اگر در برابر فضای مغایر با امام مسئولین، مبنی بر تسریع پایان جنگ، گروههای مردمی و موثرین نظیر ائمه جمعه، نخبگان محلی، رسانهها، جنبش دانشجویی و… نسبت به حضور در جنگ و بسیج مردم، همت بیشتری میگماشتند و نظارت جدی بر نحوه اداره اقتصاد و اداره جنگ صورت میگرفت، فضا برای تحمیل جام زهر به امام فراهم نمیشد. امری که امروز باید درسی برای مردم و نخبگان باشد که در پاسخ به مطالبات رهبری در مواردی نظیر استحکام ساخت درونی نظام، نگاه به درون، مقاومت هستهای و اقتصاد مقاومتی احتیاج به نقشآفرینی و حضور در صحنه آنها و مطالبه از مسئولین و عدم اعتماد مفرط به آنان و اکتفا به حمایت رهبری وجود دارد. چرا که ممکن است مسئولینی با سابقه انقلابی، دارای تأیید و حمایت رهبری حاضر باشند، اما با نخواستن و حرکت در خلاف جهت رهبری، نتوانستن و ضعف عملکرد یا ندانستن ظرفیتهای کشور و مردم و محاسبات مبتنی بر شناخت غلط از واقعیتها کار را به جایی برسانند که در فضای خلأ و بیاطلاعی مردم جام زهر دیگری بر کشور تحمیل شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
ابعاد مختلف تحمیل جام زهر در قطعنامه ۵۹۸ بارها و از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از این مسائل جای خالی مردم در جلوگیری از تحمیل قطعنامه است، که با قرائتهای متضادی مواجه است و یکی از کاربردیترین درسهای مربوط به پذیرش قطعنامه برای وضعیت امروز ماست: روایت مسئولان سیاسی و نظامی جنگ که مبتنی بر طرح خسته بودن مردم از ادامه جنگ و عدم استقبال از جبهههاست، همچنین روایت بخشی از منتقدین تحمیل جام زهر نیز متضمن تکذیب این ادعاست. اما بازخوانی جزئی ماوقع و تبیین عرصههایی که عموم مردم یا گروههای نخبگان میتوانستند در آن نقشآفرینی کنند، زمینههای دیگری میگشاید که تدقیق در آن را برای درس گرفتن امروز ضروریتر کرده و درسهایی برای وضعیت امروز و مقابله با جنگ نرم دشمن در قالب تلاش برای تغییر محاسبات مردم و مسئولین با خود به همراه دارد.
وضعیت حضور در جبهه
واقعیت آن است که دیدگاه امام در مورد تشکیل ارتش بیست میلیونی و دمیدن روحیه ایثار و شهادت در مردم از طرف مدیران نظامی و سیاسی و فرهنگی کشور مورد استقبال جدی واقع نشد. نتیجه این امر درگیر بودن کمتر از یک میلیون نفر از مردم در جنگ است (آمار میزان مشارکت کنندگان در جنگ حدود یک تا دو میلیون برآورد شده است که ظاهراً صرفاً بر اساس حضور در مناطق و بدون توجه به حذف تکرارها تهیه شده است، یعنی یک نفر با چند بار حضور در جبهه چند نفر به شمار آمده است، که در نهایت به چندصدهزار نفر تقلیل مییابد). فضای دور از جنگ نگهداشته شده مردم موجب شده بود که احساس وجود فضای جنگی در شهرها نباشد، عباراتی نظیر پر بودن هیئتهای عزاداری تهران و کلاسهای ایدئولوژی مساجد و خالی بودن جبهه، طولانیتر بودن صفهای کنکور از صفهای جبهه در ادبیات رزمندگان و فرماندهان میدانی جنگ یا عبارات مکرر وصیتنامه شهدای سالهای پایانی جنگ مبتنی بر انتخاب کردن حضور جبهه نسبت به ماندن در دانشگاه، حوزه، مدرسه، کلاسهای ایدئولوژی مساجد و…. این فضا را نشان میدهد. عبارات متعدد در خاطرات و خطبههای وقت نماز جمعه فرمانده جنگ اکبر هاشمی رفسنجانی مبنی بر عدم بسیج نیروها و امکانات در قالب سربازی یا گرفتن