انقلاب اسلامی که آمد و روح امام که دمیده شد همه چیز تغییر کرد. هویت جنبش دانشجویی هم تغییر کرد. استکبارستیزی از اقدامات کور و انفعالی بعد از وقایع تبدیل به اقدامات موثر متمرکز شد. عدالتخواهی نمود عینی پیدا کرد و حتی عدالتخواهی اشرافی مارکسیستی هم مجبور شد که خود را تغییر کند.امام با دانشگاه دو کار مهم کرد. دانشگاه را اسلام خواه کرد و جنبش دانشجویی را هم از اشرافیت درآورد و مردمیی کرد. و با رهبری روحانیت و شبکه دانشجو طلبه حزب الله فضا را عوض کرد. دانشجوها موارد انحرافی و دشمن شناسی های منحرف ولو با برچسب دین نظیر انجمن حجتیه را رها کردند و از سوی دیگر به سراغ توده رفتند. کارخانجات و مناطق محروم و کروه پز خانه ها و بیل دست گرفتن و…
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: این متن حاصل سخنرانی در دانشگاه آزاد دزفول با موضوع جنبش دانشجویی، خط امام، عدالت خواهی و استکبارستیزی است که به همت حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد دزفول در ۱۶ آذر ۱۳۸۸ تشکیل شده بود.
یاد کرد شهدای مقاومت
یاد می کنیم از شهدای مقاومت علیه آمریکا در ایران ، سه شهید ۱۶ آذر، ۳۲ شهید لانه جاسوسی، شهید مهدوی و سایر شهدای عملیات استشهادی علیه ناوگان آمریکا در خلیج فارس، شهدای هواپیمای مسافربری ۱۳۶۷، شهدای جنگ نفت کش ها و عتبات عالیات، و هم چنین کسانی که علیه استکبار در خارج از کشور، فضاشکنی کردند ۴ دانشجوی کشته آمریکایی در ۱۹۶۷، مالکوم ایکس، لوییس فراخوان، و دانشجوی آلمانی که در دوم پوئن ۱۹۶۷ در اعتراض به دخالت های امریکا در ایران بعد از سال ۴۲ در اعتراض به محمدرضا پهلوی در برلین جان خود را از دست داد.
جایگاه ۱۶ آذر
دانشجویان مسلمان در ۱۶ آذر در فضایی که کودتا بر کشور سایه افکنده بود، و آمریکا و انگلیس و شبکه آن ها بر تمام کشور ما نفوذ داشت، صحنه ای از هویت حقیقی و بیداری مردم ایران را به نمایش گذاشتند. گرچه روشن فکران غرب زده چند روز بعد مقدم نیکسون را در همان محل گرامی داشتند و تقی زاده –نماد غرب زدگی روشن فکری ایرانی که می گفت ما باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم در محضر جناب نیکسون به تمجید از آمریکا پرداخت اما حرکت دانشجویان نقطه روشنی بود نشان از بیداری مردم. شاید این حرکت از جنس قیام توابین بود و در موقع خود انجام نشد،زمانی که ملت باید در صحنه می بود و نخبگان همراه آنان دست ایادی استکبار را قطع می کردند صورت می گرفت اما باز هم این اقدام نشان دهنده ی وجود بیداری در مردم است. و ما باید امروز از آن درس بگیریم که چه بسا اگر در لحظات حساس تاریخی تصمیمی گرفته نشود، اقدام بعد از آن سودی نخواهد داشت.
جنبش و ضد جنبش
جنبش دانشجویی حاصل جمع عدم وابستگی ها و تعلقات جوانی از یک سو و علم آموزی و کسب اطلاع از سوی دیگر است. جمع این دو در کنار هم دیگر آن را به مهد و مکان پرورش آرمان گرایی تبدیل می کند. همین مسئله به تبع موجی که جنبش دانشجویی در نیمه دوم قرن بیستم ایجاد کردبه ویژه در دهه های ۶۰ و ۷۰ بسیاری از معادلات را برهم زد و موجب شد مبارزه ی تئوریک و عملی با آن آغاز شود. تلاش برای بسیج زدایی از دانشجویان و بازگرداندن آن ها به زندگی عادی، منحرف کردن و کوتوله کردن آن و در نهایت ایجاد آرمان های انحرافی برای آن و نیز یک سلسله اقدامات ساختاری نظیر خصوصی کردن آموزش عالی استارت خورد.
