از سال ۸۹ که جنگ اقتصادی آغاز شد، جنبش دانشجویی آن نقشی که باید ایفا میکرد، مطالبه گری، حضور در صحنه، گفتمان سازی در این حوزه را انجام نداد. آن موقع
رهبری مدام میگفتند اصلی فرعی کردن مسائل. اما جنبش دانشجوئی به مسائل بی اولویت پرداخت؛ و بعد از آن هم در انتخابات ۹۲ به صورت منفعلانه عمل کرد و صرفا ایستاد تا چهرههای سیاسی برای کشور تعیین تکلیف کنند. به جای آنکه گفتمان سازی کند همان کاری که در سال ۷۶ و ۸۴ جنبش دانشجوئی توانسته بود با مبادرت به آن توانسته بود فضای عمومی کشور را عوض کند. در مورد خاص برجام هم جنبش دانشجویی پیشگام عمل نکرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
مصاحبه با شماره نهم سال اول نشریه میدان انقلاب بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف (شهید مجید شریفواقفی)
اساسا ما میتوانیم جنبش دانشجویی را به عنوان یک مجموعه تاثیر گذار در تاریخ معاصر سیاسی ایران بنامیم؟ و اگر این طور است چند نقطه حساسی که جنبش دانشجویی در آنها تاثیر ویژه گذاشته و در واقع مسیر تاریخ کشور را تغییر داده به نظر شما چه نقاطی و در چه مقاطعی بوده؟
جنبش دانشجویی از اثر گذار ترین جریانات تاریخ معاصر است. پدیده های مهمی مثل ماجراهای بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ ، ماجرای ۱۶ خرداد ۱۳۳۲، ملی شدن صنعت نفت و در راس همه انقلاب اسلامی با محوریت و حضور جدی در صحنه و حتی هدایت جنبش دانشجویی پیش رفته. بعد از انقلاب هم جنبش دانشجویی بسته به پاسخگویی به نیازهای لحظه ای انقلاب برای تحقق آرمانهای اصلی انقلاب که استقلال، عدالت، آزادی، جمهوریت، پیشرفت، فرهنگ و معنویت بوده است، در لحظههای حساسی نقش آفرینی کرده است. ۱۳ آبان، انقلاب فرهنگی، جهاد سازندگی، شکل دادن نهادهای انقلابی، اداره جنگ. اکثر اینها با هدایت جریان دانشجویی پیش رفتهاند. در سه دهه بعد از جنگ هم جنبش دانشجویی با محوریت گفتمان سازی آرمانهای اصلی انقلاب و مطالبه گری از مسئولین، در عرصههای مهمی تغییرات بزرگی ایجاد کرده است. انتخابات دوم خرداد ۷۶ انتخاباتهای ابتدای دهه ۸۰ نمونه هایی از عملکرد جنبش دانشجویی در حوزه سیاسی است. در حوزه های فرهنگی و اجتماعی، حاکم کردن عدالت خواهی، تغییر گفتمان عمومی کشور، گفتمان کردن نهضت علمی و مطالبه پیشرفت کشور نمونه هایی از نقش آفرینیهای مهم جنبش دانشجویی است. تعریف انقلاب اسلامی منهای جنبش دانشجویی یک تعریف نارسا خواهد بود
یعنی شما جنبش دانشجویی را یک جریان پیوسته و همواره موثر میدانید؟
تقریبا همینگونه است. ما از زمانیکه جریان هویت ملی و هویت دینی و انقلابی از میانه سالهای دهه ۳۰ در جنبش دانشجویی ما شکل گرفت؛ از آن سالها تقریبا جنبش دانشجویی یک ضلع جدی تحولات کشور محسوب میشود.
سوال بعدی درباره آسیب های جنبش دانشجویی است. یکی از انتقاداتی که همیشه به جنبش و تشکلهای دانشجویی وارد میشود تبدیل شدن به پیاده نظام احزاب و پیگیری سیاستهای مربوط به احزاب و گروههای سیاسی خاص در دانشگاه است. اولا این ایراد را چقدر وارد میدانید ثانیا چند آسیب جدی که از نظر شما به جنبش دانشجویی وارد هست را بیان بکنید.
