاب اسلامى و مبارزه روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و مآبى چه ظلمها بر عده اى روحانى پاکباخته رفت، چه ناله هاى دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسى و بى دینى شدند ولى با توکل بر خداى بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکرى و تحجرگرایى، سرافراز- ولى غرقه به خون یاران و رفیقان خویش- پیروز شدند.
صحیفه امام ج۲۱ ۲۳۹-۲۴۰
خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه
البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه هاى علمیه هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند. امروز عده اى با ژست مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى زنند که گویى وظیفه اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست.
طلاب عزیز لحظه اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى اند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
شعار جدایی دین از سیاست
استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه اى کارگر شده است تا جایى که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى آورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست.
شاه شیعه است!
در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى شنیدى که شاه شیعه است! عده اى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مىدانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هر گز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد.
به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه مى رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مى رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مىگفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى یافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه ها را حفظ نمود.
فره ایزدوی و جدایی دین از سیاست
علماى دین باور در همین حوزه ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامى مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه ها به هر دو تفکر آمیخته اند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایه هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بیسواد، عده اى کمر همت بسته اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدس نماها از میدان به در مى رفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مى دهد و از همه شکننده تر، شعار گمراه کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمى شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.
انقلاب با جنگ با متحجرین آغاز شد
اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى ۱۵ خرداد رقم خورد. در ۱۵ خرداد ۴۲ مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مىنمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مى درید. در آن زمان روزى نبود که حادثه اى نباشد، ایادى پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمت ها متوسل شدند حتى نسبت تارک الصلاه و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند مى دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مى گریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى مى خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده اى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عده اى وابسته که چهره شان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مى نمودند.
ضربات مقدسین روحانی نما به اسلام، حمله به حکومت به بهانه چند اشکال کوچک
آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمى دادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز با هماهنگى چپی ها و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که مى توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولى دست برنداشتند و از کودتاى نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوای شان ساخت. دستهاى دیگر از روحانى نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى دانستند و سر به آستانه دربار مى ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهاى بیشعور مىگفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگویند مسئولین نظام کمونیست شده اند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مى دانستند، امروز از اینکه در گوشه اى خلاف شرعى که هر گز خواست مسئولین نیست رخ مى دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى دهند! دیروز «حجتیه اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى تر از انقلابیون شده اند! «ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى خورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلال ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدس نماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن ها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه هاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.
صحیفه امام ج۲۱ ۲۷۷-۲۸۱
جدا کردن کنیم زهد و قدس اسلام ناب محمدى از زنگارهاى مآبى و تحجرگرایى اسلام امریکایى
همه باید سعى کنیم تا روح وحدت و پاکى را بر محیط کارمان حاکم گردانیم، تا بتوانیم تمامى قدرتها و ابرقدرتها را به زانو درآوریم. باید تلاش کنیم زهد و قدس اسلام ناب محمدى را از زنگارهاى مآبى و تحجرگرایى اسلام امریکایى جدا کرده و به مردم مستضعفمان نشان دهیم. ما اگر توانستیم نظامى بر پایه هاى نه شرقى نه غربى واقعى و اسلام پاک منزه از ریا و خدعه و فریب را معرفى نماییم، انقلاب پیروز شده است.
صحیفه امام ج۲۱ ۱۴۳
خط مبارزه با تحجرگرایی
باید براى شکستن امواج طوفان ها و فتنه ها و جلوگیرى از سیل آفتها به سلاح پولادین صبر و ایمان مسلح شویم. ملتى که در خط اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله- و مخالف با استکبار و پولپرستى و تحجرگرایى و مقدسنمایى است، باید همه افرادش بسیجى باشند
صحیفه امام ج۲۱ ۱۹۵
زدودن تحجر و مقدس مآبی از دامن اسلام
علاقه مندم که فرد فرد شما عالم و متخصصى متعهد براى اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- و مبارزى سرسخت علیه اسلام امریکایى و مرفهین و پرچمدار وفادارى براى ایثارگران و شهیدان خود باشید، و بتوانید با چراغ علم و عمل و تقوا ظلمت نفاق و کجفکریها و تحجرها و مقدس مآبی ها را از دامن اسلام بزدایید.
صحیفه امام ج۲۱ ۱۳۷
مشخص کردن مقابله اسلام مقدس نماهای متحجر با سلام ناب
راه مبارزه با اسلام امریکایى از پیچیدگى خاصى برخوردار است که تمامى زوایاى آن باید براى مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ که متأسفانه هنوز براى بسیارى از ملتهاى اسلامى مرز بین «اسلام امریکایى» و «اسلام ناب محمدى» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدسنماهاى متحجر و سرمایه دارا نخدانشناس و مرفهین بى درد، کاملًا مشخص نشده است. و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو فکر متضاد و رودررو وجود داشته باشد از واجبات سیاسى بسیار مهمى است، که اگر این کار توسط حوزه هاى علمیه صورت پذیرفته بود، به احتمال بسیار زیاد سید عزیز ما، عارف حسین، در میان ما بود. وظیفه همه علماست که با روشن کردن این دو تفکر، اسلام عزیز را از ایادى شرق و غرب نجات دهند.
