چرا به لیست واحد (ائتلاف بزرگ، جبهه متحد و…) رأی نمیدهم؟

09گفته می‌شود به این لیست رأی بدهید چراکه در صورت رأی ندادن، به آن افراد منتسب به جناح مقابل یا دولت رأی می‌آورند، بعد می‌بینیم همین افرادی که چنین سخنانی را می‌گویند پدران معنوی، سران اصلی و حامیان جناح‌ها و افراد پیش‌گفته را مثلاً در لیست خبرگان خود قرار می‌دهند یا در مجلس افرادی را که با جناح مقابل در موارد سرنوشت‌سازی مثل برجام یا اعتماد یا استیضاح به وزرای مسئله‌دار همراهی کرده‌اند، در لیست خود قرار داده یا در بستن لیست مشارکت داده و به همین دلیل چهره‌های انقلابی مجلس یا بیرون مجلس که کارنامهٔ کاملاً روشنی دارند، با دخالت آنان حذف‌شده‌اند. این چه ائتلافی است که شرط آن حذف دو چهره‌ای بوده که بیش و بلندتر از همه از آرمان‌های انقلاب دفاع کردند. همان اشکالات جناح مقابل، مثل جنگ قدرت و بعضاً بازی در پازل آنان را در بعضی از رویکردهای این جریان می‌توان یافت که حاصل بی‌توجهی به پایبندی به اصول و تسامح در اصول با مصلحت‌اندیشی‌های خیالی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها زیاد این سوال مطرح میشود که آیا باید

چرا به لیست ائتلاف بزرگ رأی نمی‌دهیم؟

اصل در انتخابات مثل موضوع همهٔ تکالیف شرعی، شناخت خود فرد است و در صورت عدم توانایی شناخت باید به افرادی امین که شناخت دارند، رجوع کرد. رجوع مبتنی بر اعتماد به افراد پیشنهاددهنده و فرایندی است که افرادی را به‌عنوان نامزد پیشنهاد کرده‌اند؛ اما با نگاه به فهرست‌های موجود نشان می‌دهد، وابستگی‌ها و زدوبندهای سیاسی بر صلاحیت‌ها اولویت یافته و آشکارا می‌توان آن فهرست‌ها را شرکت سهامی آن گروه‌ها و افراد دانست.

بسیاری از افرادی که در این فهرست‌های مطرح گذاشته نشده‌اند، هستند که آشکارا صلاحیت‌های بیشتر از بسیاری افراد این فهرست‌ها دارند. صلاحیت‌هایی نظیر صلاحیت‌های فردی مثل ساده‌زیستی، عدم زدوبند سیاسی، عدم آلودگی به انواع فساد، سوابق در لحظه‌های حساس مثل مقابله با فتنه، مخالفت با برجام، مقابله با فسادهای بزرگ مثل ماجرای دانشگاه آزاد و عدم امتیازدهی به واردکنندگان و دلالان در برابر تولیدکنندگان در مواردی نظیر قانون حمایت از کسب‌وکار یا مالیات بر دلالی، مردم‌گرایی و به دنبال احقاق حقوق مستضعفین بودن، حرف تخصصی داشتن حداقل در یک حوزه و پیگیری آن در سوابق فرد، استفاده از ظرفیت‌های نمایندگی در دوره‌های پیش نظیر سؤال، استیضاح، طرح، تحقیق و تفحص، شرکت فعال در کمیسیون‌ها، نظارت بر نهادها و… است. لذا اصل، صلاحیت حداکثری افراد (انتخاب افراد اصلح) و نه صرف وابستگی تشکیلاتی و لیستی آن‌هاست.

آیا رأی ندادن به لیست واحد موجب رأی آوردن جناح مقابل نمی‌شود؟

بر این مبنا گفته می‌شود رأی دادن به یکایک افرادی که در لیست هستند، ولو به نسبت افراد بیرون لیست، صلاحیت کافی ندارند، اصل است؛ وگرنه ماجرای انتخابات ۹۲ تکرار می‌شود:

یکم دفع افسد به فاسد با مبانی اسلامی-شیعی ناسازگار است و اصل، یافتن فرد اصلح و تلاش برای مقبولیت پیدا کردن اوست. به‌صورت نمونه امیرالمؤمنین (ع) عامل فروپاشی دولت‌ها را کنار گذاشتن اصول، اصلی کردن موارد فرعی، پیش انداختن افراد فاقد صلاحیت و عقب گذاشتن صلاحیت‌دارها می‌دانند (غررالحکم، حکمت ۷۸۳۵). پیامبر اعظم (ص) کسی که خود را در امور مردم جلو می‌اندازد، اما می‌داند که افراد صلاحیت‌دارتر از او موجود هستند، خائن می‌دانند. بگذریم از آنکه بسیاری اوقات دفع افسد به فاسد موجب دفع اصلح و حتی صالح به فاسد و حتی افسد میشود.

