دو جور میتوان به دفاع مقدس و زندگی شهدا پرداخت. شهید و جنگ به مثابه نوستالوژی و تبدیل آن به یک اتفاق افتاده در گذشته، دوم به مثابه الگوی عملی که قابلیت تطبیق با زمان و مکان ما، و دردو جور میتوان به دفاع مقدس و زندگی شهدا پرداخت. شهید و جنگ به مثابه نوستالوژی و تبدیل آن به یک اتفاق افتاده در گذشته، دوم به مثابه الگوی عملی که قابلیت تطبیق با زمان و مکان ما، و درسگیری و عبرت، بسته به حوزه فعالیتی و نیازهای روز دارد. چنین است که راه و رسم شهادتطلبی در دهه عدالت و پیشرفت به نوعی دیگر و در عرصه جنگی هست نه جنگی که بود رقم میخورد.سگیری و عبرت، بسته به حوزه فعالیتی و نیازهای روز دارد. چنین است که راه و رسم شهادتطلبی در دهه عدالت و پیشرفت به نوعی دیگر و در عرصه جنگی هست نه جنگی که بود رقم میخورد.
بسم الله الرحمن الرحیم
شاره : دو جور میتوان به دفاع مقدس و زندگی شهدا پرداخت. شهید و جنگ به مثابه نوستالوژی و تبدیل آن به یک اتفاق افتاده در گذشته، دوم به مثابه الگوی عملی که قابلیت تطبیق با زمان و مکان ما، و درسگیری و عبرت، بسته به حوزه فعالیتی و نیازهای روز دارد. چنین است که راه و رسم شهادتطلبی در دهه عدالت و پیشرفت به نوعی دیگر و در عرصه جنگی هست نه جنگی که بود رقم میخورد. زندگی ۲۲ ساله سید حسین علم الهدی (۱۳۳۷-۱۳۵۹) مشحون از مواردی قابل استفاده و عبرتگیری است، که با مسائل روز انقلاب مشابهت زیادی دارد. متن حاضر، حاصل ارائهای در یادواره سفر سرخ است که دوشنبه ۵ اسفند۱۳۹۲ در دانشکده علوم و فنون قرآن به همت بسیج دانشجویی تشکیل شده بود.
- در صحنه بودن و هزینه دادن و خودسازی در صحنه
سید حسین علم الهدی میتوانست در خانوادهای روحانی درس بخواند و عافیت طلبانه در گوشهگلیم خورد را از آب بیرون بکشد، اما او اهل زندگی جهادی است. زندگی جهادی در مقابله با دشمن و همراه با تلاش و هزینه دادن را انتخاب کرده است. از مقابله با ساواک در نوجوانی، تا شکل دادن راهپیمایی در اوج خفقان با شیوهای خاص و خواندن جملات امام حسین که مسئولیتزا و برای امروز هستند، تا جای دیگر هم اگر لازم می شد با بمب گذاری در کانون فساد و آتش زدن سیرک و اعدام پل گریم مستشار آمریکایی. مسئولیت هزینه دادن را بر عهده گرفتن و هم چنین مقاومت در برابر شکنجه، کمک به مبارزین و خواهران انقلابی در دوره دانشگاه حتی دستگیر شدن به جای آنها، آمادگی برای خط شکنی مثل توزیع اعلامیه یا درگیری، و آمادگی برای هزینه جانی مثل حمل مواد منفجره برای انفجار ساواک جلوههایی از این رویکرد است. در کنار زندگی جهادی از دعوت دیگران به عدم در بند دنیا بودن و هزینه کردن خود برای مبارزه نیز غافل نیست به صورت نمونه در درسهای قرآن و نهجالبلاغه خود میگوید: «بر اساس بینش قرآنی و رهنمودهای الهی جهاد در راه خدا بر همگان واجب است و اصولاً شرط داشتن ایمان، مجاهدت در راه مقدس خدا و رسول است…جهاد اعتقادی یعنی کوشش برای برقراری قانون خدا و شیوه رسول و امامان و مبارزه با قوانین طاغوت و ظلم و فسادها بر همگان واجب است».
