یک فضای بدی که هست این است که مردم از روستاها به فکر آمدن به شهر اند و از شهرها به تهران و دانشجویان دانشگاههای تهران هم در فکر خارج رفتن و فضا عملاً به گونهای رقم میخورد که وظایفی که ما نسبت به منطقهی خود داریم، رها میشود. حال که نگاه دینی ما چیز دیگری است حتی کسانی که درس دین میخوانند قرار است بعد از این که آموختند بروند منطقهی خودشان ترویج دین بکنند و منطقهی خودشان را به لحاظ معنوی آباد کنند، اما این آفت برای دانشجو و طلبه فراگیر شده است که تهران شده پارکینگ مهندس و دکتر و متخصص، قم هم شده پارکینگ آخوند.
اشاره: این بحث پیاده شدهی ارائهای در دومین جلسهی مجمع عمومی انجمن دانشجویان عدالتخواه جنوب کرمان است که در پنجشنبه ۲۴ آذرماه ۱۳۹۰ در دفتر مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی ایراد شده است.
غمنامهای برای تشکلهای شهرستانی
وقتی یک مجموعه دانشجویی میخواهد در یک شهرستان شکل بگیرد، و این مجموعه بخواهد برای مسائل اصلی آن استان برنامهریزی جدی کند چه الزاماتی وجود دارد؟ چنین تشکلهایی خیلی مورد نیاز است، و ما چنین گروههایی کم داریم و این عدم پاسخگویی دارد تبدیل میشود به کجکارکردیهایی از این دست که هر از چندگاهی بچههای یک استان صرفاً جمع بشوند و بگویند در شهرستان ما شرایط بد است، و در این فضا طبیعی است که نه کسی برنامهای میریزد و نه برنامهای را چه در فضای علمی و چه فضای نیازهای منطقه و چه فضای این بچهها که خودشان از یک منطقه دیگر آمده اند تهران یا شهری دیگر و اینجا با همدیگر هستند پیگیری میکنند. همین همت اولیهای که کردید، خیلی خوب است.
پارکینگ متخصص – پارکینگ آخوند!
اولاً به این مسائل بیتوجهی میشود و بچهها نگاه جدی ندارند که ما نقشمان را به عنوان یک دانشجو که داریم نخبه میشویم و حالا داریم برمیگردیم توی فضای شهرستان خودمان بشناسیم. مهمترین سوالی که این جا مطرح میشود، این است که چه مهارتهایی را باید کسب کنیم و چه نیازهای معرفتی داریم و چه فضاهایی را باید بشناسیم و برای منطقه خودمان چهکار میتوانیم انجام دهیم؟ یک فضای بدی که هست این است که مردم از روستاها به فکر آمدن به شهر اند و از شهرها به تهران و دانشجویان دانشگاههای تهران هم در فکر خارج رفتن و فضا عملاً به گونهای رقم میخورد که وظایفی که ما نسبت به منطقهی خود داریم، رها میشود. حال که نگاه دینی ما چیز دیگری است حتی کسانی که درس دین میخوانند قرار است بعد از این که آموختند بروند منطقهی خودشان ترویج دین بکنند و منطقهی خودشان را به لحاظ معنوی آباد کنند، اما این آفت برای دانشجو و طلبه فراگیر شده است که تهران شده پارکینگ مهندس و دکتر و متخصص، قم هم شده پارکینگ آخوند.
خیلی مهم است اولاً درک این فضا دوماً شناخت نیازهای اساسی خودتان و بعد از آن نیازهای اساسی و توانمندیهایی که باید کسب شود و برنامهریزی در این مورد که برای منطقه خودمان چهکار میخواهیم بکنیم؟ یک سری مسائل، مسائلی است که میتوان در شهر پیگیری کرد و یک سری مسائل دیگر، مسائلی است که باید یک نگاه بلندمدت به آن داشته باشیم، بالاخره درس شما در هر مقطعی تمام میشود و برمیگردید به منطقه خودتان (اگر البته گرفتار این پارکینگ نشوید!)، اگراین برنامههای بلندمدت برای حل مسائل منطقه و توسعهی منطقه با نگاه تخصصی و مبتنی بر نیروی انسانی متخصص نباشد بعد از یک مدتی میروید به شهرستان و آنجا هم میگویید خب، شدیم آقا و خانم مهندس و دکتر و متخصص حالا چهکار کنیم؟ یک میزی پیدا کنیم برویم صاحبش بشویم و مثل بقیه در دیوانسالاری حل میشوید.
