دست چدنی زیر دستکش مخملین آمریکا هست. جمهوری اسلامی به مذاکرهٔ دوستانه با ظالم نیاز ندارد. البته مذاکره در مسائل خاص ممکن است اما سیاست نظام عدم مذاکره در مسائل اختلافی با اوست. لذا نه التماس میکنیم، نه تسلیم میشویم و نه مذاکره میکنیم. در ایران ترسی از آمریکا و محبتی به او وجود ندارد. بلکه اتحاد مسلمانان، پافشاری بر اسلام، ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها، پافشاری بر اصول و تنگکردن عرصه، در بلندمدت بر دشمن هست. البته نفی مذاکره و رابطه ابدی نیست و منوط به شرایطی است. ما با آمریکا کاری نداریم، احتیاج و محبتی به او و ترسی از او نداریم. تضعیف خطر دشمن تنها با نمایش قدرت ما انجام میشود. مذاکره در معنای معاملهٔ پایبندی به اسلام ناب و عدم استقلال است. رابطه و مذاکره هیچ مشکلی را، نظیر تهدید، جنگ و تحریم حل نمیکند و وضعیت ما با تسلیم به آمریکا بدتر میشود و آمریکا بهدنبال سوءاستفاده از تحریم برای مذاکره است. حل مشکلات نه به مذاکره که به توان و عرضهٔ ما برای ایستادگی بستگی دارد. لذا بزرگترین مبارزه با آمریکا خدمت به مردم است. التماس پیش استعمارگر بیفایده و راهحل اعتماد بر تواناییهای خود است. ما نیاز به دلسوزی آمریکا نداریم و تن به مذاکره و رابطه نمیدهیم. اهداف نظام با مذاکره تأمین نمیشود. رابطه و مذاکره از دشمنی آمریکا ممانعت نمیکند و آمریکا بدترین خیانتها را به دوستانش کرده و میکند. در این چارچوب مذاکره و رابطه، خلاف مصالح و منافع ملی است. بهمعنای باز کردن با توقع و طلبکاری است. مذاکره با دولت برانداز حماقت و خیانت است و مذاکره با دستگاه متکبر و بیاعتقاد به اصول انسانی و حقوق بشر سادهلوحی است. ما کف مشترکی با آمریکا برای مذاکره نداریم، آمریکاییها به دنبال گفتگوی منطقی و عادلانه از مذاکره نیستند و پیشنهاد مذاکره فریب افکار عمومی دنیا و ما است. لذا رهبری با مذاکره مخالف است و به دولتها برای آن اجازه نمیدهد. ما هیچ تمایلی به مذاکره نداریم و به آن خوشبین نیستیم. آمریکاییها غیرقابلاعتماد، غیرمنطقی و ناصادقاند. عدم رابطهٔ ما با آمریکا مستدل محکم و خدشهناپذیر است. البته آمریکا باید حقوق ما را بازپس دهد و این موضوع به رابطه نداشتن ما ربطی ندارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این یادداشت سال ۸۸ بهعنوان بخشی از مبانی نظری مرامنامهٔ جنبش عدالتخواه دانشجویی در بخش سیاست خارجی، صدور انقلاب و نهضت جهانی اسلام نوشته و در پایگاه عدالتخواهی منتشر شد. بخش اول آن دستهبندی نکات مطرحشده در سخنان مقام معظم رهبری در این مورد است که از جستجو در بیانات ایشان و نیز کتاب «آمریکا در دیدگاه مقام معظم رهبری» فراهمشده است. بخش دوم نیز به ارائهٔ خلاصهای از متنهای نکات کلیدی ایشان در این زمینه است. این متن از هرگونه اجتهاد پژوهشگر بری بوده و در بخش خلاصهها نیز تنها به مقولهبندی نکات معظمله پرداخته است و عبارات این بخش بهوسیلهٔ پژوهشگر با تخلیص نکات مقام معظم رهبری فراهم گردیده است. بدیهی است رهبر انقلاب در ۷ سال اخیر نکات جدیدی در این مورد فرمودهاند، اما شاکلهٔ نگاه ایشان به آمریکا تغییری نکرده است، بعضی از آنها برای نمونه آورده شد، ولی چهارچوب کلی متن تغییر نکرد.
الف) نکات استخراجشده از دیدگاههای رهبر انقلاب
- دلایل قطع رابطه
قطع رابطه و عدم مذاکره نتیجهٔ رفتار و وضع طبیعی استکبار آمریکایی است و مدل رابطهٔ ما و آمریکا، رابطهٔ نفرت از طرف ما و خصومت خباثتآمیز از طرف آنها است. بر این اساس دشمنی ما با آمریکا تاکتیکی و مصلحتی نیست و اصولی و مبنایی است. لذا تابع مواضع ما نیست. مخالفت آمریکا با نظام، هویت و ایمان اسلامی است.
- سیاست جمهوری اسلامی در مورد مذاکره و رابطه: عدم تسلیم و سازش
دست چدنی زیر دستکش مخملین آمریکا هست. جمهوری اسلامی به مذاکرهٔ دوستانه با ظالم نیاز ندارد. البته مذاکره در مسائل خاص ممکن است اما سیاست نظام عدم مذاکره در مسائل اختلافی با اوست. لذا نه التماس میکنیم، نه تسلیم میشویم و نه مذاکره میکنیم. در ایران ترسی از آمریکا و محبتی به او وجود ندارد. بلکه اتحاد مسلمانان، پافشاری بر اسلام، ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها، پافشاری بر اصول و تنگکردن عرصه، در بلندمدت بر دشمن هست. البته نفی مذاکره و رابطه ابدی نیست و منوط به شرایطی است. ما با آمریکا کاری نداریم، احتیاج و محبتی به او و ترسی از او نداریم. تضعیف خطر دشمن تنها با نمایش قدرت ما انجام میشود. مذاکره در معنای معاملهٔ پایبندی به اسلام ناب و عدم استقلال است. رابطه و مذاکره هیچ مشکلی را، نظیر تهدید، جنگ و تحریم حل نمیکند و وضعیت ما با تسلیم به آمریکا بدتر میشود و آمریکا بهدنبال سوءاستفاده از تحریم برای مذاکره است. حل مشکلات نه به مذاکره که به توان و عرضهٔ ما برای ایستادگی بستگی دارد. لذا بزرگترین مبارزه با آمریکا خدمت به مردم است. التماس پیش استعمارگر بیفایده و راهحل اعتماد بر تواناییهای خود است. ما نیاز به دلسوزی آمریکا نداریم و تن به مذاکره و رابطه نمیدهیم. اهداف نظام با مذاکره تأمین نمیشود. رابطه و مذاکره از دشمنی آمریکا ممانعت نمیکند و آمریکا بدترین خیانتها را به دوستانش کرده و میکند. در این چارچوب مذاکره و رابطه، خلاف مصالح و منافع ملی است. بهمعنای باز کردن با توقع و طلبکاری است. مذاکره با دولت برانداز حماقت و خیانت است و مذاکره با دستگاه متکبر و بیاعتقاد به اصول انسانی و حقوق بشر سادهلوحی است. ما کف مشترکی با آمریکا برای مذاکره نداریم، آمریکاییها به دنبال گفتگوی منطقی و عادلانه از مذاکره نیستند و پیشنهاد مذاکره فریب افکار عمومی دنیا و ما است. لذا رهبری با مذاکره مخالف است و به دولتها برای آن اجازه نمیدهد. ما هیچ تمایلی به مذاکره نداریم و به آن خوشبین نیستیم. آمریکاییها غیرقابلاعتماد، غیرمنطقی و ناصادقاند. عدم رابطهٔ ما با آمریکا مستدل محکم و خدشهناپذیر است. البته آمریکا باید حقوق ما را بازپس دهد و این موضوع به رابطه نداشتن ما ربطی ندارد.
- ذم سازشکاران و طرفداران مذاکره
طرفداران مذاکره دچار غفلت، سادهلوح، مرعوب، در اشتباه، بیاطلاع یا غیرسیاسی هستند و با الفبای سیاست یا غیرت بیگانهاند. دعوت به مذاکره و رابطه با دشمن، بدون تحقق شرایط، حماقت و بزرگترین توهین و خیانت است. مذاکره در شرایط تهدید، اعلام ضعف است.
- مهمترین مضرات رابطه: مقدمه بودن رابطه برای اقدامات براندازانهٔ آمریکا
رابطه با آمریکا برای ما مضر است. رابطه داشتن خطر آمریکا را کم نمیکند و مقدمهٔ اقدامات بعدی اوست. سفارتخانهشان مرکز ارتباط با سفلگان ملت، مرکز ادارهٔ آشوبها و اغتشاشها و دلیل اصرار آنها به این مسئله احتیاج به رفتوآمد آزاد و بیدغدغهٔ مأموران جاسوسی و اطلاعاتیشان و ارتباطات نامشروع آنها با عناصر سفله و مزدور است. مضراتی نظیر کم نکردن خطر، وسیلهٔ نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری، ایجاد پایگاه و رفتوآمد بیدغدغهٔ مأموران جاسوسی دارد. رابطه مقدمهٔ تسلط و بهانه برای برگرداندن قدرت سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکا است و از سختگیری آمریکا ممانعت نمیکند.
- مضرات مذاکره:
۱– باز شدن باب فشار بیشتر: دشمنی آمریکا با مذاکره برطرف نمیشود. خطرات و هزینههای ناشی از استقلال کمتر از اثرات زورگویی است. مذاکره راه فشار آمریکا بر ما، خلاف مصالح ملی و منافع ملت، بهمثابهٔ باز کردن باب توقّعات و طلبکاریهای آمریکا، باز شدن عرصهای برای آمریکاییهای مکار و ادامهٔ زورگوییهای آنان و راه و مجرایی برای فشار آوردن روی دولت ایران است. مذاکره، رودربایستی بهوجود آورده و اوّلِ شروعِ تحمیلات، تسلّط و نفوذ آمریکا و بدبختی انقلاب است. فشارها را بازهم شدیدتر خواهند کرد. اگر بخواهند ما را نابود و مضمحل میکنند و به ما تلقین و تحمیل خواهند کرد. مذاکره ابزار دشمنی بیشتر است و دشمنی با مذاکره رفع نمیشود. مذاکره ابزار ریختن توقعات بیجا و قلدرانه با حجم و قدرت چانهزنی بیشتر بر سر مسئولین است.
۲– ابزاری برای تحمیل خواستههای آمریکا برطرف مقابل: آمریکاییها ضمن مذاکره فشار وارد کرده و چانهزنی میکنند. مذاکره در منطق آمریکاییها تحمیل حرف خود بهطرف مقابل است و در صورت عدم تحقق آن مذاکره را ترک میکنند.