گفتمان حاکم
به تبع سیطره لیبرال دموکراسی و کاپیتالیسم در دنیا آرمان گرایی جنبش دانشجویی در سراسر دنیا معطوف به مبارزه با هژمونی و ظلم های این نظام بود و به تبع نبودن ایدئولوژی جایگزین اکثرا جذب مارکسیسم شدند. اما روح مبارزه و فطرت پاک جوانی در آن ها باقی ماند. جنبش دانشجویی ۱۹۶۴ برکلی برای اعتراض به عدم وجود آزادی بیان در آمریکا، اعتراض دانشجویی ۲ ژوئن ۱۹۶۷ برلین در اعتراض به محمدرضا پهلوی، جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ آمریکا در اعتراض به جنگ ویتنام و دفاع از حقوق سیاهان و جنبش دانشجویی می ۱۹۶۸ فرانسه از این داسته اند. گرچه هیج یک تاز آن ها اصیل و ناب نیست و مردمی نیست، اما روح آرمان خواهانه در پشت آن نهفته است.
اقدامات ضد جنبش دانشجویی
به تبع این موارد یک سلسله اقدامات جایگزین، سرکوبگرانه، تحریفی و ساختاری سازماندهی شد. مهم ترین نمود آن را نیز می توانیم در تئوری هایی ببینیم که در تبیین جنبش دانشجویی آورده اند. در این تبیین ها جنبش دانشجویی را به جوامع توسعه نیافته برمی گردانند و آن را تظاهرات فرهنگی نسل ها می خوانند و حاصل اعتراض به عدم مدرنیزاسیون یا روند اجرای نوسازی در کشورها می خوانند. در راس همه آن را حاصل تراکم انرژی جنسی خواندند. همین آقای احسان نراقی سال ۱۳۵۳ کتاب نوشته در ایران دانشگاه جامعه و جوانان آن حا این چنین تحلیل می کند یا همین حسین بشیریه معروف. اضافه کنید سایر اقدامات را نظیر برخوردهای امنیتی و سرگرمی های جایگزین و روابط دختر و پسرا و موسیقی راک و جاز و همه ی موارد دیگری که برای بسیج زدایی از این مجموعه در دنیای سرمایه داری به کار گرفته شد. و البته در مرحله بعد با الهام گیری از شرایط متفاوت و خاص انقلاب اسلامی و نقش آفرینی جنبش دانشجویی در آن در قالب معترضین و انقلاب های مخملی در کشورهای تازه استقلال یافته جایگاه جدیدی برای جنبش دانشجویی در نظر گرفته شد.
دانشگاه غربزده، معرفت اشرافی
در کشور ما دانشگاه برون زا و غیر بومی متولد شد و نسل اول دانشگاه رفته های ما یا غرب رفته بودند و یا فرب زده های اول مشروطه، دار الفنون که به شدت تکنیک زده و غرب زده بود اختلال شدید معرفتی برای ما ایجاد کرد حتی در آن ادبیات فارسی نیز با زبان فرانسوی تدریس می شد. خلاصه مسحور نظم و دوران اوج تمدن غرب در شرایط افول تمدن اسلامی رقم خورد. دانشگاه زاده ی نیازها و روند رشد ملت ایران نبود. دانشگاه برون زا و و ارداتی و ناهمگون با ساخت اجتماعی، سیاسی و معرفتی ما بود. ساختار اشرافی و بی ارتباط با جامعه دانشگاه در ایران، معرفت اشرافی را رقم زد. نتیجه آن این شد که جامعه ابژه باشد و به اقشار مردم به چشم اقشار فرودست نگاه شود و به سرمایه های فرهنگی و دینی بی توجهی شود و از سوی دیگر مشاهده نظم غرب ونوعی احساس عقب ماندگی را رقم زد که به دنبال پی گیری طابق النعل بالنعل آن شرایط رفتند. خواستند از ان مدل الگو بگیرند –البته الگو گرفتن به مدلی که فروغی به رضا شاه می گوید تمدن بلوارهای غرب نه لابراتوارهای آن- از سمت دیگر جامعه هم موجودی پست شد. البته این ها به این معنا نیست که ما چند قرن در تعطیلات تاریخی به سر نمی بردیم. این جا ما از مدل کار گفتگو می کنیم. دانشگاه که آمد فضای لائیک و سکولار آورد و غربزدگی را با خود به همراه آورد. بعضی از کسانی که در دانشگاه تهرا نبه بزرگی از آن ها یاد می شود می گویند فضا طوری بود که در توالت نماز می خواندیم.
