هویت مجموعه نامشخص است، بگذریم از خیلی طولانی بودن آن، کار بیشتر حالت سند پشتیبان دارد و تلاش و تکاپوی نویسندگان را نشان میدهد، که البته از حجم ارجاعات، توضیحات، مصاحبهها و… معلوم است زحمت زیادی برای آن کشیده شده است. اشکال بزرگ این مجموعه این است که به خاطر حجم، اطناب، تکرار، آوردن موارد غیرضروری، طولانی و خسته کننده شده و امکان خوانده شدن گسترده و استفاده عملیاتی از کار پایین آمده است.مثلاً لحن صمیمی به عنوان نسخه راهنما خوب است ولی جاهایی لوث شده و جاهایی حتی گفتاری و محاورهای غیرقابل پذیرش، ولی با توجه به هویت نامشخص مجموعه نمیتوان در مورد ان اظهار نظر نهایی کرد. .
بسم الله الرحمن الرحیم
جزوه کار علمی بسیج دانشجویی به همت معاونت علمی بسیج دانشجویی در پاییز ۹۳ در قالب ۲۰۶ صفحه منتشر شده است. متن از نقاط قوت متعددی برخوردار است که مبرهن است، و در بازخوانی سریع بیشتر تمرکز بر نقاطی است که به نظر میرسد میتواند مورد بازنگری قرار بگیرد:
- هویت نامشخص
هویت مجموعه نامشخص است، بگذریم از خیلی طولانی بودن آن، کار بیشتر حالت سند پشتیبان دارد و تلاش و تکاپوی نویسندگان را نشان میدهد، که البته از حجم ارجاعات، توضیحات، مصاحبهها و… معلوم است زحمت زیادی برای آن کشیده شده است. اشکال بزرگ این مجموعه این است که به خاطر حجم، اطناب، تکرار، آوردن موارد غیرضروری، طولانی و خسته کننده شده و امکان خوانده شدن گسترده و استفاده عملیاتی از کار پایین آمده است.مثلاً لحن صمیمی به عنوان نسخه راهنما خوب است ولی جاهایی لوث شده و جاهایی حتی گفتاری و محاورهای غیرقابل پذیرش، ولی با توجه به هویت نامشخص مجموعه نمیتوان در مورد ان اظهار نظر نهایی کرد. ذکر دغدغههایی مثل صمیمیت و… خوب است ولی جایش این جزوه نیست. ص ۹۲ و ۹۳ نمونه استفاده بد آن وجود دارد. در حقیقت این هویت نامشخص به این برمیگردد که متن بین نسخه اجرایی تا گزارشکار معاونت در نوسان است، مثل اینکه ص ۷۹ و حداقل دوجای دیگر وسط متن، یک دفعه به گزارش تحقیقات در دست انجام معاونت پرداخته مشخصاً در مورد فارغالتحصیلان.
- منابع و گروههای مرجع
از ویژگیهای مثبت این مجموعه مصاحبه با چهرههای مختلف از تیپهای کاری مختلف است. البته در مورد منطق انتخاب بعضی افراد تامل وجود دارد، خصوصاً علی محمدی از فرهنگستان علوم اسلامی قم، عطاءالله بیگدلی و سید حسین شهرستانی. برچه اساسی این افراد که نگاههایی شاذ به ویژه نسبت به غرب و علم دینی متفاوت از دیدگاههای رهبری دارند انتخاب شدهاند نه چهرههایی که نگاهشان تطبیق بیشتر دارد؟ پراکندگی افراد پوشش همه حوزههای تخصصی را هم ندارد مثلاْ حوزه کشاورزی . ولی پراکندگی رفتن سراغ مسٔولین نظیر معاون علمی سابق یا آدمهایی مثل یاسر جلالی منش خوب است که اساساْ در این حوزهها کمتر دیده شدهاند. البته بعضی سوالات پرسیده شده دور است از بحث و سوالهای کلی خوب همیشه را شامل میشود. استفاده از خاطرات خوب است، خیلی وقتها توضیح نقش مفیدی ندارد و خاطرات عینی مثل مرکز مطالعات سلامت اگر بیشتر شود، مفیدتر است. اما با این همه گروههای مرجع به صورت گزینشی معرفی شدهاند که طبیعتاً یک دفعه یک مرکز کم اهمیت با این ساز و کار ضریب پیدا میکند، مراکز مهم دیده نمیشود. ص ۱۱۲نظام ارجاع در متن به جز رهبری خوب نیست. بسیاری اوقات مثلا در دو پاورقی از یک نفر نکته آورده شده به جای ذکر همان، دوباره اسم طرف آورده شده که اصولی نیست. جاهای بسیار معدودی مثل ص ۷۳ هم ارجاع فراموش شده است.