۳– تبلیغات دشمن: هر جهت حسن مذاکره بهوسیلهٔ تبلیغات آنها پوشیده خواهد شد و هر جهت زشت و بدی که داشته باشد بزرگ خواهد شد و ما توان تبلیغاتی او را برای روشنگری نداریم.
۴– نمایش عقبنشینی جمهوری اسلامی و افول مقاومت مستضعفین و مسلمین: نمایش عقبنشینی جمهوری اسلامی از همهٔ حرفهای دوران امام، دفاع مقدّس و انقلاب و پیروزی دشمن اتفاق میافتد و آبروی انقلاب را در دنیا در پیش مستضعفان خواهد برد. دلها را مردّد خواهد کرد، یأس ایجاد خواهد کرد. نهضت جهانی اسلامی را دچار افول خواهد کرد و استقلال ملت ایران را از بین خواهد برد. با مذاکره، حیثیت حاصل از استقلال، پشتیبانی جهانی و مردمی و ارادههای در درون نظام از دست میرود.
۵– از بین رفتن وحدت داخلی: با مذاکره وحدت داخلی حول مقابله با آمریکا با اختلاف افتادن سرانجام یا عدم انجام مذاکره از بین خواهد رفت.
۶– باز شدن باب سازش و از بین رفتن قبح مذاکره و سازش
۷- از بین رفتن استقلال و ارادهٔ ما
- شروط ملت ایران برای رابطه:
۱– توبهٔ گرگ: اصلاح روشهای غلط و تغییر سیاست آمریکا از دروغ، فریب، جنایت، آدم شدن، ترک خوی استکباری و توبه کردن، نپذیرفتن رابطهٔ گرگومیشی، قیم دنیا ندانستن خود،
۲– ترک ظلم به ملل مستضعف: ترک ظلم مستکبرانه به ملتها و مشخصاً ملتهای مستضعف، قطع فاجعهآفرینی برای دنیا، ترک دخالت در دولتها و کشورها، ترک ستیزه با نهضتهای آزادیخواهانه و بیداری ملتها، ترک دشمنی با ملتهای بهپاخاستهٔ مسلمان، ترک قیممآبی نسبت به دنیا، ترک رمز و نشانهٔ قلدری و سلطهٔ ناحق و مظهریت ستم به ملتهای ضعیف عالم، ترک ظلم به ملتها و ستیزه با نهضتهای آزادیخواهانه و بیداری ملتها بهخصوص مسلمانان
۳– ترک حمایت از دولتهای پلید و رژیمهای نامشروعی چون رژیم منفور صهیونیستی
۴– ترک خصومت با ملت ایران: برخورد مانند یکطرف برابر، ترک تعقیب اهداف در داخل ایران، ترک دشمنی با ملت مسلمان پیشگام ایران، قطع سیاستهای مبنی بر زور، ظلم، فشار و خصومت با جمهوری اسلامی، ترک حمایت از دشمنان جمهوری اسلامی، ترک ستیزه با ملت ایران، خاتمه یافتن سیاستهای مبنی بر زور، ظلم، فشار و خصومت با جمهوری اسلامی و حمایت از دشمنان جمهوری اسلامی.
۵– جبران خسارتهای دخالتها در ایران: جبران جنایتهای سردمداران آمریکایی نسبت به ملت ایران مثل خاطرهٔ سقوط هواپیما، مسدود کردن داراییها و اموال ملت ایران در آمریکا.
۶– ضرر نداشتن رابطه برای مردم ایران
- شروط مذاکره:
۱– ترک خوی استکباری: ترک سیاستهای امریکا مثل دروغ، فریب، جنایت و زورگویی، پایین آمدن آمریکا از نردبان ابرقدرتی.
۲– ترک ظلم به ملتهای مستضعف
۳– ترک حمایت از دولتهای پلید و رژیمهای نامشروعی چون رژیم منفور صهیونیستی
۴– عذرخواهی و جبران خسارتهای دخالتها در ایران: جبران جنایتهای سردمداران آمریکایی نسبت به ملت ایران مثل خاطرهٔ سقوط هواپیما و مسدود کردن داراییها و اموال ملت ایران در امریکا و عذرخواهی از گذشته.
۵– ترک دنبال کردن اهداف خود در ایران و مقابله با ملت ایران: دست برداشتن صادقانه از استکبار و طمعورزی به ملت، تغییر موضع دشمنی، برداشتن تحریم، دست برداشتن از تبلیغات ضد ایران، ترک تهدید و تطمیع، عدمکفایت تغییر آمریکاییها در الفاظ، ضرورت دست برداشتن از جمهوری اسلامی و تصحیح سیاست آمریکا.
۶– تحقق مذاکره از موضع از موضع قدرت و قوّت: مذاکره مانند یکطرف برابر و داشتن توان تبلیغاتی ما.
- مدل مذاکره با امریکا:
۱– پرسش از دلایل ظلم آمریکا
۲– هشدار و نهیب در تریبونهای عمومی به سردمداران آن کشور و اعلام عدم عقبنشینی و ترس مردم از اقدامات او
- هدف آمریکا او عمالش از طرح مذاکره: از بین بردن وحدت ما و قبح سازش، نمایش عقبنشینی جبههٔ مقاومت و نمایش شکست اسلام انقلاب و قطب اسلامی است. اساساً آمریکا به دنبال مذاکره است نه رابطه.
ب) خلاصهای از نکات کلیدی مقام معظم رهبری در مورد مذاکره با آمریکا
* نفی مذاکره و رابطه
تاکتیکی و مصلحتی نبودن دشمنی ما با آمریکا
معنا و مفهوم استکبار، یک مفهوم قرآنی است و چیزی نیست که بیخود و بیدلیل، در فرهنگ انقلاب ما به وجود آمده باشد. مفهوم استکبار، مقابله با استکبار را از سوی مسلمین و مؤمنین و نظام و انقلاب اسلامی اقتضا میکند؛ آنهم نه بهصورت مصلحتی و موسمی و تاکتیکی؛ بلکه بهصورت همیشگی این مقابله وجود دارد. ذات انقلاب این است و تا انقلاب هست، چنین چیزی هم خواهد بود[۱].
دشمنی اصولی ما و آمریکا و تابع مواضع ما نبودن آنتضعیف خطر دشمن تنها با نمایش قدرت ما
میگویند: چرا جلب دشمنی آمریکا را میکنید؟ مثلًا فرض کنید حالا رئیسجمهور تعبیر تندی میکند، ناگهان آقایانِ بهاصطلاح عقلا میگویند این تعبیر تند بود؛ این دشمنی آمریکائیها را جلب میکند. نه آقا! دشمنی آمریکائیها تابع این الفاظ و تعبیرات نیست. دشمنی، دشمنی اصولی است. این دشمنی در زمانهای مختلف بوده. از اول انقلاب تا حالا دشمنی بوده… حداقل در طول ۱۸ سال اخیر، یعنی از بعد از پایان جنگ تحمیلی ۸ساله تا امروز، همیشه این خطر وجود داشته؛ یعنی همیشه ملت ایران تهدید میشده که ممکن است اینها حملهٔ نظامی بکنند؛ مال امروز نیست. آن چیزی که میتواند خطر دشمن را ضعیف کند، نمایش قدرت شماست، نه نمایش ضعف شما. نمایش ضعف شما دشمن را تشجیع میکند. آن چیزی که ممکن است جلوی خودسری و خودکامگی دشمن را بگیرد، این است که احساس کند شما قدرتمندید. اگر احساس کند ضعیفید، بدون مانع، هر کاری که بخواهد بکند، میکند[۲].
عدم مذاکره در موارد اختلافیمذاکره ابزار تحمیل خواستههای آمریکاست
در هیچیک از مسائل مورد اختلاف خودمان با امریکا، ما با امریکا مذاکره نمیکنیم. دلیل آنهم یک امر واضحی است؛ دلیل این است که مذاکره برای آمریکاییها یک ابزاری است برای تحمیل خواستههای خودشان بهطرف مذاکره. مذاکره مفهوم واقعی خودش را در مذاکرات امریکا با طرفهای خودش ندارد و ازدستداده است. مذاکره برای چیست؟ وقتی دو دوست در یک مسئلهٔ مورد اختلاف باهم مذاکره میکنند، این برای این است که هرکدام از نقطهای که قرار دارند، حرکت کنند و به یک نقطهٔ موردتوافق برسند. امریکا مذاکره را به این معنا نمیداند. آنها مذاکره را وسیلهای برای تحمیل خواستههای خودشان قرار میدهند؛ برای وارد آوردن فشار؛ بنابراین مذاکره با امریکا در همهٔ مسائل معنا ندارد[۳].
رابطه و مذاکره هیچ مشکلی را حل نمیکندبدترین خیانت آمریکا به دوستانش
کسانی هم دارند که این حرفها را تبلیغ میکنند که مگر میشود انسان با آمریکا قطع رابطه باشد؟ اگر قطع رابطه باشیم، نمیشود زندگی بکنیم. اگر رابطهمان را برقرار بکنیم، اگر اقلاً با آمریکا مذاکره بکنیم، همهٔ مشکلات ما برطرف میشود. از این حرفها هم رایج میکنند، حرفهایی که پوچ و بیمغز و بهکلی عاری از حقیقت است. بسیاری از کشورهایی که آمریکاییها بدترین خیانتها را به آنها کردهاند، کسانی بودهاند که با خود آمریکا هم ارتباطات دوستانه داشتند[۴].
نه التماس، نه تسلیم، نه مذاکرهپافشاری بر اصول و تنگ کردن عرصه بر دشمن.
نه التماس، نه تسلیم، نه مذاکره و نه هیچیک از راههایی که بعضی سادهلوحانه آن را به مسلمانان پیشنهاد میکنند، گرهگشا و مایهٔ نجات مسلمین نیست. تنها یکچیز علاج است و بس و آن اتحاد مسلمانان، پافشاری بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ کردن عرصه، در بلندمدت بر دشمن است[۵].
مذاکره ابزار دشمنی بیشترعدم رفع دشمنی با مذاکره
این بحث هم که میگویند ما مایلیم با دولت ایران مذاکره کنیم، نوعی کار مقدماتی است، برای اینکه بتوانند دشمنیهای بیشتری بکنند. اینها فریب است. اینطور نیست که عدّهای بگویند ما برویم با آمریکا مذاکره کنیم تا این دشمنیها برطرف شود؛ نه. دشمنی آمریکا با مذاکره برطرف نمیشود. آمریکا دنبال منافع خودش در ایران است[۶].