- عمق نظری، کار محتوایی روی قرآن و نهج البلاغه و اهل مطالعه زیاد و جدی بودن
او مجاهد است اما مجاهد بیمعرفت نیست. بخش عمده مجاهده او هم در قالب فهم و تبیین شکل گرفته است. به صورت نمونه دوره کردن نهج البلاغه و تلاش برای نزدیک شدن با امام علی و قرآن جزو برنامههای اوست. کار نظری میکند، اما مرتبط با نیازهای عملی، کار علمی او برای علمی نیست. مثلاً در مبارزه مسلحانه کتاب مرتبط در مقاومت و تنهایی امیرالمومنین و نهج البلاغه را میبیند. در دوران دانشجویی در ارتباط با مسجد کرامت و رهبر انقلاب و سایر روحانیت بیدار است، حتی در زندان کتابخانه درست میکند. در بند هیچ کدام از این کارها هم نیست حتی در زندان تلاش برای فرار با استدلال وجود انبوه کار واقعی بیرون به جای صرف کتاب خواندن را در برنامه دارد. اهمیت به انس با قرآن برای مقاومت کردن بخشی از نگاه اوست، همچنین تفسیر قرآن با شورو حرارت در خط مقدم را مدنظر دارد. مثلاً میگوید: «با دقت به سخنان خدا گوش کنید تا چگونه زندگی و راه و هدف و نوع نیازها و خواستهایمان را از فرهنگ و ایدئولوژی قرآن بگیریم». به دنبال تطبیق خود با تاریخ اسلام و امیرالمومنین است. در دست نوشتههای او آمده است: «روزها با خود در تنهایی سخن می گویم و با دوستانم در جمع نماز جماعت، در لحظاتی که اسلحه را بر دوش دارم، به فکر شمشیر علیبنابیطالب ذوالفقار میافتم، به فکر اسلحه ابوذر میافتم و دست پر توان او… خدایا این اسلحه را در دست من به سرنوشت آن شمشیرها نزدیک بگردان»! یا در در وصیتنامهاش نوشته بود: «به شاگردانم سفارش و تاکید می کنم که مطالعه نهج البلاعه را ادامه دهند» حتی به به خواهر و دامادشان توصیه میکند روزی یک صفحه نهج البلاغه بخوانید! یا در یادداشتهای او هست: «در دل سنگر با خود سخن می گویم: راستی چه خوب از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. آیات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد سرود کنم و بعد شعار زندگی کنم، باشد تا این دل پر هیجان و تپش را آرامش دهد. و بعد با آن برای خود توشه بسازم و توشه را راهی گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم. آیات جهاد را، شهادت، تقوی، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح و…. همه را پیدا کنم و سنگرم کلاس درسم باش و سنگرم میعادگاه ملاقاتم با خدا شود، سنگرم محرابم گردد، سنگرم خانه امیدم گردد و سنگرم قبله دومم گردد…من به یاد انس علی بن ابی طالب با تاریکی شب و تنهایی او می افتم…» بحثهایش در مورد جهاد در مورد امیرالمومنین، قرآن و… منظم و ساخت یافته و به سبک جدیدترین مباحث منظم است، آشفتگی ذهنی ندارد. این مطالعه هم محدود به متون دینی نیست. پیگیری روشنفکران دینی مستقل نظیر اقبال لاهوری در نگاه او هست.