مالیات جنگی از مردم نشانه همین سیاست است. یعنی از یک سو فضای عموم مردم حتی حزباللهیها از جنگ و اولویت و ضرورت آن بر خلاف تأکیدات امام دور نگه داشته شده بود، هم مسئولان از بسیج نیرو و امکانات در این حوزه بر خلاف شرایط رایج یک کشور جنگی – به اعتراف مدیر جنگ- خودداری کرده بودند. حتی گزارشهایی از تخلیه روانی و مسئولیتهای نیروهای آماده به اعزام در اوج جنگ حتی در اعزامهای بزرگ سپاهیان محمد رسول الله (ص) از جانب بعضی مسئولین و گماشتهشدگان به تبلیغات در همین دوره مشاهده شده است، به گونهای که افراد آماده به اعزام، به این نتیجه رسیده بودند که حضور در جنگ خیلی هم تکلیف به شمار نمیآید. علاوه بر آن این دوری از فضای جنگ حتی جدیتر شده در بعضی گزارشهای تاریخی از درگیری بین رزمندگان و بعضی پرستاران و خدمه بیمارستانها در شهرها نیز حکایت میکند، که البته با اقدامات سازماندهی شده بعضی گروهکها و به طور خاص منافقین نیز همراه بوده است، که حتی به ترور رزمندگان نیز در این شرایط در قالب رسیدگی معکوس بیمارستانی مبادرت میورزیدهاند. همچنین این دور نگهداشتن و زنده شدن فضای پیش از انقلاب موجب سردی در جبههها حتی بازگشت بعضی رزمندگان از جبهه و مقابله مستقیم با فضای موجود در شهر و بازگشت به فضای فرهنگی دوران رژیم شاه را با خود همراه داشت، که با برخورد وزیر کشور وقت علی اکبر ناطق نوری و گزارشهای او به مسئولین عالی موجب برخوردهای امنیتی با رزمندگانی نظیر حاجی بخشی را نیز فراهم آورده بود. در نهایت این دور نگه داشتن مردم از فضای جنگ، به پاشنه آشیلی تبدیل شد که عراق مهمترین استفاده را از آن برای تحمیل آتشبس با اقداماتی نظیر بمباران شهرها انجام داد، و از سوی دیگر با بازتولید معکوس الگوی امام در قالبهایی نظیر تشکیل جیشالشعبی با بسیج گسترده مردم علاوه بر سربازی بلند مدت تلاش کرد تا به حمله به ایران وجهه مردمی بدهد، بعضی گزارشها حتی از پیدا شدن بعضی اسناد از اسرا و سنگرهای عراقی دال بر انگیزه اعتقادی برای مقابله با ایران در سالهای پایانی جنگ دارد. یعنی صدام استراتژی مورد بیتوجهی قرار گرفته شده امام از جانب مسئولین را به نحوی در جهت مقابل بازتولید کرده بود. این دور نگه داشته شدن اجباری، وقتی نمود عینی مییابد که با فرمان امام برای مقابله با منافقین در عملیات مرصاد خیل کثیری از مردم روانه مقابله شدند تا حدی که سپاه و بسیج از سازماندهی نیروهای آماده ناتوان شدند، و چنان که از سید احمد خمینی نقل شده است، امام در جمع فرماندهان سپاه تصریح به عدم پذیرش قطعنامه در صورت اطلاع از آمادگی مردم کردهاند. این موارد محدود به نخبگان دانشگاهی و رسانهای و مردم عادی هم نیست، مثلاً گزارشهای مختلف از علما برای تلاش برای پایان جنگ و موشک باران حتی با شکل دادن مراسمات دعا و…. به چشم میخورد در صورتی که به همان قوت تهییج بر مقاومت، ملموس نیست، که نشان از مراجعات و مطالبات و مشورتهای دال بر اهمیت آنها به آنان دارد. در مجموع مشخص است که فضای عمومی مردم از جنگ دور نگهداشته شده است، حضور در جبههها مطلوب نبوده، اما مردم با حضور در جبهه مشکلی نداشتهاند. در صورتی که بر خلاف مسئولین مردم در پاسخ به امام حضور موثری در جنگ از خود نشان میدادند، میتوانست کار به پذیرش قطعنامه نکشد.