مهمترین آسیب و بحران برای جنبش دانشجویی فراموش کردن نقش خودش در تحقق آرمانها و اهداف انقلاب است. خیلی وقتها جنبش دانشجویی خودش را با نهادها و مسئولین و یا مجموعههای دیگری مقایسه میکند و پایبندی به وظایف خودش به عنوان ضلعی از تحولات را فراموش میکند. آسیبهای دیگری مثل سطحی شدن، سیاست زدگی، عدم نقشآفرینی در نیازهای لازم، پرداختن به مسائل بی اولویت و فرعی به جای مسائل اصلی، روتین شدن، اولویت مسائل فردی و شخصی به جای مسائل جمعی. شاید اینها مثلا مسائل اصلی جنبش دانشجویی است اما اصل همه اینها هم برمیگردد به آن تعریف و نگاه غلطی که به نقش جنبش دانشجویی در تحقق آرمانهای کشور وجود دارد. خیلیها فکر میکنند که جنبش دانشجویی نقشی جدی ندارد و ما باید به این سمت برویم که در قالب مسئولین، رسانهها، سایتهای اجتماعی، نهادها، مجموعههای موازی که بعضی از مسئولیتها را انجام میدهند؛ صرفا در آنها نقش آفرینی بکنیم و در نتیجه جنبش دانشجویی جو فعال خودش را از دست میدهد. این شاید ام المسائل اشتباهات در جنبش دانشجویی است. یکی دیگر از مشکلات که باید میگفتم، تصویر غلط از ارتباط جنبش دانشجویی با رهبری، حکومت و نهادهاست که عده ای فکر می کنند صرفا دانشجو را به صورت فردی که همواره باید منتظر باشد تا نهادها و مسئولین و حاکمیت دکمه او را مثل روبات بزنند؛ دید. اینها جزو آسیب های جدی جنبش های دانشجویی است. فراموش کردن نگاه جامع به آرمانهای انقلاب، این خیلی بخش مهمی است. جنبش دانشجویی خیلی وقتها صرفا مشغول یک آرمان شده است. مثلا صرفا در حوزه فرهنگ مشغول حجاب شده است. یا در عرصه سیاست صرفا مشغول بیرون راندن نگاههای التقاطی شده در حالی که اسلام ناب و انقلاب اسلامی مجموعهای از آرمانها را ارائه میدهد که جامعیت اینهاست که جنبش دانشجویی را موثر و نقش آفرین میکند. همان آرمانهای اصلی انقلاب، استقلال، عدالت، آزادی و ….
سوال بعدی درباره اولویتهای جنبش دانشجویی هست بخصوص در شرایط حال و حاضر و بعد از سرکار آمدن دولت یازدهم، از نظر شما اولویت های اصلی که جنبش دانشجویی باید به آنها بپردازد و مسائل رو در آن حوزهها مطرح بکند، چیست؟
حوزههای اصلی همان حوزه آرمانهای اصلی انقلاب است. یک حوزه همان حوزه استقلال است و تاکید بر نگاه به درون و مقابله با نگاهی که راه حلها رو در خارج از کشور میبیند. حوزه دوم حوزه عدالت خواهی است. حوزهای که لازم است جنبش دانشجویی به نقد سازوکارها و ساختارهائی که باعث بیعدالتی در جامعه و بر هم خوردن زندگی مردم میشوند بپردازد که امروز نسبت وسیعی هم با آرمانهای حوزه اول دارد. حوزه سوم هم حوزه آزادی خواهی و جمهوریت خواهی است. همین الآن به صورت جدی نیاز است که عرصههایی که حضور مردم را در صحنه انقلاب و در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، علمی، فناوری و سایر حوزهها تامین میکند، جنبش دانشجویی پیگیر و مطالبه کننده آنها باشد و با موانع آزادی و چهارچوبهایی که اجازه نمیدهد مردم وارد شوند و در حوزههای مختلف نقش آفرینی کنند به مقابله بپردازد. در حقیقت همان سه آرمان اصلی انقلاب یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که آن زمان تعریف از عدالت همان تحقق جمهوری اسلامی بود، شاید این شعار در آن گنجانده نشد ولی این روزها با این شبهههایی که ایجاد شده ما باید این را هم بگوییم که استقلال، عدالت، آزادی و جمهوریاسلامی و باید این آرمانهای اصلی انقلاب در دستور کار جنبش دانشجوئی قرار بگیرند.