صحیفه امام ج۲۱ ۱۲۰-۱۲۱
جاهلان متنسک عالمان متهتک
باید مسلمانان فضاى سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملى نسبت به دشمنان خدا لبریز کنند و به وسوسه خناسان و شبهات تردیدآفرینان و متحجرین و منحرفین گوش فرا ندهند و لحظه اى از این آهنگ مقدس توحیدى و جهان شمولى اسلام، غفلت نکنند که مسلماً جهان خواران و دشمنان ملتها، بعد از این آرام و قرار نخواهند داشت و به حیله ها و تزویرها و چهره هاى گوناگون متمسک مىشوند و روحانى نماها و آخوندهاى دربارى و اجیرشدگان سلاطین و ملی گراها و منافقین به فلسفه ها و تفسیرها و برداشتهاى غلط و منحرف روى مى آورند و براى خلع سلاح هاى مسلمانان و ضربه زدن به صلابت و ابهت و اقتدار امت محمد- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- به هر کارى دست مى زنند و چه بسا جاهلان مُتنسّک بگویند که قداست خانه حق و کعبه معظمه را به شعار و تظاهرات و راهپیمایى و اعلان برائت نباید شکست و حج جاى عبادت و ذکر است نه میدان صف آرایى و رزم و نیز چه بسا عالمان مُتهتّک القا کنند که مبارزه و برائت و جنگ و ستیز، کار دنیاداران و دنیا طلبان بوده است و ورود در مسائل سیاسى، آن هم در ایام حج دون شأن روحانیون و علما مىباشد. که خود این القائات نیز از سیاست مخفى و تحریکات جهانخواران به شمار مى رود که مسلمانان باید با همه امکانات و وسایل لازم به مقابله جدى و دفاع از ارزشهاى الهى و منافع مسلمین برخیزند و صفوف مبارزه و دفاع مقدس خویش را محکم و مستحکم نمایند و به این بی خبران و دل مردگان و پیروان شیاطین بیش از این مجال حمله را به صفوف عقیده و عزت مسلمانان ندهند
صحیفه امام ج۲۰ ۳۱۵
نفی تجزیه و اخلتاف بین روحانیت
به آنان که ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مى کنند سفارش و نصیحت مى کنم که در گفتار و کلمات و نوشته ها با دقت و مطالعه عمل کنند و برداشت ها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. مسئله دیگر اینکه امروز مقابله و تجزیه روحانیت انقلابى به سود کیست؟ دشمنان از دیرباز براى اختلاف افکنى میان روحانیون آماده شده اند. غفلت از آن، همه چیز را بر باد مى دهد. حال اختلاف به هر شکلى باشد، بدبینى شدید نسبت به مسئولین بالا باشد یا مرزبندى فقه سنتى و پویا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسین حوزه علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، نمىتوان پیشبینى نمود که موفقیت از آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت فکرى از آن روحانى نماها و متحجرین گردد روحانیت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مى دهد.
صحیفه امام ج۲۱ ۲۸۶-۲۸۷
ابتلای اسلام به مقدس مآب ها
آن آدم مقدس مآبى که تسبیح هم دستش گرفته است و مىگوید به اسلام هم من خدمت مى کنم. این مقدس مآب را چه باید بکنیم …؟ این طایفه منافقین هم که نمى شود با آنها کارى کرد. اسلام از صدر، از اولى که اسلام پیدا شده تا حالا، مبتلاى به این جمعیت هست. و حل مسأله اینها مشکل تر از هر مسئله اى است براى اسلام و مسلمین. اشخاصى که فریاد براى اسلام مى زنند و مى زدند. و از ملیت و از اسلامیت و از اینها مى گفتند. بعد معلوم شد که این آقا که این قدر اسلام مآب است و این قدر ملى است رابطه دارد با امریکا.
صحیفه امام ج۱۱ ۲۳۴
عدم توجه به روح احکام
مع الأسف ابعاد مختلف این فریضه عظیم سرنوشت ساز به واسطه انحراف هاى حکومت هاى جور در کشورهاى اسلامى و آخوندهاى فرومایه دربارى و کج فهمی هاى بعضى از معممین و مقدس نماها در تمام کشورهاى اسلامى در پرده ابهام باقى مانده است. کج فهمانى که حتى با تشکیل حکومت اسلامى مخالف، و آن را از حکومت طاغوت بدتر مى دانند! کج فکرانى که فریضه بزرگ حج را محدود به یک ظاهر بى محتوا کرده، و ذکر گرفتاری هاى مسلمانان و کشورهاى اسلامى را بر خلاف شرع و تا سرحد کفر مى شمارند. وابستگان به حکومت هاى جابر انحرافى که فریاد مظلومانى را که از گوشه و کنار جهان در این مرکزِ فریاد جمع گردیده اند. زندقه و بر خلاف اسلام وانمود مى کنند. بازیگرانى که براى عقب نگه داشتن مسلمانان و بازکردن راه براى غارتگران و سلطه جویان، اسلام را در کنج مساجد و معابد محصور نموده اند و اهتمام به امر مسلمین را بر خلاف اسلام و وظایف مسلمانان و علماى اسلام معرفى مى کنند. و مع الأسف دامنه تبلیغات گمراه کننده به قدرى بوده و هست که دخالت در هر امر اجتماعى و سیاسى را در جامعه مسلمین بر خلاف وظایف روحانیون و علماى دین مى دانند؛ و دخالت در سیاست را گناهى نابخشودنى مى خوانند؛
صحیفه امام ج۱۹ ۲۰-۲۱
اسلام ملاهای کثیف درباری
از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابو سفیان، اسلام ملّاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بی شعور حوزه هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها، و در یک کلمه «اسلام امریکایى» را ترویج مى کنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، امریکاى جهانخوار، مىگذارند.