- تلاش برای اثرگذاری بر دیگران و همراه کردن مردم
او صرفا به دنبال بیرون کشیدن گلیم خود از آب نیست، سعی میکند غریق را هم بگیرد. این رفتارها همهجایی-همهزمانی و با استفاده از استراتژی مستقیم و غیر مستقیم صورت میپذیرد، مثل مرتب کردن زندان و جذب دیگران با این قالب و نماز خواندن با معنویت برای تغییر حال زندانیها و اهمیت دادن بیدار کردن حتی زندانی هاست. برای هر اقدامی به تبیین توجه دارد، حتی قبل از اقدام فیزیکی تبیین میکند، مثل نامه زدن به سیرکی که می خواستند آتش بزنند. بحثهای رادیویی پس از انقلاب به کار میبرد. برای جذب دیگران ابتکار دارد، مثل ابتکار بردن عشایر پیش امام، یا استفاده از هنر و یافتن استعدادهایی مثل آهنگران. این مبارزه محدود به آدمهای دور و برش نیست به شهرهای دور مثل سفر به استانهای همجوار مثل کرمان هم همت دارد. به دنبال هویت جدا ساختن هم نیست، مبارزه که پا میگیرد، حتی به دنبال حل کردن هویت گروه مبارزاتی خودشان (موحدین) در مردم است. البته از زیر نهادسازی درنمیرود، تشکیل کانون نشر فرهنگ اسلامی و کلاس گذاشتن برای مردم و کلاسهای مرکز گسترش فرهنگ و علوم اسلامی، مدیریت نهضت سواد آموزی منطقه و تلاش برای تقویت گرایش مذهبی و ایدئولوژیک سپاه نمونهای از آن است. حتی از حق خود و محاکمه شکنجهگر جایی که اثر تربیتی دارد گذشت کرده و دعا و ناراحتی برای شکنجه گر خودش را نشان میدهد. این قضیه فقط برای مردم نیست از اطراف خودش هم غافل نیست مثلاً نامه به خواهر خود میزند.
به دنبال راه انداختن دیگران است، نه صرف سخرانی یا آموزش یا بند کردن به خود، مثلاً به یاد دادن روش تحقیق و راه انداختن دیگران به جای آموزش صرف همت دارد. از هر فرصتی نیز برای آموزش استفاده میکند، مثل دادن نهجالبلاغه همراه سلاح به مجاهدین و توجه به الزامات جهاد مثل عدم استفاده بیجا از تفنگ بر خلاف شیوه مارکسیستها. تلاش میکند در همین چارچوب روحیه بدهد و از تطبیق با تاریخ جنگ های صدر اسلام استفاده میکند. حتی از تغییر دادن قاچاقچیها با اعتماد کردن آنها و دعوت به سپاه غافل نیست و به شیرینی و از کتاب دادن برای جذب نوجوانان استفاده میکند. نمونههایی از این سیره را میتوان در کلام او نیز یافت: «ما در این دوران حساس از تاریخ اسلام چه مسئولیت سنگینی بر دوش داریم و باید تمام هم و فکر و نیروها و استعدادها را بسیج کرد و در زنده کردن مفاهیم عمیق و انسانساز اسلام فعالیتی را آغاز کنیم و این رسالت را به نسل آینده همچون یک امانتدار پاک بسپاریم…امروز که اغلب مسلمین و غیرمسلمانان زیر سلطه ابرجنایتکاران شرق و غرب در حال هلاکت هستند، رسالت سنگین مکتب الهی اسلام بیش از هر زمان احساس می شود. امروز رسالت سنگین مقابله با جنایتکاران و نحات مستضعفین و برپایی قسط و پیاده کردن قانون خدا بر دوش یکایک مسلمین است که باید کتاب و میزان (قرآن و روش پیامبر و ائمه) را به دقت بررسی کنند و بشناسند و سپس با انگیزه برپایی قسط در سراسر جهان، آهن (قوی ترین اسلحه زمان) را برگیرند و آنگونه به جهاد مسلحانه معتقدانه بپردازند که وعده خدا تحقق و حق برپا و عدالت حاکم شود. امت سلحشور و مجاهد ما باید با آموختن رهنمودهای کتاب خدا (قرآن) …خود را برای جهاد در راه خدا و برای برپایی قانون در همه زمین بسیج و مهیا سازد».
- اهل صراحت بودن و مخفی نکردن
از سوی دیگر او اهل مخفی کاری نیست. به مطالعه حتی کتاب های مجاهدین خلق مثل کتاب شناخت میپردازد،اما با چپی ها قاطی نمیشود، به صراحت رأیش را می گوید و خطبندیها را اعلام می کند.
- رفتن سراغ افشای عناصر وابسته و غرب زده
این تبیین هم صرف گفتن اصول نیست، در شرایطی که عناصر وابسته و غربزده هستند، به دنبال شناساندن آنها به مردم است، مثل اسناد خیانت دریادار مدنی که با سختی آن را به دست آورده و در افشای ماهیت او همت گمارده است.