دوم بسیاری اوقات، مردم به جریان‌های مدعی حزب‌الله و اصول‌گرا بودن رجوع نمی‌کنند، چون در افراد آن‌ها صلاحیت کافی نمی‌یابند.

سوم باید کف مشترکی با لیست وجود داشته باشد تا رأی دادن به لیست موضوعیت بیابد. کف مشترک فهرست‌ها با خودشان و با جبههٔ انقلاب، غیر از مقابله با لیست مقابل چیست؟ اصولی که به آن پایبندند چیست و میزان پایبندی آن‌ها به این اصول، چگونه است؟ چگونه می‌توان به افرادی که به برجام  رأی داده‌اند، رأی داد؟ چگونه می‌توان کسانی را که در نهادهای واردات‌چی مسئولیت یا سهم داشته‌اند، یا خود عامل فعلی وضعیت نظام سلامت‌اند، برگزید؟ چگونه می‌توان به افرادی که در شرایط فتنه موضع نامشخص داشته‌اند یا تنها عنصر صلاحیت‌شان، سهم فلان گروه یا چهرهٔ سیاسی است و نه حرف عینی داشتن برای مسائل مردم، رأی داد؟ چگونه می‌توان کسانی را که تنها صندلی اشغال کرده و از هیچ‌یک از ظرفیت‌های نمایندگی استفاده نکرده‌اند، دوباره به صحنه آورد؟ چگونه می‌توان باکسانی که با پدران معنوی جریان مقابل دست همکاری داده یا نسبت به آنان تسامح دارند برگزید؟ مگر یادمان رفته بعدها مشخص شد دو قطب انتخابات هفتم ریاست جمهوری در یک جبهه قرار دارند و دعواهای راست و چپ سر انتخابات آن‌ها اصالت نداشت؟ و سؤالات مهم دیگری ازاین‌دست. خلاصه این‌که دعوا سر جهت‌گیری‌هاست نه این‌که صرفاً قدرت دست چه کسی باشد و افرادی به نام اصول‌گرا و انقلابی کارهای افراد جبههٔ مقابل را انجام دهند.

چهارم: انتخابات فعلی، تبدیل به مقابله و صف‌بندی قدرت شده بدون آن‌که فهرست‌های اصلی، حرف‌های عینی برای پیگیری آرمان‌های انقلاب و مسائل مردم ارائه کنند، چرا باید در این بازی قدرت، بازی بخوریم.

پنجم همین منطق رأی دادن موجب شده تا افرادی اصلح کنار گذاشته‌شده و کسانی به اسم اصول‌گرا به مجلس وارد شوند که حتی امروز در لیست جبههٔ مقابل قرار داشته یا در قالب جریان‌های مقابل در بخش‌هایی از قدرت مسئولیت دارند و برخلاف آرمان‌های انقلاب اقدام کرده و سخن می‌گویند.

ششم گفته می‌شود به این لیست رأی بدهید چراکه در صورت رأی ندادن، به آن افراد منتسب به جناح مقابل یا دولت رأی می‌آورند، بعد می‌بینیم همین افرادی که چنین سخنانی را می‌گویند پدران معنوی، سران اصلی و حامیان جناح‌ها و افراد پیش‌گفته را مثلاً در لیست خبرگان خود قرار می‌دهند یا در مجلس افرادی را که با جناح مقابل در موارد سرنوشت‌سازی مثل برجام یا اعتماد یا استیضاح به وزرای مسئله‌دار همراهی کرده‌اند، در لیست خود قرار داده یا در بستن لیست مشارکت داده و به همین دلیل چهره‌های انقلابی مجلس یا بیرون مجلس که کارنامهٔ کاملاً روشنی دارند، با دخالت آنان حذف‌شده‌اند. این چه ائتلافی است که شرط آن حذف دو چهره‌ای بوده که بیش و بلندتر از همه از آرمان‌های انقلاب دفاع کردند. همان اشکالات جناح مقابل، مثل جنگ قدرت و بعضاً بازی در پازل آنان را در بعضی از رویکردهای این جریان می‌توان یافت که حاصل بی‌توجهی به پایبندی به اصول و تسامح در اصول با مصلحت‌اندیشی‌های خیالی است.

