حال بدون توجه به همه ی این مسائل و دستورهای دینی، یا بی توجه به ضرورت حفظ اسرار و جایگاه رهبری دینی یا به علت ضعفهای اخلاقی و به دنبال نمایش مهم بودن و ارتباطات پشت صحنه داشتن، قبل از اعلام رهبری اسمی را به عنوان نام سال اعلام شود بی توجه به این که اگر غلط باشد که تهمت زدن و شکستن جایگاه رهبری است و اگر درست هم باشد که افشای سر رهبر دینی و لوث کردن جایگاهی با اهمیت که همه ی چشمها و گوشها باید به دهان و انگشت تدبیر وی باشد؛ و در موردی مثل قضیه ی ابقای وزیر اطلاعات نیز که داشت یک موضوع ساده ی پشت پرده ی مسئولین کشور را به معضل امنیت ملی تبدیل میکرد. این موارد و پشت هم کدهای پشت پرده دادن از رهبری نظام به آفتی تبدیل شده که بارها خود ایشان به نفی آن همت گماشتهاند میتواند خطرهای مهم و ابزار استفاده برای دشمن ایجاد کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این متن در عید ۹۱ و بعد از لو رفتن اسم سال معینشده بهوسیلهٔ رهبر انقلاب پیش از اعلام رسمی ایشان نوشته و در پایگاههای خبری نظیر تریبون مستضعفین، رجانیوز و… نشر داده شد.
۲ تجربهٔ تلخ شروع و پایان سال ۹۰
سال ۹۰ گذشت، از میان همهٔ وقایع سال ۹۰، بهنظر میرسد بازاندیشی بعضی موارد ضروری است. اهمیت این ۲ اتفاق این است که هردوی آنها به مسائل کلان مملکتی مربوط است که پای رهبری نیز بهعنوان نقطهٔ امید و مهمترین جایگاه دینی و تشکیلاتی ساختار نظام به میان میآید.
چند روز قبل از آغاز سال نو پیامکی از شمارهای ناشناس دریافت کردم مبنی بر تبریک «سال حمایت از تولید ملی» و پس از چند بار رفتوبرگشت پیامک به قرین ای توانستم بشناسم که یک فعال اسبق دانشجویی است که با یکی از نهادهای خاص امنیتی هم مرتبط است. هنوز ساعتی از ارسال پیامک وی نگذشته بود که با انبوهی از پیامک و بعدها پیام اینترنتی با موضوع تبریک نام سال جدید مواجه شدم، هنوز به بعدازظهر نرسیده بود که شعرهای مربوط به سال جدید نیز پیامک شد. چون در حال تنظیم یادداشتی در مورد نقش نیروهای اجتماعی و رسانهها و جنبش دانشجویی و سازمانهای مردمنهاد در مورد تحریم بودم و حجم پیامکهای ارسالی موجب شد به صرافت بیفتم که صحت قضیه را بررسی کنم، از بعضی از مسئولین مربوطه که سؤال کردم، با کمال تعجب ابراز بیخبری میکردند. قدری نگذشته بود که یکی از برادران با من تماسی گرفت و گفت روی اینترنت عبارت موردنظر را چک کن، با کمال تعجب موج اینترنتی کمتر از موج پیامکی نبود. البته این اتفاق بعضاً در سالهای پیش نیز البته نه با این حجم میافتاد.
ماجرای اجبار به استعفا و ابقای وزیر اطلاعات
در ماههای ابتدایی سال جدید در ماجرای مربوط به وزارت اطلاعات، نیز ۲ هفته کشور با چنین موجی مواجه بود. خصوصیترین حرفهای درون نظام حتی از جلسات رهبر و ریاست جمهوری طوری به بیرون انتقال داده میشد که سخنرانیهای عمومی مسئولین عالیرتبهٔ نظام نیز بازتاب پیدا میکند؛ و درنهایت با اشتباهاتی حتی بعضی جزئیات درست و غلط سر از رسانههای بیگانه درآورد؛ و کار به آنجا کشید که رهبر معظم انقلاب تذکرهای متعدد در ضرورت عدم تحلیل روی تحلیل زدن و بزرگ کردن فاصلهٔ اختلاف مسئولین نظام و حدس زدن مسائل پشتصحنه بگویند، اتفاقی که تنها سودبرنده از آن، رسانهها و دولتهای بیگانه بودند.