- تلاش برای مرحلهبندی نسبتاً دقیق و عینی ضمن وجود ایراد
نمودارها و خلاصهها از ویژگیهای مثبت جزوه است، شاید جزوه اصلی که میتواند با تنظیم و خلاصه کردن این جزوه به دست دانشجوهای فعال و معاونین علمی برسد از همین موارد میتواند استفاده جدی صورت بگیرد. یا مثلاً فراگیری موارد ذکر شده به عنوان کار علمی که در نمودار ۵۶ موارد زیاد و بعضاً کمتر مورد توجه را احصاء کرده است که قابل استفاده است. متن علیرغم تلاش زیاد برای نظم و بخشبندی در بدنه درونی در بعضی جاها نظام موضوعی خوبی ندارد. مثلاً یک دفعه بحث پژوهشکده در ص ۷۹ مطرح شده و مواردی از این دست در متن چندین بار دیگر هم به چشم میخورد. یعنی خواننده وسط متن نظم منطقی مطالب را از دست میدهد و سر در گم میشود. ص ۹۱ نمونه دیگر این آسیب است. از نکات مثبت جزوه گذاشتن نمونههای عینی کارهای تشکلها با عکس یا مثلاً نمودار، جدول و… است. مثلا ص ۱۰۱ نمودار گذاشته شده ولی باز هم مربوط به دغدغه فردی و درس خواندن که وظیفه عمومیاست، که نگارندگان اصرار به برجسته کردن آن در کنار وظایف تخصصی معاونت دارند. این همه نمونههای خوب کارهای علمی چرا همین مورد برجسته شده است؟
- جزمیتهای مورد خدشه
بعضی جزمیتهای در متن قابل تأمل و خدشه است. مثلاً این عبارت در صفحه ۷ از کجا آمده است که اولویت اول است:«امروز مسئله علم و کار علمی، نیاز لحظه و اولویت اول انقلاب است». یا این عبارت که «بسیج دانشجویی –که اساساً کار ویژهاش مسئله علم و دانش است». موارد در اهمیت علم در بیانات رهبری هست (شاید پرتکرارترین مورد هم باشد)، یا وظیفه علمی بسیج دانشجویی مصر است، ولی این تعاریف جزمی از کجا آماده است؟ بعضی یا در صفحه ۷۱ اینکه حتماً باید یک کار تخصصی در دانشکده خودش انجام شود از کجا آمده است؟ مشخص است مطلوبیت دارد که پیگیری تخصصی مسائل نظام دانشکدهای شود، ولی نه لزومی دارد نه خیلی اوقات محقق میشود، مهم این است بچهها درگیر مسائل واقعی کشور شوند و تلاش کنند این مواجهه تخصصی باشد، مثلاً بیانیه مجمع حزبالله در مورد صداوسیما. ولی این ضرورت که بیاییم بگوییم در فلان موضوع موضع نگیرید منطق محکمی پشتش نیست. این مطلب جاهای دیگری مثل ص ۹۴ تکرار شده است، یا این که ص ۷۱ تبصره خورده حتماً اول مسائل منطقهای پیگیری شود مثل مسئله آب، اتفاقاً خیلی مسائل ملی است، مثل مدیریت غلط منابع آب که با صرف مطالبه یک منطقه درست نمیشود. نکتهی دیگری که در ص ۹۴ نیز هست تقلیل مطالب ملی به موارد سیاسی-فرهنگی است بعضی مسائل چنان اهمیتی دارد که مثلاً رهبری هم میخواهد مثل هستهای ذوابعاد هم هست در دانشکدههای مختلف هرکسی از ظن خود یارش میتواند بشود، دانشکده حقوق بررسی حقوقی کند، دانشکده علوم سیاسی از منظر روابط بسنجد، دانشکده فنی آثار فنی توافق را ببیند و امکان بازگشت پذیری را تحلیل کند و….بر همین مبنا ک نکته که مورد غفلت قرار گرفته ضرورت شناخت کفی از مسائل اصلی و ملی برای همه بچههاست. ص ۸۸
- اطناب و آوردن مطالب بیربط