اعتماد مفرط به مسئولین و عدم نظارت بر اقتصاد، تبلیغات و نحوه مدیریت جنگ
علاوه بر ماجرای عدم حضور در جنگ، مسئله اعتماد مفرط به مسئولین نیز مهم است. نیروهای انقلاب در آن مقطع بر اساس این اعتماد حاصل از تصویری که از مبارزات مسئولین در دوران انقلاب و حمایتهای امام از آنان – به ویژه مسئولین اجرایی و فرمانده جنگ که در ان مقطع رییس مجلس بود- داشتند، نسبت به روند اداره جنگ و کشور، دغدغه و موضعگیری نداشتند. این در حالی است که به تصریح افرادی نظیر فرمانده وقت سپاه محسن رضایی کمتر از بیست درصد بودجه کشور صرف جنگ شده و دولت تا سال پایانی جنگ وارد آن نشده است. بسیاری پروژههای عمرانی و زیرساختی در همان شرایط جلو رفته است در حالی که در طرف مقابل اولویت اصلی اقتصادی عراق بر محور اداره جنگ سامان یافته بود. وضعیت خاص اداره اقتصاد کشور و عدم پشتیبانی از جنگ، موردی بود که مورد غفلت نخبگان و مردم در ان زمان قرار گرفته بود. حتی در زمان صدور نامهها و موضعگیریهای دال بر ناتوانی از ادامه جنگ از جانب مسئولین، حقیقت آن مورد مداقه و مطالبه نخبگان و مردم قرار نگرفته بود. همین مسئله در مورد نحوه مدیریت جنگ و تقابل استراتژی تبلیغاتی و مدیریتی فرماندهان سیاسی و نظامی جنگ و مشخصاً فرمانده اصلی جنگ هاشمی رفسنجانی و تقابل استراتژی جنگ تا یک پیروزی وی با جنگ تا رفع فتنه از عالم امام و تبلیغات مدام دال بر ضرورت پایان جنگ به ویژه در جمع نیروهای نظامی از جانب او و از آن مهمتر روزمره کردن اداره جنگ با جلوگیری از عملیات جدی، مورد بیتوجهی قرار گرفته بود. البته باید به فضای بسته سیاسی و امنیتی کردن فضا از جانب نخست وزیر وقت نیز توجه کرد، اما همه آنها توجیهی در برابر این سکوت و عدم حضور در صحنه نیست. اتفاقی که در آن شرایط مورد سوء استفاده گروههایی نظیر نهضت آزادی و قائم مقام رهبری نیز برای کوبیدن بر طبل ضرورت پایان جنگ قرار میگرفت و میتوانست با یک جریان گسترده مردمی-نخبگانی روبهرو شود که نشد.
جمع بندی
اگر در برابر فضای مغایر با امام مسئولین، مبنی بر تسریع پایان جنگ، گروههای مردمی و موثرین نظیر ائمه جمعه، نخبگان محلی، رسانهها، جنبش دانشجویی و… نسبت به حضور در جنگ و بسیج مردم، همت بیشتری میگماشتند و نظارت جدی بر نحوه اداره اقتصاد و اداره جنگ صورت میگرفت، فضا برای تحمیل جام زهر به امام فراهم نمیشد. امری که امروز باید درسی برای مردم و نخبگان باشد که در پاسخ به مطالبات رهبری در مواردی نظیر استحکام ساخت درونی نظام، نگاه به درون، مقاومت هستهای و اقتصاد مقاومتی احتیاج به نقشآفرینی و حضور در صحنه آنها و مطالبه از مسئولین و عدم اعتماد مفرط به آنان و اکتفا به حمایت رهبری وجود دارد. چرا که ممکن است مسئولینی با سابقه انقلابی، دارای تأیید و حمایت رهبری حاضر باشند، اما با نخواستن و حرکت در خلاف جهت رهبری، نتوانستن و ضعف عملکرد یا ندانستن ظرفیتهای کشور و مردم و محاسبات مبتنی بر شناخت غلط از واقعیتها کار را به جایی برسانند که در فضای خلأ و بیاطلاعی مردم جام زهر دیگری بر کشور تحمیل شود.
همین مطلب در خبرگزاری دفاع مقدس