رشد و رفع نیازهای همین حلقه دانشجویی
گام اول رشد خود بچههاست، یعنی در فضای جمع خودتان یک برنامهریزی داشته باشید، حفظ خود این جمع دورافتاده از یک منطقهی مشترک، شاید الآن خیلی به چنین گروهی و چه نقشی می تواند در تحولات منطقه داشته باشد ابتدا به ساکن دسترسی نداشته باشیم و صرفاً نگاه این است که بچهها هستند و دور هم هستیم. طبیعتاً اول همهی این کارها همین طوری است، اما باید کم کم این بحثها و برنامهها را پیش برد. حالا این که چه کارهایی میتوانید انجام دهید را میتوانید بنشینید و به بحث بگذارید. یعنی همین فضای رشد جمعی شما میتواند از حلقههای مطالعاتی تا فضای به اصطلاح جمع شدن دور هم که حداقل آن همین فضای رفاقتی و ارتباطی بین خودتان هست حفظ شود.
در گام دوم نیازداریم به یک سری بحثهای معرفتی که حالا میشود درمورد همین چند و چونش چهطور باشد خودتان یک بحثی بکنید.
نیازشناسی
گام سوم شماها، جمع شدن و بحث کردن راجع به این است که چه نیازهایی دقیقاً در منطقه هست و ما چه میتوانیم بکنیم. این نیاز به برنامهریزی دارد. هر کدام از شما یک ذهنیتی دارد که وقتی شما از یک منطقهی وسیعی از جنوب کرمان هستید و شهرهای شما هم متفاوت است این کار گستردهتر میشود. به نظر میرسد اگر بگردید خیلی بیشتر از این میتوانید نیرو جذب کنید. اگر کار منظم باشد و رفع نیازی از بچهها بکند و بچهها احساس کنند برای آیندهی منطقه هم اتفاقی میافتد اضافه میشوند. یعنی این هم مهم است که جلسات هفتگی دارید، به شرط این که صرفاً یک جلسهی عادی مطالعاتی نباشد. جلسات شما باید چند قسمتی باشد؛ قسمتی همین که یک مطالعه دستهجمعی داشته باشید و بخشی هم این که درمورد مسائل منطقه با همدیگر صحبت کنید و ببینید که نیاز بچههایی که در تهران هستند چیست و گام اول شما میتواند این باشد که قبل از هر چیزی از منظر خودتان ببینید نیازهای شما در منطقه چه میتواند باشد و برای اینها برنامهریزی کنید. یعنی هم خودتان ببینید و همفکری کنید. هم از دیگران کمک بگیرید. و مساله سوم این است که وقتی که نیازهای منطقه را شناختید و به طرف آن رفتید با توجه به این که جنوب کرمان هم جز محرومترین مناطق کشور است باید ببینید که برای حل اینها چه میشود کرد؟
هم محرومیتزدایی هم توسعهی منطقهای
ما یک سری نیازهایی آنجا داریم؛ یک بخشی از مشکلات وضعیت محرومیت هست، یک سری نیازها هم فراتر از این فرایند توسعهی منطقه است که باید آینده بر اساس فرصتها و تهدیدهایی که در منطقه هست به شیوهی خاصی با نیروی بومی آشنا به منطقه پیش برود. اقدامات خوبی هم انجام شده است که باید مسیر آتی آنها هدایت شود و این کار شماست، کارهای نکرده هم به خصوص در منطقهی شما خیلی زیاد است، مستند قلعه گنج را همین چند وقت پیش، بچهها آورده بودند با دیدن وضعیت آنجا انسان شوکه میشود، اصلاً باور کردنی نیست، که بعد از این همه خدمات و کارهایی که شده هنوز وضعیت این است، هم برای محرومیتزدایی و هم برای توسعهی منطقه باید برنامهریزی داشت. فعلاً در حد دانشجویی، اما به تدریج باید این نیازسنجی و برنامهریزی عمیق و تخصصی هم بشود. تحقیقات درسیتان را هم به این سمت هدایت کنید، پایاننامه و پروژههایتان را هم روی مسائل منطقه بگیرید. و البته مطالبهگری تخصصی هم انجام دهید.