فصل اول کلاً فصل بی ربط و بی اولویتی است که از موضوع خیلی دور است. فصل دوم هم جز دو صفحه که مشصاً در مورد بسیج دانشجویی صحبت شده و آوردن بحث سوال پیچ کردن در صفحه ۴۷ کلاً اضافه است. آوردن سخنان رهبری در قالب یک جزوه بدون توضیحات با تیتربندی خوب خیلی کاربردیتر بود. مطالب رهبری کلاً زیاد است و ارزش صحبتهای مهم در این زمینه گم شده است. توضیحات مکمل صحبتهای اقا هم اغلب توضیحات خوبی نیست و اضافه است و اگر نبود همان جملات کافی بود. بعضی جاها این اصرار بر استنادهای بیمورد به رهبری اساساً مشکلساز است مثل ص ۶۶ که در پاورقی ۹۳ بحث پروژه گرفتن بدون هیچ توضیحی آمده است. نکته دیگر تفاوت بیانات رهبری خطاب به دانشجویان، نخبگان علمی، مسئولین، تشکلها و… است که مورد توجه واقع نشده است، خیلی نکات را رهبری به دانشجو میگوید که مثل آن را به تشکل نمیگوید یا بالعکس.جملات اضافه رهبری و ساختار جزوه بیشتر جزوه را به مبانی نظری رشد علمی تبدیل کرده است. چه بسا در خیلی موارد میشد صحبتهای رهبری با اشاره چند کلمهای گذراصرفاً تاریخش بیاید. بعضی جملات هم خیلی دور است مثل خطابات آقا به شورای عالی انقلاب فرهنگی، انگار جزوه میخواسته به همه مسائل علم و فناوری و نه لزوماً نقش دانشجو در آن بپردازد.ادامه سخنرانی و موارد دیگر که در سخنرانی رهبری در یادواره مطهری و شریعتی هست به همین مسئله روشنفکری که در معنای درگیر مسائل کشور بودن و رهایی بخشی است اشاره شده بیش از بسیاری جملات دیگرجزوه مفید بود که در تشکل دهه پیشرفت هم بخشی از آن آمده است. ص ۱۷۶
- ادبیات نسبت به سایر رویکردها
در مورد برخورد با دیگر کارها برچسب دارد. مثل مطالبه گری یا نسبت دادن اهل دنیا بودن بعضی افراد کار علمی ص ۵۵٫ راه درست در مواجهه با گروههای دیگر این است که آدرس غلط بهگونهای مورد نقد واقع شود که دغدغه آنها در آدرس درست پوشش داده شود و ترغیب به تغییر مسیر کنند نه جبههگیری.
- بیتوجهی به مأموریتهای خاص معاونت علمی
با چه منطقی اعتکاف علمی در ص ۵۸ به عنوان یک کار خوب برای معاونت علمی بسیج معرفی شده است؟ نه در نفی اصل کار که در مورد ماموریت آن بودن برای معاونت علمی سوال هست. که البته به مسئله بنیادیتر تعریف وظایف واحد علمی و تعریف وظایف تشکل و بسیج دانشجویی میرسد که باید در موردش بحث بشود. ظاهراً محوریت دادن و نگرانی از مسائل فردی موجب شده نگاه نگارندگان بر موضوعاتی از این دست در سراسر کتاب تمرکز بیابد. فرهنگ جهاد علمی در صفحه ۷۳ به عنوان وظیفه معاونت علمی یعنی چه؟ مقاله دقیقی دارد رضا امیرخانی در سرلوحهها که میگوید چه قدر جنبش نرم افزاری؟ رهبری هم میگوید جنبش نرم افزاری لازم و ضروری است، وزارت علوم هم، تشکل دانشجویی هم، خیلی اوقات با انجام کارهای دیگری مثل خودکار یا برگزاری کرسی یا مطالبه و… محقق میشود، ولی این نگاه جزوه، تقلیل واحد علمی به واحد فرهنگی است. جای خالی بحث چه قدر جنبش نرم افزاری امیرخانی در ص ۱۲۶ هم احساس میشود.