صحیفه امام ج۲۱ ۸۱
بعد التحریر: تحجر ستیزی همپای التقاط ستیزی از اصول اساسی اسلام ناب است
این که چند سال است یک بخشی از حزب الله همه اش روی ادبیات اسلام ناب و تقابل با اسلام آمریکایی می ایستد نه تقلیل دعوا به مقبله با چند ورشکسته سیاسی بخشی اش به همین جا برمی گردد در این جبهه وسیع ما فقط با غرب زده ها و ماکزیمم اشرافیت که مشکل نداریم علاوه بر التقاط تحجر هم مهم است، دوری از عقلانیت هم مهم است، تقلیل دین به مسائل دلی آن هم با یک مدل و نگاه خاص هم مهم است! و قس علی هذا!
دعوای ما با این ها صرفاً مقابله این ها با حکومت دینی نیست که باید مقابله این ها با ملزومات حفظ دین در دنیای معاصر و عدم درک اقتضائات و پر کردن پازل دشمن و تحجر در اجتهاد و دادن پاسخ های صلب و قدیمی به پرسش های جدید بدون توجه به روح مسئله و موضوعات آن است.. همان قدر که عصری و مصری کردن دین بد است، نگه داشتن دین در عصر و مصر و عهد گذشته نیز مذموم است. و اسلام ناب هم التقاط را رد می کند هم با تحجر می جنگد
این نبرد تاریخی است و به تصریح روایات حتی در زمان ظهور امام زمان نیز ادامه خواهد داشت و بخشی از این جریان با تمسک به آیات و احادیث مقابل امام زمان نیز خواهند ایستاد!
ما با یک طیف گسترده مواجهیم که بعضی های شان هم ابا ندارند از این که رسماً بگویند متحجرهایی که امام می گوید ماییم و بعضا آدم های اخلاقی و … هستند به واسطه همین روحیات بحث های فکری خودشان را هم پیش می برند. یکی از همین آقایان که به دلایلی اسمش را نمی آورم که فوق العاده هم آدم بی تکلفی است و می توانید کله را بیندازید پایین بروید دفترش ببینیدش در جلسه ای رسما به بجه ها عین همین جملات را می گفت.
البته ادبیات مبارزه با تحجر باید جوری باشد مردم به روحانیت بد بین نشوند و در پازل خطوط انحرافی هم نیفتیم. هر جا جریان های انحرافی خواستند رشد کنند اول به جنگ روحانیت آمدند برای این که برداشت خودشان از دین و نسبی کردن دین را پیش ببرند. مثلا بابیت، ازلیه، بهائیت، مهدی سودانی، قادیانیه وحتی همین جریان های عرفان های پشمکی فعلی در لفافه و…. خیلی های شان هم تحت شعار احیای اسلام و احکام اسلامی و مقابله با استعمار ملت را سر کار گذاشتند. این خیلی مهم است.
مهم این است بیش تر از مصداق ما باید به جنگ جریان برویم و مختصات این را برای مردم باز کنیم و خراب کاری های تاریخی این جریان را قبل و بعد انقلاب و به ویژه در سال های اخیر نمایان کنیم. کی گفته وظیفه ما فقط مقابله با التقاط است؟
البته یک نکته هم مهم است مبارزه با اسلام آمریکایی هم نباید ما را از مبارزه اصلی و اساسی با استکبار و آمریکا برگرداند که این هم یک نوع انحراف است بخشی از دعوای ما با جریان های وهابیت ستیز و انجمن حجتیه سر همین کارهاست. بحثی که آقا هم مطرح کردند که نباید مسائل حاشیه ای مطرح شود و…. هم بی ربط به این مسئله نیست ما به زور کسی را از نظام بیرون نمی کنیم اما بصیرت مردم را بالا می بریم حالا کسی بیرون هم افتاد مشکل خودش است
اصل مبارزه با ریشه استکبار است، گرچه به تعبیر سیدشهیدان اهل قلم مرتضی آوینی: «خلاف آنچه بسیاری می پندازند آخرین مقاتلهی ما نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپاتر است. اگر چه این یکی نیز ولو ماماه باشد به یک شب قدر فرو خواهد ریخت و مستضعفان وارث زمین خواهند شد.»
بازتاب: امروز با طیف گستردهای از تهدیدات در حوزه فرهنگی مواجهیم