مطالبهگری تخصصی و منطقهای
یک وقتی جمع شما میتواند یک مطالبهای از بعضی از نهادها انجام بدهد، شما تحت عنوان همین دانشجویان عدالتخواه جنوب کرمان که هستید بروید و پیگیری کنید، شاید دانشجویی که در خود جنوب کرمان است، یا غیر دانشجوهای کرمانی نتوانند این پیگیریها را بکنند هم به لحاظ تمکن خودشان هم به لحاظ این که حرفشان شنیده نمیشود. ببینید آنجا یک نهاد خاصی میتواند یک تخصیص اعتباری بکند و نکرده، یا مثلاً مصوبات سفرهای استانی چیزی بوده که انجام نشده یا هر چیز دیگری. این نکته خیلی مهم است یعنی شاید دانشجویی که توی خود منطقه است توانمندی که خود شما دارید را ندارد آنجا اقتضائات خاص خودش را و مسائل خاص منطقه دارد و بچه های آنجا دستشان بسته است، بعضاً از نهادهای مسئول در شهرستان ترس یا ملاحظه وجود دارد، یا مسئلهای هست که فراتر از آن مسئول منطقه ی خاص است، و شما نسبت به آنها دستتان بازتر است، مثل دسترسی به خیلی از نهادهایی که در تهران هستند. بچههای خیلی از استانها که حالا دنبال این مسائل هستند هر از چند گاهی این کار را میکنند فلان مسوول را دعوت میکنند و نیازهای منطقه را مطرح می کنند.
مثلث حل مشکلات منطقه: نیازسنجی، سیاستگذاری، رسانه
شما باید یک مثلث شکل دهید. ضلع درک نیازهای منطقه با ارتباط مستقیم با تولیدگران و مسئولین و مردم منطقه از یک طرف، ضلع پژوهشی-تحقیقاتی، سیاستگذاری و ضلع رسانه. جمع این سه تا با هم میتواند محرومیتزدایی و توسعهی منطقهای جنوب کرمان و هر جای دیگری را شکل دهد. اینگونه میشود کار را جدی جلو برد. خیلی مهم است فرق نوع نگاه کارهایی که از طریق نهادهای مسئول دارد انجام می شود. اکثراً این تیپی است که یک کاری بکنیم، یک پولی داده شود و برای آن یک کاری انجام شود تیپ کمیته امدادی! ولی شما چه کاری را میتوانید پیگیری کنید؟ شما میتوانید ببینید تخصیص اعتبارات چگونه بوده، بروید ببینید مشکل تصمیمگیریها و سیاستگذاریها و وظایفی که این نهادها دارند و انجام نمیدهند را مقایسه کنید. شما چون به اقتضائات محل هم آشنایید، ویژگیهایی دارید که بقیه مسئولین و دیگران هم ندارند. این ها را اگر بتوانید پیگیری جدی انجام دهید کار خوبی انجام دادهاید کار سختی هم نیست. شما می بینید یک کاری روی زمین مانده نامه می زنید به طرف جلسه میگذارید و مطرح میکنید که می توانید این کار را پیگیری کنید یا ما خودمان دستهجمعی فکر کردیم راه حل این قضیه این است. انشاالله اگر این گروه شکل بگیرد و برود جلو زمانبندی و شکل و قالب را میتوانید تصمیم بگیرید که چگونه باشد توی همین جلسهای که دور هم جمعایم و توی قالب یک هیئت باشد یا شکل هر قالبی که خودتان تصمیم بگیرید. مطالبهگری خیلی مهم است این کارهای روی زمین مانده مطالبه را اگر دانشجویان انجام ندهند کی باید انجام بدهد بچههای درون منطقه هم درگیر درس و منطقه و اقتضائات خاص منطقه هستند و کسانی هم که فارغ التحصیل میشوند وارد فضای کاری شده اند و از این فضاها دور میشوند یک کارویژه شما که هیچکس دیگری نمیتواند انجام دهد، همین اندیشه برای مسئله است و پیگیری و مطالبه و بحثهای اینچنینی .