هفتم حتی با کنار گذاشتن فرض وظیفه‌گرایی و ضرورت انتخاب اصلح، با دودوتاچهارتای سیاسی، این‌گونه نیست که بارأی به افراد واجد صلاحیت خارج فهرست‌ها و کنار گذاشتن افراد واجد صلاحیت کمتر درون فهرست‌ها به فهرست‌ها صدمهٔ جدی بزند چراکه بسیاری از چهره‌های دارای صلاحیت واقعی درون فهرست‌ها هم به‌وسیلهٔ افرادی که به لیست رأی می‌دهند هم به‌وسیلهٔ افرادی که درون لیست نیستند انتخاب می‌شوند و شانس بالایی خواهند داشت و این‌گونه نیست که با جابه‌جا کردن آنان، رأی همهٔ افراد و مشخصاً واجد صلاحیت‌ها ضربه بخورد. بگذریم از این‌که عدم مردم‌گرایی و بستن لیست با صلاحیت‌های پایین و استفاده از چهره‌های تکراری که مورد علاقهٔ اکثریت مردم نیستند، چه لیست موازی باشد یا نباشد، ظرفیتی برای لیست واحد نگذاشته است.

هفتم آیا شکست در انتخابات ۹۲ تنها به خاطر نداشتن کاندید واحد بود؟ آیا شمار رأی سرجمع کاندیدهای مدعی اصولگرایی به‌اندازهٔ طرف مقابل بود که ماندن یک نفر موجب پیروزی شود؟ آیا افراد مدعی اصولگرایی در انتخابات اصول مشترکی باهم داشتند یا مواردی انقلابی مثل مقاومت در مسئلهٔ هسته‌ای، مقابله با استکبار جهانی، مقابله با قانون‌شکنان در مواردی مثل کوی دانشگاه، سیاست‌های اقتصادی عدالت‌خواهانه و… از طرف خود این افراد مورد خدشه واقع نشد و زمینهٔ رجوع مردم به افرادی که ذاتاً به اصل این حرف‌ها ضربه وارد می‌کردند، در جبهه‌های مقابل فراهم نکرد؟ آیا این افراد حرف‌های عینی برای مشکلات مردم، ادبیات مردمی و سابقهٔ رسیدگی به مشکلات محرومین و مستضعفین داشتند که مورد اقبال قرار گیرند؟

هشتم: تجربه نشان داده در «هر انتخابات» مدعیان اصولگرایی، همین حرف‌ها را تکرار کرده و با تمسک به «شرایط حساس کنونی» و «خطر رأی آوردن لولوهایی مثل جناح مقابل» و… در حفظ وضع موجود همت گماشته و موجبات عدم ورود نیروهای انقلابی حرف‌دار و اصلاح وضع موجود را فراهم آورده‌اند. در صورت تداوم تمکین به آن این وضع، این شرایط تا همیشه ادامه داشته و هیچ‌گاه وضع موجود اصلاح نمی‌شود و هر انتخابات جبههٔ انقلاب، دوباره سر کوچه اول است. لذا یک‌جا باید آغازی بر پایان این فرآیند کلید بخورد و افراد اصلح بدون پول و پلو به مجلس بروند.

همه باید بدانند که قدرت ابزار است و راه جلب مردم، جلب اعتماد آنان، با خدمت و مطالبهٔ دردهای آن‌ها با زبان خود آن‌هاست تا مردم افراد را بخواهند نه به ضرب‌وزور پول، تبلیغات، تشکیلات و رسانه، افراد وارد قدرت شوند و تا این رویکرد اصلاح نشود، و مردم تنها در چند هفتهٔ منتهی به انتخابات مهم نشوند، آش همین آش و کاسه همین کاسه است.

این نوشته در پرسش و پاسخ, یادداشت ارسال و , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

6 Responses to چرا به لیست واحد (ائتلاف بزرگ، جبهه متحد و…) رأی نمیدهم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *