محمد قوچانی در شماره ۵۰ مهرنامه اینبار در قامت روشنفکر درباری سخن گفته، از سلطنت صفوی دفاع کرده و آرمانهایی نظیر نهضت جهانی اسلام و اتحاد اسلامی را به مارکسیسم و عثمانیها نسبت داده است. تلاش کرده برای سید جمالالدین اسدآبادی آغازگر نهضت بیداری پروندهسازی کرده و تخریب وحدت اسلامی را با حمله به شریعتی و مساوی دانستن او با سلفیه و آنچه مارکسیسم اسلامی مینامد، محقق کند. راهحل را نیز در مهدی بازرگان دیده که اسلام را برای ایران میخواست نه ایران را برای اسلام و برای همین چارچوب از کوروش و صفویه تقدیر کرده و در بقیهٔ نشریه نیز تلاش کرده برای آن تئوریبافی کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
محمد قوچانی در شماره ۵۰ مهرنامه اینبار در قامت روشنفکر درباری سخن گفته، از سلطنت صفوی دفاع کرده و آرمانهایی نظیر نهضت جهانی اسلام و اتحاد اسلامی را به مارکسیسم و عثمانیها نسبت داده است. تلاش کرده برای سید جمالالدین اسدآبادی آغازگر نهضت بیداری پروندهسازی کرده و تخریب وحدت اسلامی را با حمله به شریعتی و مساوی دانستن او با سلفیه و آنچه مارکسیسم اسلامی مینامد، محقق کند. راهحل را نیز در مهدی بازرگان دیده که اسلام را برای ایران میخواست نه ایران را برای اسلام و برای همین چارچوب از کوروش و صفویه تقدیر کرده و در بقیهٔ نشریه نیز تلاش کرده برای آن تئوریبافی کند.
دموکرات رادیکال سابق، امروز در قامت محافظهکار درباری سخن گفته و برای تشیع دلسوزی کرده است و از در تنها شاه شیعهٔ دنیا و شاه اسلامپناه تئوریبافی کرده است یعنی همان حرف آخوندهای سنتی مرتجع مخالف امام در ۱۵ خرداد ۴۲ و بازگشت به تشیع صفوی را تمنا کرده است.
اینگونه روشنفکری مدرن با اسلام سنتی و ارتجاع در موضع محافظهکاری و مقابله با اسلام ناب خمینی به وحدت میرسد. منتها بهجای مقابله علنی با خمینی، آرمانهای او را موردحمله قرار داده، آن را به مارکسیسم، سلفیگری و عثمانیگری نسبت داده یعنی همان تهمتی که مرتجعین به شاگردان امام میزدند.
آقای روشنفکر دیر بیدار شده و بعد از ۵۳ سال از ۱۴ خرداد، سخن مرتجعین را با ادبیات شیک، کاغذ گلاسه و چاپ تمامرنگی تکرار کرده است. نسخهٔ مهدی بازرگان را که در سازگاری ایرانی، از پفیوزی ملت ایران سخن گفته که با هر چیزی سازگارند در برابر آن ارائه داده است.
آقای روشنفکر! این ملت را پفیوزی و سازگاری ایرانی بازرگان نگه نداشت. این ملت را اسلام و دفاع از دارالاسلام نگه داشت و امام با نفی صفویه، نقد مشروطیت و نهضت ملی نفت، انقلاب اسلامی را در تداوم نهضت بیداری مسلمانان جهان ازجمله انقلاب الجزایر خواند و پیوند با ملتهای مسلمان، ضمن رابطه با دولتها را تبدیل به قدرت نرم انقلاب ساخت.
البته مراد شما بازرگان در انقلاب ایران در دو حرکت تاریخ انقلاب را تحریف کرده و نهضت ضد استکباری ملت را به ضد استبدادی تقلیل داده بود و همین بازرگان حتی عقبتر از جبههٔ ملی تا اواخر بر قانون اساسی مشروطیت و حفظ سلطنت تأکید میکرد؛ اما امام در پیام تشکیل مرکز اسناد انقلاب اسلامی انقلاب را در برابر اسلام سلطنتی و سرمایهداری تعریف کرد و مردم پشت همین تفسیر از اسلام قیام کردند نه بیانیههای بازرگان.
البته انقلاب اسلامی تاریخ و فرهنگ اولین سرزمین آزادشده، یعنی ایران را گرامی میدارد؛ اما خود را ذیل آن تعریف نمیکند. ولی دفاع از اولین سرزمین آزادشده را بهخاطر دارالاسلام بودن آن تکلیف میداند.
مرید عزیز نظریهپرداز پفیوزی ایرانی! سلطنت احیا شدنی نیست و ملت ایران احتیاج به پفیوزی و سازگاری تجویزی مراد شما ندارد. کمااینکه از موضع حفظ قانون اساسی مشروطهٔ بازرگان حمایت نکرد. سلطنت رفته است و آنکسانیکه میخواستند در دل نظام اسلامی سلطنت بنا کنند هم رفتهاند.
تلاشهای محافظهکاران مدرن برای حل کردن نظام اسلامی در نظام سلطه و تبدیل جمهوری اسلامی به چیزی مثل سلطنت مُعَمَّم هم حتی نتیجهٔ مادی هم در برنداشته است.
نسخهٔ تشیع صفوی شما پرکننده پازل نظام سلطه برای تخریب ایران در جهان اسلام است چنانکه همجناحیهای شما با اصرار بر همکاری ایران و آمریکا در عراق و افغانستان، فرصت تخریب ایران را بهعنوان همکار صلیبیها برای القاعده و داعش فراهم کردند.
ایران را اسلام ناب نگه داشت نه تشیع صفوی! لطف بفرمایید قدرت نرم ایران را بیش از این تخریب نکنید!
همین مطلب در کانال جمهوری و ۵۹۸