در موردی دیگر کار به اینجا رسید که دفتر رهبر انقلاب بیانیه صادر کرد: «دیدارهای آقای رئیسجمهور با رهبر معظم انقلاب اسلامی، دیدارهای کاملاً خصوصی است و طبعاً مطالبی که در آن جلسات موردگفتگو و تبادلنظر قرار میگیرد، تابع حکم مربوط به جلسات خصوصی است و هیچکس نمیتواند ادعای نقل و یا تحریف مطالبی را داشته باشد که علیالقاعده دسترسی به آنها جز در شرایط خاص، امکانپذیر نمیباشد و لذا این دفتر اعلام میکند نقلقول جناب آقای رئیسجمهور از مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در رابطه با بعضی از اعضای پیشنهادی مربوط به کابینه، با توجه به مجموعه مذاکراتی که در این مورد صورت گرفته است، خلاف واقع نیست و مضمون آنچه ایشان ذکر کردهاند، همان عدم مخالفت است. از همهٔ دوستان و سروران خصوصاً فعالان در عرصه افکار عمومی و مطبوعات تقاضامندیم از هرگونه نقلقول و استناد به رهبر معظم انقلاب اسلامی قبل از تأیید رسمی و مجوز روابط عمومی این دفتر، بهطورجدی خودداری کنند»[۱].
۲ مسئله اینجا مطرح است:
- جایگاه رهبری در نظام دینی و وظایف مردم و مسئولین نسبت به رهبری در مقام خیرخواهی، تقویت و رازداری
بر اساس مبنای اسلام شیعی، حفظ نظام و خیرخواهی برای رهبری و حکومت دینی (النصیحه لائمه المسلمین که بهغلط اکثراً به معنای نصیحت فارسی ترجمه میشود) از اوجب واجبات به شمار میآید. رهبری جایگاهی است که همهٔ نگاهها به او بستهشده و در لحظات حساس انگشت تدبیر او باید گرهگشای معضلات نظام باشد. باید عالیترین اهتمامها به حفظ نظام و حفظ جایگاه و پی گیری اوامر و احکام معظم له صورت بگیرد؛ و از هر اقدامی که به تضعیف این جایگاه و ضربه خوردن به آن بینجامد باید خودداری کرد. یکی از مهمترین آنها حفظ اسرار و رازداری حکومت دینی است. اهمیت این مسئله بهحدی است که در روایات متعدد بهصورت مستقیم به مواردی ازایندست اشارهشده است؛ و اصلاً بعضی بابهای مهم حدیثی مثل نفی اذاعه، ضرورت تقیه و… در این مورد واردشده است. بهصورت نمونه خوب است چند مورد را مرور کنیم.
احادیثی در نفی عدم حفظ سر رهبر و حکومت دینی
وَ عَنْ أبیعبدالله ع أَنَّ قَوْماً مِنْ شِیعَتِهِ اجْتَمَعُوا إِلَیْهِ فَتَکَلَّمُوا فِیمَا هُمْ فِیهِ وَ ذَکَرُوا الْفَرَجَ وَ قَالُوا مَتَی نَرَاهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ أَ یَسُرُّکُمْ هَذَا الَّذِی تَتَمَنَّوْنَ قَالُوا إِی وَ اللَّهِ قَالَ أَ فَتُخَلِّفُونَ الْأَهْلَ وَ الْأَحِبَّهَ وَ تَرْکَبُونَ الْخَیْلَ وَ تَلْبَسُونَ السِّلَاحَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ وَ تُقَاتِلُونَ أَعْدَاءَکُمْ قَالُوا نَعَمْ قَالَ ع قَدْ سَأَلْنَاکُمْ مَا هُوَ أَیْسَرُ مِنْ هَذَا فَلَمْ تَفْعَلُوهُ فَسَکَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْهُمْ أَیُّ شَیْءٍ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ قُلْنَا لَکُمُ اسْکُتُوا فَإِنَّکُمْ إِنْ کَفَفْتُمْ رَضِینَا وَ إِنْ خَالَفْتُمْ أُوذِینَا فَلَمْ تَفْعَلُوا[۲].
گروهی از شیعیان امام صادق (علیهالسلام) اجتماع کردند و بین آنها در مورد وضعیت کنونی بحث شد و فرج را به یاد آوردند. به امام عرضه داشتند کی فرج را درک میکنیم؟ امام فرمودند: آیا این امر که آرزوی آن را دارید شمارا شادمان میکند؟ گفتند آری به خدا سوگند! فرمود: آیا به خانواده و دوستان پشت میکنید و مرکب جنگی سوار شده و سلاح حمایل میکنید؟ گفتند بله. فرمود: و آیا با دشمنانتان میجنگید؟ گفتند بله فرمود: ما آنچه از این سادهتر بود از شما خواستیم و ولی انجام ندادید. حاضرین ساکت شدند. یکی از حضار عرضه داشت: چه چیزی؟ فرمودند: به شما گفتیم سکوت کنید، شما اگر سکوت کنید ما راضی میشویم و اگر به این مسئله پشت کنید مورد آزار قرار میگیریم و شما این کار را انجام ندادید.
سَمِعْتُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَوْمٌ یَزْعُمُونَ أَنِّی إِمَامُهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا لَهُمْ به إمامٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ کُلَّمَا سَتَرْتُ لَهُمْ سِتْراً هَتَکُوهُ هَتَکَ اللَّهُ سِتْرَهُمْ أَقُولُ کَذَا وَ کَذَا فَیَقُولُونَ إِنَّمَا عَنَی کَذَا وَ کَذَا أَنَا إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِی[۳].
امام صادق (ع): گروهی میپندارند که من امام ایشان هستم ولی به خدا سوگند من پیشوای آنان نیستم. خدا آنان را لعنت کند. هرگاه چیزی را از ایشان پوشیده داشتم، آن را هتک کردند. خدا پوشیدههایشان را هتک و آشکار کند. من چنین میگویم و آنها از من بهگونهٔ دیگری نقل میکنند. من پیشوای کسی هستم که مرا اطاعت کند.
وَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَذَاعَ حَدِیثَنَا فَإِنَّهُ قَتَلَنَا قَتْلَ عَمْدٍ لَا قَتْلَ خَطَإٍ[۴].
امام صادق (علیهالسلام): هر کس گفتار ما را (بدون رعایت جوانب) اشاعه دهد (منتشر کند)، ما را به قتل عمد غیر خطا کشته است.
اهمیت این قضیه بهحدی است که روایات حتی در مورد مؤمنین عادی نیز چنین کاری را نفی میکنند چه برسد به فقیهترین و متقیترین مؤمنین که رهبری جامعهٔ دینی است و چه برسد به حکومت دینی که اهمیت حفظ آن به تعبیر امام راحل از حفظ ائمه و پیامبران مهمتر است و آنها افراد و خود را فدا میکردند تا حکومت دینی به وجود بیاید یا حفظ شود.
پیامبر (ص): یَا أباذرٍّ الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَهِ وَ إِفْشَاءُ سِرِّ أَخِیکَ خِیَانَهٌ فَاجْتَنِبْ ذَلِکَ[۵].
ای اباذر مجالس حکم امنت را دارند و آشکار کردن راز برادرت از سوی تو خیانت است.
امام صادق (ع): الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَهِ وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یُحَدِّثَ به حدیثٍ یَکْتُمُهُ صَاحِبُهُ إِلَّا بِإِذْنِه[۶].
مجلسها در حکم امانت هستند و هیچکس حق ندارد سخنی را که صاحبش پوشانده است، بیان کند مگر اینکه از او اجازه داشته باشد.
افشای سر رهبری و نظام با کدام انگیزه؟
حال بدون توجه به همهٔ این مسائل و دستورهای دینی، یا بیتوجه بهضرورت حفظ اسرار و جایگاه رهبری دینی یا به علت ضعفهای اخلاقی و بهدنبال نمایش مهم بودن و ارتباطات پشتصحنه داشتن، قبل از اعلام رهبری، اسمی بهعنوان نام سال اعلام میشود بیتوجه به اینکه اگر غلط باشد که تهمت زدن و شکستن جایگاه رهبری است و اگر درست هم باشد که افشای سر رهبر دینی و لوث کردن جایگاهی بااهمیت که همهٔ چشمها و گوشها باید به دهان و انگشت تدبیر وی باشد؛ و در موردی مثل قضیهٔ ابقای وزیر اطلاعات نیز یک موضوع سادهٔ پشتپردهٔ مسئولین کشور به معضل امنیت ملی تبدیل کرد. این موارد و پشتهم کدهای پشتپرده دادن از رهبری نظام به آفتی تبدیلشده که بارها خود ایشان به نفی آنهمت گماشتهاند میتواند خطرهای مهم و ابزار استفاده برای دشمن ایجاد کند.
نفی طرح مسائل پشت پرده از رهبری
«یکی از عزیزان، اینجا مطرح کردند- راجع به گزارههایی است که دربارهٔ ارتباط رهبری و مردم در اینجاوآنجا گفته میشود. اینچیزیکه در جلسه گفته شد، ملاک نیست؛ یا تأویل یا توجیه یا تفسیرهای مِنعندی؛ هیچکدامِ اینها درست نیست. من حرفم همانی است که دارم میگویم. آنچه را که بر طبق مصلحت کشور و مصلحت نظام نباید گفت، نمیگوییم؛ نه اینکه خلافِ آن را بگوییم، بعد بخواهیم در یک جلسهٔ خصوصی، مثلاً فرض کنید آن خلاف گفته را تصحیح کنیم؛ نهخیر، اینجور نیست. بله بسیاری از مسائل هست که گفتنِ آن بر مسئولان کشور حرام است؛ نباید بگویند. ما اگر همهٔ آن چیزهایی را که میدانیم، بگوییم، فقط شما که نمیشنوید، آنهایی که دشمن شما هستند، آنها هم میشنوند. قطعاً این چیزی که در جلسه گفته شد، نیست؛ و بلاشک نباید برخی از مطالب را گفت؛ اما آنچه را که نباید گفت، نباید گفت؛ نه اینکه باید خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ایجاد کرد؛ شائبهای به وجود آورد. قبلاً این روشن باشد، معلوم باشد؛ حرف ما همانی است که از ما میشنوید؛ چه در نماز جمعه، چه در دیدارهای عمومی، چه در دیدارهای دانشجوئی و دیدارهای گوناگونِ اختصاصیِ دیگر»[۷].
«نبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که بهعنوان نظر رسمی مطرح میشود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجرا کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطایی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام میشود؛ همینی است که من صریحاً اعلام میکنم. چند سال قبل که یک قتلی اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال کردند، تبلیغات کردند و گفتند اینها فتوا داشتند، دستور داشتند و میخواستند یکجوری پای رهبری را میان بکشند، توی نماز جمعه گفتم: اگر من یکوقتی اعتقاد پیدا کنم که یکنفری واجبالقتل است، این را توی نماز جمعه علنی خواهم گفت. نه جایز است، نه شایسته است که مواضع دیگری غیر ازآنچه که رهبری بهصورت علنی و صریح بهعنوان مواضع خودش اعلام میکند، وجود داشته باشد؛ نه همینی است که دارم میگویم»[۸].
این آفت بهویژه در مواردی نزدیک انتخابات نیز همواره دوچندان میشود مثلاً ۴ کاندیدا از ۶ کاندیدای حاضر در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴ بهسبک حربهٔ تبلیغاتی بنیصدر در زمان کاندیداتوری، اینگونه وانمود میکردند که با مشورت یا امر رهبری وارد انتخابات شدهاند؛ و بدتر از آن اینکه احکام و فرامین رسمی و حکومتی رهبر معظم انقلاب بهبهانهٔ موهوماتی مثل عمل براساس منویات و سویدای دل معظمله کنار گذاشته میشود؛ امری که حتی در سیرهٔ معصومین و نوع تعامل آنان و اصحابشان هم یافت نمیشود!
۲- کد محوری
معضل اساسیتر که طبیعتاً بعد از ماجراهای پساانتخاباتی ریاستجمهوری دورهٔ دهم بهشدت تشدید شده است، کدمحوری در تحلیلهای مسائل کشور است. براینمبنا افراد عادت داده میشوند که همواره منتظر باشند تا از اسرار پشتپرده باخبر شوند و برآناساس تحلیل کرده و بنا به گفتههای افراد مطلع عمل کنند؛ و این قضیه تبدیل به یک ارزش میشود.
مشکل تحلیل بر اساس کد
اما مشکل اعتماد به کد کجاست؟ ما با دستههایی از گزارهها مواجهیم که بعضی صادق و بعضی کاذباند و قابلیت تشخیص و جداسازی گزارههای صادق از کاذب برای مخاطب عادی وجود ندارد. ممکن است دستهای از گزارههای ارائهشده کاملاً صادق یا کاملاً کاذب و در اکثر موارد مخلوطی از گزارههای صادق و کاذب (راست و غیرواقعی) باشد که حتی ممکن است برای ارائهکنندهٔ کد نیز مشخص نباشد. درصورت اعتماد به کد بهصورت گزارهٔ صادق و حقیقی و راست، ممکن است با هر یک از ۳ حالت روبهرو شویم. از استراتژیهای جریانهای باطل برای متزلزل کردن جبههٔ حق در بسیاری از موارد چنین است که دست روی مواردی ازایندست بگذارند؛ و غلط بودن بعضی یا همهٔ گزارهها و کدهای گفتهشده را نشان دهند یا با نشان دادن بعضی از گزارههای صادق و درست گفته نشده، پازل را بهگونهای تکمیل کنند که مخاطب دچار سردرگمی شده و در مواردی حتی اصل حقانیت گروههای مرجعی که این کدها را مطرح میکنند را زیر سؤال قرار میدهند.
برنامههای دشمن برای سوءاستفاده از کد محوری
بهصورت نمونه «چریل بنارد» پژوهشگران بخش امنیت ملی مؤسسهٔ مطالعاتی رند پس از ۱۱ سپتامبر با انتشار کتابی تحت عنوان «اسلام دموکراتیک مدنی» استراتژیهای زیر را برای مقابله با اسلامگرایی در میان مجموعه راهبردهای خود مطرح مینماید: به زیر سؤال بردن تفسیر بنیادگرایان از اسلام و علنی کردن اشتباهات آنان؛ تشویق روزنامهنگاران به بررسی و تحقیق در خصوص موضوعهای فساد، ریاکاری، تزویر و بیبندوباری در محافل بنیادگرایان[۹]. امری که نمونهای از آن در دوران تبلیغات و فتنهٔ پساانتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ با محوریت دروغگو خواندن اصولگرایان و حکومت پیگرفته شد.
ضرباتی که از کد محوری در تاریخ انقلاب خوردیم
در تاریخ انقلاب نیز بارها رواج آسیبهای مربوط به مواردی ازایندست را دیدهایم، مثلاً در درسهای توحید مسعود رجوی در زمین چمن دانشگاه شریف که با حضور چند هزار نفر روبهرو بود و بهجای بحثهای فلسفی و کلامی حول این دورمیزد که در فلانجا مثلاً حزب جمهوری اینگونه گفته است، اما این گزارهها را نیز باید به آن افزود. وقایع مربوط به اطلاعات نخستوزیری، وقایع مربوط به نوع نقشآفرینی باند سید مهدی هاشمی[۱۰] در قم و اطلاعات دادنهای یکطرفه به طلاب و روحانیون و حتی مرجعیت در قالب گزارشها و جلسات سخنرانی در مدارس مربوط به قائممقام وقت رهبری و کتابخانهٔ سیاسی حوزه؛ موج نشر اطلاعات منتشرنشده در مورد شهدا و بزرگان انقلاب مثل کتاب شهید چمران نهضت آزادی حاوی ارتباط شهید چمران با ابراهیم یزدی (دبیر کل نهضت آزادی) یا ویژهنامههای شهید رجایی یکی از روزنامههای زنجیرهای در سال ۸۳ با محوریت ارتباط شهید رجایی با جبههٔ ملی و… که مهمترین کارکردشان ایجاد خدشه در تقدس و بعضی تعاریف مطرحشده برای متدینین بود.
علاوهبر امکان اشتباه بودن و صادق نبودن گزارهها و عدم امکان سنجش صدقوکذب آنها و دیدن پازل کاملتر اطلاعات پشتپرده که خطر اشتباههای بزرگ یا جزئینگری را به همراه دارد؛ اشکالات دیگری نیز بر این رویکرد مترتب است، نظیر حاکم شدن نگاه تهدیدمحوری و ندیدن فرصتهای مثبت، بیتوجهی به شاخصهای بیّن و آشکار و از همه مهمتر رویکرد انفعالی بهخاطر منتظر اخبار پشتپرده بودن برای هر کنش سیاسی و اجتماعی جزو آسیبهای جدی این نوع نگاه است.
سیرهٔ امام و رهبری در برخورد با فتنهها، مشخص کردن شاخصها
درصورتیکه وقتی به سیرهٔ امام و رهبری نگاه میکنیم، چنین رویکردی نمیبینیم؛ مثلاً در مقابله با فتنهٔ بنیصدر امام راحل باوجود در دست داشتن اطلاعاتی از بنیصدر مثل اسناد لانهٔ جاسوسی، تلاش کردند با دادن شاخص و ارجاع دادن به موارد بیّن و قابلسنجش، مردم را بیدار کنند و فضای عمومی جامعه را به سمتی هدایت کنند که مردم و نخبگان بتوانند حقیقت را تشخیص دهند. همچنین در قضیهٔ باند سید مهدی هاشمی و قائممقام رهبری همینگونه برخورد کردند. در مورد فتنهٔ انتخاباتی ۸۸ هم امام خامنهای همین نگاه را داشتند و بهجای تکیهبر کدها به دادن شاخصهای کلان شناخت جبههٔ حق و باطل به مردم و نخبگان و تشجیع آنها به حضور درصحنه پرداختند. حتی وقتی در ماههای ابتدایی فتنه در مقابل ایشان بعضی از سران فتنه، منافق خطاب میشدند، اجازه نمیدادند؛ تا اینکه فضای عمومی شفاف شد و به بیداری دانشگاهها، مردم، رسانهها و حماسهٔ ۹ دی و ۲۲ بهمن رسیدیم.
این بهمعنای نفی وجود کد یا نقلقول پشتصحنه از رهبری نیست بلکه بهمعنای نفی حجیت آن و محوریت دادن به آن است چهاینکه خود رهبر انقلاب در مورد امام و مرحوم سید احمد خمینی اشاره میکردند که ایشان نکاتی از امام را با امانت منتقل میکردند و موجب میشدند ملاحظاتی در کارها لحاظ شود: «ایشان (مرحوم سید احمد خمینی) چیزهایی را از امام میدانستند و گاهی اوقات میگفتند که شاید هیچکس دیگر نمیدانست. قدرت بر انتقال نظرات رهبری مثل امام به مسئولین، مسئلهٔ بسیار مهمی است. گاهی اوقات است که مصلحت نیست رهبری در امری اقدام کند؛ لکن خوب است نظرش دانسته شود تا کسانیکه میخواهند مسائلی را رعایت کنند، حواسشان باشد که نظر رهبری این است. حاج احمد آقا ناقل امین و باهوشی بودند که دقیق میفهمیدند و همان را که نظر شریف امام بود، منعکس میکردند. با ما که اینگونه بودند. ببینید چه نقشی میتوانستند داشته باشند. موارد متعدّدی اتّفاق افتاد که انسان دربارهٔ انجام امری تصوّر میکرد کار خوبی است و نظر امام نیز همین است. بعد معلوم میشد که نه؛ امام نظرشان این نیست. در قضایایی که اواخر عمر شریف ایشان پیش آمد، اینگونه بود. ما دچار اشتباهی بودیم و خیال میکردیم که شاید امام مثلاً ته دلشان نیز همین باشد. بعد معلوم شد که نه اینگونه نبوده است؛ ما نمیدانستیم. البته در خدمت امام، مکرّر مذاکره شده بود؛ اما انسان، تنها دیدگاههای صریح و لب نظر امام را میدانست. شاید در بعضی از مسائل به شکل دیگری عمل میکرد. بههرحال، حاج احمد آقا این نقش را داشتند که نظر امام را میدانستند و به بیرون منعکس میکردند. نه در زمان حیات ایشان و نه بعد از ایشان، هیچکسِ دیگر حائز این خصوصیات نیست»[۱۱]. در همین بحث هم خود رهبری اشاره میکنند در بعضی موارد و برای بعضی اشخاص خاص آنهم موردی که دانستن و عمل در آن مربوط به ته دل رهبری است که این بحث هم ظاهراً مربوط به آقای منتظری است که موضع علنی امام برخورد با آقای منتظری بود، اما مسئولین ۳ قوه با ذهنیت اینکه امام، راضی به برخورد با آقای منتظری نیست، تلاش داشتند تا بهنوعی واسط شوند و مانع از انتشار مواضع تند امام شوند که مشخص شد، چنین نیست؛ یعنی نمیتوان این مسئله را بهویژه در فضای عمومی بهعنوان رویه تجویز کرد. اینکه رهبری میتواند نظری داشته باشد که علنی نگوید درست است. ممکن هم هست نظرشان را به خلّصینی بگویند. البته برای آن افراد حجیت دارد؛ اما ملاک عمل در موارد کلی حرفهای بیّن و مشخص ایشان است، کدها هم اگر با آن تعارض داشته باشند، قابلاعتنا نیستند.
تحلیل روی ریزترین موارد داشتن ولو غلط
پس در نگاه رهبر معظم انقلاب، اصل بر ضرورت تحلیل سیاسی یافتن مردم و نخبگان روی ریزترین پدیدههای سیاسی دنیا حتی درصورتی است که خلاف واقع باشد: «بنده دلم میخواهد این جوانان ما شما دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتّی دانشآموزان مدارس روی این ریزترین پدیدههای سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیرسیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند، مسائل سیاسی دنیا را نمیفهمند، جریانهای سیاسی دنیا را نمیفهمند و تحلیل درست ندارند. مگر چنین کشوری میتواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟! بله؛ اگر حکومت استبدادی باشد، میشود. حکومتهای مستبد دنیا، صرفهشان به این است که مردم سیاسی نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند؛ اما حکومتی که میخواهد به دست مردم کارهای بزرگ را انجام دهد؛ نظام را میخواهد باقدرت بیپایان مردم به سرمنزل مقصود برساند و مردم را همهچیز نظام میداند، مگر مردمش بهخصوص جوانان و بالأخص جوانانِ دانشجویش میتوانند غیرسیاسی باشند؟! مگر میشود؟! … بنده در قضایای تاریخ اسلام این مطلب را مکرراً گفتهام که چیزی که امام حسن مجتبی علیهالسلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که فتنهٔ خوارج را به وجود آورد و امیرالمؤمنین علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرارداد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود و الّا همهٔ مردم که بیدین نبودند. تحلیل سیاسی نداشتند. یک شایعه دشمن میانداخت؛ فوراً این شایعه همهجا پخش میشد و همه آن را قبول میکردند! چرا باید اینطور باشد؟! اگر ملت، هوشیاری لازم را داشته باشد، شایعهٔ دشمن مثل برف و یخی زیر آفتاب است. چه کسی باید این کار را بکند؟ شما جوانان باید بکنید. بنده با شما جوانان عزیزمان، حجّت خدا را تمام میکنم. من به شما عرض کردم و گفتم»[۱۲].