برنامهریزی برای حضور در منطقه یا اطلاعگیری منظم
برای ارتباط با منطقه و مردمش راهکارهای مختلفی هست. یک فضا طبیعتاً فضای مجازی است، اما یکی همین خود شما هستید و اهل آن جایی که هستید و آشنایی دارید . یعنی در بدترین حالت اگر شما چهار سال پایتان را از تهران بیرون نگذارید یک کلیتی میدانید آنجا چه خبر است و چه نیازهایی هست، ارتباطاتی هم به صورت فامیل و آشنا و اینها دارید. و میتوانید همینجا بنشینید و فکر کنید اما برای آن منطقه باید بنشینید برنامه بریزید به صورت جدی و گرنه تهرانزده میشوید، تهران زده هم که شدید دیگر آدم منطقه ی خودتان نمیشوید. برنامه بریزید که وقتی که برمیگردیم شهرستان حالا تابستان یا عید نوروز یا هر وقت دیگری و زمانهای دیگر غیر از این مناسبتها، مشخص کنید که ما از فلان تاریخ تا فلان تاریخ بچهها شهرستان هستند و باید بروند مسائل را از نزدیک لمس کنند.
ارتباط با کانونهای دانشجویی و مردمی خود منطقه
شما در همین قالب خیلی کارها می توانید انجام بدهید. الان این همه اردوی جهادی در کشور دارد اجرا میشود اینها را میشود مدیریت کرد، ساماندهی کرد، برنامهریزی کرد، کمکشان کرد که شما که دارید میآیید آنجا نیازها چیه و چه کارهایی باید بشود. طبیعی است که بخش عمدهای از کار شما باید در همینجا صورت بگیرد نمیتوانید انتظار داشته باشید که بروید و برگردید ولی میتوانید برنامهریزی کنید که هر کدام از بچهها که آنجاست با هم در ارتباط باشند و یک نکته مهمتر شما باید با مجموعههای دانشجویی و دانشآموزی و مردمی حاضر در خود جنوب کرمان ارتباط برقرار کنید. دانشگاههایی که در جنوب کرمان هست که من شنیدم جیرفت شهر دانشگاهی است یک کار جدی شما باید ارتباط با این مجموعهها باشد و یک چیزی که الان موضوعیت دارد این است که شما صرفاً به عنوان کرمانی بودن دور هم جمع میشوید اما آنها صرف کرمانی بودن دور هم جمع نمیشوند، طبیعتاً شما باید با تشکلهای دانشجویی آنجا مرتبط باشید یا احیاناً مجموعه دیگری که میتواند آنجا وجود داشته باشد حتی مجموعههای شهری آنجا شما میتوانید با آنجا مرتبط باشید و یک سری از نیازها و کارها را این شکلی رفع کنید شما با آنها صحبت کنید که فلان جا فلان منطقه هست شما هم میتوانید در جلسات بنشینید برنامه بریزید که برای حل آن با مسولین و نمایندهها بروید جلسه. یعنی با هم همافزایی کنید که آنها کاری را بکنند شما پیگیری یا کمک فکری بدهید یا در فضای رسانهای کار شکل بگیرد یا شما نیازهایشان را رفع کنید و…. یعنی شما بشوید ضلع سیاستگذار و رسانهای مثلاً و آن ها ضلع ارتباط با اقتضائات.
نمونههای واقعی نیازسنجی و همافزایی
شما یکمدت که گروهتان شکل بگیرد و ادامه بدهید بعد از یک مدتی شما را به رسمیت میشناسند. اتفاقاً یکمدتی بچهها پیگیر یک مسئله ای بودند در همین کرمان، این قضیه مال سال ۸۶ -۸۷ بود به فاصله چند ماه که گذشت ما یکی دو جا رفتیم و توی وضعیت که قرار گرفتیم خود نماینده شهر شما بود خبردار که شد بچه ها را پیدا کرد و کار به جایی رسید. خیلی چیز دور از دسترس و عجیبی نیست ولی این مسئله مهم است این که صرفا دور هم باشیم و اینها نیازی از شما برطرف نمی کند. هر کدام از شما بعد از یک مدتی یک فضای فکری دارید یک فضای سیاسی پیدا میکنید که تنها مشترکات شما این میشود که دور هم جمع میشوید و نهار می خورید و طرز فکر مشترک دیگری ندارید. اما اگر الآن درباره ی آن مسائل بنشینید و فکر کنید کسی در جلسهای بیاید و مطرح کند که آقا من این چیزها را لیست کردم اینها توانمندیهای شهر شماست. مثلاً بگویید ما این قدر دانشجوی فلان رشته داریم این قدر بچههای فلان منطقه در فلانجا این پروژه را دارند و فلان مسجد دست بچه هاست، فلان امکانات هست و…. این بچه ها را میشود اینطوری راهشان انداخت. این بچهها مثلاً نیاز فکری دارند، ما بیاییم نیاز فکری آنها را برطرف کنیم. حتی شاید لازم شود برای پاسخگویی به نیاز آنها مجبور بشویم برای بالا بردن توانمندی خودمان کاری بکنیم. یا این بچهها کاری کرده اند باید کارشان دیده شود، با رسانهها و مسئولین در مرکز صحبت کنیم، حتی اگر لازم است رسانهی تخصصی برای منطقه شکل بدهیم. یا حتی این که خودمان یک برنامهریزی کنیم یک مدت عیدها و تابستانها و روزهای دیگر که کرمان هستیم این یک کار مشترک را آنجا انجام بدیم. حالا در درازمدت ممکن است ببینید یک مسئله خیلی مهم است، مثلاً بروید یکجا بیانیه منتشر کنید، نامه بنویسید و… .
ضرورت خروجی داشتن و نافع بودن جلسات
ولی گامهای اولیه این هاست اگر این زیرساختها را انجام ندهید و این ارتباط شکل نگیرد اتفاق خاصی نمیافتد و بچهها هم بیدلیل نمیآیند. خودتان فقط دو جلسه بیایید و همین که دور همدیگر حرف میزنید خودتان هم جلسه بعد انگیزه پیدا نمیکنید. باید همین را همینطور پشت سر هم بکشید و ببینید کار عملیاتی چه میشود کرد؟ یک عده میخواهند این جمع را شکل بدهند میگویند خوب ما چه کار کنیم این جمع شکل بگیرد، دو سال میبینید حلقه مطالعاتی دارند، این کارها واقعی نیست یک چیز بینابین میخواهیم یا صرفاً یک سال میگویند خوب چهکار کنیم فلان منطقه این مشکل را دارد برویم از امروز این عملیات را انجام بدهیم برویم مثلا اعتراض کنیم. این یک کار فرایندی است شما باید پیگیری و صحبت درمورد مسائل آنجا را انجام دهید. خیلی وقتها هم همینه که شروع کنید بعد از یک مدتی در همین هفته یا هر وقت که جلسه دارید بنشینید لیست کنید که فرصتها و تهدیدهای استانتان چیست؟ وقتی این ها جمعبندی بشود یک دفعه میبینید مطالب زیادی جمع شده که در شرایط عادی به ذهنتان نمیرسد. الان شاید بگویید هیچ امکاناتی نیست ولی سرمایه انسانی برای ما خیلی مهم است، نیروهای دانشگاه و سرمایه های مادی برای ما مهم است. چند وقت پیش یک تعدادی از بچههای خوزستان آمدند گفتند ما میخواهیم جلسه تشکیل بدهیم، یک گروهی تشکیل بدهیم بچهها بیکارند و از این جور صحبت ها، گفتند آقا ما چه کار میتوانیم بکنیم تهش رسیدند به این که بروند لیست کنند مثلا منطقه ما (همهشان فنی-مهندسی بودند) چه نیازهای فنی هست بعد هم بنا کردند این که بروند با استانداری صحبت کنند بگویند شما چه مشکلی و نیازی دارید؟ با نهادهای دیگر صحبت کنند، بعد دستهجمعی با بچهها یک مجموعه بشوند بروند مشکل را حل کنند، به هر حال رفتند و دارند مشکلات را پیگیری میکنند.
نباید انتظار زودبازده بودن داشت
انتظار زودبازده بودن هم نداشته باشید. این کارها، کارهایی است که شاید بعضاً تا سه ماه چهار ماه یا هر چّهقدر – که به شرایط خودتان بستگی دارد) ساماندهی اش طول بکشد. همین قدر که شما جمعتان را شکل دادید خیلی خوب است خیلی از بچه ها که هستند می گویند که نه هر کی هست پیدا کنیم صد نفر بشیوم بعد گروه شکل بدهیم. فعلاً این طور کارها این طوری هست خود شما یک جلسه برگزار کردید جلسه قبل بیست نفر آمدید این جلسه کمتر هستید ممکن است جلسه بعد نصف شوید یک نفر اضافه شود و… این کارها همین تیپی است یک طرف قضیه هم این اختلاف عقیدهها و این چیزی که شما میخواهید ما نیستیم و امثال اینها این اختلافها را کنار بگذارید.
استقامت جواب میدهد
ریزش و رویش طبیعی است بالاخره ۲۰۰ نفر آدم آمده دانشجوی مقیم تهران شده ۱۰۰ نفر آدم دغدغهمندی هستند ۱۰۰ تا هم زیاد است. شما ۲۰ -۳۰ تا آدم دغدغهمند هم داشته باشید نه جنوب کرمان کل کرمان را می شود تغییر داد. زمانی که کف دانشگاه بودیم دانشگاه به دوستان گفته میشد، اگر در دانشگاهها این تشکلهایی که هستیم کانون و بسیج و اینها اگر ۵۰نفر آدم داشتیم دولت تشکیل میدادیم. پس یک بخشی از این طبیعی است بخش دوم همین که واقعی و عینی باشد یعنی بچهها ببینند جلسه بعدی که آمدیم برنامهریزی جدی میشود مثلاً در استان مشکل چیست و برای خودمان که در تهران هستیم چه کار کردیم. ببینید این رشد خیلی مهم است. بچهها وقتی میبینند که یک رشدی هست میآیند اما وقتی که رشدی نباشد و فکر کنند که فقط میخواهند از ما کار بکشند یا یک جلسهی صرفاً دورهمی است، نمیآیند. چه اهمیتی دارد به جای این جلسه میروند با دوستهای دانشگاهی و… شان جلسه. شما باید کف مشترک خودتان را به ویزه کف مشترک اگر مذهبی و انقلابی است که ظاهراً هست جدی بگیرید و بر اساس آن برنامهریزی کنید. در جمعهایی که بحثهای مذهبی و انقلابی هست، خوب خیلی میشود کارکرد حداقل این است که بچهها میگویند دور هم هستیم و یک جلسه قرآنی و هیئتی است ولی یک وقتهایی میبینید که اینطوری نیست، وقتی فضا این نیست باید فضا خیلی کلی باشد. ولی در فضاهای مذهبی این رشد مهم است. غیرمذهبیها هم ببینند این رشد و نافع بودن جمع هست، میآیند؛ حتی اقتضائات مذهبی و انقلابی جمع شما را میپذیرند.