جنبش دانشجویی غربزده
جنبش دانشجویی هم که آمد غربزده آمد. در قالب مارکسیسم دهه های ۲۰ و ۳۰ و ۴۰ و التقاط چپ و اسلام در دهه های ۴۰ و ۵۰ غالب شد. یعن دانشگاه نسخه ی راست غربی می داد. جنبش دانشجویی نسخه چپ غربی، این شد که روشن فکران ما هم صرفا به ویران گری عادت کردند. دوالیسم و دو گانگی معرفتی ساختاری رقم خورد. غرب که می گوییم منظورمان جهان مدرن است، بلوک شرق هم در این چهارچوب غربی است . لذا جریان اسلامی هم وقتی آغاز می کند با دغدغه ی اسلام فردی آغاز می شود. البته روح ضد استکباری اش را حفظ می کند. که یک ثمره اش هم ۱۶ آذر است.
جنبش دانشجویی امام و انقلاب در انقلاب
انقلاب اسلامی که آمد و روح امام که دمیده شد همه چیز تغییر کرد. هویت جنبش دانشجویی هم تغییر کرد. استکبارستیزی از اقدامات کور و انفعالی بعد از وقایع تبدیل به اقدامات موثر متمرکز شد. عدالتخواهی نمود عینی پیدا کرد و حتی عدالتخواهی اشرافی مارکسیستی هم مجبور شد که خود را تغییر کند.امام با دانشگاه دو کار مهم کرد. دانشگاه را اسلام خواه کرد و جنبش دانشجویی را هم از اشرافیت درآورد و مردمیی کرد. و با رهبری روحانیت و شبکه دانشجو طلبه حزب الله فضا را عوض کرد. دانشجوها موارد انحرافی و دشمن شناسی های منحرف ولو با برچسب دین نظیر انجمن حجتیه را رها کردند و از سوی دیگر به سراغ توده رفتند. کارخانجات و مناطق محروم و کروه پز خانه ها و بیل دست گرفتن و… کار به آن جا رسید که مارکسیست ها هم آدم های شان را می فرستادند کوره پز خانه می گفتند برای این که از مدل فکری بورژوازی رها شوید باید بروید کارگری.
دستاوردهای جنبش دانشجویی انقلاب اسلامی
بزرگ ترین عدالتخواهی و استکیار ستیزی را در انقلاب سامان داد و آن هم بر اندازی نظام طاغوت بود. جنبش دانشجویی گفتمانش حول اسلام ناب شد و مردم گرا شد و پیرو امام. واسطه ها را کنار زد و از امام سرمشق گرفت و انقلاب در انقلاب را رقم زد. تحقق انقلاب، مبارزه با لیبرال ها، التقاطیون و رژیم سلطنتی، تشکیل نهادهای انقلابی، تسخیر لانه جاسوسی، انقلاب فرهنگی، نهضت های آزادی بخش، همایش بین اللمللی حرکت اسلامی دانشجویی، وحدت حوزه و دانشگاه، جهاد سازندگی، رفتن سراغ مدارس، مساجد و کارخانه ها، پیوند با اقاشر اجتماعی و… همه و همه را پی گیری کرد. و به تبع آن با شکستن بسیرای از کلیشه های رایج حتی کار را به جایی رساند که تئوری های مربوط به تبیین جنبش های اجتماعی و جنبش دانشجویی را در دنیا مجبور به تغییر ساخت.