خلاف مصالح و منافع ملی بودن مذاکره و رابطهمذاکره بهمعنای باز کردن با توقع و طلبکاری
ما با ملاحظهٔ همهٔ جوانب، با مطالعهٔ همهٔ تجربههای کشورِ خود و کشورهای همسایه و با مشورت با صاحبنظران عمده و دارای رأی، به این نتیجه میرسیم که نهفقط رابطه با آمریکا، بلکه مذاکره با دولت آمریکا امروز برخلاف مصالح ملی و منافع ملت است. اینیک نظرِ متعصبانه نیست؛ اینیک اندیشه و فکر است؛ بررسیشده و با ملاحظهٔ همهٔ جوانب است. مذاکره با آمریکا – چه در قضایای کنونی و چه در مسائل دیگر – بهمعنای باز کردن باب توقّعات و طلبکاریهای آمریکاست. کسانی که دم از مذاکره میزنند – که البته سوءنیت ندارند، دچار غفلتاند – توجّه ندارند که مذاکره با آمریکا در هریک از قضایایی که این دولت در آن برای خودش ایده و منفعتی تعریف کرده است – مثل همین قضیه افغانستان – هیچ فایدهای ندارد. چرا؟ چون او مستکبر است و تسلیم نمیشود. مذاکره آمریکا با یک دولت، بهمعنای این نیست که میخواهد نظرات آن دولت را قبول کند؛ حتّی نظرات مجامع جهانی را قبول نمیکند[۷].
حماقت و خیانت بودن مذاکره با دولت برانداز
حکومتی که اینطور صریحاً میگوید میخواهم علیه نظام اسلامی و خواستِ ملت ایران عمل کنم و برای براندازی این نظام بودجه میگذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است[۸]!
عدم حل مشکلات با مذاکرهمخالفت آمریکا با نظام، هویت و ایمان اسلامی
مذاکره مشکلی را حل نمیکند. دولت آمریکا صریحاً با نظام اسلامی، هویت اسلامی و ایمان اسلامی مردم ما اعلام مخالفت کرده است[۹].
نداشتن کف مشترک با آمریکا برای مذاکرهعدم حل مشکلاتی نظیر تهدید و جنگ با مذاکره و رابطه
مبنائاً به مذاکره معتقدم؛ اما مذاکره با که و بر سر چه؟ مذاکره برای رسیدن به یک قدر مشترک؛ دو طرف باید همدیگر را قبول داشته باشند؛ یک حدّ وسطی هم وجود داشته باشد؛ مذاکره کنند تا به این حدّ وسط برسند. آنطرفیکه شما را اصلاً قبول ندارد، با اصل وجود شما بهعنوان جمهوری اسلامی طرف است، با او چه مذاکرهای میتوانید بکنید؟! او صریحاً میگوید که با نظام دینی مخالف است؛ با نظام جمهوری اسلامی بهخصوص، مخالف است؛ چون منشأ حرکت بیداری مسلمانان در دنیا شده است. … مذاکره برطرفکنندهٔ هیچ مشکلی از این قبیل مشکلات نیست. این کشورهای دیگری که مورد تهدید قرارگرفتهاند، باب مذاکرهشان با آمریکا باز است؛ روابط هم دارند؛ درعینحال مورد تهدیدند. ممکن است مذاکره باشد، جنگ هم باشد؛ ممکن است مذاکره نباشد، جنگ هم نباشد؛ ممکن است جنگ باشد، اما همراهش عزت و پیروزی باشد؛ ممکن است جنگ نباشد، اما همراهِ نبودنِ جنگ، ذلت و اسارت باشد[۱۰].
نفی مذاکره در صورت ادامهٔ زورگویی
اگر این مسئله بهمعنای باز شدن عرصهای برای آمریکاییهای مکار و ادامهٔ زورگوییهای آنان باشد، گفتوگو با آمریکا درزمینهٔ اوضاع عراق هم مثل بقیهٔ موارد ممنوع است[۱۱].
مخالفت با مذاکره و عدم اجازه به دولتها برای آن
من با مذاکرهٔ با آمریکا مخالفم و دولت جمهوری اسلامی، بدون اجازهٔ من امکان ندارد چنین کاری را بکند و خودشان هم قاعدتاً با چنین کاری موافق نیستند[۱۲].
عدم تمایل به مذاکرهضرورت بازپس دادن حقوق ما و ربط نداشتنش به رابطه
در ایران، هیچکس طرفدار و متمایل به مذاکره و ارتباط با آمریکا نیست. این حرفهایی که گفته میشود، حرفهای دیگری است که اصلاً ربطی به رابطه و مذاکره ندارد. ما از آمریکا طلبکاریم که باید آن را به ما پس بدهد. شکی نیست که اموال ما در آنجا مسدود است و بایستی آنها را باز کند و حق را به حقدار بدهد. طلب ما از آمریکا و مسدود بودن اموالمان در آنجا، ربطی به ارتباط سیاسی ندارد. باید حق را به صاحبش بدهند[۱۳].
سادهلوحی بودن مذاکره با دستگاه متکبر و بیاعتقاد به اصول انسانی و حقوق بشر
چه سادهلوحی است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره با یک دستگاه متکبر و بیاعتقاد به اصول انسانی و حقوق بینالملل بنشینیم. آمریکاییها، به اصول و حقوق بینالملل، اعتقادی ندارند[۱۴].
نفی رابطه و مذاکره تا ترک حمایت از دولتهای پلید چون رژیم منفور صهیونیستی و ظلم به ملل مستضعف و جبران جنایتها به ملت
تا وقتیکه آمریکا در چنین مواضعی قرار دارد، ما رابطه با او را رد میکنیم. تا وقتیکه سیاست آمریکا بر دروغ و فریب و جنایت و حمایت از دولت پلیدی مثل اسرائیل و ظلم به ملتهای مستضعف استوار است و تا وقتیکه خاطرهٔ جنایتهایی که از طرف سردمداران آمریکایی نسبت به ملت ایران انجامگرفته، در ذهن ملت ماست و جبران نشده – مثل خاطرهٔ سقوط هواپیما، مثل مسدود کردن داراییها و اموال ملت ایران در آمریکا – امکان ندارد ما با دولت آمریکا مذاکره کنیم یا با او رابطهیی برقرار نماییم[۱۵].
عدم رابطه تا ترک خوی استکباری و دنبال نکردن اهداف آمریکا داخل ایران
امام بالاتر از مذاکره را گفتند، فرمودند: اگر آمریکا آدم شود، ما با او رابطه هم برقرار میکنیم؛ یعنی اگر از خوی استکباری دست بردارد؛ مانند یکطرف برابر و نخواهد اهداف خودش را در داخل ایران تعقیب کند، در آن صورت او هم مثل بقیهٔ دولتها خواهد بود؛ اما واقعیت این نیست؛ واقعیت غیرازاین است. آنها هنوز خوابِ دوران سلطه زمان پهلوی را میبینند[۱۶].
عدم رابطه تا توبه آمریکا و قطع فاجعهآفرینی برای دنیا
ما شرط داریم برای رابطه با کشوری که آنهمه فجایع پشت سر و در تاریخ آن وجود دارد. شرط ما، توبه آن کشوراست. شرط ما، قطع آنهمه فاجعهآفرینی برای دنیاست. حال شما میآیید برای ما شرط میگذارید؟! رابطه را مشروط میکنند، اما مذاکره را غیرمشروط[۱۷]!
نفی رابطه تا تداوم ظلم به ملتها، دخالت در کشورها، حمایت از رژیم منفور صهیونیستی، ستیزه با نهضتهای آزادیخواهانه و بیداری ملتها بهخصوص ایران و مسلمانان
جمهوری اسلامی، رابطه با رژیم آمریکا را که رمز و نشانهٔ قلدری و سلطهٔ ناحق و مظهر ستم به ملتهای ضعیف عالم است، مردود میداند و تا وقتی آن رژیم، مستکبرانه به ملتها ظلم میکند، در دولتها و کشورها دخالت میکند، از رژیمهای نامشروعی چون رژیم منفور صهیونیستی حمایت میکند، با نهضتهای آزادیخواهانه و بیداری ملتها ستیزه میکند و بهخصوص با ملت مسلمان پیشگام ایران و ملتهای بهپاخاستهٔ مسلمان دشمنی میورزد، هرگز با آن رژیم رابطه برقرار نخواهد کرد[۱۸].
رابطه ابزار تحمیل و فشار!
این بود که آن پیوند تحمیلی میان قدرت فائقهٔ حکومت متجاوز و مستبد آمریکا با این کشورها، منقطع نشده بود. چون رابطهای برقرار بود، آن رابطه، خود موجب میشد که طرفِ قویتر، از آن رابطه استفاده کند و مدام روی طرف ضعیفتر – در مجالس مذاکره، پشت میزها، در معاملات گوناگون – فشار بیاورد تا بالاخره وادارش کند که میدان را به نفع او خالی کند. … هنوز که هنوز است، آمریکاییها تلاششان این است که همان رشتهٔ باریکی را که با حادثهٔ تسخیر لانهٔ جاسوسی قطع شد، دوباره برقرار کنند. هنوز آن تلاش را میکنند. چرا؟ برای اینکه از همان رشتهٔ باریک، طرف قدرتمند برای تحمیل خواستهای خود با طرف ضعیف استفاده میکند[۱۹].
نفی رابطه و مذاکرهعدم رابطه نتیجهٔ مظلومیت ایران و استکبار آمریکایی
وضع کنونی – یعنی قطع رابطهٔ ما با آمریکا – اوّل این را بیان میکند که این وضع، نتیجهٔ رفتار و وضع طبیعی استکبار آمریکایی است؛ درواقع، نتیجهٔ مظلومیت ملت ایران است. حرف دوم این است که مذاکره با آمریکا، هیچ فایدهای برای ملت ایران ندارد. حرف سوم این است که مذاکره و رابطه با آمریکا، برای ملت ایران ضرر دارد[۲۰].
عدم ممانعت رابطه و مذاکره از دشمنی آمریکا
اینطور نیست که رابطه با آمریکا یا مذاکره با آمریکا، مانع از دشمنی آمریکا شود. الآن کشورهایی هستند که سفارتهایشان در آمریکاست، سفارتهای آمریکا نیز در پایتختهای آنها باز است و فعالیت میکند؛ ازلحاظ سیاسی و کنسولی و غیره هم با یکدیگر ارتباط دارند؛ اما آمریکا آنها را جزو لیست تروریستهای دنیا معرفی میکند[۲۱]!