- استفاده از موارد دوپهلو که میتواند به القای آدرس غلط بینجامد
آوردن این که عموماً بعد از دوره دانشجویی توان حل مسئله ایجاد میشود نکته درستی است ولی تلویحاً باز میکند ترویج امکان حل مسئله برای بهشی را که به نوعی به آن موارد رسمیت میدهد. ص ۶۱ همچنین عبارتهای مبهمی هم در جزوه وجود دارد، که جدا از ابهام متنی به لحاظ مفهومی هم ابهامساز و جولان دهنده به آدرس غلطهاست، مثل ایجاد تشکلهای پایدار و منسجم حزباللهی در نظام در ص ۷۷٫ بار کردن وظایف فارغالتحصیلان به صورت غیرمستقییم به معاونت علمی نظیر ص ۷۷ جزو موردی است که عملاً فتح باب میکند در دانشگاهها برای انجام آن، حال آنکه به تصریح خود نگارندگان در جزوه هنوز در دست تحقیق است و مشخص نیست. لذا مواردی از این دست هر وظیفهای که بر آن بار میشود؛ را دارد به بسیج بار میکند و مسئولیتزا در موارد بیاهمیت است. در نمونه دیگر متن تلویحا پژوهشکدهداری و هدایت بچهها به شرکت دانشبنیان را به صورت سیستماتیک از جانب معاونت علمی به رسمیت شناخته است. یا نکات ساختاری و چارتی آمده در متن نکات درستی است ولی در آن ابهام هست. اصل ایده ترویج خوب است، ولی مثال خوب نیست مثلاً جهاد سازندگی مسئله همه است، در دانشکده علوم اجتماعی هم به کار میآید، روز گذاشتن آدرس غلطی است که قابلیت سرکار بردن بچهها را دارد. ۱۴۷ ذکر راهکارهای تشکیلاتی – که لزوماً علمی نیست- خوب است، ولی لزوماً گفتن همهاش و عمده شدنش خوب نیست. ص ۱۵۳ مرکز بسیج نباید خودش تبدیل به یک دانشکده در کنار دانشکدهها بشود، کارش تسهیل ارتباطات، موضوع شناسی، حمایت و پشتیبانی و…. ص ۱۷۱ و ۱۷۲است.
- موارد قالبی
هدرها (سرصفحهها) بد انتخاب شده، اصول معمول این است که در سمت راست نام مجموعه و در سمت چپ نام فصل بخورد.
- نگاه مثبت شهرستانی ضمن پسزمینه بسیار پررنگ امیرکبیری
از نکات مثبت جزوه استفاده نسبی از کارهای شهرستانهاست، که نشان میدهد موارد جدیدی با کوشش نگارندگان پیدا شده است، که شایسته تقدیر است. ولی با تمام این موارد، جزوه خیلی امیرکبیرزده است و کاملآ مشخص است تیم نگارنده امیرکبیری بوده است. این اثرگذاری را بر مخاطب کاهش میدهد، یعنی هم عدم تهرانزدگی هم عدم محدودیت به یک تشکل خاص مهم است. این امیرکبیرزدگی و در مرحله بعد شریف زدگی از ابتدا تا انتها، تا مثالها و مصاحبهها و… مشخص است. خوب است این مسئله به ویژه با درگیر کردن کارهای خوب دیگر شهرستانیها یا حداقل مصاحبه گرفتن با شهرستانیهایی که کارهایی از این دست میکنند تعدیل شود.
