نباید تصویر و پیشزمینههای ذهنی کارگردان، اصل تاریخ را مورد تغییر قرار دهد. چه اینکه تصویر سیمرغ از همین ماجرا واقعیتر و قابلهضمتر از این کاریکاتور از چمران و وصالی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
دوگانهای که چ از چمران و اصغر وصالی ساخت، دوگانه عقل و عشق یا حتی اختلافنظر دو مجاهد در مورد اولویتها نیست.
دوگانه یک چهره بیعقل که میخواهد کورکورانه بجنگد تا کشته شود با یک تکنوکرات محافظهکار و منفعل که فقط میخواهد به هر قیمت صلح کند و از مقابله با ظلم گریزان است، مگر آنکه بهاجبار برسد.
دوگانه یک چریک چپ و کور با سازگاری ایرانی بازرگان است[۱].
تصویری که نه با آنچه ما از چمران و وصالی خوانده و شنیدهایم سازگار است، نه عقلانی است، نه با مبانی دینی ما همخوان است؛ که اگر چمران و وصالی واقعاً این بودند ارزش قهرمان بودن نداشتند.
انسان انقلاب اسلامی چنانکه شهید علمالهدی میگوید عاقلانه میاندیشد، اما عاشقانه عمل میکند.
تکلیفگراست اما طی کردن مسیری را که منتج به نتیجه باشد، نیز تکلیف خود میبیند.
شهادتطلب است اما نه به قیمت خودکشی بینتیجه برای خود و دیگران.
اهل حسابوکتاب است اما نه محافظهکار و تحملکننده ظلم.
چمران چ بیشتر به نمادهای سازشکاری امروز میخورد و وصالیاش صد مرحله از امثال چهگوارا که نام چ از آن گرفتهشده، عقبتر.
اما چمران و وصالی که ما میشناسیم، شاید در روشها و روحیات تفاوت داشته باشند که ابوذر و سلمان و مقداد هم منش متفاوت داشتند؛ اما منطق و هدف مشابهی دارند.
اختلافشان سر مقاومت و مذاکره نیست، چون میشود هم مذاکره کرد، هم ایستادگی.
نباید تصویر و پیشزمینههای ذهنی کارگردان، اصل تاریخ را مورد تغییر قرار دهد. چه اینکه تصویر سیمرغ از همین ماجرا واقعیتر و قابلهضمتر از این کاریکاتور از چمران و وصالی است.
[۱] مهدی بازرگان در سازگاری ایرانی مدعی است: «از ترکیب بردباری، نوسانهای زندگی و زمینگیری، این خصلت کلی و عمیق در ایرانی پیداشده که بهعنوان یک سیستم دفاعی، خود را با شرایط گوناگون زمان و مکان منطبق نماید و به هر سختی و مشقّت و احیاناً به هر ننگ و نکبت تن دردهد. … با دوست و دشمن کنار آید، آقایی کند و نوکری. … یعنی هر زمان به رنگ تازهوارد درآمده به هر کسوناکس خدمت کند… رو به دینی آورد که برای پناهندگی و نجات روز معصیت باشد، عبادتش یک نوع استخدام و استفاده شخصی حساب شود، اما دست او را برای روزهای عیش و نوش در روزهای خوشی و برای تعدی و تملک در مواقع زورمندی باز گذارد» که وی از آن به «پفیوزی ایرانیان» یاد میکند.