خیال نکنید که حالا اگر با آمریکا رابطه برقرار شد، یا مذاکره شد، دیگر از سوی آمریکا، اندکی حرف نازکتر از گل هم به جمهوری اسلامی گفته نخواهد شد؛ نه. بسیاری از کشورها با آمریکا رابطه هم دارند، خیلی هم روابطشان علیالظاهر در سطح جهانی خوب و صمیمی و مؤدبانه است؛ درعینحال آمریکا هرجایی که لازم باشد، ضربهٔ خودش را میزند؛ محاصرهٔ اقتصادی میکند، تحریم میکند[۲۲]!
نفی نیاز به دلسوزی آمریکا و عدم مذاکره و رابطه
ما هیچ احتیاجی نداریم که دشمنان سوگندخوردهٔ ما مثل آمریکا برای ما دل بسوزانند و ما هیچ بهدنبال مذاکره و رابطهٔ با آنها نیستیم[۲۳].
بدتر شدن وضعیت با تسلیم به آمریکا
ملتهایی که تسلیم آمریکا شدهاند، حالوروزشان بهمراتب بدتر از آنهایی است که بهقدر آنها تسلیم نشدهاند. هرکسکه بیشتر تسلیم شد، حالوروزش بدتر است. امروز شما به کشورهای منطقه آنهاییکه بیشتر تسلیم زور و قدرتطلبی آمریکا هستند نگاه کنید، حالوروزشان از دیگران بدتر است؛ اقتصادشان بدتر است، وضع اجتماعیشان عقبتر است، وضع فرهنگیشان منحطتر است، فشار در میان آنها بیشتر است. تنها راه علاج برای ملتهای دنیا این است که از ملت ایران درس بگیرند و در مقابل زورگویی و قدرتطلبی و دیکتاتورمآبی دولت امریکا بایستند[۲۴].
وابسته نبودن حل مشکلات به مذاکره و بسته بودن به توان و عرضهٔ ما برای ایستادگی
آمریکاییها مستکبرند. آدم مستکبر و دولت مستکبر، دنبال سبز کردن حرف خودش است؛ بنابراین، اینطور نیست که رابطه برای کشور ما فایدهای داشته باشد؛ که اگر رابطه نباشد یا مذاکره نباشد، این مشکلات بهوجود خواهد آمد و اگر این مذاکره و رابطه انجام شد، مشکلات از بین خواهد رفت؛ نه. نه آمریکا برای ایجاد مشکلات آنچنان دستش باز است و نه رابطه و مذاکره اینچنین معجزهگریای برای رفع مشکلات دارد. هیچکدام از اینها نیست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضهٔ یک حکومت است، بسته به اقتدار و عزّتخواهی ماست که بتوانیم در مقابل امریکا بایستیم و برطبق اراده و برطبق مصالح کشورمان اقدام کنیم[۲۵].
بیفایدگی التماس پیش استعمارگرراهحل اعتماد بر تواناییهای خود
میشود رفت پیش استعمارگر ظالم و غدار و از او خواهش کرد: آقا شما بیایید از استعمار دستبردارید، از منافع خودتان صرفنظر کنید؟ میشود این کار را کرد؟ فایدهای دارد؟ اگرنه، بگوییم التماس نمیکنیم، مذاکره میکنیم، با مذاکره حل میشود؟ میشود طعمه را از دهان گرگ با مذاکره، با حرف حساب، درخواست گرفت، میشود این کار را کرد؟ ملتها در چنین مقاطعی یکراه بیشتر ندارند و آن اینکه جوهر خودشان را نشان بدهند، قدرت خودشان را به صحنه بیاورند، از توانائیهای خودشان استفاده کنند تا دشمن نتواند بر روی ضعفها و ناتوانیهای آنها تکیه کند. جز این راهی برای یک ملت وجود ندارد. این کاری بود که ملت ایران کرد. این کار هم احتیاج دارد به بیدار بودن، آگاه بودن، تنبلی نکردن، دل به خواستهها و آسایشهای حقیر مادی نقد و کوچک نسپردن، اهداف و آرمانهای بزرگ را در نظر گرفتن و وارد میدان شدن؛ به این احتیاج دارد. اساسش بیداری است؛ این کار را ملت ایران کرد[۲۶].
مذاکره ابزار ریختن توقعات بیجا و قلدرانه با حجم و قدرت چانهزنی بیشتر بر سر مسئولین
مذاکره با آمریکا، البته برای دولت آمریکا مفید است. با مذاکره، او جای پایی پیدا میکند تا بتواند خواستههای خود را بیشتر تحمیل کند و توقّعات خود را انبوهتر بر سر این ملت و دولت بریزد. مذاکره موجب میشود که دولت آمریکا بتواند همین تهدیدهایی را که الآن از دور میکند، همین توقّعات بیجا و قلدرانهای را که در مصاحبهها و سخنرانیها میگوید، پشت میز مذاکره، با حجم بیشتر و با قدرت چانهزنی بیشتر، بر سر مسئولان کشور ما بریزد. معنای مذاکره این نیست که آمریکا حاضر باشد هویت این ملت را، نظام جمهوری اسلامی را، ایمان این مردم و مواضع آنها را به رسمیت بشناسد. آنها با این اساس مخالفاند؛ آنها با حضور این مردم مؤمن مخالفاند؛ آنها دنبال این هستند که همان روشهایی را که در دوران حکومت پهلوی اعمال میشد- همان فساد، همان تسلّط و همان قاهریت- دوباره در این مملکت ایجاد کنند. اینکه با مذاکره حل نمیشود. مگر این ملت اجازه خواهد داد که مسئولی در این کشور- از رهبری گرفته تا همهٔ مسئولان- از مواضع اسلامی و منافع اساسی سرنوشتسازش یکقدم عقب بنشیند[۲۷]؟
شروط مذاکره: عذرخواهی از گذشته، دست برداشتن صادقانه از استکبار و طمعورزی به ملتمبنایی بودن مخالفت ما با آمریکا
بعد از پیروزی انقلاب- الآن، ۳۰ سال است- هیچ روزی نبوده است که آمریکا نسبت به ملت ایران نیت خیری داشته باشد؛ از کارهای گذشتهٔ خودش عذرخواهی بکند؛ صادقانه دست از استکبار و طمعورزی نسبت به ملت ایران بردارد. مسئلهٔ ما با آمریکا این نیست که حالا بر سر دوتا موضوع جهانی یا بینالمللی یا منطقهای باهم اختلافنظر داریم، برویم بنشینیم با مذاکره حل کنیم. مسئله مثل مسئلهٔ مرگ و زندگی است؛ مسئلهٔ هست و نیست است[۲۸].
دست چدنی زیر دستکش مخملینشروط مذاکره: تغییر دشمنی، آزاد کردن داراییهای ملت، برداشتن تحریم، دست برداشتن از تبلیغات ضد ایران، کنار گذاشتن حمایت از اسرائیلعدمکفایت تغییر آمریکاییها در الفاظ
حالا دولت جدید آمریکا میگوید ما مایلیم با ایران مذاکره کنیم، بیایید گذشته را فراموش کنیم. میگویند ما به سمت ایران دست دراز کردیم. خوب، این چهجور دستی است؟ اگر دستی دراز شده باشد که یک دستکش مخمل رویش باشد، اما زیرش یکدست چدنی باشد، این هیچ معنای خوبی ندارد. عید را به ملت ایران تبریک میگویند، اما در همان تبریک، ملت ایران را به طرفداری از تروریسم، دنبال سلاح هستهای رفتن و از این قبیل چیزها متهم میکنند! … میگویند بیایید مذاکره کنیم، بیایید روابط ایجاد کنیم. شعار تغییر میدهند؛ خوب، این تغییر کجاست؟ چه تغییر کرده؟ این را برای ما روشن کنید؛ چه تغییر کرده است؟ دشمنی شما با ملت ایران تغییر کرده؟ کو علامتش؟ دارائیهای ملت ایران را آزاد کردید؟ تحریمهای ظالمانه را برداشتید؟ از لجنپراکنی و اتهامزنی و تبلیغات سوء علیه این ملت بزرگ و مسئولین مردمی آن دست برداشتید؟ دفاع بیقیدوشرط از رژیم صهیونیستی را کنار گذاشتید؟ چه تغییر کرده؟ شعار تغییر میدهند، اما در عمل تغییری مشاهده نمیشود. ما هیچ تغییری ندیدیم. حتّی ادبیات هم عوض نشده است. رئیسجمهور جدید آمریکا از اولین لحظهای که رسماً به ریاست جمهوری رسید و نطق کرد، به ایران و دولت جمهوری اسلامی اهانت کرد؛ چرا؟ اگر راست میگویید تغییری انجامگرفته است، کو این تغییر؟ چرا چیزی دیده نمیشود؟ … اولاً تغییر در الفاظ کافی نیست- که حالا ما چندان تغییری در الفاظ هم ندیدیم- تغییر باید تغییر حقیقی باشد. … باید تغییر کنید؛ اما این تغییر نباید فقط لفاظی باشد، نباید با نیتهای ناسالم باشد. یکوقت بگویند ما میخواهیم سیاست خودمان را تغییر دهیم، اما هدفها را عوض نمیکنیم، تاکتیکها را عوض میکنیم؛ این تغییر، تغییر نیست؛ این خدعه است. یکوقت تغییر، تغییر واقعی است؛ آنوقت باید در عمل مشاهده شود[۲۹].
عدم مذاکره زیر شبح تهدید و تطمیع
ملت ما از اینکه بازهم شما شعار بدهید که «مذاکره و فشار»، ما با ایران مذاکره میکنیم، درعینحال فشار هم وارد میآوریم- هم تهدید، هم تطمیع- بدش میآید. اینجور با ملت ما نمیشود حرف زد[۳۰].
عدم پذیرش رابطهٔ گرگومیشی آمریکا با ما
آنچه ما دیدیم، برخلاف آنچیزی بود که اینها به زبان، بهظاهر ابراز میکنند. صورت قضیه این است که بیایید مذاکره کنیم؛ اما در کنار مذاکره، تهدید؛ که اگر مذاکره به این نتیجهٔ مطلوب نرسد، پس چنین و چنان! این شد مذاکره؟! این همان رابطهٔ گرگومیش است که امام گفت: رابطهٔ گرگومیش را ما نمیخواهیم. بیایید بنشینید با ما سر میز، مذاکره کنید بر سر فلان موضوع؛ مثلًا بر سر موضوع هستهای، لیکن شرطش این است که این مذاکره، به فلان نتیجهٔ معین برسد! مثلًا دست برداشتنِ کشور از فعالیت هستهای، اگر به این نتیجه نرسد، پس چنین و چنان؛ تهدید[۳۱].