- بیتوجهی به ملاحظات عمومی
در بعضی مثالها مثلاً هستهای که برخلاف نظر رهبری مبنی بر در نظر داشتن مذاکرات از جانب جوانان و جلوگیری از گره زدن مسائل کشور به خارج، همه میگویند ورود نکنید، در جزوه هم میخواهد یک نمونه غلط بگوید ص ۷۱ هستهای را گفته است. با وجود اینکه مسائلی وجود دارد مثل همین هستهای که چون اهم است و رهبری هم تأکید دارد و مسئله ملی است همه باید بپردازند و مثل هیئت خوب است تکثرش. بعضی مثالهای منطقهی هم خوب انتخاب نشده است.
- کمتوجهی به تالیفاسدهای بعضی راهکارها
بیدفتی نسبت به تالیفاسدهای بعضی راهکارها و ارائهی آن به صورت نسخه عمومی یکی دیگر از نقاط ضعف متن است. مثلاً تربیت نیرو برای راهبری حرف کامل و دقیقی نیست. این نیاز میتواند و مطلوبیت بیشتری هم دارد از طریق استاد، ارتباط با صنعت، استفاده از دانشجوهای تحصیلات تکمیلی، ارجاع دادن بچهها به بعضی مجموعههای فعال در سیاستگزاری و…. حل شود (ص ۷۹). نمونه راهکار به کار گرفتن دانشجویان تحصیلات تکمیلی غیر از هدایت کارگروههای بسیج، مقاله نویسی است مثل طرح انتزاع و کارهای دانشجویی حول آن که با محوریت مقاله نوشتن دانشجویان تحصیلات تکمیلی پیش رفتو این مسئله میتوانست در متن هم بیاید. ص ۱۳۱ مسئله ذکر شده در بالا در برجسته کردن وظیفه فردی و عمومی درس خواندن موجب میشود یک ملاحظه به مسئلهای در برابر ماموریتهای اصلی تبدیل شود. یک وقت هست شما ملاحظهای را میگویید و میروید، یک وقت هست جایجای متن شما این مورد هست، که در این جزوه مورد دوم است. به جای تشویق به مطالعه موارد دور از مأموریت خاص فرد که دانستنش خوب است و بعضاً حتی بدون چراغ رفتنش آسیبهایی دارد بگوییم در این عرصهها هم چیزهای کاربردی را بداند. ص ۸۸ این آسیب را با خود دارد، مثلاً یکی از مهمترین مشکلات ما این است دانشجوی مهندسی به جای درگیری در رشته کلی فلسفه علم و مطلب خوانده در مورد علم دینی که اکثرش بر خلاف نگاه رهبری ضد علم یا ضد مدرنیته است (که اساساً نگاه رهبران انقلاب نپذیرفتن دوگانه سنت /مدرنیته است) و خود این مطالب نقض غرض فعال کردن بچهها به ویژه در حوزههایی مثل فنی و مهندسی در کار علمی و تخصصی رشتههای خودشان است. از سوی دیگر در تولیدمحتوا و نشریه باید توضیح داد نشریه گذرگاه است و هدف نیست، با چاپ نشریه و تولید محتوا نباید فکر کرد کار تمام شده است. ص ۱۲۹
- گم شدن ضریب موارد اصلی و فرعی
یکی از مشکلات متن اصرار بر طرح همه آنچیزی که جامعیت کار علمی میداند(که محل خدشه است) با یک ضریب است، که موجب شده وظیفهی اصلی این بین گم شود. بیتوجهی به ضریب موجب گفتن مواردی شده که چه بسا وظیفه تشکل نیست، یا دامنهای باتلاقی است که مانع حصول به قله میتواند بشود طرح آن از جانب قرارگاه اصلی فکر و اقدامش مسئلهزااست. به صورت نمونه اینکه تاریخ دانش مسلمین گفتن هم خوب است، ولی چهقدر مهم است؟ دیگران نمیتوانند بگویند؟ وظیفه ماست یا نظام آموزش عالی و رسانه؟ نمیتوانیم از آنها مطالبه کنیم؟ (ص ۱۴۹)
- تفکیک بیمبنای جنبش نرمافزاری و مواجهه با مسائل کشور برای معاونت علمی بسیج
یکی از اشکالات متن که هم موجب تکرار شده هم موجب شده بخشی وظایف فردی بیش از وظایف تشکیلاتی بر متن بار شود، تفکیک وظیفه جنبش نرمافزاری و مواجهه تخصصی است که حتی در ص ۸۰ غیر از تفکیک نظری به راهکار عملی برای تشکل و واحدبندی و ساختار تبدیل شده است. اهمیت دادن به درس، مسئلهای فراگیر و فراتر از معاونت علمی است که باید به عنوان ملاحظه مورد توجه قرار گیرد، ولی در نگاه نگارندگان صرفاً چون نگاه فردگرا حاکم است، درس اولویت مهم مشخص معاونت علمی است. اینکه رهبری میگوید درس بخوانید هم تبدیل شده به مسئولیت اصلی معاونت علمی. حال آنکه همین مسئولیت مسئلهی تشکیلاتی فرای ماموریتهای معاونت علمی است و از آن گذشته با دست گذاشتن روی مواردی مثل پیگیری تخصصی مسائل نظام هم به ضرورت چالشهای پیش رو، هم به خاطر انگیزه پیدا کردن به دیدن عینیات حوزه تخصصی اتوماتیک فرد را میکشد به ضرورت درس خواندن. خلاصه اینکه نگاه فردمحور و غیرتشکیلاتی به کار علمی موجب عمده شدن این مسئله در متن به مثابه یک مسئله اصلی شده است. در نهایت هم در متن مشخص نشده وظایف اصلی و اولویتدار کدام بخش است و ظرفیت محدود جنبش دانشجویی پاسخگویی به کدام مورد است؟
- عدم حسابشده بودن ترمینولوژی متن
ترمینولوژی عبارات باید حساب شده باشد، مثلاً انتخاب مطالبهگری تخصصی یا پیگیری تخصصی مسائل نظام (متضمن گفتمانسازی و مطالبهگری تخصصی) بر مبنای محکمی استوار بود و تلاش کرده بود تفاوت با نگاههایی مثل نقشافرینی تخصصی، یا کار تخصصی و …. را مشخص کند، مواجهه چه ویژگی خاصی دارد، مشخص نیست. خود کلمه هم واجد ابهام از جنس نقشآفرینی تخصصی است، به نوعی در تشتت وظایف طرح شده بدون ارزشگذاری مشخص هم خود را نشان داده است.
- کلیگویی در باب حوزههای تخصصی
بعضی حرفهای کلی مثلاً در باب علوم پایه باید تبدیل شود به حرفهای عملیاتی و تشکیلاتی و چه بسا کلیاتش مفیدفایده نیست، مثل بحثهای امید نقشینه در ص ۸۰ و ۸۱، همینطور مطالب ص ۸۱ وحید جلیلی توضیح میخواهد که مثلاً باید مطالبه کرد این را از کی، مشخص است کتاب منتشر کردن و ترجمه و… کار تشکل دانشجویی نیست.
