چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سالهاست دو روز پشت سر هم سرخاند
می گویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!بسم الله الرحمن الرحیم
جامهدران و نامههای کوفی دو اثر از سعید بیابانکی است. گزیدههایی از آن دو را میخوانبم:
ناتراز آمد به چشمانم ترازوهایتان
تا که سنجیدم عدالت را به میزان علی
***
نخواندهاند مگر حج ناتمام تو را
که حاجیان به حج رفته باز هم حجرند
***
من ندیدم به غیر زیبایی
تو فقط خون ببین و خاکستر
***
کسی که از همه سو زخم تیغ دیده تویی
کسی که از همه زخم زبان شنیده منم
***
عجب حکایت تلخی است ناامید شدن
***
بگذار ما را باد با خود برده باشد
تنهایی ما را جهانی کرده باشد
بگذار بین دوستان و دشمنانت
خنجر فقط پا در میانی کرده باشد
***
نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند
که کار منتظرانت همیشه بیداری است
***
هر روز و هر سال
تو را روضه روضه
سرمی برند
و تو هنوز زندهای
***
جهان یکسره فریاد میشد
اگر روضه خوان ها
حرفهایت را می شمردند
نه زخمهایت را
***
کی عکس یادگاری میگرفتیم
کنار علامتها
کی سالی یک بار
دوستان قدیمیات را زیارت میکردیم
کی در یک روز
این همه غذای لذیذ میخوردیم
اگر نبود عاشورای تو
***
چه استادانه
سرت را بالای نی میفرستد
این مداح جوان
پاکتش را بدهید
در مجلسی دیگر
نیها منتظرند
***
تترونهای ژاپنی
عطرهای فرانسوی
برنجهای پاکستانی
چایهای هندی
در عزای تو همه جهان جمعاند
ما هم آمدهایم
با نامههای کوفی
***
همه منتظر شکار این لحظهاند
با دوربین های کانن:
وقتی شمر
با سر بریده
از قتلگاه بیرون میآید!
***
دهل فروشی
سنج فروشی
زنجیر فروشی
شمشیر فروشی
به نام تو
چه قدر دکان باز شده است
***
به یاد بیان تشنه ات
ظهر عاشورا
شبت زعفرانی نوشیدیم
در جامهای کریستال
***
آن طرف
راه را بر کاروان تو بسته اند
این طرف
چه راهبندانی است جاده شمال
***
چیزی عوض نشده
فقط تقویم ها شیک تر شده اند
و سالهاست دو روز پشت سر هم سرخاند
می گویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!
***
بره ها را خوابانده اند
تا پیش پای عزادارانت
قبانی کنند
-تشنه-
می دانم تو اگر بودی
رهایشان می کردی
-سیراب
One Response to جامهدران و نامههای کوفی