عدم مذاکره در زیر سایهٔ تهدید
بد نیست که حرف مذاکره میزنند. این پیشنهاد البته جدید نیست. از قبل هم دولتهای آمریکا به ما پیشنهاد میدادند برای مذاکره؛ ما هم همیشه این پیشنهاد را رد کردهایم. البته دلایلی وجود دارد، اما یک دلیل واضح این است که مذاکرهٔ در سایهٔ تهدید و فشار، مذاکره نیست. یکطرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهدید بکند و فشاری بیاورد و تحریمی بکند و یکدست آهنیای را نشان بدهد و از آنطرف هم بگوید خیلی خوب، بنشینیم پشت میز مذاکره! این مذاکره، مذاکره نیست. اینجور مذاکرهای را ما با هیچکس نمیکنیم. لذا آمریکا همیشه با این چهره برای مذاکره وارد میدان شده است[۳۲].
نفی مذاکره تا پایین آمدن آمریکا از نردبان ابرقدرتی
میگویند ما اهل مذاکرهایم، بله ما اهل مذاکرهایم؛ اما نه با آمریکا. علت هم این است که آمریکا صادقانه مثل یک مذاکرهکنندهٔ معمولی وارد میدان نمیشود، مثل یک ابرقدرت وارد مذاکره میشود. ما با چهرهٔ ابرقدرتی مذاکره نمیکنیم. ابرقدرتی را بگذارند کنار، تهدید را بگذارند کنار، تحریم را بگذارند کنار، برای مذاکره یک هدف و نهایت مشخصی فرض نکنند که باید مذاکره به آنجا برسد. من در چند سال قبل در شیراز، در سخنرانی عمومی اعلام کردم، گفتم ما قسم نخوردهایم که تا آخر مذاکره نکنیم؛ مذاکره نمیکنیم، به خاطر این عوارض است؛ به خاطر این است که اینها مذاکرهکننده نیستند؛ اینها میخواهند زور بگویند؛ … جمهوری اسلامی نه زیر بار این فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبک خود به هر فشاری پاسخ خواهد داد. به زورگویی متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتی که نردبان پوسیدهای هم هست، پائین بیایند، اشکالی ندارد؛ اما تا وقتیکه آنجور است، امکان ندارد[۳۳].
نفی مذاکره همراه با فشار و تهدید
توپ در زمین شماست، شما هستید که باید پاسخگو باشید، شما هستید که باید بگویید مذاکرهٔ همراه با فشار و تهدید، چه معنایی دارد؟ مذاکره برای اثبات حُسن نیت است. شما ۱۰تا کار انجام میدهید که حاکی از سوءنیت است، آنوقت به زبان میگویید مذاکره؟! توقع دارید ملت ایران قبول کنند که شما حُسن نیت دارید[۳۴]؟
باید حُسن نیت نشان بدهند. عنوان مذاکره، پیشنهاد مذاکره با فشار سازگار نیست؛ راه فشار با راه مذاکره دوتاست؛ امکان ندارد که ملت ایران قبول بکند که زیر چکمهٔ فشار، زیر تهدید بیاید با طرف تهدیدکننده و فشارآورنده مذاکره کند. مذاکره کنیم که چی؟ که چه بشود[۳۵]؟
از بین رفتن جهات حسن مذاکره با تبلیغات دشمن
اینیک سیاست قطعی نظام است، گفتیم مذاکره نمیکنیم چون بهمجرد انجام گفتگو و مذاکره هر جهت حسنی هم که داشته باشد بهوسیلهٔ تبلیغات آنها پوشیده خواهد شد و هر جهت زشت و بدی که داشته باشد بزرگ خواهد گردید.
مذاکره در معنای معاملهٔ پایبندی به اسلام ناب و عدم استقلال
مذاکره، یعنی چه؟ صرف اینکه شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل میشود؟ اینطوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله. مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی دادوستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه میخواهی بدهی تا چیزی از او بگیری؟ آنچیزیکه شما میخواهید به آمریکا بدهید تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه میتوانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه میخواهد؟ آیا میدانید که او چه میخواهد؟ «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ یؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ»[۳۶]؛ و اللّه که آمریکا از هیچچیز ملت ایران، بهقدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی، ناراحت نیست. او میخواهد شما از این پایبندیتان دستبردارید. او میخواهد شما این گردنِ برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید[۳۷]؟
مذاکره در منطق آمریکاییها تحمیل حرف خود بهطرف مقابل و قطع مذاکره در صورت عدم تحقق آن.
مذاکره در عرف آمریکائیها و قدرتهای سلطهگر بهمعنای این است که بیایید بنشینیم گفتگو کنیم تا شما حرف ما را قبول کنید- هدف مذاکره این است- بیایید بنشینیم حرف بزنیم تا بالاخره نتیجهٔ این حرف زدن و گفتگو کردن این باشد که مطلبی را که شما قبول نمیکردید، حالا قبول کنید. همین حالا در تبلیغاتی که آمریکائیها در مورد مذاکرات راه انداختهاند- که چند وقت است لابد میشنوید- و سروصدا و هیاهو دارند که بله با ایران مذاکرهٔ مستقیم کنیم، چه کنیم، در همین حرفهای امروزشان هم این معنا کاملاً خودش را نشان میدهد: بیاییم بنشینیم تا ایران را قانع کنیم که از غنیسازی دست بردارد؛ از انرژی هستهای دست بردارد. هدف این است. نمیگویند بیاییم بنشینیم مذاکره کنیم تا ایران ادلهٔ خودش را بیان کند، ما از فشار روی مسئلهٔ هستهای دستبرداریم، از تحریم دستبرداریم، از دخالتهای امنیتی و سیاسی و غیره دستبرداریم؛ میگویند بیایید مذاکره کنیم تا ایران حرف ما را قبول کند! خب، این مذاکره که به درد نمیخورد؛ این مذاکره که بهجایی نمیرسد. حالا گیرم دولت ایران قبول کرد، رفتند نشستند با آمریکائیها مذاکره کردند. وقتی هدف این است، این چه مذاکرهای است؟ خب، معلوم است که ایران از حقوق خودش دستبردار نیست. هرجایی که دراثنای مذاکره ببینند طرف مقابل یک حرف منطقیای میزند و آنها کم میآورند، در مقابل ایران همانجا مذاکره را قطع میکنند؛ میگویند ایران حاضر نیست حرف بزند! شبکههای خبری و سیاسی هم دست آنهاست؛ تبلیغات میکنند[۳۸].
برداشته نشدن تحریمها با مذاکره و سوءاستفاده از آن برای مذاکرهقصد نکردن گفتگوی منطقی و عادلانه از مذاکره
در تبلیغات وانمود میکنند که اگر ایران با آمریکا سر میز مذاکره بنشیند، تحریمها برداشته میشود. این هم دروغ است. هدفشان این است که با وعدهٔ برداشتن تحریمها، ملت ایران را وادار کنند که اشتیاق به مذاکرهٔ با آمریکا پیدا کند. تصور آنها این است که ملت ایران دیگر از تحریمها به ستوه آمدهاند، پدرشان دارد درمیآید، همهچیز بههمریخته است؛ پس ما بگوییم خیلیخوب، بیایید مذاکره کنید تا تحریم را برداریم، یکهو جمعیت ملت ایران راه بیفتند که بله بیایید مذاکره کنیم. این حرف هم از همان حرفهای غیرمنطقی و همراه با فریب و یک وسیلهای برای زورگویی است. اولاً- همانطور که عرض کردیم- اینکه میگویند بیایید مذاکره کنیم، مقصودشان از مذاکره، واقعاً یک گفتگوی عادلانه و منطقی نیست؛ مذاکره یعنی شما بیایید حرفهای ما را قبول کنید، تسلیم شوید تا ما تحریمها را برداریم. خب، اگر ملت ایران میخواستند تسلیم شوند، چرا انقلاب کردند؟ آمریکا بر اوضاع ایران مسلط بود و هر کار دلش میخواست، میکرد. ملت ایران انقلاب کردند برای اینکه از زیر یوغ آمریکا خارج شوند؛ حالا بیایند بنشینند باز مجدداً تسلیم شما شوند؟ این، اشکال اول. اشکال بعد این است که تحریمها با مذاکره برداشته نخواهد شد؛ این را من به شما عرض بکنم. هدف تحریمها چیز دیگری است. هدف تحریمها خسته کردن ملت ایران است، جدا کردن ملت ایران از نظام اسلامی است. مذاکره هم که انجام بگیرد، اگر ملت ایران باز درصحنه باقی باشد و بر حقوق خود اصرار بورزد، این تحریمها وجود خواهد داشت. ملت ایران در مقابل این فکر غلط دشمن چهکار میکند[۳۹]؟
فریب افکار عمومی دنیا و ما بودن پیشنهاد مذاکره
پیشنهاد مذاکره از سوی آمریکائیها، یک تاکتیک آمریکائی و برای فریب دادن افکار عمومی است؛ افکار عمومی دنیا و افکار عمومی مردممان[۴۰].
عدم حل مشکل با مذاکره و ضرورت دست برداشتن از جمهوری اسلامی و تصحیح سیاست آمریکا
اگر آمریکائیها صادقانه میخواهند کار تمام شود، بنده راهحل را ارائه میدهم. راهحل این است: آمریکائیها از دشمنی با جمهوری اسلامی دست بردارند، از دشمنی با ملت ایران دست بردارند. پیشنهاد مذاکره، حرف منطقی و متین و مستدلی نیست؛ حرف درست این است. اگر میخواهند مشکلات فیمابین وجود نداشته باشد- که میگویند ما میخواهیم بین ایران و آمریکا مشکلی وجود نداشته باشد- دست از دشمنی بردارند. ۳۴ سال است که دولتهای گوناگون آمریکا با فهم غلط از ایران و ایرانی، دشمنیهای گوناگونی را با ما طراحی کردهاند. از سال اول پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، اینها با ما دشمنی کردند؛ درزمینهٔ امنیت، علیه امنیت ما برنامهریزی کردند؛ حرکات خصمانه انجام دادند؛ علیه تمامیت أرضی ما اقدام کردند؛ از دشمنان ریزودرشت ما در طول سالهای متمادی همیشه حمایت کردند؛ علیه اقتصاد ملی ما فعالیت کردند؛ از همهٔ ابزارها علیه ملت ایران استفاده کردند؛ و در همهٔ اینها هم بحمدالله شکست خوردند؛ بعدازاین هم در مقابلهٔ با ملت ایران اگر این دشمنیها را ادامه دهند، شکست خواهند خورد؛ بنابراین بنده مسئولان آمریکائی را هدایت میکنم؛ اگر دنبال راه عاقلانه میگردند، راه عاقلانه این است که سیاست خود را تصحیح کنند؛ عمل خود را تصحیح کنند و دست از دشمنی با ملت ایران بردارند[۴۱].