- اشکالات علمی، تاریخی، محتوایی، قالب
در متن اشکالات علمی نیز هست مثلاً در ص ۸۸ گفته هیچ رشته دانشگاهی شاید به جمعیت ربط نداشته باشد، در حالی که ما اصلاً رشتهی معروف جمعیت شناسی را داریم. یا در ص ۹۴ فیروزآبادی بحثی در فاصله خودرو و کشاورزی گفته حال آنکه اساساً رشتهی با ماهیت میان رشتهای در همین موضوع داریم. بعضی اشکالات نیز علمی نیست، تاریخی است مثلاً نامه ذکر شده خطاب به رهبری متعلق به شورای علمی بسیج دانشجویی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود که صد البته گفتنش خیلی خوب نیست و در اینترنت که منتشر شدملاحظاتی لحاظ شد که محل و موضع مشخص نباشد، یا اشکال مشابهی در مورد بحث گمرک در ص ۱۳۳ هست که بسیج دانشجویی دانشکده فنی دانشگاه تهران است شریف خورده است. (گذشته از این کار گمذک نمونه کار تخصصی است نه دانشجویی). ص ۱۰۹ و ۱۱۰ این اشکالات در ارجاعها هم هست مثلاً پاورقی ۱۷۲ متعلق به شهبازی نیست و ادبیاتش بیشتر به فیروزآبادی میخورد. متن اشکالات لغوی نیز دارد مثل ص ۱۳۰ منصه و ص ۲۰۲ موتون غلط نوشته شده. جمله نعمتی ص ۱۸۶ درست چاپ نشده است. همچنین بعضی موارد هم چون تاریخمند است بهتر است اصلاح بشود، مثل گزارشهای فارغ التصحیلی یا ضرغامی و…که بعداً که ماند اگر تجدیدچاپ شد احتیاج به توضیح اضافه برای نسلهای بعدی نداشته باشد. مثال معرفت شناسی برای مبانی درست نیست. آنچه به بچهها نیاز دارند، شناختی کلی از معرفت های بنیادین اندیشه دینی مثل کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی آقا، بینات انقلاب اسلامی نظیر استقلال، عدالت، آزادی، پیشرفت، ولایت فقیه، قانون اساسی و…. است تا بحثهایی از این دست گرچه برای علوم انسانی آن هم نه همه رشتهها این بحثها مفید است. ص ۱۸۶
- تذکرات مهم فراموش شده
یک تذکر مهم در دعوت و استفاده از اساتید و موفقهای صنعت در نقاپیدن نیرو و گفتن مطالبی ناظربه نیازهای دانشجو و امیدوار کردن به فعالیت دانشجویی و رشته خود بدون یکسره آسیب گفتن است. حتی المقدورباید تلاش کرد تا قبل از این جلسات اطلاعاتی باشد و بچهها یک سری سوال پایه داشته باشند و جلسه صرفاً به سخنرانی یک طرفه مدعو تبدیل نشود. اینها در متن مورد توجه واقع نشده است. ص ۸۹
- تکرار
یکی از آسیبهای جدی جزوه تکرار مداوم است مثلاً بحث هدف و طرح ضرورت و الزامات کار علمی زیادی تکرار شده و کاملاً در ذوق خواننده میزند، چه در تحلیلهای نگارندگان، چه در بیانات آقا و مصاحبهها نمونه ص ۶۶ یا ۷۴ و کل بعضی فصول ابتدایی و انتهایی! در ص ۹۵ خاطرات سیدسجاد موسوی تکرار شده است. بعد اعتکاف علمی تکرار شده است. اپک امیرکبیر در ص ۱۰۳ نمونه ی دیگر است.ص ۱۱۳ جمله رهبری تکراری است، یا قضیه بانک در ص ۱۱۹، یا بحث اراک در ۱۲۸ یا تکرار بحث غلط فلسفه مضاف همین طور بحث مارکس ۱۵۳٫ احتمالاً این تکرارها حاصل جمعبندی بخشهای مختلف کار به وسیله نیروهای مختلف یا احساس مربوط بودن یک بحث به چند موضوع باشد، ولی واقعیت آن است که موجب دلزدگی مخاطب میشود مثل ص ۱۶۲-۱۶۳٫ یا تکرار بیربط در مورد فرار مغزها از جملات رهبری در ص ۱۶۸ و ۱۶۹ یا تکرار مستند مجمع حزب الله در ص ۱۷۲ یا تکرار آفتابه لگن به رغم یک صفجه فاصله در ص ۱۹۴
- طرح موارد متفاوت با نظر رهبری در مقام ترویج و نه آزاد اندیشی با تأکید بر نو نگاه به غرب