برای سوال پایانی به عنوان یک نمونه متاخر عملکرد جنبش دانشجویی در ماجرای تصویب برجام را چطور ارزیابی میکنید و اینکه آیا جنبش دانشجویی در این برخوردش نمره قبولی میگیرد یا نه؟
به نظر من جنبش دانشجویی اینجا رد شد. یعنی از سال ۸۹ که جنگ اقتصادی آغاز شد، جنبش دانشجویی آن نقشی که باید ایفا میکرد، مطالبه گری، حضور در صحنه، گفتمان سازی در این حوزه را انجام نداد. آن موقع رهبری مدام میگفتند اصلی فرعی کردن مسائل. اما جنبش دانشجوئی به مسائل بی اولویت پرداخت؛ و بعد از آن هم در انتخابات ۹۲ به صورت منفعلانه عمل کرد و صرفا ایستاد تا چهرههای سیاسی برای کشور تعیین تکلیف کنند. به جای آنکه گفتمان سازی کند همان کاری که در سال ۷۶ و ۸۴ جنبش دانشجوئی توانسته بود با مبادرت به آن توانسته بود فضای عمومی کشور را عوض کند. در مورد خاص برجام هم جنبش دانشجویی پیشگام عمل نکرد. فتنههائی مثل نسبت ما با رهبری و حکومت، دور افتادن جنبش دانشجویی از ارتباط با مردم، احساس بیتاثیری جنبش دانشجویی، سرگرم شدن به یک سری کار موردی و بیتوجهی به کارهای گسترده و گفتمان ساز مهم باعث شد جنبش دانشجویی به شدت منفعلانه عمل کند یعنی برخلاف دورههای قبلی که محور اصلی حرکتهای انقلابی کشور جنبش دانشجویی بود در ماجراهای سال ۸۹ تا سال ۹۴ که مسئله جدی تحریمها و مسئله جدی اقتصاد مقاومتی و بعد برجام پیدا شد؛ جنبش دانشجویی نقش اصلی را ایفا نکرد چه در ماجراهای شکل گیری اعتراضات موسوم به«دلواپسیم» چه در ماجراهای مربوط به اواخر این قضیه که در قالب تحصن جلوی مجلس خودش را نشان داد، جنبش دانشجویی پیشرو نبود و دیگران جلو افتاده بودند و جنبش دانشجوئی پیرو بود. در صورتی که اگر جنبش دانشجوئی وسط بود به عنوان عامل محوری و اصلی میتوانست نقش جدی ایفا بکند. به خاطر نیامدن جنبش دانشجویی حتی فارغ التحصیلها محوریت پیدا کردند! این نشان دهنده این است که جنبش دانشجوئی باید یک تغییری در نگاهش به اولویتهایش و نسبتش با رهبری و حکومت برای تبدیل کردن خودش از یک عنصر منفعل به یک عنصر نقشآفرین بدهد. مثل سالهای اول انقلاب که جنبش دانشجویی خطهای کلی رهبری وقت را میدید و براساس آن خطها خودکار نقش خود را پیدا میکرد و به یک ضلع تحولات تبدیل میشد. ولی الآن جنبش دانشجویی منفعل است و منتظر است تا مثلا رهبر انقلاب دقیقا در یک حوزه خاص به جنبش دانشجویی نکاتی را بگوید و یا از ایشان کدهایی بگیرند؛ و این باعث شد در ماجرای برجام فضای کد محوری باز شود. در ماجرای برجام هر موقع که یک جریان اعتراضی داشت شکل میگرفت تا ضربه به منافع و امنیت ملی را متوقف کند، کدهای هوشمندانه جبهه معارض انقلاب میتوانست فضا را برگرداند.
One Response to جنبش دانشجویی در سال های گذشته رفوزه شده است!