ضرورت کار امنیتی
آیا این سخن بدین معناست که ما کار امنیتی در نظام نمیخواهیم؟ قطعاً این پاسخی سادهانگارانه است. برای هر نظامی مخصوصاً نظامی که مورد توطئهٔ همهٔ ابرقدرتها و سرویسهای امنیتی، جاسوسی و اطلاعاتی آنهاست وجود نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جزو واجبترین مسائل است؛ و تجربهٔ گذشته نشان داده که این نهادها در مواردی مثل قضیهٔ سید مهدی هاشمی و قائممقام رهبری در دورهٔ امام بهترین امتحانها را پس دادهاند و البته بری از خطا و اشتباه هم نبودهاند. کسی بهدنبال نفی ضرورت این دیوانسالاریها نیست. بلکه مسئلهٔ اصلی و جدی نیامیختن مسائل امنیتی با فضای عادی سیاسی و فرهنگی و حاکم نشدن کدمحوری و تهدیدمحوری بر اذهان نخبگان و عموم مردم است؛ و مد شدن تمسک به کدهای پشتپرده و بهتبع آن افتادن اتفاقاتی ازایندست است که این یادداشت به خاطر آن نگاشته شده است. مردم هیچوقت طعم شیرین پیروزیهای امنیتی و ضدجاسوسی سربازان گمنام امام زمان (عج) را بهویژه در سالی که گذشت، مثل ضربه واردکردن به ضدانقلاب در قضیهٔ مدحی و دستگیری گروههایی را که بهدنبال برهم زدن نظم انتخابات بودند، فراموش نخواهند کرد.
راهکار چیست؟
همانگونه که رهبر معظم انقلاب سالها پیش در جلسه با یکی از مجموعههای تبیینی نظام مطرح کردند، باید جوانها و مردم را طوری تربیت کرد که منتظر نباشند خودشان بتوانند به تصمیم برسند و خودشان وارد صحنه شوند و عمل کنند: «من میگویم باید کاری بکنیم که هر جوانی بتواند با اندکی تأمل، خودش استنتاج کند که چهکار باید بکند. این حالت انتظار که ببینیم چه اشارهای میشود، حالت خوبی است اما خطرناک است، بهخاطر اینکه قابلتداوم نیست. همینطور باید نشست و منتظر بود تا آن کاری که با اشاره فهمیده میشود، صادر شود؟ کارهایی هست که با اشاره فهمیده نمیشود. شما بهعنوان بخشی از مجموعهای که کار تبیینی میکند، باید کاری کنید که هرکسی بتواند بهراحتی تکلیف خود را تشخیص دهد. این کاری طولانیمدت و دشوار است، اما لازم است ما به این احتیاج داریم». باید مثل خود رهبری با پرهیز از بمباران اطلاعاتی و کدهای پشتپرده، به ارائهٔ شاخصهای کلان نقشآفرینی سیاسی و اجتماعی پرداخت و در کنار آن جریانها را شناساند و بر اساس اطلاعات بیّن همهفهم و قابلاثبات روی پرده تحلیل کرد و دستآخر نیز تلاش کرد تا با تقوای سیاسی و تلاش برای طی کردن این مسیر با ممارست به تحلیل و تصمیم و درنهایت اقدام درست دستیافت؛ و اینگونه فرهنگ کدمحوری را به فرهنگ بصیرت و تحلیل داشتن و عمل مستقل به وظیفه تبدیل کرد تا به تعبیر شهید مطهری در کتاب ۱۰ گفتار در تفسیر آیهٔ «وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ آنهم إِلاَّ یَظُنُّون» جزو عوام بنی اسراییل که بهعلت عدم شناخت شاخصهای دینی توانایی شناخت انحراف خواص را نداشتند، نبود؛ و صدالبته ازاینسو نیز مسئولین امر و بهویژه نهادهای امنیتی باید برای پیدا کردن شکافها یا خاطیانی که زمینهٔ این اذاعه را فراهم میآورند دستبهکار شوند.
[۱] (۸۷/۵/۱۶) اطلاعیهٔ دفتر رهبر انقلاب در رابطه با نقلقول رئیسجمهور از رهبری.
[۲] مستدرکالوسائل، ج ۱۲: ۲۹۲ ح، ۱۴۱۱۵- ۶.
[۳] مستدرکالوسائل ج ۱۲: ۲۹۳-،۲۹۴ ح ۱۴۱۲۱.
[۴] مستدرکالوسائل ج ۱۲: ۳۰۴، ح ۱۴۱۵۳- ۴۴.
[۵] بحار الأنوار، ج ۷۴: ۸۹.
