انگشتر حدید به دستش زده ولی
پیچیده در زمین و زمان «ظافرٌ علی» ۴
پیچیده در چکاچک شمشیر ذوالفقار
صوت ولی که خوانده تو را که «کجاست یار؟»
بس کن تو لاف! «بعد شهیدان چه کردهایم؟»
باید نشان دهیم به میثاق ماندهایم!
بس کن تو لافِ منتظرم، موسم ظهور
مردی اگر، زمانه شده موسم حضور
رمز ظهور، بسته به جنگ و قیام ماست
بیرون بکش تو تیغ، که اندر نیام ماست
با همّت مضاعف تو، زود میرسد
پرچم به دست مهدی موعود میرسد
بسم الله الرحمن الرحیم
روح خدا دمید به شهری که گور بود
پیچیده در غبار فِتَن، راه نور بود
مردم به پا شدند مگر نفخ صور بود؟
گویا دوباره بعثتی از کوه نور بود
روح زمانه زنده ز اسلام ناب شد
پایان شرق و غرب، از این انقلاب شد
پایان جنگ ظاهری شرق و غرب، نیز
با هم یکی شدند، در این جنگ و این ستیز
بهر شکست آن همگی هم زبان شدند
اعدای ظاهری، همه هم داستان شدند
جوشید فتنه های عدو، ضدّ انقلاب
صد توطئه، مصیبت و صد جنگ و اضطراب
پیچید بانگ کرکس و کافر، درون شهر
سد شد مسیر رود، درون سکون شهر
گفتند: «انتهای خمینی زمان ماست
دنیای غرب و توسعهاش آرمان ماست
از آرمان رسیده به ما ننگ و اضطراب
باید عقب نشست ز اوهام انقلاب
با شد، وقت ترک عدالت رسیده است
گاه گذر ز راه ولایت رسیده است»
گفتند: «هر چه زشتی از آن جنگ میرسد
از مردی و جهاد، به ما ننگ میرسد
بر مردهای مرد، تجمّل روا کنیم
با عالم جدید، همه آشنا کنیم
اشرافیت طبیعی رشد است و توسعه»
از یاد رفت شقشقیه رفت قاصعه
صد موریانه زد علم آشیانه را
وقتی کنار رفت «صحیفه» ز شهر ما
دشمن درون خانه و در شهر کو به کوست
بس کن ملول! لاف، که انسانم آرزوست
در پیچ روزگار، فراموش مرد جنگ
مظلوم و خسته، بی کس و خاموش، مرد جنگ
شد سهم نسل سوّم ما، فتنه و تباب
تنها بسیج، مأمن انسان انقلاب
میشد شهاب شب شکن شهر، ناپدید
تنها «ولی»، مقاومِ استاده با امید
در موج فتنه های زمان، نوح انقلاب
میزد صلای ماندن بر روح انقلاب
میزد صلا که «شهر به دشمن نمیدهیم
مقهور فتنه سازی دشمن نمیشویم
خطﱢ امام و روح خدا رهنمای ماست
این راه روشن است، که در پیش پای ماست»
باید قدم گذاشت در این راه و این جهاد
باید به یأس و سازش و برگشت، پا نداد
باید خواص بود و دو چشمان فتنه زد
عمّار کو که یاوری مرتضی کند؟
کو آن که در مسیر خدا ره سپر شود؟
حق ماندنی است بالاخره میرود زُبَد ۱
عمّارگونه عده ای از شهر آمدند
بر نام و نان و خواهش خود پشت پا زدند
گفتند «بر مسیر شما ایستادهایم
در فتنه، دین خویش ز کف، ما ندادهایم
دعوا به جز تحقق اسلام ناب نیست
اشرافیت که شیوه این انقلاب نیست
داریم با تحجر و سازش، سر ستیز
با التقاط و توطئه و هر فساد، نیز
آزادی تمام افق چون که عزم هست
تا کفر و شرک و ظلم، به پا مانده، رزم هست
جنگی که هست، جنگ فساد و عدالت است
فرقان درون فتنه، چراغ بصیرت است
رهبر، عمود خیمه گهِ انقلاب ماست
راه ولیّ و روح خدا، انتخاب ماست
همپای ذوالفقار بگو«یا علی مدد»
ماییم بی شمار بگو «یا علی مدد»
ماییم رهسپار بگو «یا علی مدد»
ماییم سربدار بگو «یا علی مدد»
اوّل قدم، تبرّی از دشمنان اوست
تبیین مرز، با عدوی این زمان اوست
آنک، اگر که کلّ جهان رو به رو شود
اسلام ناب، غالب هر جنگ جو شود
پیچیده است لشکری از پیل میرسد
پاسخ دهید فوج ابابیل میرسد
هیهات، کوفه وار ز حیدر جدا شدن
نظّاره گر، به کشتن خون خدا شدن
هیهات با عدو سخن از دوستی زدن
با پینه، لافِ مومنیِ پوستی زدن
ذلّت به جز طریق مقدّس مآب نیست
نفرین به هر که پیرو اسلام ناب نیست
در گاه جنگ و فتنه و خون، وقت خواب نیست
غیرت ندارد آن که پی انقلاب نیست
ای ماندگان مدّعی عافیت طلب
آتش بیار ِفتنه ی حمّالهُ الحطب ۲
ما هم مسیر خفته کَس و مانده، نیستیم
نفرین به ما اگر که ز رفتن بایستیم
«خاتم به دست لشکر شیطان نمیدهیم
جان میدهیم و ملک سلیمان نمیدهیم» ۳
از پا میفت تا که مسیرت تمام نیست
هر ادّعا، بیان گر خطّ امام نیست
تا فتح انتهای افق، جنگ ما به پاست
سیّد علیّ خامنه ای مقتدای ماست
انگشتر حدید به دستش زده ولی
پیچیده در زمین و زمان «ظافرٌ علی» ۴
پیچیده در چکاچک شمشیر ذوالفقار
صوت ولی که خوانده تو را که «کجاست یار؟»
بس کن تو لاف! «بعد شهیدان چه کردهایم؟»
باید نشان دهیم به میثاق ماندهایم!
بس کن تو لافِ منتظرم، موسم ظهور
مردی اگر، زمانه شده موسم حضور
رمز ظهور، بسته به جنگ و قیام ماست
بیرون بکش تو تیغ، که اندر نیام ماست
با همّت مضاعف تو، زود میرسد
پرچم به دست مهدی موعود میرسد
پانوشتها
۱- کف روی آب، اشاره به آیه فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ [الرعد: ۱۷]
۲- اشاره به سوره مسد و زن ابوجهل و امراته حمّاله الحطب
۳- تضمین از شعر معروف شاعر بسیجی مرحوم محمدرضا آقاسی
۴- نقش نگین انگشتر حدید رهبر معظم انقلاب علی ظافر است