تشکل آرمانی امام
امام بر مبنای اهمیت این مسئله و این تجربه مبارک یکی از ضروری ترین اقدامات در سال آخر حیات پر برکت خویش را تشکیل یک حرکت آرمانی در دانشگاه و حوزه دانستند و در این پیام تداوم شهادت و رشادت، میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامى، عدم غفلت از کید دشمن و برنامه ریزی برای مقابله با او، تسلیح به سلاح پولادین صبر و ایمان براى شکستن امواج طوفانها و فتنهها و جلوگیرى از سیل آفتها ، پی گیری خط اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله- و مخالفت با استکبار و پول پرستى و تحجرگرایى و مقدس نمایى، فراگیر سازی بسیج تفکر بسیجی بر کشور، رویکرد تهاجمی، تداوم قدرتمندانه و مبتنی بر اطمینان انقلاب، دفاع با تمام توان از انقلاب و اسلام در مراکز خود، پاسداری اصول تغییرناپذیر «نه شرقى و نه غربى» ، اتحاد و یگانگى در دانشگاه و حوزه، جلوگیری از نفوذ ایادى امریکا و شوروى در دانشگاه و حوزه، عهده داری مسائل اعتقادى، ارائه چهارچوبهاى اصیل اسلام ناب محمدى، تفکر و عمل برای ایجاد حکومت بزرگ اسلامى بودن، تشکیل هستههاى مقاومت در تمامى جهان، ایستادگی در مقابل شرق و غرب، مدیریت صحیح و خوب برای فاتح جهان نمودن اسلام، تداوم راه، فداکاری برای انقلاب اسلامى در جهان ، فراهم اوردن زمینه اثبات امکان زندگى مسالمت آمیز توأم با صلح و آزادى بدون ابرقدرت ها ، حضور در صحنه، قطع ریشه ضد انقلاب در تمامى ابعاد، را از وظایف آن دانستند. یعنی همان اصول کلی که در آن برحه موفق از حرکت جنبش دانشجویی به ثمر نشسته بود. اگر از آخر این جلسه همین بر بیاید که یک عده بیایند و متن این نامه را بخوانند و برنامه های آینده را بر اساس آن تطبیق بدهند فکر می کنم به تمام این جلسه خواهد ارزید.
ضد جنبش در ایران
البته جنبش دانشجویی در این چهارچوب برتافته نشد. پروژه جهانی بسیج زدایی جنبش دانشجویی پی گیری شد. تئوری های علوم اجتماعی برای نفی آن همپای نفی انقلاب ها، عوض کردن جهت گیری های کلی جامعه از عدالت خواهی و اتسکبارستیزی که با حرکت هایی نظیر نماز جمعه های معروف آقای هاشمی در دعوت حزب اللهی ها به مانور تجمل و ترک جلمبر بازی یعنی زهد» کلید خورد و با پروژه بالا بردن هزینه حرکت دانشجویی و سیاست زدایی از دانشگاه پی گیری شد. طوری که رییس دولت سازندگی گفت من به اندازه همه سیاسی رفتم، این کار با چنان شدت و حدتی پیش رفت که حتی صدای رهبر معظم انقلاب را درآورد و ایشان کسانی را که نمی خواهند دانشگاه ها سیاسی باشند را لعنت فرمودند. کارهای دیگری نظیر ایجاد تشکل های دولت ساخته در دولت سازندگی پی گیری شد و با اصل کردن دنیا گرایی و تقدم توسعه بر عدالت که در جمله معروف طبیعی است که یک عده زیر بار توسعه له شوند خود را نشان می داد تیر خلاصی به جنبش دانشجویی زده شد. و موج سیاست زدگی دولت اصلاحات با ماراتن های نفس گیر سیاسی مرحوم جنبش دانشجویی را به خاک سپرد. و ما با موج واپس گرایانه لیبرالی دهه ۷۰ رو به رو شدیم.