گسترش تحصیلات تکمیلی سیاست مشخص ملی است ظاهراً نظر رهبری هم هست (البته به جزتعدد گسترده علوم انسانی که آن هم به تعداد زیاد دانشجویش توجه شده نه تحصیلات تکمیلی) و منطق مشخصی در تربیت کثیر متخصص های تک و سطوح پیشرفته علمی دارد که در کنار مواردی مثل کرسی آزاداندیشی پیشرفت را با جدی کردن کارهای علمی مطمح نظر قرار داده است، بگذریم از این که باید به کیفیت در کنار کمیت توجه شود، ولی نقد آن به خاطر جمعبنذی یک مجموعه باز هم امیرکبیری چه توجیهی دارد؟ ص ۱۰۹ . این مدل مواجهه با غرب که لازم نیست به نظرات رهبری معیار کار علمی بسیج باشد از کجا آمده است؟ ص ۱۸۴ و ۱۸۵٫ در متن مورد ارجاع عطاء الله بیگدلی پرسید که ما بعضی از تحقیقات مان مخالف در میآید مثلاً درباره غرب آقا باب تحقیق را مثل باب آزاداندیشی باز گذاشت، ولی نگفت این مدل محل ترویج قرار بگیرد. کمااینکه خود امام و آقا تنها مواردی که در عرصهی فکری تجویز کردهاند افرادی هستند که مدل نگاهشان مثلا در این مورد خاص همان مدل نگاه رهبری است. باید دایره ترویج را با دایره آزاداندیشی جدا کرد که متاسفانه اینگونه در بسیج تا کنون نبوده است و نظریات رقیب مکتب معیار انقلاب به اسم انقلاب تدریس شده است. همچنین دوره والعصر امام صادق (ع) چه قدر بامبانی اما و رهبری نسبت به علم اسلامی و غرب سازگار است که به عنوان دوره موفق معرفی شده است؟ آیا اصلاً خروجی دوره والعصر علوم انسانی اسلامی است؟ یا تکثیر نیرو برای غربشناسی فردیدی-هایدگری-فرهنگستانی یعنی نگاه متفاوت با رهبری. ص ۱۷۳ یا مثلاً در ص ۱۹۰ این دفع افسد از کجا آمده؟ نگاه آقا این است یا نگاه امثال فرهنگستان و اخبارگراها مثل نصیری و فردیدیها؟ بگذریم از اینکه از عوامل اصلی درسگریزی همین نوع نگاه به غرب و تکنولوژی و دستاوردهای بشری و جلسات به اسم علم دینی و غربشناسی است، که به جای هدایت بچهها به کار اصلی آنها را درگیر آدرسهای غلط کرده است.
- توجه به موارد مهمی اسناد بالادستی
مطالبه اسناد بالادستی نکته خوبی است که محدود به رهبری هم نیست. البته اسناد بالادستی که با گفتمان کلی انقلاب اسلامی همراه است. ص ۱۱۴
- نیاز به راهکارهای محلیتر و عینیتر
در مورد صدا و سیما خوب بود به برنامههای محلی اشاره شود مثل برنامهی مطالبهی روحالله رشیدی یا برنامه امر به معروف و نهی از منکر در سیمای استانی اذربایجان شرقی. نکته مهم دیگر اشاره شده این است که بچهها برای توجیه رسانهها باید وقت بگذارند، مثلاً جلسه یا نامه زدن و پیشنهاد دادن موضوع و فرد برای مصاحبه یا ….. بحث هزینه های مطالبه گری و نحوه برخورد با آن مورد بیتوجهی قرار گرفته است. یک ظرفیت و قالب هم میتواند تاریخ شفاهی انقلاب باشد مثل تاریخ شفاهی جهادسازندگی برای رشتههای مختلف یا تاریخ شفاهی پرورشیهای دههی شصت برای دانشگاه فرهنگیان ص ۱۵۲ البته این خودش اگر اشاره نشود که چند نمونه را بیاوریم یا ببینیم، میتواند به صورت یک کار آدرس غلط شود.
- عدم تفکیک دقیق کار دانشجویی و غیردانشجویی
علاوه بر موردی مثل گمرک یا طرح انتزاع ، مثلاً بحران خاموش ص ۱۵۳ کار خوبی است ولی دانشجویی نیست. توجه دادن به قالبهایی مثل مستند خوب است ولی باید مرز بین آن به عنوان ابزار مطالبهگری با کار حرفهای مستندسازی حفظ شود.
2 Responses to نقد جزوه کار علمی بسیج دانشجویی