عدم نفی مذاکره در مسائل خاصعدم خوشبینی به مذاکرهغیرقابلاعتماد، غیرمنطقی و ناصادق بودن آمریکاییها
آمریکائیها میگویند ما میخواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سالها است که میگویند میخواهیم مذاکره کنیم؛ اینیک فرصتی نیست که برای ما بهوجود آوردند. من اول سال گفتم که خوشبین نیستم. در مسائل خاص، مذاکره را منع نمیکنم- مثل مسئلهٔ خاصی که در قضیهٔ عراق داشتیم و بعضی از قضایای دیگر- لیکن من خوشبین نیستم؛ چون تجربهٔ من این را نشان میدهد. آمریکائیها، هم غیرقابلاعتمادند، هم غیرمنطقیاند، هم در برخوردشان صادق نیستند[۴۲].
تهدید ضمن مذاکره!
مسئولین ما توجّه داشته باشند، حرفها را ببینند؛ از آنطرف لبخند میزنند، اظهار علاقه میکنند، اظهار میل به مذاکره میکنند، از اینطرف بلافاصله میآیند میگویند: همهٔ گزینهها روی میز است[۴۳]!
مذاکره و فشار از پایین چانهزنی از بالا
ازیکطرف، فشار سیاسی و اقتصادی و علمی و تبلیغاتی وارد میآورند و هرطورکه بتوانند، بدگویی و جوسازی میکنند و از طرف دیگر، وقتی به نظرشان رسید که حالا دیگر آن دولت خسته شده است، برای ارتباط گرفتن، چراغ سبز نشان میدهند و میگویند ما حاضریم با شما مذاکره و کارکنیم! معمولاً دولتهایی که مسئولان آن، دچار ضعف باشند، در چنین موقعی، پاها و زانوهایشان میلرزد؛ بنابراین، ازیکطرف، فشار فراوان وارد میآورند و از طرف دیگر هم چهرهٔ باز و آغوش گشاده نشان میدهند![۴۴]
رابطهٔ ما با آمریکا: نفرت از ما، خباثت و خصومت از آنها
ما با اینها کاری نداریم. هیچ رابطهٔ محبت و عطوفت و دوستی بین ما و آمریکا نیست. رابطهٔ نفرت از طرف ماست؛ رابطهٔ خصومت خباثتآمیز از طرف آنها است[۴۵].
ضرر داشتن رابطه با آمریکا
مایهٔ اعتمادبهنفس ملی را تبدیل میکنند به مایهٔ بیاعتمادی که نبادا دشمن حمله کند، نبادا دشمن ضربه بزند. از این قبیل مسائل زیاد است؛ اینچیزهائیکه سعی میکنند با وسوسه ایجاد کردن، کار خود را پیش ببرند. مثلاً ما یکی از سیاستهای اساسیمان قطع رابطهٔ با آمریکاست. هرگز هم نگفتیم ما تا ابد قطع رابطه خواهیم بود؛ نه هیچ دلیلی ندارد که تا ابد قطع رابطه با هر کشوری، با هر دولتی داشته باشیم. مسئله این است که شرایط این دولت بهگونهای است که رابطهٔ با او برای ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشوری به دنبال تعریف یک منفعتی ایجاد میکند؛ آنجائی که برای ما منفعت ندارد، دنبال رابطه نمیرویم؛ حالا اگر ضرر داشت، بهطریقاولی دنبال رابطه نمیرویم[۴۶].
نفی رابطه تا خاتمه یافتن سیاستهای مبنی بر زور، ظلم، فشار و خصومت با جمهوری اسلامی و حمایت از دشمنان جمهوری اسلامی و پشتیبانی از دولت صهیونیستی
البته، امریکا از مصادیق و مواردی است که ما ارتباط با او را قبول نداریم و رد میکنیم. سؤال میشود تا کی؟ پاسخ این پرسش را، هم امام (ره) و هم همهٔ کسانی که دراینباره صحبت کردهاند، گفتهاند: تا وقتیکه سیاستهای مبنی بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهوری اسلامی و حمایت از دشمنان جمهوری اسلامی و پشتیبانی بیقیدوشرط از دولت صهیونیستی خاتمه پیدا کند. امام فرمودند: «تا وقتیکه آدم بشود»؛ یعنی این روشهای غلط را اصلاح بکند. البته، حقیقتاً ما در جبین آن کشتی، نور رستگاری هم نمیبینیم و هیاهوی رابطه و مذاکره هم حرف مفتی است و هیچکس هم نگفته است[۴۷].
عدم رابطه به علت قیم دنیا دانستن خود از جانب آمریکا
ما بههیچوجه ارتباط با آن کشوری که خودش را قیم دنیا میداند، بهنفع کشور مقابل نمیدانیم. خود ما این ارتباط را قطعاً رد میکنیم. این چیزی است که مبتنی بر شعارهای انقلاب است[۴۸].
توجه کنید که صلاح کشور، صلاح انقلاب، توسعهٔ کشور و حفظ استقلال در شرایط کنونی، وابسته به این است که این وضع محاذات سیاسی که امروز وجود دارد – یعنی همین اختلاف و کدورتی که بین ما و آمریکاست- به همین شکل باقی بماند[۴۹].
مستدل محکم و خدشهناپذیری عدم رابطه با آمریکا
ما در نوع رابطهمان با آمریکا، استدلالهای محکم و خدشهناپذیر داریم[۵۰].
- ذم سازش کاران
سادهلوح و مرعوب بودن طرفداران مذاکره
آنکسانیکه فکر میکنند ما باید با رأس استکبار – یعنی آمریکا – مذاکره کنیم، یا دچار سادهلوحی هستند، یا مرعوباند. من بارها این نکته را عرض کردهام که استکبار، بیش از اینکه نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را میخورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن اینوآن، زنده است[۵۱].
سادهلوحی بودن دعوت به مذاکرهمذاکره راه ایجاد فشار بر ما
حال عدّهای، سادهلوحانه، این گوشه و آن گوشه مینشینند، حرفی و نِقی میزنند. قلم روی کاغذ میآورند که: «چرا با آمریکاییها مذاکره نمیکنید؟ تا کی میخواهید این وضع ادامه داشته باشد»؟ آیا اینها نمیفهمند در دنیا چه خبر است؟ نمیفهمند که توقّع این دشمنِ افزونخواهِ مغرورِ کمخرد و بیحکمت چیست؟ تصوّر میکنند همینقدر که ما مذاکرات و روابطمان را با آمریکا شروع کردیم، همهٔ مشکلات تمام خواهد شد؟ نه آقا، قضیه این نیست. آری؛ آمریکاییها در اظهارات رسمی میگویند و اظهار میکنند که ما آمادهٔ مذاکره با ایرانیم. مذاکره برای چه؟ معلوم است؛ مذاکره برای اینکه راهی و مجرایی برای فشار آوردن روی دولت ایران پیدا شود. مذاکره را برای این میخواهند. چه مذاکرهای؟! ما با شما کاری نداریم، احتیاجی به شما نداریم، ترسی از شما نداریم، هیچ محبتی به شما نداریم. شما کسانی هستید که در روز روشن، جلو چشم همهٔ مردم دنیا، هواپیمای مسافربری ما را بهبهانهٔ دروغ و واهی، سرنگون کردید و ۱۰ها نفر انسان را کشتید و حتّی عذرخواهی هم نکردید[۵۲].
بزرگترین توهین و خیانت بودن صحبت از ارتباط و مذاکره
اینکه بعضی بردارند طبق میل دل کارشناسان سیای آمریکا، دم از نزدیکی و مذاکره و ارتباط بزنند و فضا را عادیسازی کنند، این بزرگترین توهین و خیانت به این مردم است[۵۳].
دعوت به مذاکره برخلاف الفبای غیرت و سیاست است!
کسانی که دم از مذاکره با آمریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دوتاست[۵۴].
اعلام ضعف بودن مذاکره در شرایط تهدید
مذاکره باید از موضع قدرت و قوّت باشد. کسانی که در شرایط تهدید به فکر مذاکره میافتند، ضعف خودشان را با صدای بلند اعلام میکنند. این حرکتِ بسیار غلطی است[۵۵].
سادهلوحی بودن مذاکره با دستگاه متکبر و بیاعتقاد به اصول انسانی و حقوق بینالملل
چه سادهلوحی است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره با یک دستگاه متکبر و بیاعتقاد به اصول انسانی و حقوق بینالملل بنشینیم. آمریکاییها، به اصول و حقوق بینالملل، اعتقادی ندارند[۵۶].
اشتباه و سادهلوحانه بودن مذاکره و آشتینرسیدن به اهداف نظام با مذاکره
اگر کسانی تصور کنند که با امتیاز دادن به آمریکا و دیگران خواهند توانست به مقاصد و اهداف نظام اسلامی برسند، سخت در اشتباهاند. … اگر کسانی تصور کنند که آمریکا که خود مرکز اصلی این اردوگاه پر فتنه و فساد است ممکن است، با نظام اسلامی که مظهر حیات مقتدرانهٔ اسلام است، سر آشتی و مساعدت داشته باشد، بسی سادهلوحانه اندیشیدهاند[۵۷].
مرعوب، بیاطلاع یا غیرسیاسی بودن طرفداران مذاکره
اصرار میکنند که «ایران چرا نمیآید با ما مذاکره کند؟» عدّهای هم که آدمهایی سادهلوحاند، یا نمیدانم، مرعوباند، یا بیاطّلاعند، یا غیرسیاسیاند، در داخل خودمان این حرفها را تکرار میکنند. من نمیدانم میفهمند چه دارند میگویند؟![۵۸].
- معنای مذاکره با آمریکا
مذاکره با ظالم بهمعنای پرسش از ظلم است.
مذاکره با ظالم این است که بگویند: «فلانفلانشده، چرا اینقدر ظلم میکنی؟!» مذاکره، یعنی این؛ و الّا، مذاکرهٔ دوستانه که بروند و بگویند و بخندند و او چیزی بگوید و این چیزی بگوید و بعد چانه بزنند و اینکه گفته شود «دیگر با غاصب این حرفها را نداریم»، چه معنی دارد؟![۵۹]
مذاکره در معنای هشدار به مسئولین آمریکا در تریبونهای عمومی.