- رویکرد تشکیلاتی
از سوی دیگر او رویکرد تشکیلاتی دارد، یک مجاهد نقطه زن صرف نیست. به دنبال منسجم کردن دیگران است مثل تشکیل انجمن اسلامی و منسجم کردن دیگران در دبیرستان، یا بعدها در دانشگاه و بعد جبهه. از سوی دیگر به دنبال اسم نبود جاهایی از مبارزه گمنام و در دل مردم دفاع می کرد. به ارتباط با سایر فعالان جبهه انقلاب و همراهی با آنها و کمک رساندن و کمک گرفتن از کارهای جبهه فرهنگی و سیاسی انقلاب و مبارزین بیتوجه نبود، مثل لانه حاسوسی که این ارتباط حتی او را به عنوان یکی از عناصر لانه معروف کرد. تلاش هم میکرد این آدمها با مطالعه بار بیایند. توجه به ضرورت مطالعه و برخورد با بیتوجهی به آن نمونه ای از آن است، حتی شاگردان کلاس را به خاطر بیتوجهی به مطالعه نهحالبلاغه ترک میکند. تشکیلاتی کردن قالبهای متفاوتی داشت، حتی راهاندازی هیئت در همین چارچوب مورد توجه بود.
- برنامه ریزی
سید حسین انقلابی بیبرنامه نبود. در حوزههای مختلف برنامهریزی را دخیل میکرد. برنامهریزی جنگی برای شکل دادن خط پدافندی و عدم تکهای کور و آب کشیدن دور اهواز برای عدم عبور تانک ها، برنامه ریزی دیدار امام برای عشایر هویزه برای تغییر منطقه، پیگیری برائت از مشرکین قبل از برنامه سفر حج و پیش بینی اقدامات دشمن در منطقه نمونهای از آن است.
- اهل بصیرت بودن
او به صورت جدی اهل بصیرت و پیگیر اقدامات دشمن است. چه پیگیری اقدامات نظامی دشمن خارجی لب مرز و به راهانداختن نمایشگاه پیشبینی جنگ چه پیگیری جنگ فرهنگی دشمن و زندگی مصرفی.
- نگاه انسانی داشتن
از سوی دیگر حسین صرفاً نگاه ماشینی و نیرو و پروژه به آدمها و محیط اطرافش نداشت. نگاه او انسانی بود. ضرورت احترام کردن به پاسداری که دست تکان داده برای سران سپاه، احترام به مادر، واسطه گری ازدواج دوستان، پیاده شدن و و کمک به زن روستایی و هدف جنگ دانستن نجات مردم، به مقصد رساندن مسافران در مسیر، نگهبانی دادن مثل نیروهایش جلوههایی از آن است. این ارتباط انسانی-معنوی نه صرفاً به انسانها که حتی به طبیعت اطراف هم تسری یافته بود، مثل ارتباط گیری با فضای سکوت سنگر و پیوند دادن آن با معنویت: «تنهایی عمیقترین لحظات زندگی یک انسان است…آری تنهایی موهبتی است الهی، در تنهایی از تنهایی به در می آییم، در تنهایی به خدا می رسیم… و در سنگر تنها هستم. روزها به فکر سربازان صدر اسلام و حماسه های آن ها می افتم، جنگ بدر، غزوه احد، خندق، خیبر، تبوک و…. آن ها چگونه جهاد کردند و ما چگونه می توانیم به آنان نزدیک شویم…خدایا امشب کدام یک از بچه ها زخمی، کدام یک شهید، جند تن از دژخیمان را به جزای خود رساندهاند. همهاش دلهره، اضطراب، انتظار لحظه بازگشت برادران در انتظارم تا در آغوش شان گیرم».
- عدالتخواهی
این مبارزه فقط با دشمن خارجی نیست، در عرصه عدالت نیز تسری مییابد. از ساده زیستی فردی و کمک به محرومین تا مواظبت از اموال دولتی و…. کباب گرفتن و کمک به محرومین و نخوردن از آن، کمک و حضور در خانههای مستمندان و خاکی شدن لباس از نوجوانی به همین علت، تحمل گرما به خاطر کولر نداشتن همه مردم و… جلوههایی از آن است. این عدالتخواهی حتی به رعایت عدالت در برخورد با دشمن نیز تسری یافته است: «هدف اسلام از تشویق مسلمین به نبرد با کافران، تنها برقراری قانون خدا و نحات مردم از اسارت شیاطین درونی و بیرونی است، به همین جهت قرآن در میدان نبرد نیز مردم را به عدالت و قسط فرمان می دهد و جلوی هرگونه خیانت و ستم را می گیرد».