نافع بودن و کار کردن شرط دوام
دیده ام که بچه ها می روند اردوی جهادی به فلان منطقه و این بچه ها مثلاً همین طور مسجد و مدرسه می سازند و مردم هم همین طور نگاه می کنند یک کاری که هست برویم خود مردم را راه بیندازیم که آقا بروید به دنبال مشکلات تان این طور نباشد که تقدیر گرایانه نگاه کنید. مثلاً یک جایی اردوی جهادی می گذارند و بچه ها کار می کنند و مردم نشسته اند و نگاه می کنندو می گویند چه جوان های خوبی این ها اول چیزی هست که برای شماها خیلی مهم است، فکر کنید تفاوت ما با دانشجویانی که آنجا هستند چیست؟ ویژگی ممتاز ما چیست؟ شما خودتان بنشینید فکر کنید که تفاوت ما با آدم های دیگر وقتی که فارغ التحصیل شدیم تفاوت ما چی است؟ شما الآن وابسته به چیزی نیستید وابسته به خانواده نیستید. این برای شما یک فرصت است. شما اگر فارغ التحصیل بشوید و بروید منطقه خودتان آن جا به عنوان یک آدمی که وارد بازار کار شده یک سری فضا ها برایتان درست میشود. شما باید ببینید این مشکل فرهنگی را استان ما دارد این همه نهاد فرهنگی در استان هست نمی دانم مجموعه های مختلف… بروید صحبت کنید که آقا بیایید منطقه یا به ما لینک معرفی کنید یا اگر کسی را می شناسید معرفی کنید.
تقسیم کار پویا
یک تقسیم کار پویا مهم است. یک چیزی که شما و مجموعه راحفظ می کند، این است که احساس کنید کاری میشود من همیشه یک مثال میزنم ادب را از بیادبان یاد بگیریم. قبل از انقلاب سازمان منافقین جذب که می خواست بکند من این را توی خاطرات عزت شاهی خواندم می گفت یک کاری که می کردیم کارهای ریز را برای خودمان تعریف می کردیم که بعضاً هم بیخود بود البته ما این را هم قبول نداریم این منطق، منطق سازمان منافقین است ولی می گفتند یک کار مهمی می کردند چی بود طرف را پاگیر می کردند مثلا مسئول ناخنگیر توی زندان کار بی خودی هست ولی یک چیزی که هست این است که طرف احساس می کرد ضمن این که توی جمع هست دارد یک کار مثبتی را انجام میدهد. دقیقاً چیزهای ریز و بیخود هم هست که می تواند مشکل را حل کند. ممکن است یکی مسول پیگیری اطلاع رسانی به جمع باشد یکی از کارهایی که باید بکند این است که با چه راه حلی می توانید ارتباط خودتان را گسترش دهید یک کارش همین گروه میلی است که مثلا یک گروه میل می زنیم توی گروه مجازی هر کس یک خبر مهم درمورد استان پیدا کرده برای دیگران هم بفرستد همین جلسات را خشک تشکیل ندهید که هر کس همین طوری بلند شود و بیاید اول جلسه بیایید بگویید من فلان جا فلان خبر را شنیدم و فلان کار را پیگیری کردم این ها را حتی در فضای مجازی هم ببرید. مثلاً همین اخبار را بگذارید یک نفر مسول پیدا کردن بچه ها باشد و همین طوری کارهای گروه را خرد کنید یکی هست حال و حوصله اش هم کمتر است آن را مطابق خودش برنامه بریزید. سعی کنید کارها هم داوطلبانه شکل بگیرد، نه طور دیگر شما الآن یک جمعی هستید که نه تشکیلاتی بالای سر شما هست و نه چیز دیگری اگر خود شما احساس مسولیت کنید و کارهای جمعی را جدی بگیرید اگر این طوری نباشد بعد از مدتی همه شما می روید دنبال کار و زندگی و امثال اینها.
همین مطلب در تریبون مستضعفین
2 Responses to پارکینگ متخصص-پارکینگ آخوند (چگونه یک تشکل دانشجویی منطقهای در شهر محل تحصیلمان باشیم؟ )