برای ملت ایران، چیزی از این خندهآورتر و مسخرهتر نیست که آمریکا بیاید مذاکره با ملت ایران را ادعا کند و برای آن شرط قرار بدهد و بگوید ما به شرطی روابطمان را با ایران برقرار میکنیم که چنین و چنان بشود! شما امروز در چشم ملت ایران، منفورترین دولتها بعد از دولت غاصب صهیونیستی هستید. ملت ایران چه احتیاجی به ارتباط و مذاکره با شما دارد؟ چه کسی در نظام جمهوری اسلامی با شما مذاکره کرده است؟ مذاکرهٔ ما با آمریکا همین است که در تریبونهای عمومی، به سردمداران آن کشور هشدار میدهیم و نهیب میزنیم و میگوییم شما با این روشها و با این تهدید و تطمیعها، نخواهید توانست ملت بزرگ و انقلابی و مسئولان کشور ما را تحت تأثیر قرار بدهید. ما امروز هم مثل گذشته میگوییم: رابطه با آمریکا را نمیخواهیم[۶۰].
- نتایج مذاکره
ضربه به وجههٔ جمهوری اسلامی و نمایش عقبنشینی ماایجاد یأسدروغپردازی عدم نفی مذاکره از جانب امام
آمریکا میگوید: «بیایید مذاکره کنیم.» نمیگوید: «بیایید رابطه برقرار کنیم.» مذاکره یعنی چه؟ یعنی آن پیوندی را که جمهوری اسلامی قطع کرد و برید و همان موجب شد که تمام عواطف صادقانهٔ ملتهای دنیا به این نظام جلب شود، این را دومرتبه برقرار کند؛ یعنی در درجهٔ اوّل، یک ضربهٔ نمایان به جمهوری اسلامی بزنند؛ و ازآنجاکه تبلیغات هم در دست آنهاست، در دنیا منعکس کنند که «جمهوری اسلامی، از حرفهایش برگشت!» به چه دلیل؟ به این دلیل که نشسته است و با امریکا مذاکره میکند. آنوقت، یک یأس عمومی در تمام ملتها در آسیا و در آفریقا و در کشورهای گوناگون و در خود اروپا و در خود امریکا به وجود آید. ملتهایی که امید پیداکردهاند مسلمانان و حتی بعضی غیرمسلمانان ناامید شوند؛ و آن چهرهٔ باصلابت امام بزرگوارمان که روی جمهوری اسلامی را پوشانده و آنها را وادار به حرکت میکرده است، مخدوش گردد؛ و بگویند: «نه آقا! جمهوری اسلامی هم توبه کرد!» یا بگویند: «چون امام رفت، جمهوری اسلامی ایران توبه کرد!» … برای اینکه همان احساس را درون ملتها به وجود آورند؛ یا این را بگویند، یا بالاتر از این را. بگویند: «امام کی گفته بود ما با امریکا مذاکره نکنیم؟! کی امام چنین حرفی زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام کی ما را نهی کرده است؟» یعنی حتّی تصرف کنند در نظرات امام تصرّف کنند که در میانِ صدها سخنرانی و بیان قاطع و صریح، اینطور اظهارشده است. اولین ضربهای که با این کار میخواستند بزنند، این بود که جمهوری اسلامی را از آبروی خودش؛ از آن حیثیت و صلابت و قدرت و قامت استواری که در چهرهها و خاطرههای ملتهای مسلمان در دنیا پیداکرده است، ساقط کنند. … آنوقت این ملت، آنهم با این انقلاب، آنهم با آن حرفها، همهچیز را گذاشت کنار و توبه کرد؟! آمد شروع کرد با امریکا مذاکره کردن؟! بهصرف اینکه جمهوری اسلامی بگوید «بله؛ ما مذاکره را قبول داریم.» یا این را بفهماند، یا طوری مشی کند که معلوم شود حرفی ندارد که با آمریکا مذاکره کند، این، اولین ضربه است؛ و بعد، تازه شروع تحمیلهاست[۶۱].
مذاکره اول تحمیلات و بدبختیهای انقلاب
شما وقتی با کسی قهرید، وقتی با کسی حرف نمیزنید، رودربایستی باهم ندارید. در مقابلِ هم هیچ حالت توقّعی وجود ندارد؛ اما وقتی با کسی مذاکره شروع شد؛ پشت میز نشستید؛ یک قهوه باهم خوردید؛ یک گپ دوستانه هم در کنارش باهم زدید؛ در فلان محفل بینالمللی نشستید و با همدیگر یکخرده درد دل کردید؛ بعد رودربایستی بهوجود میآید. آنوقت، اوّلِ شروعِ تحمیلات است. بدبختیهای انقلابهای دنیا و تسلّط و نفوذ آمریکا – همانطورکه عرض کردم – از همینجا شروع شد. مثل کشورهایی که بنده نمیخواهم اسم آنها را بیاورم. امروز هم آن کشورهای بیچاره، غالباً چهرههای بسیار بدی دارند. این است که روی مذاکره فشار میآورند. اصرار میکنند که «ایران چرا نمیآید با ما مذاکره کند»[۶۲]؟
مذاکره عامل از بین رفتن استقلال، پشتیبانی مردمی و جهانی و ارادهٔ ما تشدید فشار و تحمیل
نتیجه این میشود که وقتی آن دولت – که میخواهند با او دشمنی کنند – این اشتباه را کرد و به دعوت آنها «بله» گفت، یک ذرّه حیثیتی هم که بهخاطر استقلالِ خود به دست آورده بود، از دست خواهد داد؛ اگر پشتیبانی مردمی داشت، از دست خواهد داد؛ اگر پشتیبانی جهانی داشت، از دست خواهد داد و اگر ارادههای در درون خودش بود، آن اراده درهم فرو خواهد ریخت. آنوقت، فشارها را بازهم شدیدتر میکنند و او را در مشت خود میگیرند؛ یعنی اگر بخواهند نابود و مضمحل کنند، مضمحلش میکنند؛ اگر خواستند چیزی به او تلقین و تحمیل کنند، تحمیل میکنند؛ او هم راحت میپذیرد[۶۳].
تبلیغات آمریکا به عقبنشینی جمهوری اسلامی و رفتن آبروی ما پیش مستضعفان، افول نهضت جهانی اسلام و رفتن استقلال ملت
رابطه و مذاکره، برای ملت ایران و برای نهضت جهانی مضر است. اولین ضرر این است که آمریکاییها با ورود در این میدان، اینطور تفهیم خواهند کرد که جمهوری اسلامی از همهٔ حرفهای دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرفنظر کرده و گذشته است اینها آبروی انقلاب را در دنیا در پیش مستضعفان خواهد برد، دلها را مردّد خواهد کرد، نهضت جهانی اسلامی را دچار افول خواهد کرد، استقلال ملت ایران را از دست او خواهد گرفت[۶۴].
ایستادگی کمهزینهتر از تسلیم
اگر مقایسه کنیم، خواهیم دید که باز ضرر اینکه انسان با استقلال در مقابل آمریکا بایستد، بهمراتب کمتر از این است که تسلیم زورگوییهای آمریکا شود[۶۵].
- هدف آمریکا او عمالش ز طرح مذاکره:
از بین بردن وحدت ما، از بین بردن قبح سازش، نمایش عقبنشینی جبههٔ مقاومت
مقابله با آمریکا، یکی از وسایل وحدت این ملت بوده است. اینها میخواهند با این جنجالها، همین وسیلهٔ وحدت را، بهوسیلهٔ اختلاف تبدیل کنند. این علیه آن، آن علیه این. این بگوید مذاکره، آن بگوید مذاکره چه فایدهای دارد؛ آنیکی بگوید چه ضرری دارد؟ یک عدّه از اینطرف بحث کنند، یک عدّه از آنطرف بحث کنند! و اینها هم این وحدت عظیم ملی را که ملت ایران در مقابله با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ایران تبدیل کنند.
هدف دوم این است که میخواهند با تکرار این قضیه – مذاکره و رابطه با آمریکا – قضیهای را که در چشم ملت ایران، به دلایلی منطقی، یکی از زشتترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند.
هدف سوم این است که اصل مذاکره با ایران، برای آمریکا بهعنوان ابرقدرت، بسیار مهم است. … برای آمریکا مهم است که ایران اسلامی که از روز اوّل به دلایل روشنی در مقابل آمریکا ایستاد و تسلیم آمریکا نشد و گفت که با آمریکا مذاکره نمیکنم، حالا بگوید که بسیار خوب، چَشم، ما هم مذاکره میکنیم! میگویند بفرما، ابرقدرتی کامل شد! … نکتهٔ دوم برای اینکه مذاکره با ایران برای آمریکا اهمیت دارد، این است که حرکت جمهوری اسلامی و ملت ایران موجب شد که احساسات اسلامی در هر گوشهٔ دنیا بیدار شود؛ در آسیا، در آفریقا و حتّی در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامی خودشان را سردست گیرند و مبارزهای را به نحوی شروع کنند. … اگر جمهوری اسلامی با آمریکا پشت میز مذاکره بنشیند، آمریکاییها خیالشان ازاینجهت راحت میشود؛ به هرجایی در دنیا میگویند: شما برای چه تلاش میکنید؟ شما که مثل ایران نخواهید شد، بهپای ایران که نخواهید رسید! هر چه بشوید، یک ملت و یک نظام و آن شکوه و شجاعت را که پیدا نخواهید کرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اینجا پای میز مذاکره آمدند؛ شما دیگر چه میگویید؟! برای آمریکا خیلی خطرناک است که این فکر در دوستان و در تبعهٔ دولتهای تابع و پیرو او رسوخ پیدا کند. آمریکا در پی یک جواب است؛ باید کاری کند که به آنها اینطور تفهیم شود که: «دیدید، این محاصرهٔ اقتصادی و همین فشارهایی که ما علیه جمهوری اسلامی به خرج دادیم، بالأخره جمهوری اسلامی را هم خسته کرد و مجبور نمود که او هم بیاید و زانو بزند و از آن پایگاه و از آن گردن برافراشتهای که داشت، بهناچار پایین آید»! این را به دولتهایی که پیروش هستند، تفهیم کند که: «نهخیر؛ اینطور هم نیست که شما خیال کنید کسی که با ما نباشد، میتواند از آسیب در امان بماند. جمهوری اسلامی هم بالاخره مجبور شد بیاید»[۶۶].