- خودسازی در صحنه و همراه با دیگرسازی
علم الهدی به دنبال خودسازی هست اما این خودسازی در صحنه است، ضمن عبادت فردی و خلوت داشتن، خودسازی را در عرصه مبارزه با دشمن ردیابی کرده است. نمونههایی از آن کوه رفتن با روزه، به دنبال گمنام بودن حتی در عکس ها و عدم صحبت مقابل امام ضمن شکل دادن کاری مهم مثل آوردن عشایر، با گفتن این که «ارزش کار به اخلاص است. نمی خواستم خودم را مطرح کنم». پیگیری حالات عرفانی و سوالات از آیت الله خامنه ای در همین باب، ورزش سخت دادن برای استقامت، تلاش برای الکوگیری: از تاریخ اسلام «بلال-ابوذر-صهیب-کمیل-مالک اشتر-مصعب و… اینان یاران پیامبر بودند، دوشادوش او جهاد کردند تا پیروز شدند. خدایا مرا به آنان نزدیک کن…خدایا مرا متصف به اوصاف آنان گردان»، امام «باید جداً به امام هم فکر کرد، به زندگی او به مبارزات او، ایمان، او ، استقامت او و بالاخره اخلاص او… در این دل شب مردانی همچون خمینی در حال عبادتند»، شهدا و دیگر رزمندگان. در کنار آن از نگاه او «جهاد اکبر رسالتی است بر دوش همه انسان ها» و خودسازی همراه دیگر سازی است: «نتیجه جهاد اکبر، از بین بردن خصوصیات شیطانی و پلید حیوانی و رشد صفات اخلاقی متعالی و ملکات روحانی یا به طور خلاصه ایمان است، و نتیجه جهاد اصغر، نابودی انسانهای شیطان صفت و ایجاد جامعه صالح بر اساس عدالت و قسط میباشد، و رابطه این دو با یکدیگر همچون رابطه ایمان و عمل صالح است که هر دو لازم و ملزوم یکدیگر بوده و اصولاً جدایی آنها امکان پذیر نیست. جهاد اکبر و جهاد اصغر همچون دو بال یک پرنده هستند که برای رشد انسان به سوی خدا پیوند ناگسستنی دارند. امام علی (ع) پیوند ایمان و عمل صالح را این گونه بیان می دارد: بالایمان یستدل بالصالحالحات و بالصالحات یستدل بالایمان (نهج البلاغه) به وسیله ایمان راستین، اعمال صالح و خدای پسندی انجام میگیرد و در سایه انجام اعمال صالح، ایمان نیز رشد می کند. بنابراین جهاد اکبر زمینه ساز نبرد انسان با کفار و منافقین، یعنی جهاد اصغر است و نیز میدان گسترده نبرد و جهاد و اصغر، عالی ترین عامل رشد ایمان و صفات معنوی است».
- روحیه شعر
این روحیه مبارزاتی او را به استفاده از هنر و شعر نیز کشانده و از سوی دیگر روح لطیف خود را با لطافت و انس با اشعاری مثل مولوی و اقبال حفظ کرده است.
- غرب شناسی عمیق اجتهادی
او هم ابعاد منفی تمدن غرب را میبیند که به صورت نمونه در نفی زندگی مصرفی غربی در نامه به خواهرش نمود یافته است، هم استفاده از تکنولوژی پیشرفته را ضروری دانسته و در چارچوب مبانی دینی تأیید میکند: «به کار گرفتن پیشرفتهترین تجهیزات جنگی برای نیروهای حقطلب نه تنها اشکال ندارد، بلکه ضروری است». از سویی ابعاد منفی نظیر شاخصهای جاهای ملیگرایانه را نفی میکند: «آنگاه که رابطه ایمانی نباشد، پیوند قبیلگی، قومیتگرایی و ملیگرایی نمی تواند محترم باشد».
بازتاب: الگوی عملی شهید سیدحسین علم الهدی | اهل نظر