[۶] الکافی، ج ۲: ۶۶۰.
[۷] (۱۷/ ۰۷/ ۱۳۸۶) بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان نخبه، برتران کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی فرهنگی دانشگاهها.
[۸] (۰۱/ ۰۶/ ۱۳۸۹) بیانات رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از دانشجویان دانشگاهها.
[۹] اسلام دموکراتیک مدنی: ۱۹.
[۱۰] سید مهدی هاشمی برادر داماد و دوست و همبازی پسر آیتاللهالعظمی منتظری بود. هاشمی که مسئول نهضتهای آزادیبخش سپاه نیز بود و لباس روحانیت هم بر تن میکرد، به اقداماتی خودسرانه نظیر قتل، ترور، کودتا در کشورهای همسایه و… دست میزد که علاوهبر ایجاد اغتشاش در نظم عمومی، موجب ایجاد هزینههای زیاد برای کشور بود. ازجمله اقدامات او ایجاد بدنهای برای آیتاللهالعظمی منتظری قائممقام وقت رهبری بود که با اقداماتی نظیر کد دادن، حمایت از یکسری طلاب و فضاسازیهای مختلف صورت میگرفت و حتی تلاش کرد تا آقای منتظری را در مقابل امام قرار دهد. درنهایت با به دست آمدن مدارک قطعی از جنایات و اقدامات او، وی دستگیر شد و پس از اعترافات گسترده که بخشی از آنها از رسانهٔ ملی نیز پخش شد، به اعدام محکوم شد. آیتاللهالعظمی منتظری به حمایت از وی درآمد و به مجادلهٔ سنگین با امام پرداخت که درنهایت موجب جدا شدن ایشان از انقلاب و قرار گرفتن در برابر امام شد. پس از سوءاستفادهٔ منافقین و نهضت آزادی از وی و سخنان خلاف اصول انقلاب آقای منتظری، امام راحل در نامههایی به تاریخ ۶/۱/۶۸/ و ۸/۱/۶۸ ایشان را از قائممقامی رهبری که بهوسیلهٔ خبرگان به آن منصوبشده بودند، عزل کردند و خبرگان نیز بعداً در فرآیندی قانونی چنین کردند. آقای منتظری در دورهٔ پس از امام نیز به این رویه در برابر رهبر معظم انقلاب، ادامه دادند و بهعلت ایجاد ناآرامی در کشور در طول دولت اصلاحات و با تصویب شورای عالی امنیت ملی در حصر قرار گرفتند. اقدامات خلاف اصول انقلاب و امام ایشان حتی در فتنهٔ ۸۸ ادامه داشت و در همان سال فوت کردند.
[۱۱] (۱۱/ ۳/ ۱۳۷۴) بیانات در گفتگو با نوه حضرت امام خمینی (سلاماللهعلیه).
[۱۲] (۱۲/۰۸/۱۳۷۲) دیدار دانشآموزان و دانشجویان.
مطلب مرتبط: نبایدهای مبارزه
بازتاب: قیام لله » ۱۳ نکته در باب مردمی کردن فعالیتها
بازتاب: ۱۳ راه حل کاربردی برای اثرگذاری بر فرهنگ عمومی - سایت خبری تحلیلی آذرنامه
بازتاب: پی گیری تخصصی مسائل نظام (شیوهنامهی کار علمی در یک تشکل دانشجویی) نسخه متنی | قیام لله
بازتاب: تریبون مستضعفین » اولویتهای مبارزه و آدرسهای غلط؛ شاهین نجفی
بازتاب: قیام لله » بایگانی وبنامه (وبلاگ) » گام بعدی کرسیهای آزاد اندیشی
بازتاب: تریبون مستضعفین » گفتمانسازی؛ گام بعدی کرسیهای آزاد اندیشی
بازتاب: تریبون مستضعفین » ریش حاج سعید؛ ریشه دیوانسالاری؛ دل ریش حزب الله
بازتاب: تریبون مستضعفین » ریش حاج سعید؛ ریشه دیوانسالاری؛ دل ریش حزب الله
بازتاب: تریبون مستضعفین » «شکارچی شنبه» چه درسهایی برای تربیت سیاسی در کشور دارد؟
بازتاب: تریبون مستضعفین » تشکر رهبر انقلاب از نامه انتقادی دانشجویان +تصویر نامه رهبری
بازتاب: تریبون مستضعفین » تشکر رهبر انقلاب از نامه انتقادی یک جمع دانشجویی +تصویر نامه رهبری
بازتاب: اولویتهای مبارزه و آدرس غلطی که شاهین نجفی میدهد | اخبار
بازتاب: تریبون مستضعفین » این مسئله مهمى نیست