موج بازگشت و آفاق جدید
البته حلقه هایی هم بودند که فضا را نپذیرفتند و تلاش کردند تا این فضا را تغییر دهند که طرح گفتمان عدالت در فضای دانشگاه هم نتیجه همین امری بود، البته اقدامات مهمی انجام شد اما راه های دیگر نرفته ای باقی مانده است. ما یک گفتمان بازگشت قوی ترسیم کردیم. جهت گیری عمومی جامعه به تبع جنبش دانشجویی تغییر کرد. در همین انتخابات گذشته همه کاندیداها به نوعی از عدالت سخن می گفتند. خب این یک موفقیت و آغاز راه است، اما پایان آن نیست. عدالت گفتمان شد، حالا ما باید آن را تعمیق کنیم. ریشه های مفاسد اقتصادی چند تا چیز مشخص است همان ها را به مطالبه بگذاریم. در حوزه های تخصصی خودمان شروع به مطالبه کنیم. دانشجوی کشاورزی ما باید معضلات کشاورزی کشور و منطقه تحصیل و محل زندگی خودش را ژیدا کند به فقر و فسا دو تبعیض در ان حوزه بژردازد. در ژیوند نهضت تولید علم و نهضت عدالتخواهی به دنبال راه حل برای ان باشد. دانشجوی مخابرات ما به همین طریق، برق قدرت ما، مکانیک، مهندس شیمی و…. باید خودتان و رشته های تان را در کار انقلابی خودتان بازتولید کنید. دانشجوی علوم سیاسی ما باید به معضل عملکرد احزاب سیاسی و ناسازگاری حزب و دموکراسی نخبگی با ساختار فرهنگی، اجتماعی جامعه ما بژردازد. دانشچوی جامعه شناسی و روان شناسی و…. هم به همین ترتیب. وگرنه شعار دادن که هنری نیست. یک عده هستند فقط فحش می دهند که شرایط چه قدر بد است. دولت چه مسائلی دارد. همین هدفمند کردن یارانه ها یک جلسه گذاشتید علمی نقدش کنید. بنده هم می گویم ساختار سیاسی کشور ما در دست عده ای از نخبگان اسیر است، اما دانشگاه این قدر ظرفیت از خود نشان داده که این دیوان سالارها و بروکرات ها مجبور به عقب نشینی شود یا ما هم در بند زنده باد مرده باد مانده ایم. دانشگاه باید از سیاست زدگی دست بردارد و کنش سیاسی و اجتماعی صحیح و عقلانی داشته باشد. مسائل مردم بر زمین مانده است، ما ۱۳ میلیون جوان در معرض ازدواج داریم مشکل فقر و موارد این چنینی، کی قرار است این مسائل را بزرگ کند و اجرای ان را مطالبه کند؟ اجرای اصل ۴۳ قانون اساسی در مورد عدالت اجتماعی، اصل ۱۰ در مرود فراهم آوردن شرایط برای تشکیل زندگی برای همه و…. به عهده ی چه کسی غیر از دانشجو و دانشگاه است. البته اگر ما جایگاه اصیل خود را فراموش نکنیم.
آزادی اندیشه و وقایع بعد از انتخابات
افتخار جمهوری اسلامی است که مثل این جلسه مخالفین آن می توانند بیایند حرف شان را با خیال راحت بزنند. اما مدعیان دموکراسی و تحمل مخالف باید توجه کنند اولین اصل دموکراسی پذیرش مخالف است . این جا دانشگاه است و ما قبل از این که فعال سیاسی باشیم باید هویت دانش جویی و منطقی و عقلانمی بودن خویش را حفظ کنیم. بعد از انتخابات مسئله اصلا انتخابات نبود، به عنوان کسی که از روز اول در صحنه اغتشاشات حاضر بودم از همان روز اول شعار علیه رهبری داده می شد. ژیام رهبری که مثل پیامش در سال ۷۶ و دوم خرداد بود، چرا از همان روز اول شعارها به ان سمت بود؟ از دو هفته قبل از انتخابات در خیابان های تهران شعار می دادند اگر تقلب نشه موسوی اول میشه، اگر تقلب نشه احمدی پنجم میشه اگه تقلب بشه شنبه قیامت میشه، دوستان علم غیب داشتند یا قصد از اساس چیز دیگری بود؟ همان مسئله فراموش شده تقلب، که تاریخ مصرف داشت، وفقط برای فضا سازی بود. تقلب یعنی دو چیز، یا رای دیگری غیر از مردم داده شده که راهش تطبیق سربرگ های اثر انگشت دار با کد ملی هاست یا رای دیگری شمرده شده که راهش فرم های ۲۲ یا بازشماری صندوق هاست همین ژیش نهاداات به دوستان داده شد و نپذیرفتند. برای اولسین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ۴۵ هزار صندوق انتخاباتی رسما اعلام شده است. خود دوستان که می گویند فقط در ۵ هزار صندوق ادم های شان نبوده اند. اگر تقلب گسترده بود چه طور بود که حتی به یکی از صندوق ها سخنی نیاوردند. به آقایان گفته شد بیایید تلویزیون مناظره، نیامدند، برنامه ضبط کنید، نیامدند، برنامه زنده با مجری نیامدند، گفتند فقط زنده بی مجری، آن هم در شرایطی که همه چهارچوب های قانونی را نقض کرده بودند. بعد استدلال های خانم رهنورد در مصاحبه با بی بی سی فارسی را ببینید ما رای اورده ایم چرا چون آدم های ما در خیابان بوده اند، من فرزند لرستنم آقای موسوی داماد لرستان است می شود لرستانی ها به دامادشان رای ندهدند، موسوی فرزند آذربایجان است می شود آذربایجانی ها به فرزندشان رای ندهند؟استدلال را بینید مردم باز هم یک مشت موجود نفهم حسابی می شوند که باید فامیلی رای دهند. فقرا و مستضعفینی که تربیون و فراغت برای کنش سیاسی و حضور در میدان را ندارند و تنها تریبونشان صندوق رای است می خواهند همین تریبون را از ان ها بگیرند. وقتی روشن فکر ما نسبت به مردم به مثابه موجودات عقب مانده و ژست نگاه می کند و از نیازها و مسائل ان بی خبر است و نگاهش این است که ان ها باید به داماد لرستان رای دهند نه بر اساس اقدامات و شعارها نتیجه چیست؟ سوال می کنم ۷۲ کشته ای که یک به یک دارند زنهد می شوند آیا دروغ نیست؟
ظلم به مردم، سرنوشت ۴۰ میلیون، خروج کرده ها بر نظام و اتحاد
بنده هم معتقدم به مردم ظلم شد. بزرگ ترین ظلم شکستن آن حماسه چهل میلیونی بود، که به نظام اسلامی داده شد. کار را به جایی رساندند که عربستان مضحکه دموکراسی در دنیذا برای ما شروع به لغز خوانی کرد. در صورتی که آن حماسه می توانست جایگاه بین المللی ما و بسیاری از مسائل نظیر ژرونده هسته ای را حل کند. البته مکرو و مکر الله و الله خیر الماکرین بعد از فروکش کردن آشوب ها باز به سود نظام و مردم شد. نظام با ظرفیت توانست بحران را حل کند. آن هم تناه با ۳۷ کشته. جریانی که از نظام خارج شده ساختارهای قانونی که با دادن شعار آن ها به صحنه آمده بودند را شکستند، ستاد انتخابات، شورای نگهبان، قوه قضائیه و سازمان بازرسی، رهبری و در نهایت از نمایندگان مردم بعد از تحلیف عبور کردند. یعنی همان کاری که سازمان منافقین اول انقلاب کرد. آن واقعه ۳۶ هزار کشته داد ۱۶ هزار نفر از مردم شهید شدند نظام هم ۲۰ هزار کشته از منافقین گرفت. اما این جا تنها ۳۷ تا بروید ببینید دولت همین اقایان آقای موسوی، خاتمی، هاشمی چگونه با اعتراضات صنفی معلمان، کارگران و مردم عادی برخورد کرد. نظام در این برحه چگونه؟ نمی شود یک عده هم از مزایای درون نظام بودن استفاده کنند هم مانند اپوزیسیون رفتار بنمایند؟ اگر قبول نداشتید و شورای نگهبان را بی طرف نمی دانستید چرا از ابتدا مشروعیت آن را پذیرفتید تا تایید صلاحیت شوید؟شتر سواری دولا دولا نمی شود. جز این که اهداف دیگری داشتید؟ البته حجساب مردم از اغتشاش گران جداست این ۲۴٫۵ میلیون با ۱۳ میلیون و بقیه کسانی که حماسه ۲۲ خرداد را ساختند به نظام رای دادند. در این انتخابات هم دو قطب اصلی از خط امام و عدالت گفتند. ما دعوت می کنیم ۱۳ میلیون و جوانانی را که به خاطر همین شعارها به آقای موسوی رای دادند با ۲۴ میلیون در کنار هم برای تحقق عدالت و مبارزه با مفسدین و تفرقه افکنان متحد شوند. وگرنه از آشوب فقط همه ضرر می کنند.