نمایش شکست اسلام انقلاب و قطب اسلامی
تابهحال در برخورد این دو قطب مبارز با یکدیگر که قطب، استکبار ازیکطرف و قطب اسلام از طرف دیگر است پیشرفت و مبارزه و پیروزی، متعلّق به قطب اسلام بوده است. قطب اسلام همیشه پیش رفته است؛ اما قطب استکبار پیشرفتی نداشته است. اینها میخواهند با شایعهٔ مذاکرهٔ جمهوری اسلامی که بگویند جمهوری اسلامی تسلیم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد کنار بیاید و با ما مذاکره کند اینطور وانمود کنند که در این مصاف، بالاخره قطب اسلامی شکست خورد و مجبور به عقبنشینی شد و قطب استکبار در این مصاف پیروز گردید. میخواهند این را تفهیم کنند که دشمن پیروز شده و اسلام مجبور به عقبنشینی شده است. میخواهند بگویند که اسلام انقلابی از حرفهایش گذشت و برگشت. … بالاخره آمریکا از اینکه شایع شود جمهوری اسلامی تسلیمشده است تا با آمریکا مذاکره کند و پشت میز مذاکره بنشیند یعنی از حرفها و ادّعاهای خود نسبت به استکبار دست بردارد بیشترین استفاده را میکند.[۶۷].
بحث مذاکره را پیش کشیدند که ایران بیاید بنشینیم مذاکره کنیم. همین رفتار غیرمنطقی، در این دعوت به مذاکره هم وجود دارد. غرض آنها حل مشکلات و مسائل نیست. … غرضشان یک کار تبلیغاتی است برای اینکه به ملتهای مسلمان نشان دهند که ببینید این نظام جمهوری اسلامی بود با آن سرسختی، با آن ایستادگی، اما عاقبت مجبور شد بیاید باب مصالحه و گفتگو را با ما باز کند. وقتی ملت ایران اینجور است، شماها چه میگویید دیگر؟ این را برای خاموش کردن و ناامید کردن ملتهای سر برافراشتهٔ مسلمان که امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی اینها نسیم بیداری وزیده است و بهخاطر اسلام احساس عزت میکنند، لازم دارند. از اول انقلاب، اینیکی از هدفها بود. از سالهای اول انقلاب، یکی از هدفهای آنها همین بود که ایران را پای میز مصالحه و بدهبستان بکشانند؛ بگویند بالاخره دیدید ایران هم که ادعا میکرد مستقل است، ایستاده است، نترس است، شجاع است، مجبور شد بیاید بنشیند پای میز مذاکره؟ امروز هم همین هدف را دنبال میکنند. این، مطلب مهمی است. وقتی هدف از مذاکره، یک هدفِ غیرمربوط به مسائل اساسی است، یک هدف تبلیغاتی است، خب معلوم است طرف مقابل که جمهوری اسلامی است، خام نیست، چشمبسته نیست، میفهمد که هدف شما چیست؛ لذا متناسب با همان نیت خودتان، جواب شما را میدهد[۶۸].
- آمریکا به دنبال مذاکره است نه رابطه
رابطه را مشروط میکنند، اما مذاکره را غیر مشروط! درست توجّه کنید. آمریکا میگوید: «بیایید مذاکره کنیم.» نمیگوید: «بیایید رابطه برقرار کنیم».[۶۹]
البته در مورد رابطه، اینطور نیست؛ بعد خواهم گفت. آمریکاییها نسبت به رابطه، طور دیگری فکر میکنند. آنچهکه برای آنها خیلی مهم است، مذاکره است. میخواهند ایران پشت میز مذاکره بنشیند؛ بعد که مذاکره شروع شد، آنوقت سرِ رابطه داستانها و حکایتها دارند[۷۰].
- مضرات رابطه
کم نکردن خطر، وسیلهٔ نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری، ایجاد پایگاه و رفتوآمد بیدغدغهٔ مأموران جاسوسی
رابطهٔ سیاسی با آمریکا برای ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ درحالیکه باهم رابطهٔ سیاسی داشتند، سفیر داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آنهم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر جنونآمیز و سیطرهطلبانهٔ هیچ قدرتی را از بین نمیبرد. ثانیاً وجود رابطه برای آمریکائیها – نه امروز، همیشه اینطور بوده – وسیلهای بوده است برای نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری در آن کشور. انگلیسیها هم همینطور بودند. انگلیسیها هم در طول سالیان متمادی سفارتخانهشان مرکز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ کسانی که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها یکی از کارهایشان این است.
در همین قضایایی که حدود ۱۷-۱۸ سال پیش در چین اتفاق افتاد و جنجال فوقالعادهای شد، سفارت آمریکا محور و مرکز ادارهٔ آشوبها و اغتشاشها بود. اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به پایگاه دارند و پایگاه ندارند؛ این را میخواهند. احتیاج به رفتوآمد آزاد و بیدغدغهٔ مأموران جاسوسی و مأموران اطلاعاتیشان و ارتباطات نامشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند. ارتباط، این را برای آنها تأمین میکند. حالا مینشینند آقایان وراجی کردن و حرف زدن و استدلال کردن که نبود رابطهٔ با آمریکا برای ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهٔ با آمریکا برای ما مفید است. آنروزیکه رابطهٔ با آمریکا مفید باشد، اول کسی که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم[۷۱].
رابطه مقدمهٔ تسلطبهانه بودن رابطه برای برگرداندن قدرت سیاسی و اقتصادی و امنیتی آمریکاعدم ممانعت رابطه از سختگیری آمریکا
مسئلهٔ ما با امریکا، مسئلهٔ دیگری است؛ مسئلهٔ روابط نیست. برای آنها، روابط به معنای مقدمهٔ برای این تسلّط است و به کمتر از آنهم راضی نیستند! اسم روابط را بهعنوان شعار میآورند. معلوم است مقدمهٔ هریک از این کارهایی که میخواهند بکنند، روابط است. الآن همین دولت عراقی که در هفتهٔ گذشته اینطور زیر چکمهٔ امریکا قرار گرفت، مگر با آمریکا روابط ندارد؟ چرا، آنهم در اینجا سفیر دارد، این هم در آنجا سفیر دارد؛ باهم روابط دارند. رابطه که مانع اینگونه سختگیریها نیست. دولت آمریکا که دولت سوریه را هرسال جزو کشورهای تروریستی دنیا اعلام میکند، مگر باهم رابطه ندارند؟ رابطهٔ سیاسی دارند. رابطه که مانع از ظلم کردن و بد کردن و امثال اینها نیست. رابطه، بهانه است. مسئله، مسئلهٔ برگرداندن همان قدرت سیاسی و اقتصادی و امنیتی است که ۳۰ سال آمریکاییها در این کشور داشتند و انقلاب آمد به بههمت همین ملت و همین جوانان و به بههمت و به هوشیاری امام، اینقدرت را از بین برد[۷۲].
[۱] ۱۰/ ۸/ ۱۳۶۸.
[۲] ۱۳/ ۱۰/ ۱۳۸۶
[۳] ۱/۱/۱۳۸۵.
[۴] ۱۳/۸/۱۳۷۶.
[۵] ۲۸/۲/۱۳۷۲.
[۶] ۶/۱/۱۳۷۹.
[۷] ۸/۸/۱۳۸۰.
[۸] ۱/۳/۱۳۸۱.
[۹] ۱۱/۲/۱۳۸۱.
[۱۰]. ۲۷/۱۲/۱۳۸۰.
[۱۱] ۱/۱/۱۳۸۵.
[۱۲] ۱۲/۲/۱۳۶۹.
[۱۳] ۳۱/۵/۱۳۶۸.
[۱۴] ۱۲/۲/۱۳۶۹.
[۱۵] ۲۳/۵/۱۳۶۸.
[۱۶] ۲۷/۱۲/۱۳۸۰.
[۱۷] ۲۵/۵/۱۳۷۸.
[۱۸] ۱۳/۳/۱۳۷۰.
[۱۹] ۱۲/۸/۱۳۷۲.
[۲۰] ۲۶/۱۰/۱۳۷۶.
[۲۱] همان.
[۲۲] همان.
[۲۳] ۲۲/ ۲/ ۱۳۶۹.
[۲۴] ۱۴/ ۸/ ۱۳۷۶.
[۲۵] ۲۶/ ۱۰/ ۱۳۷۶.
[۲۶] ۲۸/ ۱۱/ ۱۳۸۶.
[۲۷] ۱۱/ ۲/ ۱۳۸۱.
[۲۸] ۸/ ۸/ ۱۳۸۷.
[۲۹] ۱/ ۱/ ۱۳۸۸.
[۳۰] همان.
[۳۱] ۱۲/ ۸/ ۱۳۸۸.
[۳۲] ۲۷/ ۵/ ۱۳۸۹.
[۳۳] همان.
[۳۴] ۱۹/ ۱۱/ ۱۳۹۱.
[۳۵] ۱۹/ ۱۱/ ۱۳۹۱.
[۳۶] البروج:۸.
[۳۷] ۱۲/ ۲/ ۱۳۶۹.
[۳۸] ۲۸/ ۱۱/ ۱۳۹۱.
[۳۹] همان.
[۴۰] ۱/ ۱/ ۱۳۹۲.
[۴۱] همان.
[۴۲] ۳۰/ ۴/ ۱۳۹۲.
[۴۳] ۱۲/ ۸/ ۱۳۹۲
۱۲/ ۸/ ۱۳۹۲
[۴۴] ۹/۸/۱۳۷۵.
[۴۵] ۱۱/۸/۱۳۷۳.
[۴۶] ۱۳/ ۱۰/ ۱۳۸۶.
[۴۷] ۳۱/ ۵/ ۱۳۶۸.
[۴۸] ۴/۶/۱۳۷۲.
[۴۹] ۲۵/۲/۱۳۷۴.
[۵۰] ۲۵/۵/۱۳۷۸.
[۵۱] ۱۲/۲/۱۳۶۹.
[۵۲] ۱۱/۸/۱۳۷۳.
[۵۳] ۶/۱/۱۳۷۹.
[۵۴] ۱/۳/۱۳۸۱.
[۵۵] ۲۷/۱۲/۱۳۸۰.
[۵۶] ۱۲/۲/۱۳۶۹.
[۵۷] ۱۳/۸/۱۳۶۸.
[۵۸] همان.
[۵۹] ۱۲/۸/۱۳۷۲.
[۶۰] ۲۳/۵/۱۳۶۸.
[۶۱] همان.
[۶۲] همان.
[۶۳] ۹/۸/۱۳۷۵.
[۶۴] ۲۶/۱۰/۱۳۷۶.
[۶۵] ۶/۱/۱۳۷۹.
[۶۶] ۲۶/۱۰/۱۳۷۶.
[۶۷] ۲۶/۱۰/۱۳۷۶.
[۶۸] ۲۸/ ۱۱/ ۱۳۹۱.
[۶۹] ۱۱/۸/۱۳۷۳.
[۷۰] ۲۶/۱۰/۱۳۷۶.
[۷۱] ۱۳/ ۱۰/ ۱۳۸۶.
[۷۲] ۴/ ۱۰/ ۱۳۷۷.