خط امام
اصول دینی ما می گوید الا ان الحق لا یعرف باقدار الرجال ولکن اعرف حق تعرف اهله من یک جلسه ای با همین دکتر محمدراض بهشتی داشتم ایشان همان جا همین را گفتند. یعنی حق با اصول است نه با آدم ها حالا من از دوستان می پرسم اصول اساسی و کلیدی خط امام چه می شود و کجاست ؟ این که کسی با امام بوده یا در برحه ای به خاطر خدماتی امام تاییدی از او کرده ملاک است یا پایبندی به اصول امام؟ مگر همان امام نمی گفت میزان حال افراد است؟ اصل استکبار ستیزی، ژایبندی مطلق به شریعت، دفاع از مسلمانان جهان و نهضت جهانی اسلام، پرداختن به مستضعفین و مردم، حفظ عزت مسلمین، هم خط نشدن با استکبار، پرهیز از تفرقه، اجتهاد و عدم التقاط و تحجر، دشمن شناسی صحیح مگر جزو این اصول نیست؟ اقدامات دوستان و شعارهای انحرافی و شکستن حرمت شریعت و…. جزو اصول خط امام است؟ باید مدعیان خط امام بیدار شوند. دفاع از فلسطین مگر جزو اصول خط امام نیست؟
دفاع از فلسطین و عدم دفاع از جریان انحرافی چین
امام مسئله فلسطین را طرح کرد و بدون داشتن هیچ منبع قدرتی برای ما یک منبع قدرت جدید تعریف کرد که حول آن همه مسلمانان به انقلاب اسلامی نیز متمایل شدند. اصلا مسائل دینی را کنار بگذاریم بر اساس اصول روابط بین الملل ما آمدیم هم منبع قدرت جدید تعریف کردیم هم آمدیم جنگ را به کنار مرزهای اسراییلی ها بردیم، اصلا اگر همه ی فلسطینی ها هم برگردند مگر ما از آن نقطه که هم اهمیت دینی دارد هم اهمیت ژئوژلیتیک مگر امکان دارد ما عقب بنشینیم؟مثل عراق اگر حکیم و مالکی هم نشد ما جریان دیگری را فعال می کنیم کما این که در قرار داد امنیتی عراق با آمریکا اعتراض را ما شروع و سازماندهی کردیم.در مورد مسئله چین هم بینید مسئله چیست، دعوا قومی است نه دینی، بچه ها نشستند متن های سایت رسمی همین کنگره جهانی ایغور را که مال خانم ربیعه قدیر است ترجمه کردیم. تجزیه طلبانه اقدام می کنند آن هم نه دینی دفترش هم در کاخ سفید است. ما حتی از مسئله فلسطین تا وقتی دینی نکرده بودیمش حمایت نکردیم به صورت عملی.تازه مسئله کمک هم بیش ترش معنوی است، همین غزه که سرش دعواست محاصره شده به وسیله مصر و اسراییل، کرانه باختری و سرزمین های ۱۹۴۸ هم که اصلا در قلب اسراییل است، ما اصلا مرزی نداریم که امکنات ببریم. مسئله اساسا از این تبلیغات رسانه ای که مکی گیوند متفاوت است.
تقدم عدالت یا توسعه
بینید رهبری هم بعد از انتخابات در کنار مردم ایستادند. هم فرصت دادند به معترضین، هم حتی راه بازگشت به قانون شکنان باز گذاشتند. نسبت تئوریک و اولویت های انقلاب را هم حفظ کردند. این صحبت شان که در اجرای عدالت احمدی نژاد از هاشمی به ایشان نزدیک تر است با وجود تاکید به جایگاه آقای هاشمی در همین راستا بود. دو دیدگاه داریم. دیدگاهی که به تقدم توسعه بر عدالت معتقد است که نمود عینی آن در مبانی نظری برنامه چهارم توسعه بود که همین آقای تاجیک آن را آماده کرده بود. جریانی هم که به تقدم عدالت معتقد است. ما می گوییم عدالت بر توسعه تقدم رتبی دارد. اگر جایی به اضطرار رسیدی به قیمت افزایش تولید ناخالص ملی و بالا رفتن نرخ رشد نباید یک عده زیر چرخ های توسعه له شوند. همین عدالت و پیشرفت توامانی که رهبری می گویند از همین منظر سرچشمه می گیرد. دانشگاه ما باید برای این در حوزه های کلان و تخصصی الگو بدهد این کار چه کسی غیر از بنده و شماست؟ امیدوارم روزی این فرانسوی زدگی و… دست بردارد به رفع احتیاجات ملت بپردازد.
همین مطلب در عدالتخواهی و تربیون مستضعفین
بازتاب: تریبون مستضعفین » از تهدیدهای سینمای ایران تا فرصت های جشنواره عمار
بازتاب: تریبون مستضعفین » از تهدیدهای سینمای ایران و مدیریت فرهنگی تا فرصت های جشنواره عمار
بازتاب: آذرباد » دانشگاه غربزده؛ معرفت اشرافی؛ جنبش دانشجویی غربزده
بازتاب: آذرباد » دانشگاه غربزده؛ جنبش دانشجویی غربزده